با گذشت بیش از یک سال از وقوع جنگ اوکرایین شاهد آشکار شدن صفبندیهای متفاوت میان حزبهای کمونیست و کارگری جهان در برابر این جنگ هستیم. اکنون میتوان سه خط موضعگیری را در میان حزبهای کمونیست و کارگری مشاهده کرد. نقطه عطف این اختلافنظرها در۲۲مین همایش حزبهای کمونیست و کارگری در هاوانا بود که ۲۰حزب در رد تجاوز و محکوم کردن روسیه و۱۹ حزب در دفاع از روسیه(۴ حزب هر دو بیانیه را امضا کرده بودند) طی دو بیانیه جداگانه نظرشان را اعلام کردند. بخش مهمی از احزاب کمونیست و کارگری هم با فرمولبندی هر دو گروه موافقت نکردند و هیچیک از بیانیه ها را امضا نکردند.(برای مشاهده متن بیانیه ها میتوانید به اینجا و اینجا مراجعه کنید).
از دید ما این اختلافها در تحلیل متفاوت و درک ناهمساز از عملکرد امپریالیسم در عصر جهانیسازی، تهاجم نولیبرالیسم به طبقه کارگر و زحمتکشان، شناخت ناقص از شیوههای نوین پیکار طبقاتی و پیوندهای ارگانیک آن با جنبشهای جدید ضد هژمونیک در جهان ریشه دارد. پدید آمدن شرایط جدید جهانی با چهار ابر چالش زیر که فراروی بشریت قرارگرفتهاند پیوند علت و معلولی دارند.
۱- تهدید زیستبوم کره زمین (انقراض گونههای جانوری و گیاهی و گرمایش کره زمین)
۲- فاصله نجومی فقر و ثروت بین کشورهای شمال و جنوب
۳- ژرفش شکاف طبقاتی در میان جوامع بهویژه در جوامع پیرامونی
۴- گسترش اشکال گوناگون و نوین دیکتاتوری و سرکوب در کشورهای جهان
این ابر چالشها هم ابژه و هم سوژه یورش انحصارهای سرمایهداری غرب به جهان بوده که بهصورت جهانیسازی، پسامدرنیسم و نولیبرالیسم ظهور یافتهاند.
۱) جهانیسازی و پسامدرنیسم یورش انحصارهای سرمایهداری جهانی برای فتح آخرین جزایر غیر سرمایهداری و غلبه بر برج و باروهای مقاومت در برابر سرمایهداری جهانی بود که در دهههای ۶۰ و ۷۰ به مدد رشد فناوری ارتباطات و اطلاعات و حملونقل عملی شد. جهانیسازی دیوار چین ونیز دیوار برلین را در برابر سرمایهداری انحصاری غرب فروریخت و نوع جدیدی از زنجیره تأمین تولید امپریالیستی را که در آغاز سده بیستم غیرقابل تصور بود در سراسر جهان گسترد و نتیجه آن در بسیاری موارد تقسیم کار جهانی جدید برای اقتصادهای جوامع پیرامونی و کانونی بود. جهانیسازی به برخی کشورها مانند چین نقش کارخانه جهان داد که مایه رشد اقتصادی چشمگیری شد و این کشور را به جایگاه مهم خود در سدههای هژدهم و نوزدهم؛ پیش از اینکه اقتصاد شکوفای آن در خود فرو برود برگرداند؛ اما همزمان استثمار و بهرهکشی از طبقه کارگر اروپا و سایر اقتصادهای در حال توسعه را شدت داده و بهرهکشی از طبیعت را به منتهی درجه خود رسانده است.
سویه فرهنگی جهانیسازی به نام پسامدرنیسم آمریکایی کردن فرهنگ، هنر و علم را در پی داشت که موجب تسلیم و یا از صحنه بیرون راندن هرگونه تفکر و نگرش به جهان از دیدگاه غیر غربی بود، چنان چه اندیشمندان بورژوا آن را پایان تاریخ نامیدند.
پسامدرنیسم به پدیدار شدن کانونهای مقاومت تراژیک و رمانتیک در برخی جامعههای سنتی بهویژه مسلمان کمک کرد. این مقاومت در بین بخشی از نیروهای سوسیالیست ضدامپریالیست و مسلمان سنتی همدلی و نزدیکی ایجاد کرد و بهتدریج به پدید آمدن نوعی محور مقاومت متناقض و پارادوکسیکال منجر شد. در سوی دیگر فضای مناسبی برای شکلگیری جنبشهای دمکراسیخواهانه و ضداستبدادی ( اتوریته) ایجاد شد، که با سیاست دوپهلو و پیچیده مماشات و بهرهبرداری انحصارهای سرمایهداری غربی از این جنبشها در مبارزه درون بورژوایی برای غلبه بر رقیب یا سرکوب کامل آنها در صورت گسترش رادیکالیسم در این جنبشها، واکنش منفی و سوءظنِ محور مقاومت به این جنبشها را برانگیخت.
۲) نولیبرالیسم: سیاستهای دولت رفاه کینزی و اشتغال کامل، دستاوردهای مهمی برای طبقه کارگر به بار آورد اما همزمان باعث انباشت شدید و غیرقابلباور سرمایه نزد بخشهای کوچکی از بورژوازی غرب نیز گردید. پروژه نولیبرالیسم را از این نظر میتوان تهاجم سرمایهداری انحصاری غرب به دستاوردهای طبقه کارگر تعبیر کرد که با حمله به سازمانهای صنفی و سندیکایی و سیاسی طبقه کارگر و خودباوری طبقاتی آن در جهت سلب مالکیت از تودهها و شدت بخشیدن به انباشت مجدد سرمایه انجام شد. نولیبرالیسم همچنین به بازسازی طبقاتی درون سیستم سرمایهداری منجر شد. در اینجا بایستی تذکر دهیم علیرغم این در به کار بردن افراطی این اصطلاح احتیاط میکنیم. به نظر ما به کار بردن مطلق نولیبرالیسم برای تبیین سیاستهای اقتصادی بورژوازی هیچ کمکی به درک و شناخت ساختار و بافتار و کارکرد این اقتصادها نکرده، برعکس تأکید بیش از حد بر آن موجب به سایه بردن سیاستهای ضد مردمی بخشهای گوناگون بورژوازی در اقتصاد میشود. همچنین بایستی در نظر داشت اجرای سیاستهای نولیبرالیستی در اقتصادهای مختلف پیامدهای متفاوتی به بار آورده، مثلاً در کشورهایی مانند بریتانیا و برخی اقتصادهای غربی ایجاد دگرگونی اساسی در الگوی مسلط روابط اجتماعی و باز توزیع داراییها به سود طبقات بالاتر بود؛ اما اجرای این سیاستها در روسیه به پدیداری الیگارشی (گروه اندکی که با غصب داراییهای مردم شوروی کنترل کشور را در اختیار گرفتند) قدرتمندی منجر شد، در ایران به غارت ثروتهای ملی و باز توزیع آن به سود بورژوازی تجاری و بوروکراتیک نوکیسه، زیرزمینی شدن اقتصاد از طریق تملک داراییهای ملی توسط امپراتوری بیت، صنعت زدایی و تجاریسازی خدمات عمومی و گسترش دستاندازی به طبیعت و حقوق مزدبگیران منجر و در نهایت تغییرهای بنیادی در آرایش نیروهای رأس هرم قدرت ایجاد کرد. با تمام اینها اجرای سیاستهای نولیبرالیستی نوعی هماهنگی و همگنی بین طبقات مسلط پدید آورد که بعدتر در پیشبرد سیاست خارجی و امپریالیستی نقش مسلط به دست آوردند.
۳) امپراتوری و امپریالیسم: از نظر ما در دوران کنونی، بین جهانیسازی و اجرای سیاستهای اقتصادی نولیبرالیستی با پوستاندازی امپریالیسم و اقتصاد سرمایهداری، رابطه دیالکتیکی و علت و معلولی وجود دارد، اگرچه از نظر ماهیت تفاوت چشمگیری بین امپریالیستهای کنونی با دورانی که لنین تز امپریالیسم بهمثابه بالاترین مرحله سرمایهداری را داد دیده نمیشود، اما به علت تغییر و دگرگونیهای چشمگیر در مراودات مالی و صنعتی در اثر پیشرفت ارتباطات و حملونقل و استفاده گسترده از هوش مصنوعی و ایجاد ارزش اضافه بسیار بالاتر از آغاز سده بیستم، شاهد تفاوت آشکاری در شیوه عمل آنها هستیم. یکی از مهمترین تفاوتها گسترش شدید سرمایهداری در جهان و فتح سنگر سرزمینهای سابقاً سوسیالیستی اتحاد شوروی و شرق اروپا و همچنین گسترش آن به چین است که باعث رشد چشمگیر تولید صنعتی و افزایش ارزش اضافه و تصاحب آن توسط ابربورژوازی مالی و تجاری گردیده و از سوی دیگر به پدیدار شدن اقتصادهای نوظهور انجامیده. این گسترش باعث تشدید تنش میان یکجانبهگرایی و چندجانبهگرایی آمریکا و سایر قدرتهای سرمایهداری جهانی گردیده است. آمریکا همزمان با اینکه در برخی هدفهای سیاسی و اقتصادی با دیگر دولتهای سرمایهداری اشتراک منافع دارد، ولی به دنبال منافع مستقل خود نیز هست (شعار معروف ترامپ” امریکا را دوباره بزرگ سازیم” تجلی نمونهوار این رویکرد است). افزایش و ژرفش این تنش در رقابت امپریالیستی تغییر بسیار مهمی پدید آورده، به این معنا که موجب جدایی نسبی رقابت اقتصادی از رقابت نظامی گردیده است. نتیجه چنین پدیدهای این است که رقابت ژئوپلیتیک را دیگر نه نقطه کانونی رقابت امپریالیستی بلکه باید یکی از جنبههای این رقابت فرض کنیم. چنانکه اریگی مینویسد «انباشت قدرت جمعی بهمنزله تنها بنیاد استوار برای سلطه در نظام جهانی است، این سلطه با توازن توأمان اجماع و قهر ساخته و نمود مییابد.» در این اجماع و قهر برخی قدرتهای امپریالیستی جایگاه هژمونیک مییابند و وظیفه استمرار روند انباشت سرمایه و محافظت از رشد روزافزون دارایی را بر عهده میگیرند. در دورهای بریتانیا و سپس آمریکا با تکیه بر توانمندیها ، ارزش و اعتبار خود توازن قدرت را به سود خود برهم زدند و در نقش یک دولت سلطهطلب جایگاه حافظ منافع غرب را به دست آوردند. در دوران کنونی آنچه از آن بهعنوان جهان چندقطبی یاد میشود چیزی جز رقابت بین امپریالیستها و ظهور قدرتهای جدید نیست.
پیکار طبقاتی و پیکار ضد امپریالیستی و جنگ اکرایین
از دیدگاه ما چپ ضد امپریالیست همچنان اسیر ایدههای قدیمی خود است و بهجای مقاومت در عرصههای پیکار طبقاتی و کارگری به مقاومت در سپهر ضد جهانیسازی گرایش دارد. این بخش از چپ سنتی با خلاصه کردن مبارزه ضد امپریالیستی در مبارزه ژئوپلیتیک، دانسته یا نادانسته مبارزه طبقاتی را به محاق برده و به انحلال مبارزه علیه دیکتاتوری و رهاییبخش در محور مقاومت علیه امپریالیسم غرب دست میزنند. آنان با تعریف و درک الکن از امپریالیسم و ارتباط آن با پیکارهای طبقاتی، پیکار علیه جهانیسازی را در قالب مبارزه ضد امپریالیستی در اولویت قرار دادهاند. آنها فراموش میکنند که هسته مرکزی امپریالیسم را بورژوازی جهانی تشکیل میدهد که در غارت خلقها و زحمتکشان و طبیعت با هزاران رشته به هم متصلاند. فراموش میکنند که فاشیسم معلول سرمایهداری است و نه علت آن . آنها چه اعتراف بکنند یا با جملات انقلابی آن را پنهان کنند، درکنار بخشی از بورژوازی علیه بورژوازی دیگر قرار میگیرند. چنین سیاستی موجب میشود آنها جایگاهی در مبارزات ضد دیکتاتوری و دمکراتیک نداشته و معمولاً در پشت سر دیکتاتورهایی مانند اسد، پوتین یا رئیسجمهور بلاروس و یک دوجین دیکتاتور کوتوله در ظاهر ضد جهانیسازی قرار بگیرند. آنها از همین دیدگاه محور مقاومت به تحلیل جنگ اوکرایین میپردازند که در همه تحلیلهای این نحله فکری نتایج یکسانی دیده میشود: موضعگیری آشکار به طرفداری از حکومتهای به لحاظ سیاسی و اجتماعی ضد مردمی، ارتجاعی و قرونوسطایی و به لحاظ اقتصادی هارترین و فرومایهترین لمپن بورژوازی چون ج.ا یا سوریه و روسیه و ایستادن در کنار رسانههای امنیتی در برابر جنبشهای تودهای همچون جنبش زن، زندگی، آزادی. نگاهی به موضعگیریهای این بهاصطلاح چپهای ضد امپریالیست و طرفدار روسیه در جنگ اوکرایین در سخنان افرادی چون دکتر محیط و سرمقالههای تارنگاشت های ده مهر، پیک نت، راه توده و مجلههایی مانند دانش و مردم، هفته و فعالان رسانهای آنها در اخبار روز و سایتهای چپ نشان دهنده موضع ارتجاعی و ضد مردمی این نحله فکری است.
در پایان
ما موضع اصولی حزب توده ایران در حمایت از جنبش ژینامهسا-امینی و مشارکت فعال در آن و دفاع آشکار و بدون لکنت از آزادیهای دمکراتیک فردی و اجتماعی را نتیجه منطقی سیاست مبارزه ضد دیکتاتوری و سنت مبارزه اجتماعی حزب در پیکار طبقاتی ارزیابی میکنیم.
ما ضمن تائید موضع اعلام شده در بیانیه مشترک احزاب کمونیست و کارگری علیه جنگ اوکرایین، و بیانیه مشترک حزبهای کمونیست و کارگری به مناسبت یک سال جنگ امپریالیستی در اوکراین، جنگی که با تحریک و زمینهسازی امپریالیسم آمریکا و ناتو آتش آن دامنگیر خلقهای زحمتکش روسیه و اوکرایین شده است، مبارزه برای صلح و علیه بورژوازی را در چارچوب مبارزه ضد امپریالیستی و طبقاتی ارزیابی و ضمن پشتیبانی از این سیاست در جهت گسترش این دیدگاه در میان تودههای کارگران و زحمتکشان تلاش کرده و خواهیم کرد.
ما ضمن ابراز همدردی با مردم رنجدیده و داغدار اوکرایین و روسیه که در اثر سیاستهای دولت خائن و کودتایی زلنسکی و جنگ با روسیه دچارآن شده اند، خواهان اعلام آتشبس فوری و بی اما و اگر جنگ از سوی ارتش روسیه و توقف کامل عملیات نظامی از هر دو سو، توقف تجهیز نظامی اکرایین توسط ناتو و برداشتن گامهای اصولی برای ایجاد شرایط صلح بین دو ملت روسیه و اکرایین هستیم.
جمعی از هواداران حزب تودۀ ایران(داخل کشور)
مگر میشود روسیه متجاوز با اکراین که مورد تجاوز قرار گرفته را در یک ردیف قرار داد و آروق روشنفکری هم زد و همزمان مظلوم و ظالم را محکوم کرد ؟
به نظر من رشد فاشیسم در اکرایین یا مساله الحاق شبه جزیزه کریمه و کودتای میدان و همه علتهایی که دوستان هم موضع با آقای زارعی قنواتی برای وقوع جنگ نام می برند علتهای جنگ نیستند بلکه بهانهها و دستاویزی هستند برای جنگ که عمدتا از سوی آمریکا برای تحریک روسیه ساخته و پدید آورده شده اند. علت اصلی جنگ همان گونه که در کتاب امپریالیسم جدید هاروی در سال ۲۰۰۰ نیز پیش بینی شده حفظ و تحمیل هژمونی آمریکا بر سایر امپریالیستهای غربی و کنترل و فشار به چین است. امپریالیسم آمریکا برای حفظ هژمونی خود نیاز به کنترل جریان انرژی دارد. به ویژه انرژی روسیه که به غرب و چین می رود. فراموش نکنیم کلید این جنگ به صورت جدی با تحریم نورداستریم ۲ توسط ترامپ زده شد.
تصور میکنم برداشت مشترکی بین همه ما وجود دارد، اینکه در راس هرم امپریالیسم جهانی، امپریالیسم آمریکا، بعنوان سرکرده عمل میکند. جنگهای منطقه ای جزو عواقب این سرکردگی است. این نقطه توافق ماست.
تفاوت دیدگاه ما آنجاست که آیا قدرتهای امپریالیستی دیگر که به سرکردگی امبریالیسم آمریکا تن نمیدهند، دارای نقش مترقی هستند یا خیر؟ و نتیجتا، آیا امپریالیستهای کوچکتر را میتوان در روند مبارزه خلقهای جهان، بر ضد امپریالیستم جهانی بسرکردگی آمریکا، یک شریک محسوب داشت یا خیر؟
روسیه در رابطه با تحریکات خارجی (آمریکا و ناتو)، دو راهکار داشت، یکی مانند ترکیه، اشغال بخشی از خاک عراق و سوریه. دیگری مانند ج.ا.، حمایت و پشتیبانی از متحدین خود بدون درگیری مستقیم در جنگ و اشغال سرزمینی. یکی از حقایق آفریده شده در جنگ اوکرائین، تغییر مرزهای سرزمینی است.
کمی بیاندیشید، سیل سرمایه مالی که بزودی بازارهای ایران را مورد تهاجم قرار میدهد از چین و روسیه جاری میگردد. تف سر بالا نیاندازید.
دوستان به دنبال اثبات وجود فاشیسم در اوکراین هستیم و اینکه این جنگ امپریالیستی است یا نه. فاشیسم داخلی را را رها کرده ایم که ۴۰ سال است مشغول شکنجه و اعدام جوانان وطن است و ما خود را درگیر تعاریف امپریالیسم و نئولیبرالیسم و فاشیسم کرده ایم. انعکاس سردرگمی چپ را در خیزش های بی سرانجام و سرکوب شده توده ها نمی بینیم. ما را چه میشود؟ دلاوران سیاهکل اگر مشی مسلحانه اشان اشتباه بود حد اقل حماسه ای سترگ آفریدند. آیا چپ قادر خواهد بود بار دیگر حماسه ای بیافریند و بجای فتح مغز ها با تئوری های خود, قلب ها را با اعمال خود فتح کند؟
پرسش از آقای زارعی عزیز
شما اطلاعات بیشتری درباره حقوق بینالملل یا قراردادها دارید. پرسشی که با خواندن کامنتهای شما برایم پیش آمده این است که با فرض این که اتفاقاتی که در اکرایین افتاده همه در اثر دخالت و توطئه آمریکا بوده:۱ چه کسی رسالت جلوگیری از گسترش فاشیسم را بر عهده روسیه قرار داده؟ ۲ فرض این که شوروی بخشی از خاک روسیه را به اکرایین هبه کرده که به لحاظ تاریخی متعلق به روسیه بوده، با توجه به تاکید و پافشاری شدید لنین بر ضد ناسیونالیسم و به ویژه ناسیونالیسم روسی که در ایجاد جمهوری های شوروی تجلی یافت آیا فردا روسیه حق ندارد به خاک قزاقستان، بلاروس، ترکمنستان، آذربایجان، گرجستان و سایر جمهوری هاس شوروی سابق که پیش از آن زیر سلطه روسیه تزاری بوده اند حمله کند و آنها را اشغال کند؟ در ابن صورت شما به حقوق بین الملل که حق را به روسیه بدهد احترام می گذارید یا حق ملل در تعیین سرنوشت خود؟ ۳ اگر روسیه این حق را داشته باشد که برای نجات روس زبانان به اکرایین لشکرکشی کند ….
رفیق تقی، این آقا با اصول بحث سیاسی آزاد تحت شرایط عینی دیکتاتوری سرمایه آشنائی ندارند، بعید میدانم از حقوق بین الملل، فهم درستی داشته باشند.
پیروان سیاست تشکیلاتی «خانه شیشه ای» مدتهاست که مبارزه انقلابی و به همراه آن، ضرورت سازماندهی مخفی کادرهای سیاسی طبقه کارگر را، بوسیدند و گذاشتند کنار.
بدون اینکه بخواهیم این آقایان را به ارتکاب جرم یا همدستی متهم کنیم، باید اذعان داشت که پلیس سیاسی، هم اینسو و هم آنسو، از این بابت بسیار خرسند است.
من آقای زارعی را از روی موضعگیریها شان می شناسم و برای ایشان احترام و ارزش زیادی قائلم، اگر اشتباهی در ارزیابی ها داشته باشند از روی غرض یا بدفهمی نیست. من با ادبیات شما به شدت مخالفم و به ویژه در ارتباط با آقای زارعی قنواتی.
شخصیت فردی آقای زارعی قنواتی محترم است و موضوع معارضه نیست، شیوه برخورد ایشان با مسئله بحث آزاد سیاسی و فرد دگراندیش خطا بود. تعارف را باید در اینموارد کنار گذاشت و به جای آن از اصول و پرنسیپهای صحیح دفاع کرد.
همچنانکه، نظر شما در رابطه با بد پنداشتن ادبیات من محترم است اما غیر اصولی.
رای دادند هستم. این تصمیم نه در شورای عالی خلق اتحادشوروی و نه در گنگره حزب کمونیست شوروی اتخاذ شده است. اگر شما حتی روال و ارزش های حقوقی لیبرالیسم غرب را ملاک بگیرید تبانی خائنانه سه دبیر حزب کمونیست روسیه و اوکراین و بلاروس که تاییدیه بقیه احزاب جمهوری ها را نداشت نمی تواند قانونی باشد بخصوص که همه پرسی سراسری خلقهای شوروی را زیر پا گذاشته شد. رفراندوم با اکثریت قاطع رای به موجودیت اتحاد شوروی داد.با رهنمود های کاخ سفید این خیانت خیلی سریع پیش برده شد نگاه کنید سالهاست که در مورد وضع حقوقی دریای خزر صحبت میشود چگونگی استخراج نفت و گاز و حق کشتیرانی ومهمتر عدم ورود کشتیهای نظامی خارجی (مثلا اسرائیل ) و دیگر موضوعات به جد مورد بحث است .اما انحلال شوروی خیلی سریع اتفاق افتاد چونکه به نفع کاخ سفید بود. آیا ملل مورد نظر مثلا گرجستان مثل اوکراین حق دارند عضو ناتو بشوند.جواب من یک نه بزرگ است این عضویت حتی به ضرر ملت ایران است. و روسیه محق است مثل مورد اوکراین عمل کند
ادمین محترم اخبار روز قسمت اول کامنت من در ۳ خرداد ذیل پاسخ تقی منعکس نشده است.اگر چنانکه در چارچوب معیار های گرینشی شما نیست لطفا قسمت دوم که بدون قسمت اول تقریبا نامفهوم است را حذف کنید.با تشکر
… و الحاق کریمه در دهه پنجاه میلادی و در زمان حاکمیت “خروشچف” و همچنین درک درست از کودتای نئوفاشیستی موسوم به “میدان” علیه دولت قانونی “ویکتور یانکوویچ”، سرکوب سیستماتیک و هدفمند مناطق دونتسک و لوهانسک از سال ۲۰۱۴، نقض آشکار معاهدات مبنسک یک و مینسک دو، سیاست های فاشیستی علیه روس تباران و حتی مجارهای ساکن این جمهوری و بسیاری عوامل دیگر که به نظر می رسد نویسندگان این متن هیچ درک درستی از آن نداشته اند. اینکه صورت مساله را از ابتدا به نادرستی طرح کرد و بدون در نظر گرفتن عوامل عینی دست به نتیجه گیری انتزاعی زد بدون تردید گمراه کننده است. اینکه به بهانه صلح طلبی شرایط و عوامل بروز جنگ ها و تنش ها را در نظر نگرفت و به صرف اینکه حاکمیت ها در دو سوی منازعه دمکراتیک و مردمی نیستند به صورت سطحی مفهوم “جنگ امپریالیستی” را در خصوص دو طرف مناقصه استفاده کنیم کاملا نادرست خواهد بود و این دقیقا اشتباه بزرگ نویسندگان این متن است….
گویا شما مطلب «در باره امپریالیسم و موارد دیگر» (در همین تارنگاشت) را هنوز نخوانده اید. پس از مطالعه و بررسی آن مطلب، اگر همچنان نیاز به بحث در رابطه با «برداشت صحیح و برداشت اشتباه» بود، میتوان باب داد و ستدی فکری جدیدی را گشود.
لطفا شما به من پاسخ ندهید چون من به عنوان یک فعال چپ داخل ایران که مواضع رفقای داخل کشور را تا حدود زیادی می دانم لازم نمی بینم به کسانی که هویت معلوم ندارند پاسخ دهم. کامنت های من خطاب به دوستان نویسنده مقاله و متنی است که به عنوان جمعی از هواداران حزب توده ایران نوشته اند می باشند که اگر بتوانند از این متن دفاع کنند من آماده شروع یک بحث با آنان هستم و می توانم اثبات کنم که این دیدگاه پایگاه طبقانی و فعالین توده یی در داخل کشور نیست …
ببخشید من متوجه واکنش شما نشدم.
آیا در میان رفقا، اخیرا این شیوه مُد شده است که در یک بحث آزاد، برای شرکت کنندگان شرط و شروط بگذارند یا اینکه این تصمیم جمعی محفل شماست که بدلیل دارا بودن هویت «فعال چپ داخل ایران» (چه هست این هویت دقیقا؟ خوردنیست یا پوشیدنی؟)، تافته جدا بافته از دیگران باید محسوب شوید و به حریم درگاهتان وارد شدن برای هر کس مجاز نیست؟
یک مسئله دیگر که متوجه نمیشوم، مرجعیت ادعائی شما در رابطه با تعیین صحیح دیدگاه فعالین توده ای در ایران است.
رفیق گرامی جناب آقای قنواتی
رفقای مورد خطاب شما نظرشان را نوشته و مستند کرده اند. اگر نقدی براین نوشته وارد است- که از نظرشما وارد است- به جای کسب اجازه چه خوب می شود که شما هم برای روشنگری نظرتان را بنویسید و مخاطب عام بتواند با دیدن و مقایسه دیدگاه ها به نقظه نظر روشنی برسد.این سخن شما که” اگر بتوانند از این متن دفاع کنند” نوعی فرار به جلو و بهانه گیری است. این که نوشته اند حتما می توانند از آن دفاع کنند. اما در مقابل کدامین نقد و نظر باید از آن دفاع کنند؟ این شما هستید که باید چراغ نقد را روشن کنید تا این رفقا درصورت صلاح دید به نقد شما پاسخ دهند.
با ارادت
با درود … به نظرم بیانیه یی که به عنوان “جمعی از هواداران حزب توده ایران (داخل کشور)” منتشر شده است بیشتر نظر تعداد انگشت شماری از هوادارن حزب است و تصویر واقعی از مواضع توده یی های داخل کشور نمی تواند باشد. اشاره به این موضوع لازم بود تا بر این نکته تاکید شود که چنین بیانیه هایی بیانگر مواضع و نگاه اکثریت حامی یک حزب سیاسی هشتاد ساله و آن هم فعالین آن در داخل کشور لزوما نخواهد بود. ضمن اینکه با بسیاری از مسائل مطرح شده در این بیانیه در مفهوم عام می توان موافق بود اما در مورد رخدادها و جنگ بین روسیه و اوکراین به نظر می رسد که فاقد درک در حوزه حقوق بین الملل و مناسبات ژئوپلتیک می باشد. هرگونه اظهار نظر در مورد مساله اوکراین الزاما نیازمند درک درست از مناسبات جهانی، شناخت رقابت های ژئوپلتیک و تاثیر آن بر تحولات جهان پساشوروی، تاریخ شکل گیری حکومت شوراها و رخدادهای بعد از فروپاشی، موقعیت تاریخی اوکراین در چارچوب مناسبات درونی دولت شوروی از جمله الحاق منطقه دنباس روسیه به این جمهوری است.
آیا بهتر نبود به همراه آتش بس فوری توسط روسیه ، خروج بی قید و شرط ار سرزمین های اشغالی اوکراین از جمله گریمه را هم قید میکردید تا شما را بیشتر باور کنیم؟
پیش شرط مذاکره صلح، آتش بس است. بنابراین پیشنهاد درست است. کسی که نقشی در جنگ ندارد که نمی تواند برای طرفین شرط و شروط تعیین کند . این که چگونه صلح برقرار شود در مذاکرات مشخص می شود.
با سلام، در کنگره بین المللی احزاب کمونیست و کارگری جهان درهاوانا (سال ۲۰۲۲)، سخنران اصلی رهبر حزب کمونیست اوکراین، پیترو سیموننکو، بود که مستقیم و آشکار به شرکت کنندگان در این نشست اعلام کرد: «رژیم کنونی کی یف فاشیست است». این موضعگیری قاطعانه رهبر حزب کمونیست اوکراین برای کسانیکه تردید داشتند بسیار مفید بود؛ تردیدی که از خط تحمیل شده به جنبش کمونیستی جهان، در درجه اول از سوی رفقای حزب کمونیست یونان، پدید آمده بود. احزاب کمونیست و کارگری جهان قبل از اتخاذ مواضع رسمی در مورد جنگ اوکراین، باید در درجه نخست از مواضع کمونیست های روسیه، اوکراین و جمهوری های دونباس که مستقیم با جنگ درگیرند، کسب اطلاع می کردند.
با تشکر
امپریالیسم بد، امپریالیسم خوب، الیگارشهای سرمایه دارِ ضد فاشیست (؟!!!) … کجا داریم میرویم رفیق؟
شما به روی خودتان نمیآورید که برخلاف حزب کمونیست اوکرائین، اتحادیه کمونیستهای اوکرائین (عضو دیگر جنبش جهانی کمونیست و کارگری از اوکرائین) جنگ را امپریالیستی ارزیابی و بیانیه احزاب برادر در جریان نشست (و نه کنگره) هاوانا را امضا کرده است.
«خط تحمیل شده از سوی حزب کمونیست یونان» دیگر چه صیغه ای است؟ انشعاب اخیر در یکی از احزاب کمونیست روسیه هم «توطئه رفقای یونانی» بود؟
حزب توده ایران، بر اساس تاریخ و سنت مبارزات حزب، نماینده رسمی ایران در جنبش جهانی کمونیست و کارگری است. آیا همه توده ایها حاضرند زیر تحلیلهای «نامه مردم» امضا بگذارند؟ آیا خود شما حاضرید سیاستهای کنونی «نامه مردم» را مطابق با منافع طبقه کارگر و منافع ملی ایران ارزیابی کنید؟
” امپریالیسم بد، امپریالیسم خوب، الیگارشهای سرمایه دارِ ضد فاشیست (؟!!!) … کجا داریم میرویم رفیق؟ ”
-امپریالیسم خوب و بد ندارد ولی بر سر تقسیم بازار و منافع جهانی یکدیگر را در دو جنگ جهانی اول و دوم تکه پاره میکردند .
-آیا متفقین در برابر فاشیسم یکدیگر را به سالن رقص دعوت مینمودند ؟!!!
-شما با این استدلال ها احزاب مارکسیست لنینیست کنونی را مائوئیست مینامید؟!
رفیق باران، علاقه شما به مطالعه و پژوهش، بی پروائی در طرح سوال، تلاش برای دستیابی به آگاهی بیشتر، بسیار ارزشمند و ستودنی است.
ما که چند دهه در دفاع از آرمانهای صلح و سوسیالیسم، از جمله و بخصوص در صفوف حزب توده ایران، امکان خدمت ناچیز به بسط و گسترش اندیشه مترقی داشتیم، از جوانان مترقی میهن خود انتظار داریم که همه چیز را به سوال کشیده و چه بسی با طرح اندیشه نو، فراتر از آن مرزها روند که ما رفتیم. اما انتظار نداریم که خطاها را تکرار کنند …
سوسیالیسم یا رفرمیسم ؟!
رفرمیسم سوسیالیسم را فقط مقصد دوری می شمرد ، در حقیقت انقلاب سوسیالیستی را نفی نموده و می کوشد انرا از طریق مسالمت آمیز مستقر سازد، رفرمیسم که همکاری طبقات را به جای مبارزه ى طبقات موعظه می کند روز به روز فاسد تر و روز به روز هرگونه علائم و آثار سوسیالیسم را از دست می دهد .
” کنگره بین المللی احزاب کمونیست و کارگری جهان درهاوانا (سال ۲۰۲۲)..”
میخواستم از آقای گلستانی این سئوال را بنمایم که چرا این احزاب از پسوند ” مارکسیست لنینیست ” استفاده نمینمایند؟ آیا این احزاب م-ل نیستند؟ چون در همین ایام احزاب مارکسیست لنینیست در کنگره بین المللی ، در جمهوری دومینیکن، ماه مه ۲۰۲۲ شرکت داشتند ! اگر لزومی داسته باشد ، لیست این احزاب آورده خواهد شد .
رفیق باران، دچار سوتفاهم شده اید. «کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای مارکسیست – لنینیست» شامل احزاب کمونیست و کارگری نیست، بلکه تجمع احزاب مائوئیست است. بدین لحاظ کنفرانس های آن احزاب در رقابت با «نشستهای احزاب کمونیست و کارگری» (آخرین نشست در هاوانا-کوبا) برگزار میشود و نه در امتداد و پیروی از دیگری.
احزاب مورد نظر شما حزب های مائوئیست سابقند که برای مشخص شدنشان از احزاب کمونیست (م.ل) را به اسامی خود اضافه می کنند. این احزاب در سولیدنت مشارکت ندارند و خود کنگره های جهانی خاص خود را برگزار می کنند. درایران حزب کارایران(توفان) عضو این گروه از احزاب است.
مثل اینکه هواداری و دلسوزی از نیروهای ازوف و باندرا در شما رسوخ کرده .یادتان رفته که همین گروهای نازی بیش از چهارده هزار نفر روس زبان را قتل عام کردند.این نئونازی کارگران را زنده زنده در بندر اودسا آتش زدند.همین نازیها ستون فقرات ارتش اوکراین را تشکیل داده اند.غرب با پول و آموزش تمام نهادهای دولت اوکراین را علیه روسیه ،مردم روسیه ومردم اوکراین و صلح جهانی تجهیز کرده است.
پاسخ به ش.امید
اظهار نظر عجیب شما متاسفانه نشان دهنده درک ناقص و دور بودن نویسنده از فضای جنبشهای اجتماعی است که سالهاست در سپهر سیاسی و اجتماعی و اقتصادی سراسر جهان به شدت در جریان است. اگر به آرا گرامشی درباره جنبشهای اجتماعی توجه کنید این درکی دقیق و دیالکتیکی از نطریات مارکس در اثر مهم کمون پاریس و لنین در رساله دولت و انقلاب است که گرامشی آن را درباره جنبشهای مدنی و تودهای بررسی کرد. جنبش زن زندگی آزادی جنبشی است ضد هژمونیک که در عریان ترین شکل سرکوب یعنی سرکوب به علت حجاب و نوع پوشش و روابط زن و مرد که به غایت ارتجاعی و سرکوبگر است دستاویزی شده برای سرکوب هرگونه تفکر مستقل و ضد دیکتاتوری . جنبش ژینا با رد هرگونه اتوریته جنسیتی، قومی، ملیتی و سیاسی علیه دیکتاتوری و ستمگری طبقاتی، جنسیتی و سیاسی و قومیتی در سپهر سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به پا خواسته است. حجاب به عنوان سمبل ارتجاع و سرکوب وحشیانه جامعه در نوک پیکان مبارزه علیه رژیم سرکوب قرار گرفته است.
جامعه ما شامل دو بخش، سنتی و مدرن است، مسئله حجاب یکی از تفاوتهای فرهنگی این دو بخش میلیونی است. در ایران، رشد مناسبات تولیدی، هنوز آنچنان قوام نیافته است که مخالفان حجاب اکثریت جامعه را تشکیل دهند. اگر میپرسیدید، این را گرامشی به شما توضیح میداد.
گویا باید یک مقاله دیگر نوشت و پاسخی داد به بندبازی ایئولوژیک که به نمایش گذارده اید.
متاسفانه هیئت تحریریه محترم اخبار روز، شیوه خاصی برای انتشار مقالات دگراندیشانه بکار میبرد که فاقد همخوانی با محتوای «هویت» این رسانه است. با این تواصیف اگر وقت همراهی کند، ارزش دارد که از روزنه تنگی که همچنان فراهم است بهره برد.
فعلا این نقد را از من بپذیرید تا نسیه فراهم گردد: شیوه نگاه شما، دشمن را «رژیم ولایت فقیه»، «دیکتاتوری دینی»، «اسلام سیاسی» معرفی میکند. شیوه نگاه ما، دشمن را «انحصار حاکمیت بورژوازی ملی (در معنای عام)»، «دیکتاتوری سرمایه»، «لیبرالیسم سنتی بازار» شناسائی میکند. مخاطبین باید قضاوت کنند که کدام نگرش علمی است.
سیستم اقتصادی مسلط بر کشور ایران ، سرمایه داری از نوع تجاری ، انگلی ، دلالی ، ِربایی ، اسلامی ، رانتی ، نئولیبرالی و عمیقا ارتجاعی و متکی به سیاستهای اقتصادی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول است که تا ُُبطون اش فاسد میباشد ! هیئت حاکمه چنین نظمی ، با مجموعه ای از آدمهای باعمامه و ریشدار بنام ” آخوند و یا مّلاّ “، با نظارت کامل”ولایت مطلقه فقیه”اداره میشود که همچون اسلافشان به ثروت اندوزی و مکنت به سرمایهداری و تقدس مالکیت خصوصی بر کارخانه ها،بانکها، زمینها،جنگلها و معادن اعتقاد راسخ دارند ! این جماعت،بیش از چهل سال است که ثروتهای روی زمین و زیر زمین را میچاپند و در این کار ، مردمانی فوقالعاده بیرحم،غدار، تبهکار و فریبکارند!
فقط انسانهای آگاه واقفند که بدون تشکیلات ، بدون رهبریت، بدون سازماندهی ، بدون داشتن تئوری انقلابی ، بدون حزب و بدون مشارکت میلیونی کارگران و زحمتکشان کشور ، نمیتوان چنین رژیم سفاکی را با انواع و اقسام نیروهای سرکوبگرش به زیر کشید و نظم نوینی را مستقر ساخت..
حزب توده ایران بخشی از جنبش کمونیستی جهانی و پیرو اندیشه انترناسیونالیسم پرولتری بود. حزب توده ایران به مثابه بزرگترین سازمان سیاسی در تاریخ ایران، موفق شد بزرگترین تشکل کارگری را در ایران به وجود آورد و روشنفکران مترقی ایران را به خود جلب کند و تحولی از نظر فکری و فرهنگی در عرصه ایرانِ عقب مانده ایجاد نماید، که انوار گرم آن چون خط سرخی در تمام تاریخ ایران تا به امروز تابان است. حزب توده ایران نماینده اندیشه های مدرن و مترقی در ایران بود، در ایران مذهبی و رجال سنتی عقب مانده، جسورانه برای تساوی حقوق اجتماعی زنان با مردان به مبارزه برخاست و زنان را به عرصه مبارزه اجتماعی کشانید و این در حالی بود که سایر نیروهای سیاسی به اسارت زنان صحه می گذاردند و یا از ترس مراجع مذهبی در مورد این تساوی حقوق سکوت می کردند. حزب توده ایران دروازههای ایران را بر روی ادبیات و فرهنگ مترقی جهان باز کرد و نسلی را در عرصه هنری و فرهنگی پرورش داد که تاثیرات عظیم آن تا به امروز در هر خانه ای حس میشود…
در شهریور ۱۳۲۰ با ورود ارتشهای متفقین به ایران و فرار رضاخان دوباره زمینه برای احیاء حزب طبقه کارگر ایران فراهم آمد و “حزب توده ایران ” تأسیس گردید. ” حزب توده ایران ” ادامهدهنده کار ” حزب کمونیست ایران ” و ” گروه ارانی ” بود. فعالیت ” حزب توده ایران ” در مبارزه با امپریالیسم و فئودالیسم، در متشکلساختن تودههای کارگران، دهقانان، روشنفکران، جوانان و زنان و کشانیدن آنها به مبارزه برای احقاق حقوق خویش، در نبرد با استبداد و دفاع از آزادیهای دموکراتیک، در اشاعه مارکسیسم – لنینیسم به مراتب دامنهدارتر و گستردهتر از گذشته بود. مبارزه همه جانبه “حزب توده ایران ” روحیه مبارزهجوئی را در کارگران، دهقانان و روشنفکران و سطح آگاهی سیاسی و تشکل سازمانی تودههای زحمتکش را به درجه بیسابقهای ارتقاء داد..
موضع حزب توده ایران در دفاع از شورش فرهنگی زن-زندگی-آزادی نه تنها یک موضع اصولی و قابل دفاع نیست بلکه به عنوان تقلیل جهان بینی مارکسیست-لنینیستی به دنباله روی از فهم لیبرال-فمینیستی تضادهای موجود در جامعه، باید ارزیابی شود.
بود یا نبود حجاب، مربوط به آزادیهای شخصی است و هیچ ربطی به مطالبات و حقوق دمکراتیک عام (اجتماعی)، از دولت سرمایه داری، در تامین کار، مسکن، بیمه همگانی، درمان همگانی، آموزش همگانی، آزادی تشکلهای صنفی و احزاب سیاسی ندارد.
اگر در ایران بودن حجاب برای شرکت در تعاملات اجتماعی-اقتصادی اجباریست، در فرانسه (قبله آمال سکولار ها و جمهوریخواهان) نبودن حجاب برای شرکت در همین تعاملات اجباریست.
حزب توده ایران، زمانی طلایه دار مواضع علمی و اصولی بود و به همین دلیل نظراتش بصورت گسترده از سوی جامعه مورد توجه واقع میگشت. سیاست کنونی حزب، فاقد نیروی بسیج و هدایت جنبشهای مردمی است.
اولین پاراگراف متن کافیست که زیربنای فکری نویسنده را برملا کند. در درجه اول میتوان با در صد بالایی احتمال مرد بودن نویسنده را حدس زد چرا که بعید است زنی مارکسیست اینچنین حق طبیعی ۵۰% از جامعه را به این راحتی با برچسبی چون لیبرال-فمینیستی لگدمال کند. در درجه دوم شما با الحاق واژه لیبرال به جنبش فمینیستی فقط لیبرالیسم را ارتقاء بخشیده اید همچنان که قبل از شما بخشی از چپ آنان را با دمکراسی و حقوق بشر مزین کرده بود. و بالاخره از چه زمانی حمایت از حقوق زنان و به قول شما حقی لیبرال- فمینیستی به یک جهانبینی تبدیل شده که گویی کسانی بر طبق آن, تضاد های موجود در جامعه را ارزیابی میکنند؟
دوست محترم که زن یا مرد بودنتان برای من هیچ توفیری نمیکند. (مبارزه برای برپائی عدالت اجتماعی زن و مرد نمیشناسد). من کجا حق ۵۰٪ جامعه را لگدمال کردم؟
حق «انتخاب پوشش» زنان از سوی من به عنوان آزادی شخصی به رسمیت شناخته شده است. فراتر از آن، اگر شما صرفا به پدرسالاری شرقی نقد دارید، من به طور کل پدرسالاری را به نقد کشیده ام. اگر پدرسالاری شرق زن را محجب، سر به زیر، «پاکدامن» میخواهد، پدرسالاری غرب، زن را عریان، با لب آمپولی و پستان سیلیکونی میخواهد.
هر دو نگاه به زن خطاست. این تفاوت دید ما پیروان سوسیالیسم علمی و شما هواداران نظم لیبرال-فمینیستی (کار نداریم که شما مارکسیست بودن را برازنده تر میدانید) است.
اگر در رابطه با موضوع ماهیت حرکت زن-زندگی-آزادی و تعبیر من از آن مشکل دارید، کمی به خودتان فرصت بدهید، گرد و خاک ها که خوابید، متوجه خواهید شد که به لحاظ علمی این حرکت یک، شورش فرهنگی، بود که مورد سو استفاده واقع شد و عناصر دیگری به آن تزریق گردید که با ماهیت آن نامربوط بود.
شورش فرهنگی مرا به یاد ناتو فرهنگی می اندازد:)))
جناب امید بیشتر مینویسید و و زیربنای فکری خود را بیشتر برملا میسازید. این چگونه پیروی از سوسیالیسم علمی است که پدرسالاری را به شرق و غرب تقسیم کرده؟ چند کشور اسلامی در خاور میانه را شرق میپندارید و تحمیل شیوه پوشش در آن کشور ها را با سلیقه مردانی در کشور های غربی مقایسه میکنید و دیدگاهتان را بر مبنای سوسیالیسم علمی تصور میکنید؟ در کدام کشور غربی عریان بودن و لب امپولی و غیره را به زنانشان تحمیل کرده اند؟ مساله تحمیل است نه سلیقه و اینکه چه میخواهند. مرد مسلمان و بقول شما “شرقی” زن را سر به زیر میخواهد که بخواهد, به کسی چه! صحبت بر سر تحمیل ان است. واکنش به بیش از ۴۰ سال سرکوب مظاعف زنان را با دیدگاهی عمیقا دینی همچون رژیم که تهاجم فرهنگی مینامد,شما شورش فرهنگی میخوانید آنهم به نام علم و سوسیالیسم.
اگر تصور میکنید که «تحمیل» پوشش زنان صرفا در ج.ا. اتفاق میافتد و در جوامع غربی مسئله صرفا محدود به «سلیقه» است، میتوانید به آدرس زیر، که اتفاقا مانند شما «حقوق بشری» برخورد میکند، مراجعه کنید و بطور مستند، مطالعه نمائید که در سه کشور سوئیس، آلمان و فرانسه، مسئله به لحاظ قانونی چگونه تنظیم گردیده:
https://www.humanrights.ch/de/ipf/menschenrechte/religion/kopftuchverbot-oeffentlichen-schulen
(دنبال متن انگلیسی گشتم اما آنچه یافتم به اندازه این مطلب آلمانی زبان جامع نبود)
با نظریات شما موافقم …
ش.ب. امید محترم به نظرم بیانیه جمعی از هواداران معطوف به جنبش زن زندگی آزادی نیست.حزب توده ایران بارها و مفصلا این جنبش را در ادامه اعتراضات سالهای ۹۶ و ۹۸ تحلیل و ارزیابی کرده اند. بیانیه مشخصا در رابطه با یک سال جنگ در اکرایین است در همین رابطه شما کامنت مفصلی برای «بیانیهی احزاب کمونیستی و کارگری به مناسبت یک سال جنگ امپریالیستی در اوکراین» – مسعود امیدی گذاشته بودید.هر چند من تحلیل های آقای امیدی ازابتدای آغاز “عملیات ویژه” روسیه را فبول دارم اما ازشما خواهش میکنم کمی بیشتر از رابطه تئوری نئو مائوئیسم با حاکمیت چین و تئوری چند قطبی و غیره بدهید و اگر توضیحات قبلی را بسنده می دانید حداقل ارجاعی یا آدرسی از نئو مائوئیسم و تفاوت هایش با مائوئیسم را ارائه بدهید این مطالب را شما در “در رابطه با امپریالیسم و مواردی دیگر – در پاسخ به مسعود امیدی” مطرح کرده اید با تشکر
رفیق، نئومائویسم مبنای ایدئولوژیکی است که بر پایه آن نیروی کار ارزان چین در اختیار سرمایه جهانی گذارده شد. به قول رهبران پکن، «باز کردن در های چین به سوی جهان».
من تصور نمیکنم (به دلایل واضح) که این آقایان کتاب مدونی حاوی مشخصات دقیق این ایدئولوژی منتشر کرده باشند. شناخت و برداشت ما از نئومائویسم حاصل مطالعه اسناد و مصوبات کنگره های حزب و کنگره های خلق، محتوای رفرمهای دولتی و تبلیغات برخی اندیشه کده های چینی است.محورهای عمده این ایدئولوژی:
وعده مساوات طلبی و ایجاد شرایط کسب ثروت برای «همگان»، پیروی اکید شهروند از حاکمیت، بازیابی عظمت تاریخی چین، دولت مقتدر و ارتش توانا، صدور سرمایه به کشورهای در حال رشد، بازتعریف «قدرتهای جهانی» و نقش هژمونیک چین در «جامعه بشری دارای سرنوشت مشترک».
در مورد تداخل بحث بیانیه رفقا از ایران و ز-ز-آ با شما موافقم. روزانه صدها مقاله در این رابطه منتشر میشود و ما بی اعتنا از کنارشان میگذریم، دقت وسواس گونه در مورد بیانیه رفقا، موجب تداخل بحث شد.
اگر بخواهیم بی تعارف صحبت کنیم، ناراحتی روسوفیل ها از کامنت چند مخالف و یا جمعی از هواداران نیست که بیانیه ای مسوولانه را انتشار داده اند بلکه از موضعگیری رسمی حزب توده و هفتاد حزب برادر و چپ دیگر بر ضد روسیه است. عصبیت پیک نتی ها و دیگر مقاومتی ها به خاطر تقلیل نفرات در صف بندی های جهانی و همراهی اجباری با پوتین، اردوغان، و ترامپ است. حد اقل پوسته چپ را بریزید و یک راست به جبهه مرتجعین شرق و غرب بپیوندید.
همراهی ظاهری شما با بیانیه اصولی جمعی از هواداران حزب توده، نه از موضع اصولی ضد امپریالیستی(از هر نوعش)، بلکه صرفا از زاویه دید امریکا فیلی شماست! و این هیچ قرابتی با موضع درست بیانیه بالا ندارد!
آنچنان با بیانیه همراه نیستم، اما همانگونه که گفتم متن صریح و بدون تعارف ان درمرز بندی با گروه های منحط چون پیک نت و دیگران قابل تقدیر است. از این نظر، توده ای ها از اکثریت چند سال نوری پیشی گرفته اند. در باب امریکا فیلی و غرب گرایی، شرق گرایی و روسوفیلیسم بین ایرانیان به همان چند گروه فرتوت محدود میشود. گرایش نسل های جوان ایران به غرب بشارت پایان غرب ستیزی است.
درباره کامنت قبلی مطالعه این لینک روشنگر است
https://www.tudehpartyiran.org/2022/03/15/%D8%AA%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AF%D8%B9%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%D9%88/
چه انتظاری ؟
گفته شده است ” ۲۰حزب در رد تجاوز و محکوم کردن روسیه و ۱۹ حزب در دفاع از روسیه ( ۴ حزب هر دو بیانیه را امضا کرده بودند ) همان سیاست ” شتر مرغ بودن ” ! هنگامی بار بردن مرغ اند ، هنگام تخم کردن شتر ! از راست بودن شرم دارند ، از چپ بودن وحشت !
با توجه و توافق با اظهارات “نیک” در پایین، لازم به یاداوری است که از اینان بیش از این نمیتوان و نباید انتظار داشت. به خصوص با حمایت های بی شائبه پیک نتی ها و امثالهم از اردوغان در انتخابات ترکیه و پیش از ان از ترامپ در امریکا میتوان به مذلت و استیصال مقاومتی ها در ایجاد جهان چند قطبی و چرخش خیالی به شرق پی برد. این اعلامیه بیانگر تحولات فکری عظیم در جبهه متلاشی شده اردوگاهی است.
“……سیاستهای دولت خائن و کودتایی زلنسکی و جنگ با روسیه. …”
این را لطفا توضیح بیشتری بدهید!
چهگرد و خاکی راه انداختن گروهبان قندعلی (های) ناتو.
سالی ۱۲ بار حلوای کمونیسم رو پخش میکنند، با یک بیانیه اینطور سراسیمه همه نیروش (اسمهاش) رو میریزه رو میز!
شما هواداران حزب توده در این بیانیه معلوم نکردید ، تجاوز روسیه به اوکراین را محکوم کرده اید یا تایید؟ یکی به نعل زدید یکی به میخ. تکلیف خودتان را با خودتان معلوم کنید. نسل جدید را با نسل ۵۷ یکی ندانید. نسل جدید باهوش تر از آن است که با این نوع متن ها بتوانید با خدعه غریبشان دهید! شفافیت در گفتار و نوشتار بهترین کار برای جلب نظر نسل جوان هست.
بدون این که موضع بیانیه را رد یا تایید کنم ولی موضع مخالفت با حمله روسیه خیلی مشخص است. یعنی نوشته حمایت از موضع حزب که در لینک داده شده مشخص است که در رد حمله روسیه بوده. البته وقتی موافقان حمله روسیه را محکوم به دنباله روی از روسیه و حمایت از دیکتاتورها کرده مشخص میشه که مخالف حمله روسیه است.
این که معلوم هست که تجاوز روسیه به اوکراین را محکوم کردند و از موضع حزب توده ایران حمایت کرده اند. اما اینکه زلینسکی هر چه باشد باز توجیه هجوم جنایتکارانه پوتین و بورژوازی مافیای روسیه به اوکراین نیست.
نوشته اید “شما هواداران حزب توده در این بیانیه معلوم نکردید ، تجاوز روسیه به اوکراین را محکوم کرده اید یا تایید؟ یکی به نعل زدید یکی به میخ. تکلیف خودتان را با خودتان معلوم کنید” یعنی مجبورند مطابق میل و سلیقه شماانتخاب بکنند “تجاوز” بوده یا نبوده است.این نوعی زرنگی است که کمکی به هم اندیشی کامنت نویسان نمیکند. مثل شما” نسل۵۷″ رابا “نسل جدید باهوش تر” مقایسه نکرده رو در روی هم قرار نمیدهم. به انقلابیون ۵۷ احترام فراوان گذاشته هر چه در توشه سیاسی ام دارم را مدیون آنها میدانم. به آنهایی که جان باختگان فراوان هم بین شان است توهین نکنید. آنها من وامثال مرا با “خدعه فریب” نداده اند به زندگی ما روح و معنای مبارزه با استبداد و برای عدالت اجتماعی دمیده اند. شما که الان جزو با هوش تر ها هستید لطفا اینبار خودتان “شفاف” باشید. و بگویید چرا چین ستیزی و روس ستیزی دامن میزنید چرا مبارزه طبقاتی را در سایه قرار میدهید ایلان ماسک ها را رابین هود بشریت معرفی می کنید مروج نوع جدیدی از کمونیسم هستید.
با عذر خواهی از ادمین های اخبار روز تلاش کردم نوشته ام را در یک کامنت جمع و جور کنم متاسفانه نشد.لطفا چنانچه مقررات تان اجازه میدهد این دو سه سطر را هم درج بفرمایید. این عنوانها از آخرین ترجمه شما در اخبار روز با عنوان “چرا اربابان فئودال دیجیتال کنونی ما از هوش مصنوعی ترسیده اند – اسلاوی ژیژک، برگردان: بابک احمدی” گرفته شده است.شاید شما آقای احمدی بگویید مقاله را فقط ترجمه کرده اید و مروج ایده های ژیژک نیستید. اما برای من که سوسیالیسم واقعا موجود را باور داشته و دارم ژیژک را مخالف آن و طرفدار وضع موجود (امپریالیسم غرب )در عمل میدانم.و آب مان به یک جوب نمیرود.این مقاله مندرج در اخبار روز کاملا و خیلی بهتراز بیان خودم ژیژک را میشناساند “دلقک دربار سرمایه داری: اسلاوی ژیژک – گابریل راکهیل، برگردان: علی اورنگ”
دوستان گرامی شما همچنان به همان سردرگمی احزاب کمونیست دچارید . نتیجه گیری شما در بخش پایانی منعکس کننده مدعیات قبلیتان نیست. صدام نیز در حمله به ایران و بمباران و موشک پرانی به شهر هایمان از همین واژگان “تحریک و زمینه سازی” در توجیه حمله خود استفاده میکرد. وقتی مینویسید “ابراز همدردی با مردم رنج دیده و داغدار اوکرایین و روسیه ” آیا شما با “مردم” داغ دیده اسرائیل که سربازانشان را در حمله به فلسطینیان در زمین های اشغالی از دست داده اند ابراز همدردی میکنید همچون فلسطینیانی که مورد حمله واقع شده اند؟ بر خلاف نیروهای فلسطینی نیروهای اوکراین هیچ راکتی به شهر و خانه ای در روسیه شلیک نکرده اند.منظورتان از “جنگ با روسیه” چیست. اگر این جنگ “در اثر سیاستهای دولت خائن و کودتایی زلنسکی” رخ داده پس چه فرقی در ارزیابی شما با راه توده هست؟
واقعا جای قدر دانی دارد که هواداران توده ای داخل کشور با صراحت تمام و کمال از نام بردن “کوتوله” های سیاسی چون پوتین، اسد، و لوکاشنکو و غیره دریغ نکردند. خوشحالیم که به جای مصلحت های سیاسی و رعایت منافع حزبی، بیانیه به درستی با فرصت طلبان مقاومتی خارج کشور از جمله، محیط، پیکنت، راه توده، و دیگر مجیز گویان رژیم بچه کش خامنه ای مرز بندی میکند.
این نشان دهنده هر چه بیشتر اضمحلال محور مقاومت در بین مردم ایران است.
آقای مهرداد از جنابعالی که خود را ضاحب نظر می دانید بعید است که عبارت «جمعی از هواداران» اینگونه شما را به رقص و پایکوبی برانگیزد.
در فضای مجازی همانطور که حتما مستحضر هستید، می توان حتی تک نفره نیز بیانیه ای نوشت و با امضای «جمعی از …» برای انتشار در فضای مجازی ارسال کرد.
بعید است که شما به این مسئله بی توجه باشید.
بیانیه هائی سند محسوب می شود که از طرف ارگان های رسمی منتشر می شود یا اینکه اسامی مشخص افراد در پای بیانیه ذکر می شود.