به همه ستم می شود!
حالا وقت اینحرف ها نیست،
این حرفها اختلاف درست می کند،
بعدا; وقتی ایران آزاد شد میتوان به این مسائل پرداخت،
چقدر تو ناسیونالیست هستی ، والا به همه ما ستم میشود و الی آخر…
مطمئن هستم که اشخاص فعال از ملتهای دیگر به کَرات این جملات را در طول چندین سال اخیر و بویژه در طول این چند ماه شنیدهاند. حرفهایی که از نگرانیهای توِ نوعی و تجربهای تاریخیَ تو با استبداد که دردش را با گوشت و پوست و استخوان احساس کرده و چشیدهای یک ناهنجار میسازد و از خواستها و نیازهای خود « ژن برتر» در چهارچوب «ایران یکپارچه» و تحت عنوان «وطندوستی» حتی به قیمت پا روی سر تو گذاشتن و همچنان ندید گرفتن و به حاشیه راندن مسائلی که اساساً بخش زیادی از مشکلات موجود در این جغرافیا از آنجا سرچشمه میگیرد، یک هنجار درست میکند!
درست است که به اکثریت قریب به اتفاق ستم میشود، اما مزیدِ بر آن ستمی که به شما میشود ستمهایی سیستماتیک مرئی ونامرئی که ریشه در اعماق تاریخ مکتوب و نامکتوب جغرافیای ایران دارد، به دیگر ملتها میشود که تا بە کنون هم هیچ جایگاه رسمی در گفتمان عمومی ایرانیان پیدا نکرده است.
تصور کنید که به زنان بگویند از حقوق خودتان فعلا حرف نزنید چون شرط اول برای تغییر، رفتن جمهوری اسلامی میباشد.
سالیان سال است که با مسائل ملیتهای موجود در ایران به همانگونه برخورد میشود که حالا وقتش نیست و با ندید گرفتن آنها و با نبود صراحت در بیان جینوساید(Genocid) زبانی، فرهنگی و فیزیکی که عمرش فراتر از عمر جمهوری اسلامی میباشد و ریشهای بسیار عمیق دارد قاعدهمند در مورد آنها اجرا شده و هنوز هم در گفتمان « پوزیسون و اپوزیسیون» پررنگ و مشهود میباشد و در غیاب و نبود موضعگیری صریح « الیت» ایرانی که اساساً بخش عظیمی از این مبارزه و روشنگری باید جزو وظایف اصلی آنها میبود «همانگونه که در امریکا الیت سفیدپوست امریکایی در مبارزات علیە آپارتاید و نژادپرستی نقش به سزائی داشتند» ؛ انبوه مشکلات آنچنان انباشته شده که نپرداختن اساسی به آنها قدرت گریز از مرکز را روز به روز بیشتر میکند. این زخمهای چرکین تنها با ظهور جمهوری اسلامی درست نشده تا با رفتن جمهوری اسلامی التیام پیدا کند، چون اذهانی که فکر در دست گرفتن قدرت را دارند در غیاب گفتمانسازی شما به تمام راهکارهای حتی غیر اخلاقی هم برای مصادره این قدرت توسل میکنند و عملکردشان بر اساس همان فرمولهای سابق میباشد.
با یک مثال ساده شروع میکنم، آیا خواسته و آرزوهای یک دختر بلوچ همان خواسته یک دختر مرکزنشین است که میخواهد در استادیوم آزادی بنشیند و مسابقه فوتبال را نگاه کند؟! مسلماً برای یک دختر بلوچ که در اعماق محرومیت بدنیا آمده و بزرگ شده و آنچنان غرق در حل مسائل بسیار ابتدایی زندگی میباشد کە حتی فکر کردن بە این آرزو برایش تجملی و لوکس میباشد که در خواب شبانهاش هم جرات نمیکند و نمیتواند به آن فکر کند!
برداشتن حجاب اجباری هم که امروزه به سنبل تمام سرکوبها تبدیل شده است، بدونه تغییر در عمق برای آن دختر بلوچ و برای ما و برای دیگرانی چون ما هیچ تغییر اساسی در مسئله نخواهد داد، بدونه پرداختن به لایههای در هم تنیده و عمیق این ستمها (اینترسکشوالیتی) ؛ پرداختن تنها به حجاب و تقلیل آن در فرم « آزادیهای یواشکی» نە تنها شیک کردن قضیه میباشد بلکه انقلاب را از اهداف اصلی خود دور میکند، در ظهور انقلاب ژینا فرصت لازم را برای پرداختن به تمام این لایههای نامرئی و پنهان و نادیده شدهِ ستم که مرکزنشینان شناخت بسیار اندک از آن دارند و مرکزگراها بە نفعشان نیست تا آنرا بشناسند، را داشتیم و هنوز هم داریم، اما بجای آن اجازه داده شد کە از این انقلاب یک انقلاب سیلبریتی محور درست بشود و تقلیل مسائل اساسی که قطعا مشکلات عمده ریشە در آن مسائل را دارد به کاستن در خواستها و مانور زدن روی نیازهای سلبیریتی محور کسانی شد که عمدهترین ویژهگیشان فقط داشتن فالور زیاد بود.
بر اساس گزارش رادیو زمانه* ایران در ردهبندی شاخص جهانی شکاف جنسیتی که وضعیت فعلی و روند تکامل برابری جنسیتی را در چهار بعد کلیدی مشارکت و فرصتهای اقتصادی، پیشرفت تحصیلی، سلامت و بقا، و توانمندسازی سیاسی را معیار قرار میدهد، در سال ۲۰۲۲ هم در قعر جدولی که از سوی مجمع جهانی اقتصاد منتشر شده است قرار دارد و از میان ۱۴۶ کشور بررسی شده، ایران در رتبه ۱۵۶ میباشد.
اگر یک بازخوانی برای چگونگی این کار تحقیقی بکنیم این پژوهش در میان زنانی صورت گرفته که در مرکز و پیرامون بودهاند و امکان دستیابی به آنها وجود داشته است؛ فکر میکنید اگر این کار پژوهشی در میان زنان ملتهای دیگر که از ستم چند جانبه رنج میبرند میشد، حالا نتیجه اینکار تحقیقی چه میبود و ایران در کجای این ردهبندی قرار میگرفت؟!
جغرافیای ایران از یک پروسە تاریخی نقد نشدە کە اختاپوس خود بهترپنداری، راسیسم و نژادپرستی را در خود پرورش دادە رنج میبرد، برای درمان این غده سرطانی باید چهار شاخسە سیاسی، دین، فرهنگ و تمدن این کشور را کالبد شکافی کرد و از نو نوشت.
بیگمان بدونه پرداختن به این مسائل مهم هر گونه تغییری حتی بعد از گذر از جمهوری اسلامی هم نخواهد توانست موجب بوجود آمدن تحولات اساسی بشود!
هیچگونه جنبش و انقلابی به مانند انقلاب ژینا نمیتوانست ضرورت بیش از حد پرداختن به این مسائل را بیان کند زیرا ژینا در تقاطع تمام ستمهای موجود در این کشور بدنیا آمده و تمام ویژگیهای این ستم چند جانبه را در خود حمل میکند، و همین وجه ممیز به یک بزنگاه تاریخی تبدیل شده که میزان آزادیخواهی «الیت» ایران را میخواهد محک بزند؛ زمان آن فرا رسیده است که به این استبدادزدگی اذهان پایان داد و بدونه ترس و نگرانی و با صراحت کامل به کالبدشکافی این مسائل پرداخت!
با یک جمله از سخنان پدر جانباخته محمد حسنزاده از شهر بوکان که در آرامگاه محمد بر زبان راند نوشتهام را به پایان میرسانم.
«زمانی بود کە اگر ما میخواستیم بە یکی بگوئیم خیلی با غیرت است، خیلی با قدرت و شهامت است؛ از کلمە مرد بودن استفادە میکردیم، اما حالا اگر مردی بخواهد خیلی با قدرت و مرد باشد، باید قبلش خیلی زن باشد!»
خانم خوشکلام یک لطفى بکنید به نقل و قول زیر لحظه اى بى اندیشید. آیا نظر شما و بیشتر کسانى که از حق تعیین سرنوشت صحبت میکنند بدون آنکه معناى آن را بخوبى بدانند، دقیقا ضدیت با “حق تعیین سرنوشت در حوزى فردى” و بى احترامى به ” جوهر انسانى نیست” ؟
“ایجاد توازن میان منافع ملی و منافع فردی و احترام به حقوق شهروندی، البته که بسیار پیچیده است و شایدباشند کسانی که فکر می کنند دست یافتن به آن یک اوتوپی است. اگر حق تعین سرنوشت برای خلق ها را بهرسمیت می شناسیم طبیعتا حق تعین سرنوشت در حوزه فردی را نیز باید بپذیریم. این یعنی احترام به جوهرانسانی”
ابتدا اینکه تیتر مقاله شما ابدن نشان نمیدهد که چرا باید شاهنامه را از کنار میز هفت سین برداشت؟ شما خود را در چه مقامى میدانید که چنین در خواستى میکنید و بى احترام به نظرات مردم را ترویج میدهید؟
خوب این رژیم اسلامى که مخلوطى از آذربایجانى ها، قشقائى ها، اهوازى ها، شیرازى ها، مشهدى ها، مازندارنى ها و غیره هست، چرا از اینها سوال نمیکنید که چرا علیه فرهنگ و سنن
صحبت از واقعیت های جامعه بهائی دارد و حمله کامنت گذار ها به نویسنده مقاله بهایی است که پرداخته میشود . ولی چقدر این جملات کوتاه واقعیت جامعه ایران را نشان میدهد : به همه ستم می شود!
حالا وقت اینحرف ها نیست،
این حرفها اختلاف درست می کند،
بعدا; وقتی ایران آزاد شد میتوان به این مسائل پرداخت، و به اصطلاح اپوزیسیون و مخالفان رژیم که مخالف حق و حقوق برابر ملتها در ایران هستند برای فرار از قبول واقعیتها این جملات را سالهای سال تکرار میکنند و وقتی یک کلمه بر علیه فردوسی را میشنوند رگ غیرت شان میترکد.
شعار انحرافی “زن زندگی آزادی”که شعاری تاریخا وابسته به تجزیه طلبان کرد سوریه بود ، کردهائی که با آمریکا و اسرائیل همدستند، با مضمون غیرطبقاتی، مفهوم ناروشن و مخدوش سیاسی و با هدف “همه با هم ” به منظور سوریه ای کردن ایران به یاری رسانه های صهیونیستی- امپریالیستی ارتجاع جهانی به میدان آورده شد که خوشبختانه از جانب مردم ایران رد گردید زیرا مردم به اهمیت امنیت ملی،حفظ تمامیت ارضی، حق حاکمیت ملی و استقلال سیاسی ایران در این چهار دهه پی برده اند…
به شما پیشنهاد می نمایم بروید ماتریالیسم دیالکتیک و بویژه تضاد را به دقت بخوانید. برای نمونه نوشته تضاد مائو. همچنان که می دانید کشور ما مشکلات حل نشده عدیده ائی دارد و مسئله قومیتها، ملییتها و یا خلقها یکی از آنهاست. به عنوان یک ایرانی که فارس نیست و نگران سرنوشت خلقش است فریاد بر می آورم که “مسئله خلقها” مسئله اصلی نیست و حل درست آن منوط به حل تضاد اصلی است مگر آنکه کسانی تلاش نمایند تا آن تضاد را عمده نمایند در آنصورت بدون تردید ایران را به سرنوشت کشور کنگو مبتلا خواهند نمود که به نفع هیچیک از خلقها نخواهد بود. یکی از شگردهای دشمنان خلقمان همانا عمده نمودن تضاد خلقهاست و شوربختانه هستند کسانی در میان خلقهای ما که آگاهانه و یا ناآگاهانه با دشمنان قسم خورده خلقمان یاری می رسانند. تضاد اصلی و نخست خلق ما در این مرحله همانا تضاد خلق و امپریالسم و در مرحله بعدی تضاد بین کار و سرمایه است و اگر ایندو حل شوند تضاد بین خلقها هم حل خواهند شد.
خانم خوشکلام نازنین ما از غرب عقب نیفتادیم .ما از خودمان عقب افتادیم .فشرده می گویم :
۱ ـ زنان ایرانی بزرگترین تعاونی تاریخ را تا ۶۰ـ ۷۰ سال پیش داشتند بنام” بُنِه ” شما آنرا شنیده اید؟
۲ ـ تا ۴۰ ـ ۵۰ سال پیش بزرگترین حکمرانی آبرسانی(در کشوری که ۸۳% کمبود آب از هزاران سال پیش داشته)را با کاریز و توزیع عادلانه آن بدون دخالت دولت ها که می آمدند و می رفتند.بنام ” واره” که گمان نمیکنم شنیده باشید.
۳ ـ ۸۰۰ سال پیش سعدی از زبان آن پاکزاد فردوسی هزار سال پیش میگوید :
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
که خواهد که موری شود سنگدل
سیاه اندرون باشد و سنگدل
۴ ـ شما شیوه “بُرّرا بُرری” را میشناسید؟ خیلی فشرده عرض کنم، شیوه ایست که روستاییان این سرزمین هزاران سال ازش بهره می گرفتند تا دهه۳۰که قانون ۴ ترومن آنرا نابود کرد یعنی ستیزه را به رقابت و رقابت را به رفاقت تبدیل کردن.
سرکار خانم خوشکلام از شما که مدافع حقوق زنان هستید و پیشنهاد جمع کردن شاهنامه از سفره هفت سین را داده اید ، دعوت می کنم که کتاب «حماسه داد» ، نوشته زنده یاد ف. جوانشیر را مطالعه بفرمائید.وی در سال ۱۳۶۷ به دار آویخته شد.بخشی از کتاب در زیر برای اطلاع شما:
نقش زن در شاهنامه : در این باره دشمنان فردوسی سخن بسیار گفته اند. فاشیست های وطنی خودمان، زمانی که فردوسی را نژاد پرست و فاشیست و پان ایرانیست معرفی می کردند، این نظریه بهیمی هیتلر را هم به فردوسی نسبت دادند که گویا زن را فقط برای زائیدن فرزند مناسب می داند و اصولا معتقد است که: زن و اژدها هر دو در خاک به.
ما چنین مصرعی در شاهنامه ندیدیم. برعکس! فردوسی در برابر خشم شاه یمن که داشتن دختر را موجب فلاکت دانسته و خود را نفرین می کند، معتقد است که فرزند چه دختر باشد چه پسر تفاوتی ندارد. مهم این است که خوب باشد
این چه ربطی به شاهنامه فردوسی و سفره هفت سین داشت !!!!!!!!؟؟؟؟😇😄