چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

پیرامون رهیافت نخبه محور با نگاهی به کناره گیری حامد اسماعیلیون از منشور “مهسا” – احمد هاشمی

مقدمه

هشت چهره شناخته شده اپوزیسیون با نشست “آینده جنبش دموکراسی ایران” در نقش یک گروه راهبردی ظاهر شدند.

آنها در گام بعدی “باورهای مشترک” خود را تحت عنوان منشور مهسا، منتشرکردند.

در نوشته ای دراخبار روزتحت عنوان “پیرامون نخبگان تحول گرا و معامله گرا،..” از همبستگی نخبگان جانبداری نمودم. در ادامه به نقش مثبت نخبگان تحول گرا، نخبگانی که بدون در نظر گرفتن منافع فردی و فرقه ای تلاش می کنند، با مدیریت سیاسی، جامعه را به سمت مطلوب هدایت کنند، برعکس اما نخبگان معامله گرادرصدد هستند، منافع فردی و فرقه ای خود را به هزینه منافع ملی تامین نمایند، اشاره کردم.

در مقاله دیگری تحت عنوان “چرا گزینه های استراتژیک “منشور مهسا” راه به بیراهه  است؟ با طرح دو چالش اساسی مرحله کنونی جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی: الف- جلوگیری از انحراف جنبش، ب- آماده سازی جنبش برای غلبه بر استبداد، گزینش های استراتژیک منشورِ مهسا را به دلیل رویکرد کنش گرای نخبه محور و عدم مشروعیت و نمایندگی برای تصمیم گیری های کلان از شهروندان ایران، مورد انتقاد قرار دادم.

اکنون حامد اسماعیلیون یکی از نخبگان تحول گرای این مجموعه، با انتقاد از این مجموعه، از منشور مهسا کناره گیری کرده است.

تحلیل وضعیت موجود در شرایط فعلی در رابطه با نخبگان برونمرز، حاکی از بروز و تشدید تعارضات و منازعات  سیاسی در میان آنها و جا به جایی این نخبگان در محور موج سوم دموکراسی خواهی ایرانیان، یعنی جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی است، و در همین رابطه است که می توان دلایل کناره گیری حامد اسماعیلیون را توضیح داد.

کناره گیری حامد اسماعیلیون و در کنار آن ناتوانی در جهت گیری و جاگیری سیاسی “شورای مدیریت گذار” بعد از چند سال به دلیل اختلاف نظرهای درونی،  به معنی شکست و ناتوانی مدیریت سیاسی موج سوم دموکراسی خواهی، توسط گروه های نخبه محور در برونمرز است.

شورای مدیریت گذار” و “منشور مهسا”

این یک واقعیت است که در شرایط ضعف جامعه مدنی (احزاب و اتحادیه های صنفی و نهادهای مدنی)، نقش نخبگان در سیاست، برجسته تراز نهادهای سیاسی است.

این نخبگان اما در دو محیط روانی و عملیاتی فعال هستند، محیط روانی، جهانی است که آنها آن را می بینند و محیط عملیاتی، جهانی است که سیاست ها در آن به اجرا در می آید. در این شرایط تصوری که این نخبگان از خود و نقش خود دارند، در وجه غالب گمراه کننده است و زمانی که این سوء برداشت ها با خطاهای نظری و تجربی همراه باشد، می تواند به بیراهه سیاسی منجر گردد.

 به طورمعمول این تصور از یک سو با ناچیز شمردن نقش دیگران، از سوی دیگر با توجیه وعقلانی جلوه دادن دیدگاه خود همراه است.

در این رابطه است که جمع کوچک داوطلب و انتصابی شورای مدیریت گذار در زمان اعلام موجودیت در چند سال پیش، تحت عنوان نخبگان مرکزی، بدون هیچگونه مشروعیت و نمایندگی، خود را مدیران انحصاری و بازوی اجرائی در تمامی مراحل گذار به دموکراسی در ایران، معرفی کردند.

در مقاله ای تحت عنوان “برداشت ها و سوء برداشت ها در سیاست به مناسبت آغاز فعالیت شورای مدیریت گذار” در همان زمان نوشتم:

“شورای مدیریت گذار جمع محدود داوطلبی که با انحصاری کردن مدیریت گذار، بخود حق وتو اعطا کرده است و برای تمامی مراحل گذارناظر و تصمیم گیرنده نهایی است. سئوال اساسی در اینجا این است که آیا این مسیر به دموکراسی ختم می شود؟”

امضا کنندگان منشور مهسا نیز با مرکز ثقل قراردادن نقش خود برای”انزوای جهانی جمهوری اسلامی” و بدون هیچ برنامه و راهکاری برای غلبه بر استبداد، برنامه های گام دوم خود را یعنی “عدالت انتقالی، تشکیل شورای انتقال قدرت و راهکارهای انتقال قدرت به حکومتی دموکراتیک، ملی و سکولار” اعلام کرده اند.

 سئوال این است، چگونه می توان تصور نمود که یک جمع محدود داوطلب آن هم در خارج از کشور در شرایط سناریوهای متعدد و عدم قطعیت سیاسی، می تواند به تنهایی مدیریت و بسامان کردن همه امور بپردازد؟

هردو پروژه “شورای مدیریت گذار” و “منشور مهسا” از یک سو خودمحور و انحصارطلبانه و از سوی دیگر فاقد مشروعیت سیاسی و نمایندگی از شهروندان ایران بوده اند.

سئوال اساسی در لحظه کنونی این است که اکنون با شکست این دو طرح نخبگان تحول گرای این دو پروژه که در نقش برجسته آنها، در فرایند دموکراتیک سازی در ایران تردیدی نیست، با این تجربه به چه راه تازه ای خواهند رفت؟

[email protected]

https://akhbar-rooz.com/?p=200692 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
11 ماه قبل

حکومت حاکم بر کشور توانی بازی دادن و بازی گرفتن از دیگران خوب می داند
در بزنگاه های که در داخل تحت فشار نیروی معترض داخل است در پی این می رود
که توجه هات را از داخل به خارج انتقال دهد برای این هدفش نیروهای لازم در خارج وجود که دانسته یا ندانسته این نقش ها را بازی کنند

امیر کارگر
امیر کارگر
1 سال قبل

کدام یک از این افراد نخبه بود؛آیا هرچهره ای که رسانه ای شد نخبه است.حتی میان لیدر ها نخبه نادر است.طبقه کارگر وزحمتکشان ایران در میان خود نخبه ها را می آفرینند.برای سیاسیون خارج نشین شاید اینها نخبه باشند؛اما برای مردم ما نخبه نیستند.۴۴ سال فرصت داشته ایم تا نخبه ها را بشناسیم.آنها چلبی ها وکرزای های ایران هستند.هر که نیاموخت ز روزگار/نیاموزد زهیچ آموزگارإ

الف باران
1 سال قبل

“ منشور مهسا ” دیگر چه صیغه ایست؟

مبارزات تاریخی مردم ایران در راستای رسیدن
به حقوق اساسی خود که همانا آزادی ، استقلال
و عدالت اجتماعی است در طول بیش از یک قرن دارای فراز و نشیب ها‌ و نقاط عطفی است که هر
کدام در جای خود درخور بررسی و آسیب شناسی است. ازمهمترین مقاطع این فرایند طولانی‌ که هر کدام سر منشأ تغییرات اساسی در حیات اجتماعی و سیاسی ایرانیان را رقم زده میتوان به سه واقعه مهم به ترتیب انقلاب مشروطه، جنبش ملی شدن صنعت نفت و انقلاب بهمن ۵۷ اشاره کرد. برجسته شمردن این رویدادها نه از این منظر که تحولات دیگر در این بین بی اهمیت است بلکه به جهت تاثیرات مهمی است که جامعه پس از این سه رویداد از آن پذیرفته است. تاثیرات شگرفی که هر کدام چون نیرویی عظیم موتور محرک تحول جامعه ایران چه از لحاظ ذهنی و چه عینی از یک جامعه سنتی با بقایای مناسبات تولیدی ماقبل سرمایه داری به یک وضعیت جدید و در بسیاری وجوه پیشرو در منطقه بوده است.
به طور قطع موانع بسیاری از جمله دخالت نیروهای خارجی بزرگ و کوچک و ارتجاع داخلی همواره در این اثنی نقش مخرب خود را آفریده
و جامعه ایرانی را از حصول نتیجه دلخواه و ایده آل بازداشته اند. از این دست میتوان به نقش مخرب وقایع و اشخاصی همچون شیخ فضل الله نوری در انقلاب مشروطه، حکومت بر آمده از کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ و لگد مال شدن میراث مشروطه در زیر چکمه‌‌های دیکتاتوری چون رضا
خان، برکناری دولت ملی دکتر مصدق با کودتای آمریکایی به کمک اوباشانی چون شعبان جعفری و مرتجعینی چون آیت الله کاشانی و باز گرداندن محمد رضا پهلوی بعنوان سرسپرده و گوش به فرمان امپریالیسم آمریکا به تخت شاهی و ادامه قراردادهای استعماری و در نهایت نقش
آیت‌الله خمینی در به بیراهه کشیدن انقالب ۵۷ اشاره کرد. تحرک و جوشش مردم ایران برای رسیدن به آرمانهای خود در طول بیش از چهار دهه حکومت جمهوری سرمایه داری اسلامی نیز علیرغم تمام سرکوب ها تداوم یافته و باز نا ایستاده است.از نمونه های بارز آن از همان روزهای ابتدایی پس از انقلاب میتوان به تظاهرات زنان در اعتراض به تحمیل حجاب اجباری اشاره کرد .

اعتراضات به گرانیها در ابتدای دوران ریاست جمهوری رفسنجانی در مشهد و اسلام شهر، ماجرای کوی دانشگاه و حوادث پس از آن در خرداد ۱۳۷۸ ،اعتراض به نتایج شمارش آرا در انتخابات ۱۳۸۸ و وقایع ادامه دار آن در سال های بعد ، اعتراضات خودجوش ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ در پی گران شدن سوخت و حامل های انرژی و دست اخر حرکت خود جوش مردم در پی جانباختن مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد و اعتراضات پس از آن به حجاب اجباری اشاره کرد.
درآخرین مورد ازهمان ابتدا آشکار شد که دستگاه پروپاگاندا و فرصت طلب به ظاهر اپوزیسیون با دستور کار قرار دادن فرامین دستگاه های اطلاعاتی غربی با قدرت هرچه
تمام سعی دارد با بهره برداری از اعتراضات خود جوش مردمی و جهت دهی به آن اهداف اربابان خود را قابل دستیابی سازد. تشکیل گروه بی پایه
اساسی از گرد هم آمدن پسر شاه سابق با افرادی بی بنیه و فقیر از لحاظ سیاسی مثل نازنین بنیادی و مسیح علینژاد و صدور منشوری موسوم به “منشورمهسا ” نه تنها هیچ سنخیتی با خواست‌های بر حق مردم ایران به خصوص طبقه کارگر ندارد بلکه با طرح مسائلی ضد ملی و استعماری جاده صاف کن نیات مداخله گرانه و متجاوزانه امپریالیسم است.
معلوم نیست این جماعت بی بضاعت سیاسی مشروعیت خود را از کدام مرجع داخلی کسب کرده که با وقاحت تمام خود را سردمدار به اصطلاح جنبش مهسا جا میزند. در نظر سنجی باسمه ای (وکالت میدهم) آبرویی برای شازده جوان و اعوان و انصار چماقدارش با تنها کسب حدود ۳۰۰ هزار رای شبکه های مجازی باقی نماند ولی شاهدیم هنوز هم خود را تنها آلترناتیو برای گذار از جمهوری اسلامی به حساب می‌آورد.
باید توجه داشت اعتبار و مشروعیت هر جریان سیاسی و یا منشور سیاسی از سابقه مبارزاتی و عملکرد گذشته آن جریان و فعالین اش بنیه میگیرد وگرنه ژست دموکراتیک گرفتن و سخنان زیبا بر زبان راندن جز عوام فریبی و لاپوشانی در نزد عقال جایگاهی ندارد . انتظار دستیابی به دموکراسی و آزادی از خاندان پهلوی و هم پالکی هایش چون پرویز ثابتی جلاد محال است.
یادمان باشد دنبال کنندگان میلیونی علی کریمی یا گلشیفته فراهانی در شبکه های مجازی یا عناوین پر طمطراقی نظیر برنده جایزه صلح نوبل
یا حقوقدان برای شخصی مثل شیرین عبادی نیز اعتباری به این تشکل و منشور مهسا نمی بخشد. چرا که پر واضح است مواضع این آدمها در مورد
مسائل مهم منطقه در سالهای گذشته از جمله حمله نظامی وحشیانه آمریکا به عراق وافغانستان و سکوتشان در مورد کشتار بیرحمانه صدها هزار
انسان بیگناه سنگ محکی است که میتوان صداقتشان را با آن سنجید نه این عناوین بی اعتبار . اگر قرار بود با تمسک به فالور اینستاگرام و فیسبوک اعتبار سیاسی کسی نزد جامعه سنجیده شود امثال امیر تتلو نیز با میلیونها
دنبال کننده امروز باید جایی در ساختار اپوزیسیون یا پوزیسیون برای خود باز میکردند.
و آخر سخن خطاب به برخی از جوانان پر شور و شعار ایران است که شاید بعضا از سر استیصال و نا امیدی نیم نگاهی به چنین تشکل‌های آبکی و امپریالیسم ساخته داشته باشند. آنچه از این ملغمه همه با هم با شعار همبستگی نتیجه میشود ارمغانی برای طبقه کارگر نخواهد داشت چرا که نهایت تغییرات مورد نظر آنها به فرض محال که توان و استطاعت براندازی حکومت را البته نه با اتکا به داشته و پایگاه اجتماعی خود بلکه در
پارکابی حمله نظامی آمریکا و هم‌ پیمانانش داشته باشند ، شیفت قدرت از مال به شاه است و در اجرای سیاست‌های اقتصادی در بر همان پاشنه میگردد که تا بحال گشته یعنی اجرای سیاست‌های صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی یعنی سیاست‌های تعدیل و ریاضت اقتصادی یعنی همان که بود خواهد بود. به عبارتی خر همان خر است و فقط پالانش عوض خواهد شد.

هرمز قدکچی
هرمز قدکچی
1 سال قبل
پاسخ به  الف باران

شما در تاریخ نویسی خود از کودتای آمریکائی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پَریدید به انقلاب بهمن ۵۷ و خیلی ساده آن شرائط پیچیده که جهانی را به «وجد» آورده بود را در نقش یک «فرد » خلاصه کردید :
“,,,,,و در نهایت نقش آیت‌الله خمینی در به بیراهه کشیدن انقالب ۵۷ اشاره کرد. تحرک و جوشش مردم ایران برای رسیدن به آرمانهای خود در طول بیش از چهار دهه حکومت جمهوری سرمایه داری اسلامی نیز علیرغم تمام سرکوب ها تداوم یافته و باز نا ایستاده است.از نمونه های بارز آن از همان روزهای ابتدایی پس از انقلاب میتوان به تظاهرات زنان در اعتراض به تحمیل حجاب اجباری اشاره کرد ..” ( نقل از کامنت ا. باران)
مگر میشود یک فرد بتواند باعث فروپاشی سلطنت و پیروزی انقلاب ۵۷ و ” به بیراهه کشیدن انقلاب ۵۷ ” گردد؟
نه ، هرگز وهمه میدانیم عوامل زیادی دروقوع انقلاب ۵۷ نقش داشتند .
فرق ما با مخالفان و پشیمان شدگان از شرکت در انقلاب ۵۷ باید برخورد صادقانه و نقادانه ازچگونگی فروپاشی سلطنت و برامد حکومت ارتجاعی ولایت فقیه به رهبری آیت الله خمینی باشد.
از کمبود های سیاسی وصنفی و گسست تاریخی مبارزاتی بعداز ۲۵ سال اختناق ، خوش بینی ها ، خوش خیالی ها ، دنیاله روی ها ، توهمات ، چپ روی ها ، راست روی ها و…… بی توجهی به منشور جهانی حقوق بشر که جیمی کارتر با آن حکومت پادشاهی را در سال ۱۳۵۵ «تکان » داد. ولی وقتی پروژه ی «رژیم چنج» در امواج میلیونی انقلاب «محو» گردید و ماشین اعدام و تیرباران ها از ۲۲ بهمن به کار افتاد. دیگر اثری از سنگ حقوق بشربه سینه زدن دیده نشد. این ماجرا چنان غم انگیز ست که امروز، بخشی از طالبان سلطنت با وقاحت برای پرویز ثابتی سر شکنجه گر ساواک آریامهری هورا می کشند و برای شرکت کنندگان در انقلاب ۵۷ خط و نشان می کشند.
شکست انقلاب ۵۷ را ساده انگارانه تحلیل نکنیم بلکه شجاعانه به نقد بکشیم که گذشته چراغ راه آنیده ست.
جوانان امروز باید با پیچیدگی های مبارزات سیاسی آشنا شوند. فقط پوپولیست ها و موج سواران نیازی به احزاب سیاسی و رقابت های سیاسی ندارند .
ما ۷۰ سال ست که از نبود فعالیت آزادی احزاب سیاسی در ایران رنج می بریم.
بیم آن میرود که حوادث بعداز فروپاشی حکومت پادشاهی بمراتب وحشتناک تربعداز فروپاشی حکومت اسلامی صورت گیرد . تا می توانیم برای نزدیکی جریانات مختلف سیاسی راست ، میانه و چپ و ملی و قومی تلاش کنیم وگرنه راست افراطیو فاشیستی مذهبی و غیر مذهبی در ایران و خارج برای کسب قدرت دست به هر توطئه ای خواهد زد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x