مقدمه
بیتردید، بسیاری از مصائب و معضلات گریبانگیر جامعۀ کنونیِ ایران ناشی از حکومت جمهوری اسلامی است. محروم کردن زنان از حق طبیعی و مسلمشان بر بدن خویش و تحمیل پوشش اجباری بر آنان؛ دخالت در حریم زندگی شخصی و روابط خصوصیِ زنان؛ تبعیض جنسیتی و نابرابری حقوقیِ زن و مرد؛ قانونیکردن چندهمسری برای مردان؛ پایمالکردن حقوق کودکان؛ سرکوب آزادیهای سیاسی از جمله آزادی بیان، عقیده، مطبوعات و رسانهها، تشکل، اعتصاب، تحصن، تجمع، راهپیمایی؛ سانسور کتاب، نشریه، فیلم، تئاتر، موسیقی و سایر عرصههای هنر، علم، و ادبیات؛ ترویج خرافات؛ تفتیش عقیده؛ تخصیص بودجههای نجومی به امور امنیتی، انتظامی، و نظامی و تشکیل نیروهای سازمانیافتۀ حقوق و مواجب بگیرِ لباس شخصی برای سرکوب اعتراضهای مردم، گشتهای امر به معروف و ارشاد برای کنترل پوشش زنان، انواع و اقسام سازمانها و بنیادهای مذهبی، آیینها و مراسم مذهبی و … همگی با بودجههای کلان و در واقع از جیب مردم؛ پایمالکردن حقوق شهروندانِ متساویالحقوق و تقسیم آنها به شهروندان درجه یک، دو، و…، تقسیم جامعه به «خواص» و «عوام» و ممتاز شمردن روحانیان و برپایی دادگاه ویژه و اختصاصی برای رسیدگی به جرمهای آنان در پشت درهای بسته؛ رواداشتن آزار و توهین و بازداشت و حبس به معتقدان سایر ادیان و مذاهب؛ محدودیت آزادی عقیده؛ اجرای قوانین مجازات اسلامیِ حد، شلاقزدن، بریدن دست و پا و بهطور کلی قطع یا نقص عضو، پرتاب از بلندی، سنگسار، و قصاص؛ دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر و تلاش برای برپایی حکومت دینی در این کشورها از طریق «صدور انقلاب»، دشمن تراشی، و جنگ افروزی، … و در یک کلام تبدیل زندگی انسانها به جهنمی آکنده از استبداد و بیحقوقی، رنج و عذاب، ناامیدی، مرگ و نیستی از جملۀ این مصائب و معضلات است.
ما با تمام این مظاهر حکومت دینی مخالف هستیم. بیگمان، رهایی جامعه از استبداد دینی گام بزرگی به پیش است. اما با همین صراحت اعلام میکنیم که خواست ما فراتر از مخالفت با حکومت دینی است. تجربۀ انقلاب سال ۱۳۵۷ به ما نشان داد که از دل جنبش یا انقلابی که وعدۀ «آزادی» و «دموکراسی» دهد اما در زیر پوستاش استثمار، فقر، بیکاری، گرانی، کلاهبرداری، فساد، فحشا، اعتیاد، قتل، دزدی، و انواع دیگرِ سیهروزیها همچنان رواج داشته باشد هیچگونه جامعۀ انسانی بیرون نخواهد آمد. به باور ما، معضلاتی که شمهای از آنها در بالا فهرست شد فقط نوک کوه مشکلات جامعۀ ایران است. اینها تنها آن دسته از مصائب جامعۀ ایراناند که دنیای سرمایهداری و رسانههایش بر آنها انگشت میگذارند و البته بهدرستی آن را محکوم میکنند. اما این دنیا نمیخواهد یا، بهتر بگوییم، به سودش نیست که قسمت زیرین این کوه را ببیند، چراکه برملاشدنِ آن، زمینِ زیر پای خودش را داغ میکند و توان ایستادن بر روی آن را از او میگیرد. عامل و مسبب اصلی تباهی زندگی اکثر انسانهای جامعۀ ایران این است که برای زندگی هیچ راهی جز فروش نیروی کارشان ندارند. در این جامعه، جدا از خیل عظیم بیکاران، میلیونها انسان مزدبگیر، همچون کارگران صنعتی و خدمات و کشاورزی، کارمندان، تکنیسینها، معلمان، پرستاران، پزشکان، مهندسان، کارشناسان، خبرنگاران، نویسندگان، هنرمندان و بهطورکلی تمام فروشندگان نیروی کار، که اجزای طبقۀ کارگر را تشکیل میدهند، برای زندهماندن مجبورند نیروی کار (یدی و فکری) خود را به ثمن بخس به سرمایهداران بفروشند و بدینسان ارزشی بس بیش از مزد خود برای آنان تولید کنند.
توجیه، تثبیت، و پاسداری از سرمایهداری با حکومتهای گوناگونی صورت میگیرد که حکومت دینی تنها یکی از آنهاست. بسیاری از سرمایهدارانِ بخش خصوصی و احزاب و شخصیتهای سیاسیِ مدافع آنان نیز خواهان جدایی دین از حکومتاند. آنان حکومت دینی را تنها علت مشکلات جامعه جلوه میدهند تا سرمایهداری را از تیررس مبارزات کارگران دور نگهدارند. شعار آنها در واقع این است: حکومت دینی نه، سرمایهداری آری. سرمایهداران خصوصیِ سکولار و طرفدار حکومت غیردینی، جمهوری اسلامی را برای ادارۀ جامعه ناکارآمد میدانند، اما خود با احتکار و گرانکردن کالاها و خدمات، پیمانی و قراردادی کردنِ اکثریت کارگران، محروم ساختن کارگران از بیمه و امکانات رفاهی و تحمیل کار بر آنان در شرایط ناایمن، پرداخت مزدهای ناچیز، اخراج و بیکارسازی، سرکوبِ اعتراض و اعتصاب، و دشمنیِ شدید با هرگونه سازمانیابی مستقلِ کارگری سهم بسزایی در پیدایش اوضاع و احوال کنونی دارند. این بخش از طبقۀ سرمایهدار و احزاب و شخصیتهای سیاسی نمایندۀ آن میکوشند با پشتیبانی دولتهای سرمایهداریِ غربی، تقصیر را تنها به گردن قدرت سیاسیِ حاکم و سرمایهداریِ شرقیِ حامیِ آن بیندازند و نقش سرمایه و سودجوییِ خود را پنهان سازند و در جنگ بر سر قدرت، کارگران را به سیاهی لشکر خود تبدیل کنند. اینکه روبنای سیاسیِ مورد نظر این شخصیتها و احزاب سیاسی سلطنت است یا جمهوری «دموکرات» و سکولار تغییری در این واقعیت نمیدهد که زیربنای اقتصادیِ مورد نظر آنها در هر حال سرمایهداری است. درست از همین رو، دستیابی آنان به قدرت سیاسی – که در اوضاع کنونی بسیار محتمل است – نه تنها سیهروزیها و مصائب اقتصادیِ حاکم بر جامعۀ ایران را دستنخورده باقی خواهد گذاشت و به تغییری اساسی و بنیادین در زندگی اکثریت مردم راه نخواهد برد بلکه، به اقتضای ساختار خاصِ سرمایهداری ایران از جمله وجود نیروی کار ارزان، مردم را گرفتار شکل دیگری از استبداد سیاسی خواهد کرد. ما تأکید میکنیم که ریشۀ مشکلات جامعۀ ما سرمایهداری است و آنچه در نهایت باید از میان برود رابطۀ خرید و فروش نیروی کار است.
***
با توجه به مقدمۀ فوق، ما امضاکنندگان زیر بر این باوریم که جامعۀ ایران در شرایط خطیر و سرنوشتسازِ کنونی به منشوری نیاز دارد که همچون پرچمی جنبش کارگری را حول آزادی، رفاه، و برابری متحد کند. این منشور، در عین همسویی با جنبههای آزادیخواهانه و برابریطلبانۀ جنبش «زن، زندگی، آزادی»، با تثبیت، تحکیم، و تضمین این جنبهها و نیز ارتقای سطح رفاه کل جامعه و بدینسان افزایش توان مادی، فکری، و فرهنگیِ کارگران از محل ثروت تولیدشده در جامعه («تولید ناخالص ملی») راه را برای مبارزۀ طبقۀ کارگر بر ضد سرمایهداری هموار میسازد. بهنظر ما، دستیابی جامعه به آزادی، رفاه، برابری و هموارشدن راه مبارزه با سرمایهداری در گرو تحقق خواستهای زیر به نیروی دموکراسی شورایی و سرمایهستیز طبقۀ کارگر است:
۱-جدایی کامل دین از حکومت بهگونهای که دین امر خصوصی انسانها شمرده شود؛ ممنوعیت تفتیش عقیده، ممنوعیت تدریس تعلیمات دینی در مراکز آموزشی؛ حذف مضامین دینی از قوانین کشور و آموزش و پرورش؛ حذف هویت دینیِ افراد از مدارک شناسایی، ممنوعیت دخالت حکومت در تعیین مطالب آموزشی، ممنوعیت حمایت حکومت از هرگونه دین و مذهب؛ ثبت نهادهای دینی و اماکن مذهبی بهعنوان نهادهای خصوصی؛ ممنوعیت مراسم مذهبیِ مغایر با کرامت، سلامت، و آسایش انسانها
۲- برخورداری تمام افراد جامعه از آزادیهایِ بیحصر و استثنایِ سیاسی از قبیل آزادی بیان، عقیده، مطبوعات و رسانهها، تشکل (اعم از انجمن، کانون، اتحادیه، شورا، حزب و…)، اعتصاب، تجمع، تحصن، تظاهرات، و راهپیمایی
۳- آزادی بیقید و شرط تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی، انحلال تمام نهادهای سرکوب و ممنوعیت هرگونه شکنجه اعم از روحی و جسمی و واداشتن متهمان به اعتراف علیه خود یا دیگری؛ بهرسمیتشناسی حق دادخواهی برای تمام کسانی که متحمل سلب حق حیات از اعضای خانواده و یا همنوعان خود شدهاند.
۴- انحلال دادگاههای ویژه، علنیبودن دادگاهها با حضور هیئت منصفه، انتخاب آزادانۀ وکیلِ دلخواه، و رایگان بودنِ امور دادرسی؛ تعلیق تمام احکام قضاییِ صادره و بازنگری آنها در دادگاههای صالح با حضور هیئت منصفه
۵- الغای مجازات اعدام
۶- ممنوعیت انجام وظیفۀ نیروهای نظامی و انتظامی با لباس شخصی و بدون یونیفورم؛ انحلال هرگونه سازمان انتظامی و اطلاعاتی و امنیتیِ مخفی
۷- الغای هرگونه تبعیض جنسیتی و برقراری برابری حقوقیِ زن و مرد. برای تحقق این خواست باید :
– زنان در تمام قوانین ازجمله قانون کار، قوانین مربوط به خانواده، و قوانین کیفری با مردان حقوق برابر داشته باشند.
– هرگونه دخالت دولت در تعیین نوع زندگی، پوشش و روابط بین افراد، روابط زن و مرد یا دختر و پسر و پوشاک زنان ممنوع شود.
– ازدواج یا جدایی همسران از یکدیگر با توافق آزادانه، برابری کامل حقوقی میان آنان، و بدون نیاز به اجازۀ ولیِ دختر صورت گیرد.
– هرگونه ازدواج پیش از ۱۸ سالگی ممنوع شود.
– حق زن بر بدن خویش شامل حق تصمیمگیری در مورد رابطۀ جنسی، بارداری، سقط جنین یا عقیمسازی بهرسمیت شناخته شود.
– با ایجاد فرصتهای شغلیِ برابر برای زنان و امکانات رایگان چون شیرخوارگاه، مهدکودک، سالن غذاخوری و لباسشوییهای عمومی در محلهای کار و سکونت، زمینۀ اجتماعیشدن کارِ خانگی و بدینسان ازمیانرفتن آن فراهم شود. تا آن زمان به افراد خانهدار اعم از زن و مرد دستمزدی معادل دستمزد کارگران شاغل با بیمه و حقوق بازنشستگی پرداخت شود.
– با ایجاد خانههای امنِ دارای امکانات مناسب زندگی همراه با آموزش، مشاوره و درمان تخصصی و پرداخت مستمری کافی تا فراهمشدن امکان اشتغال مناسب و زندگی مستقل، زنان خشونتدیده یا درمعرضخشونت و دختران فراری از خانه مورد حمایت مادی، معنوی، و قانونی قرارگیرند.
۸- بهرسمیت شناختن حق انتخابِ هویت و گرایش جنسی برای تمام انسانها و ازدواج و بهطور کلی هرگونه زندگی مشترک بر اساس این هویتها و گرایشها
۹- الغای هرگونه ستم بر اساس تعلقهای ملی، قومی، نژادی، و مذهبی و برابری حقوقی و شهروندی برای تمام ایرانیان صرف نظر از زبان، پوشش، فرهنگ، نژاد، و مذهب آنها؛ و اولویت دادن به بازسازی مناطقی که بهعلت تعلقهای فوق از رشد اقتصادی محروم ماندهاند.
۱۰- الغای کار کودکان و نوجوانانِ زیر ۱۸ سال و تأمین معاش آنان بهصورت ماهانه
۱۱- برخورداری همۀ مردم از مسکن مناسب با تمام امکانات رفاهی و ارتباطی و وسائل خانگی. تحقق این امر درگرو آن است که:
– از ساختمانهای تحت مالکیت دولت که اکنون در اختیار نهادهای دولتی هستند برای تأمین مسکن مردم استفاده شود.
– دولت هر سال درصد معینی از بودجه را به احداث واحدهای مسکونیِ جدید برای مردم اختصاص دهد.
۱۲- بهداشت و دارو و درمان رایگان برای عموم مردم
۱۳- آموزش و پرورش رایگان عمومی در تمام سطوح
۱۴- حمل و نقل درونشهریِ رایگان برای عموم مردم در سراسر جامعه
۱۵- مهد کودک رایگان برای تمام مردم
۱۶- حفاظت از طبیعت و جلوگیری از هر گونه آلودگی محیط زیست
۱۷- ایجاد امکانات مدرنِ لازم برای رفاه بیشتر و زندگی بهترِ روستائیان مانند جاده، آب، برق، گاز، تلفن، اینترنت و مراکز آموزشی، درمانی، فرهنگی، ورزشی و تفریحی در روستاها
۱۸- تعیین حداقل دستمزد ماهانۀ کارگران براساس ثروتی که آنان برای جامعه تولید کردهاند و اختصاص مقدار هرچه بیشتری از این ثروت به ارتقای سطح زندگی و رفاه کل مزدبگیران
۱۹- برخورداری تمام افراد جامعه از تأمین اجتماعی شامل حقوق بازنشستگی، ازکارافتادگی، و بیمۀ بیکاری. بیمۀ بیکاری نباید از حداقل دستمزد کارگران شاغل کمتر باشد.
۲۰- الغای هر نوع قرارداد استخدام موقت، کاهش ساعات کار روزانه و الغای شبکاری جز در موارد ضروری و اضطراری
بدیهی است که خواستهای پیشنهادی ما به جنبش کارگری به موارد بالا محدود نمیشوند و ما در اینجا فقط مهمترین مطالبات لازم را برای تحقق آزادی، رفاه، و برابری برشمردهایم.
اول ماه مه ۲۰۲۳ – یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۲
محبوبه ابراهیمی (نویسنده) – فرامرز اخوان (کارگر بازنشستۀ شرکت سدسازی) – ابراهیم اسماعیلی (کارگر جوشکار و فعال کارگری) – روحی افسر (مترجم، ویراستار، و از خانوادههای اعدامیان دهۀ ۶۰) – آرش افضلی (معلم بازنشسته) – یحیی القاسی (کشاورز) – بهروز امیری (کارمند بازنشستۀ شرکت نفت) – بیژن امیری (کارگر بازنشستۀ پارس خودرو) – حسین امیری (کشاورز) – علی امیری (تور لیدر) – مجید امیری (شغل آزاد) – محمد امیری (کارگر کشاورزی) – مریم ایمانی (فعال زنان) – ونوشه بَحرانی (پزشک) – اسماعیل بخشی (کارگر سابق نیشکر هفتتپه) – حسین پرهیزگار (فعال سابق دانشجویی) – محمد جعفری (کاسب) – بهرام جهاندار (از خانوادههای اعدامیان دهۀ ۶۰) – محسن حکیمی (مترجم) – رضا خندان (مهابادی) (نویسنده) – منوچهر خوشبین (فعال کارگری) – روزبه دُرنشان (فعال کارگری) – حامد رازیانی (دانشجو) – فرشته رحیمی (دانشآموختۀ بیکار و خانهدار) – محمد رستاره (کارگر بازنشستۀ کارخانۀ سیمان) – احمد زاهدی لنگرودی (نویسنده) – مریم سالخورد (نویسنده) – میثم سالخورد (ناشر) – رضا سامانی (کارگر بازنشسته) – فرامرز سهدهی (نویسنده) – سارا سیاهپور (فعال معلمان) – فخری شادفر (فعال زنان)– آزاده شعبانی (مترجم) – رضا شهبازیجبارآبادی (چاپگر و طراح) – حسین شهسواری (کارگر کارگاهی) – رحمان شیرازی (نجار) – آرش صادقی (زندانی سیاسی) – ابراهیم صالح (کارگر بازنشسته) – سیدعلی صالحی (شاعر و نویسنده) – علی صبوری (نویسنده) – ملوک صفاییان (از خانوادههای اعدامیان دهۀ ۶۰) – سهیل صوفی (کارمند شرکت بیمه) – موسی علیزاده (کارگر بازنشسته) – کاوه فرخ (برقکار) – حیاتقلی فرخمنش (نویسنده) – محمد فروزش (راننده) – علاءالدین فرومند (کارگر بازنشسته) – جواد قاسمی (مغازهدار) – هنرمند قنبری (کارگر) – علی قویدل (کارگر بازنشسته) – روزبه کریمزاده (کارمند) – حسین کشاورز (فعال کارگری) – گلشید کریمیان (نویسنده و از خانوادههای اعدامیان دهۀ ۶۰) – منیژه گازرانی (فرهنگنگار و از خانوادههای اعدامیان دهۀ ۶۰)– ابراهیم گوهری (کارگر بازنشستۀ شرکت واحد اتوبوسرانی) – اسکندر لطفی (فعال معلمان) – صفدر لطفی (کارگر) – گرشاسب مافی (کشاورز) – شایسته متقی (دانشآموختۀ بیکار) – مهرانگیز محمدی (خانهدار) – ناهید محمدی (دانشآموختۀ بیکار و خانهدار) – جمیله مصدق (فعال زنان و از خانوادههای اعدامیان دهۀ ۶۰) – حجت مهری (مغازهدار) – سیامک میرزاده (نویسنده) – علی نجاتی (کارگر بازنشستۀ نیشکر هفتتپه) – منیژه نجمعراقی (نویسنده) – محمد نظری (کارمند بازنشسته و زندانی سیاسی سابق) – حسینعلی نوذری (نویسنده و استاد دانشگاه) – شاپور نوید (کارمند بازنشسته) – عبداله وطنخواه (فعال کارگری) – علی همدانی (کارگر تراشکار) – میراث همدانی (کارمند شرکت خصوصی) – فرخ یاری (دندانساز تجربی) – کامبیز یگانه (تراشکار)
ادامۀ امضاها
سروش آزادی (فعال سیاسی) – پریسا آذر (خانهدار) – امیرعباس آذرموند (روزنامهنگار) – رضا آزموده (فعال سیاسی) – علیرضا ابراهیمی (بازنشسته) – علاء احمدی – یسنا احمدی (پزشک و فعال سیاسی) – محمود اسفندیاری (شغل آزاد) – کاردوخ اسماعیلی (معلم اخراجی) – پریسا اعظمی (مربی کودکان و نوجوانان و از خانوادههای اعدامیان دهۀ ۶۰) – مریم افشاری (دانشجو) – نسرین الف (دانشجو) – پرویز الهیاری (فعال کارگری) – تیمور امجدی (فعال سیاسی) – همایون ایوانی (مهندس کامپیوتر و زندانی سیاسی سابق) – خسرو باقرپور (شاعر و روزنامهنگار) – رضا برومند (فعال حقوق بشر) – مسعود بهرازنیا (وکیل دادگستری) – سعید بهرنگ (بازنشستۀ دانشگاه) – افسانه پویش (روانکاو کودکان و نوجوانان) – سعید تبریزی (فعال سیاسی و متخصص شبکههای مخابراتی) – کسری تبریزی (شاعر و فعال کارگری) – امیرخسرو ترقیخواه (ویزیتور محصولات بهداشتی و دارویی) – منوچهر تقویبیات (بازنشستۀ کادر آموزشی دانشگاه تهران و زندانی سیاسی سابق) – احسان تیموری (فعال کارگری) – زری جلیلی – آرش جوهری (زندانی سیاسی) – سید غالب حسینی (فعال کارگری) – حسن حصوری – مجید حمیدیان – حامد خاکی (کارگر و فعال سیاسی) – مهین خدیوی (شاعر، نویسنده، و ناشر) – محمود خلیلی (کارگرِ بندر و زندانی سیاسی سابق) – علی خوبان (بازنشسته) – زهرا درخشانی (پرستار) – امیر دهقان (بازنشسته، فعال سیاسی، و زندانی سیاسیِ سابق) – سیاوش راجی (از خانوادههای اعدامیان دهۀ ۶۰) – شیما راستین (عکاس) – ناصر رستمیپور (مدیر مالیِ بازنشسته) – شراره رضایی (فعال زنان) – سهیلا رفیعی (مشاور و دکتر روانشناسی) – نسرین رمضانعلی (مددکار اجتماعی) – فراز روشن (کارمند شرکت خصوصی) – محمود زارعیان (بازنشسته) – ایران زرگری (از خانوادههای اعدامیان دهۀ ۶۰) – ناصر زمانی (فعال سیاسی) – شیوا سبحانی (نویسنده، شاعر، و فعال زنان) – فاطمه سرحدیزاده (نویسنده و از خانوادۀ اعدامیان دهۀ ۶۰) – فرامرز سلطانی (معلم بازنشسته) – میترا سمیعی (پزشک، متخصص زنان و زایمان) – سیروان سهرابی (فعال مدنی و کارگری) – زری شمس (پژوهشگر، کادر آموزشی دانشگاه، بازنشسته) – سیما صاحبی (دادخواه و فعال حقوق بشر) – سوسن صالحی (مترجم و فعال سیاسی) – کسری صداقت (نویسنده و روزنامهنگار) – میترا صفاری (مهندس) – بابک صفاییان (شغل آزاد) – علیاکبر صفدری (کارگر) – مرتضی عباسی (تراشکار و برنامهنویس ماشینهای cnc) – امیر عسگری (فعال رسانهای) – غلام عسگری (فعال کارگری) – سعید علینیا (کارگر شرکت نیشکر هفتتپه) – اردشیر غلامرضایی (بازنشستۀ تأمین اجتماعی) – رضا غلامی (بازنشستۀ تأمین اجتماعی) – ارغوان فراهانی (مترجم) – آرام فرجاللهی (روانشناس و فعال سیاسی) – پیمان فرهنگیان (شاعر و فعال کارگری) – مسعود فرهیخته (فعال معلمان و حقوق بشر) – مریم قاسملو (دانشجو) – کارگر غیررسمی (ارکان ثالثی) وزارت نفت، عضو شورای سازماندهی اعتراضات کارگران غیررسمیِ وزارت نفت (ایشان اسم خود را ننوشته و به جای آن آدرس تلگراماش را فرستاده است) – علی کبیری – مسعود کریمی (کارگر خدمات اجتماعی) – شیرین کمانگر (نویسنده و مترجم) – صلاح گرامیان (کارگر و فعال کارگری) – پویا لقایی (نوازنده) – مهدی مجتهدپور (مترجم و فعال سیاسی) – رادا مردانی (کنشگر دانشجویی و معلمی) – آیدین مرندی (معلم و کارشناس اقتصاد) – سعید مقیسهای (رفوگرِ قالی و کنشگر حقوق بشر) – لیلا منصور (کارمند بیمه و فعال زنان) – محمدحسین میرزایی (شاعر) – محترم میرعبداللهی – شهباز نجاتی (دکتر داروساز) – آیت نیافر (کارگر بازنشسته) – فاطمه ولیپورِ شکوهی (خانهدار) – لقمان ویسی (فعال سیاسی) – فرشته هاشمی (کارمند کنترل ایمنی) – عبدالرضا همیانی– مریم یاوریراد (سینماگر) – علی یوسفی (فعال رسانهای)
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
ادامۀ امضاها – ۲
فریبرز آرام (مهندس و فعال سیاسی) – علی ابراهیمی (شغل آزاد) – میترا ابراهیمی (بازنشسته) – نادر احسنی (فعال اجتماعی) – الناز اکبری (شغل آزاد) – شهناز اکملی (از خانوادههای دادخواهِ کشتهشدگان جنبش ۱۳۸۸) – قربانعلی ایزدی (نجار) – علی برومند (کارگر بازنشسته و فعال کارگری) – هیراد پیربداقی (فعال سیاسی) – سعید حسینزاده (شغل آزاد) – مریم حسینزاده (شاعر و نویسنده) – الهام رسولی (فعال حقوق کودکان کار و زنان) – رضا (درجهدار نیروی انتظامی، که به دلایل امنیتی از ذکر نام خانوادگیاش معذور است) – فاطمه رضایی (متخصص علوم آزمایشگاهی) – منصور زند (استاد بازنشستۀ دانشگاه و فعال سیاسی) – لیلا سیفاللهی (پزشک) – عزیز عارفی (فعال سیاسی و زندانی سیاسیِ سابق) – امیر عسگری (فعال سیاسی و برنامهساز) – جلال علوینیا (مترجم و نویسنده) – محمود علیدوستی (کارگر بازنشسته) – کاظم فرجاللهی (کارگر بازنشسته) – آذر کاظمی (جامعهشناس، بازنشسته) – حمید گودرزی (هنرمند و طراح گرافیک) – حسام لک (دستاندرکار تئاتر) – عسل محمدی (فعال کارگری) – محسن مقصودی (خبرنگار) – مجید ملکی (عکاس و مستندساز) – سیما مؤید (پزشک بازنشسته) – محترم میرعبداللهی (دبیر بازنشستۀ آموزش و پرورش) – پریچهر نعمانی (معلم بازنشسته) – مسعود هاشمی (تکنیسین بازنشستۀ دیزل و دیگ بخار)
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
امضاها ادامه دارد.
در صورت تمایل به امضای این منشور، لطفاً نام و شغل خود را به نشانیِ الکترونیکی زیر:
یا به کانال تلگرام «منشور آزادی، رفاه، برابری» به نشانی زیر بفرستید:
خواسته هایی که در این منشور آمده عموما خوب هستند و برخی با جزییات بیشتر و بهتر خواسته ها رو توضیح دادند. از اینرو شبیه به منشورهای خوب دیگر است. اما این خواسته ها با مقدمه نوشته شده نمیخواند. مقدمه مشخصا سعی کرده که با دیگر منشور ها متفاوت باشد و این رو به این صورت مینویسد: “ما تأکید میکنیم که ریشۀ مشکلات جامعۀ ما سرمایهداری است و آنچه در نهایت باید از میان برود رابطۀ خرید و فروش نیروی کار است” و در چندین جا از ضد سرمایه داری بودن منشور مینویسد. اولا این نگاه به واقعیت امروز ایران نمیخورد و آینده بسیار دوری رو آرمان خود قرارداده و دوم اینکه مشخصا وقتی میخواد خواسته های امروز رو مطرح کند نمیتواند از خواسته های کاملا ضد سرمایه داری اسم ببرد (چون واقعی نیست) مثل از بین بردن رابطه خرید و فروش کار. بهتر است خواسته ها رو نگه دارید و اون مقدمه روهمسان کنید و از واژه های آرمان گرا و صرفا برای جلب یکسری نگرشهای ایدولوژیک برای امروز ایران حذر کنید.
۱-این منشورآشکارانظام سرمایه داری وحافظ آن وسرمایه داران رامسبب اصلی ویرانی زندگی بشروکره زمین دانسته واین اصل اساسی است
۲_درثبت اسامی تبعیض قایل شده واین اشتباه است درلیست زیرلیست اولیه نویسنده وشاعروزندانی وفعال سیاسی زیادی وجودداردام فقط به ثبت اسم مبادرت کرده اندچراازلیست اولیه جدانوشته شده اند
۳_….
در غربت نشسته و منتظر منشور، اطلاعیه و بیانیه ای از مبارزان داخل کشور هستیم تا با ذره بین و نورافکن به جان آن افتاده از ماست، مو بیرون کشیده و “رفع ایرادات” کنیم !؟!؟جای شکرش باقیست که محدودیت ۹۰۰ کاراکتر را داریم .
با احترام
این خواست ها که چندین سال است به اشکال گوناگون اعلام می گردند، در جامعه ایران سرمایه داری ادغام شده ارگانیک در سرمایه جهانی اصولا بر آورده نمی شوند، مگر اینکه طبقه کارگر سازمان یافته، متحدانه، متحزبانه و مسلحانه برخیزد ۱- دولت سرمایه داران را درهم شکند، ۲- دولت خویش – دیکتاتوری انقلابی پرولتاریای مسلح بر جای آن نشاند تا شرایط را برای ریشه کنی سرمایه آماده نماید! این مهم تنها با به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی ممکن است! که البته، علنی کاران هیچگاه نمی توانند، حامی چنین انقلابی بویژه در جامعه دیکتاتورکنونی ایران زده باشند! اینها برای روی کاغذ اعلام می شوند!
” ما تأکید میکنیم که ریشۀ مشکلات جامعۀ ما سرمایهداری است ..”
طبقه کارگر بدون حزب همانند ارتش بدون ” ستاد فرماندهی است “. گفته اند :
” مانیفست حزب کمونیست ” ؟
یا
” مانیفست کارگران کمونیست “. ؟
در هیچ کجای دنیا هیچ اتحادیه ای شعار سرنگون حکومتی و یا از بین بردن نظام سرمایهداری را نداده و صلاحیت آنرا هم ندارد .
به اتحادیه های بزرگ فرانسه و یا “جلیقه زرده ” و تمام اروپا نگاه کنید . خواستار های آنها تماما صنفی و مدنی است . جای شکرش باقی است که اینها از خواستههای “حد اقلی” صنفی و مدنی است !
بند ا-
با توجه به اینکه این منشورها باید در نوشتن قانون اساسی لحاظ شود.ممنوعیت آموزش دینی در مدارس دولتی ونه بخش خصوصی باید مورد نظر باشد.ناشرانی که منشور صادر می کنند باید و باید یک عنوانی برایش انتخاب کنند که این منشور این عنوان را دارد.عالی است متعالی گردد انشاالله.
این منشور فریب کارگران است وقتی بر علیه سرمایه حرف می زنید باید الغای کار مزدی را اعلام می کردید نه تعیین حداقل دستمزد .چون تعداد حروف برای نقد کم است من زیاد نمی نویسم اما این منشور در خلاف منشور زن زندگی آزادیست که اعلام حکومت شورائی نموده است در حالی که این منشور موضوع کسب قدرت سیاسی را مسکوت گذاشته است . و وقتی کار مزدی را بعنوان مواد منشور بکار می برد قطعا مبادله ی کالائی نیروی کار را مد نظر قرار داده که امری سرمایه دارانه است و وقتی حاکمیت دولت برای تعیین بودجه مطرح می کند یعنی مد نظر امضاء کنندگان سرمایه داری دولتی ست این منشور بسیار صنفی و عقب مانده است و مورد تائید ما نخواهد بود ما همچنان منشور رادیکال و انقلابی را منشور زن زندگی آزادی می دانیم راه حل ایران سرمایه دارانه نیست اعمال اراده ی مردم تنها راه است .
“الغای کار مزدی” به چه مفهومی است؟
کجا ؟ ” اما این منشور در خلاف منشور زن زندگی آزادیست که اعلام حکومت شورائی نموده است” .
منظور از “ما” که در کامنت های شما تکرار میشود ،کیست؟
در هر حال ،هنوز آنچنان حزب یکدست و فرا گیری که بتواند حکومت شوراها را بوجود بیاورد را نمیتوان در جنبش شناسایی کرد و حاکمیت هنوز در دست فاشیست های مذهبی است . این واقعیت منشور های مختلف را ایجاد کرده است تا قدمی جلوتر ،تا بتوان به منشوری مناسب و کاملتر برسیم.