
۱
انبوهی پرنده در آسمان، تصویری رونده از شعری
که به کُنام عشق بر می گردد، رخشنده از زیبایی
من پنجره را گشوده ام به نوشیدن، پیاله در خیال
پرنده می شود، بال می گشاید، بالا می پرد مست
**
در این ویرگول، واژه ها در های و هوی وطن سبز می شوند
و من به سوگواری با شراب نشسته ام، و بیهوده فکر می کنم
به مردگان که از خیابان می گذرند، با تابوت خویش بر دوش
بیهوده دور از وطن، بیهوده از مردگان از تابوت می نویسم
**
اکبر ایل بیگی
۰
۰
رای ها
امتیاز بدهید!