پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

نباید مرعوب شد، اما چگونه؟ – ایرج فرزاد

صالح میرهاشمی، مجید کاظمی و سعید یعقوبی از متهمان پرونده معروف به «خانه اصفهان» «بامداد ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ اعدام شدند.

این مبارزان در ۲۵ آبان سال گذشته (۱۴۰۱)  در جریان درگیری مردم با نیروهای سرکوبگر دستگیر شده بودند.

اما همزمان اعلام شد که یک روز قبل، یعنی در ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲: حکم اعدام دو زندانی که با اتهام «قتل عمد» به قصاص نفس (اعدام) محکوم شده بودند، در زندان مرکزی سنندج به اجرا درآمد.

با حساب این دو زندانی، اعدام ۱۳ نفر با اتهاماتی غیر از “درگیری” با نیروهای سرکوبگر در روز پنج‌شنبه در زندان‌های مرکزی خرم آباد، مرکزی رشت، مرکزی کرمان و جیرفت به ثبت رسیده است.

از این نظر روشن است که سران اسلام سیاسی، بویژه در دوره ای که با اعتراضات وسیع مواجه اند، قصد دارند یک پیام واحد خطاب به مردم و جهانیان را در اذهان حَکّ کنند. در وهله اول رو به مردم که اینها برخلاف رژیم سلطنت در مواجهه با هر سطح از اعتراضات وسیع خیابانی و حضور گسترده مردم، “مرعوب” نخواهند شد و “صدای انقلاب” را نخواهند شنید؛ و بلکه برعکس متوجه است که باید مردم را به جائی برساند که خود مرعوب شوند. این را در مساله “حجاب” صریح نشان دادند. وقتی فلان آخوند با اشاره به قانون اساسی اسلامی به سران میخواهد بقبولاند که حجاب اجباری مخالفت با قانوان اساسی اسلامی است، پاسخ میشنوند: “ایران بدون حجاب اسلامی، یعنی سقوط اسلام سیاسی”.

اعدام و ارعاب و ادامه اختناق حجاب، در عین حال صفوفی از لایه های رژیم اسلامی را نیز مورد خطاب قرار میدهد که گویا با پند و اندرز و مراجعه به “قانون” و یا احتمالا “اصلاحاتی” در قوانین اسلامی و یا “رفراندوم” میشود  به “شیوه مسالمت آمیز” و “حقوق بشری” با اسلام سیاسی طرف شد. رژیم به این ترتیب امکان هر گونه “استحاله”، که در بطن شرایط مُلتهب جامعه، مردم در صحنه و خشمگین از جنایات رژیم را جرّی تر بسوی سرنگونی اسلام سیاسی سوق خواهد داد، مسدود اعلام کرده است.

این رفتار مافوق خشونت و جنایتکارانه رژیم اسلامی، فراخوانی است به لایه هائی از جامعه که با “انقلاب اسلامی” از موقعیت حاشیه ای و طفیلی وار دوران قبل از انقلاب ۵۷، به جایگاه و مناصب و موقعیتهای “دولتی” با همه امتیازات و رانت خواری و غیر آن دست یافته اند. سقوط اسلام سیاسی در ایران، کابوس دوران زوال و طفیلیگری را در برابر چشمان وحشت زده این لایه نسبتا وسیع قرار داده است. راس نهادهای امنیتی و نظامی و سپاهی رژیم دارد به این ترتیب سرنوشت محتوم این لایه های پایگاه اسلام سیاسی را، در متن “استراتژیک” تری قرار میدهد. تا مبادا احساسات و فشار واقعی اعتراضات مردم، تمامی این لایه ها را در ندیدن چشم انداز سقوط اسلام سیاسی، دچار رخوت سازد. اگر این موج ارعاب و خشونت مستقیما رو به مردم دارد، سوی دیگر آن زدودن هر نوع تردید و تزلزل در صفوف پایه اسلامی سیاسی است. موج اخیر اعدامها و سرسختی و کله شقی در مساله حجاب، صرفا و فقط ادامه یک سنت و سیاست اسلام سیاسی در جهت بقاء نیست. این “آخرین دست و پا زدنهای مذبوحانه”، در حقیقت نوعی “انقلاب ایدئولوژیک” برای زدودن هر گونه تذبذب، تردید و بی اعتمادی به نفس بقاء رژیم نیز هست.  با اینحال “تردید”های بسیار جدی هست که رژیم بتواند به این ترتیب در یک مقیاس استراتژیک تر صفوف پایه را با خود همراه کند. چه، این لایه ها، بنا به فرصت طلبی ذاتی، “نقد” را به “نسیه” ترجیح میدهند و به روشنی میدانند، که فی الحال، “منابع” رژیم اسلامی برای تامین منافع آنان دارد ته میکشد. در ادامه سعی میکنم توضیح بدهم که چگونه میتوان این شکاف و تردید و تزلزل را در صفوف اسلام سیاسی بازتر و تشدید کرد.

مخاطب مهم و اصلی رژیم از این جنایات و گرزچرخانی وحشت اسلامی، دولتهای غرب است. که آنها بپذیرند که حتی وقتی شهروندان ایران علنا به اسلام سیاسی و قوانین آن تن نمیدهند، وقتی علیرغم ارعاب و موج اعدامها و سفت کردن اختناق حجاب اسلامی، مردم آخوند را مسخره میکنند و در ملاء عام حجاب آتش میزنند، در خیابان بدون حجاب میرقصند. آخوند جرات ندارد تنها ظاهر شود، در حالی که مقام معمم رژیم گفته است که عمامه او را در حالی که سوار بر خودرو “ضد گلوله” بوده است از سر  او ربوده اند، این رژیم بی ملاحظه میکشد، جنایت میکند و “قدرت” را رها نمیکند. در نتیجه قصد رژیم در اینجا معنای “استراتژیک” تری از منظر منافع سرمایه بطور کلی، چه در سطح جهانی و یا در مینیاتور نوکیسه های وطنی است که خود را آماده ایفای نقش “نجات میهن از چنگ آخوندها” ساخته اند. رژیم اسلامی دارد به جریاناتی که “امنیت” سرمایه و “کارگر خاموش” و جامعه سوت و کور را در ایران آینده مجسم میکنند، میقبولاند که اینها هم دست کمی از شیوخ عربستان ندارند. که میتوانند خفقان و سکوت و سکون را برقرار، و  فراتر از سربریدنهای هر روزه با شمشیر، چنان فضائی ایجاد کنند که جمهوری اسلامی هم چون یک عزیز دردانه  دیگر در خاورمیانه، بیخ گوش اسرائیل و  ضامن خفه کردن هر صدای اعتراض علیه منافع سرمایه بین المللی “بماند”. در نتیجه هدف، کشاندن غرب به  سازش و کنار آمدن با آنچه که هست. اگر نه، چرا قطعنامه اخراج جمهوری اسلامی از سازمان ملل در دستور هیچ دولت غربی نیست؟ و برعکس هنوز “برجام” روی میز است و رژیم اسلامی “دولت ایران”؟  جهان سرمایه داری با وضعیت بحرانی خود در این دوران، با سقط شدن اسلام سیاسی در یک پروسه انقلابی توسط مردم، مساله دارد. انقلاب در ایران، مطلقا شبیه و از جنس انقلابات مخملی و رنگی علیه بلوک “توتالیتر” شوروی سابق و با برگ برنده “دمکراسی” و حق رای نیابتی نخواهد بود.

سوال این است: چگونه میتوان این معادلات و این موهومات ارتجاعی و شبیه سازی با حاکمیت شیوخ خلیج را فلج و زیر و رو کرد تا سیر تحولات و جهتگیری مبارزات مردم بسوی یک چشم انداز روشن هدایت شود؟ تصور من این است که حسابگریهای سران اسلام سیاسی در مقایسه با سیر روند تاریخی شکل گیری دولت “ایران” و به حاکمیت رساندن نگهبانان چاه های نفت در عربستان با خط کش و گونیا، از بنیان متفاوت است. به یک معنی تحمیل اسلام سیاسی به عنوان نگهبانان و “اولیاء” جدید چاههای نفت در ایرانِ سرمایه داری و صنعتی و شهری، یک رویای مافوق ارتجاعی و تماما  نا ممکن است. شیوخ “امارات” خلیج، نه در سیر شکل گیری به عنوان مترسک های بی ریشه در اوضاع پس از جنگ اول جهانی و نه در حال حاضر، به یک معنی هنوز “کشور” و یا “دولت – ملت” نیستند. در آن امارات، انقلاب مشروطه، اصلاحات ارضی، صنعتی و شهری شدن جامعه، کودتا و ضد کودتا و انقلاب ۵۷  روی نداده است. فرد در ایران طی این تحولات و دگونیهای سیاسی و اقتصادی عظیم، خود را نه “رعیت” که شهروند دارای حقوق مدنی میشناسد. مبارزات جاری ابر و برقی در آسمان بی ابر نیست، ادامه روندهای اجتماعی ریشه دار است. ایران، بر خلاف امارات خلیج فقط چاه نفت و پمپ بنزین نیست، یک کشور مهم است که باز کردن حلقه مفقوده سیر انباشت سرمایه، برای غرب اهمیت استراتژیک دارد. ایران و سرنوشت سیاسی آن مساله جدی قراردهای “یالتا” و “تهران” بوده است، موضوع و دغدغه جدی سران قدرتهای بزرگ جهانی در “کنفرانس گوادلوپ” بوده است و برای رهبر ساختن از عنصر حاشیه ای چون خمینی، کارها شده است و توطئه ها و بند بستهای پیچیده در دستور روز دول غرب در جریان بوده است که آن کشور را از چرخیدن بسوی سوسیالیسم غرب و مدنیت غربی بهر طریق ممکن بازدارند. معضل مقاومت و مباره مدنی مردم ایران در دست یافتن به حقوق مدنی و استاندارهای زندگی تمدن غربی، مشکل مشترک سران اسلام سیاسی و سران دول غربی و نهادهای رژیم چنج آنهاست.

 با اینحال باید ورای اعتراضات هر چند وسیع اما غیر متشکل و  غیر سازمان یافته، در فکر شکل دادن به یک اهرم سیاسی بود. تصور میکنم در این لحظات، شکل دادن به “جنبش مجمع عمومی”، راهگشا باشد. مجمع عمومی چه در میان بخشهای مختلف جنبش کارگری و چه در میان مردم در محلات و مناطق شهرها. مجمع عمومی نه صرفا برای بررسی یک خواست و مطالبه معین و مشخص، بلکه به عنوان یک جنبش و حرکت اجتماعی و شکلی از اتحاد و تشکل توده ای. انجا چه کارگر و یا احاد شهروندان، “تک” نیستند، قدرت جمعی و اتحاد نیروهایشان را لمس میکننند و لاجرم کسی نه احساس تنهائی میکند و نه خود را مرعوب شده حس میکند. گردهمائی های مجامع عمومی میتواند در باره هر حرکت، از جمله نحوه مقابله با اعدام و یا پیش بردن لغو حجاب، بطور جمعی تصمیم بگیرند، قطعنامه صادر کنند، نماینده تعیین کنند و به عنوان نهادهائی پشت بسته به نیروی جمعی در برابر رژیم و نهادهای سرکوبگر ظاهر شوند. مجمع عمومی بویژه در این شرایط میتواند برای جنبش کارگری چه از زاویه پیگیری مطالبات خود، مثل دستمزد و بیمه بیکاری و غیره به نسبت محافل چند نفره و “کمیته های پیگیری” و از این قبیل کارآتر باشد و غیر ضربه پذیر تر. علاوه بر اینکه مجامع عمومی کارگران میتوانند غیر از پیگیری خواستهای صنفی خویش، مسائل سیاسی و چالشهای جامعه را نیز در دستور کار خود بگذارند و به این معنی “طبقه” کارگر را چون اهرم نیرومند سیاسی و اقتصادی، به تحولات جاری جامعه پیوند بدهند. محافلی که کارگران را فقط به عنوان صنف و در خود و به صورت تکی و منفرد نگاه میکنند، در عین حال که کارگر را از دخالت در اوضاع سیاسی و مسائلی که به صنف او “مربوط نیست” منع میکنند، اما بطور واقعی سیاست و دخالت در سیاست را وظیفه اصلاح طلبان، ملی مذهبی ها و یا “کانون نویسندگان” و “کانون دفاع از حقوق بشر” و جز اینها میدانند. چنین محافلی قصد دارند در پوشش برحذر داشتن طبقه کارگر از دخالت در سرنوشت سیاسی جامعه، این طبقه نیروی عظیم و جایگاه مهم اش را در تولید و سیاست، به اصلاح طلبان، مدافعان دمکراسی پارلمانی، کانون وکلا و نویسندگان و … “وام” بدهند. این کارگر پناهی دروغین بر این تصویر بشدت مضر تکیه دارد که گویا کارگر، به صرف کارگر بودن در هیات فردی و تکی اش نیز “نیرو” است و گویا همه باید روی او حساب کنند. باید با اعتماد به نیروی جمعی در برابر این عوامفریبی و کلاه برداری سیاسی مقابله کرد.

به باور من، از بطن جنبش مجمع عمومی، میتوان نیروئی را که مردم ایران برای ساقط کردن رژیم اسلامی نیاز دارند، برکشید. آنگاه بگذار هم رژیم اسلام سیاسی، با “پایه” و تمامی لایه های آن، و دولتهای غرب با نیروئی مواجه باشند که بناچار باید روی آنها حساب باز کرد. در فقدان چنین شرایطی، هر سناریو رژیم چینجی و تغییر از بالا و سازش و مماشات و بند و بست های پشت پرده و بدون دخالت مردم و طبقه کارگر، ممکن است.

در پایان لازم میدانم بر یک نکته مهم تاکید کنم:

رژیم اسلامی با ترور و ارعاب و بویژه حربه اعدام، قطعا فضائی از انتقامجوئی متقابل را در میان مردم ایجاد کرده است. باید هوشیار بود و ضمانت داد که در رژیم مطلوب و جانشین رژیم جنایتکاران، مجازات اعدام در باره عاملان و آمران جنایات این چهار  دهه و آن عوامل که در جریان انقلاب مردم و یا در سیر واژگونی رژیم، جان بدر برده و به اسارت درآمده اند، لغو خواهد شد. مجازت اعدام به عنوان قتل عمد دولتی باید صراحتا و بدون قید و شرط و اما و اگر ملغی اعلام شود. بگذار جهانیان از زبان آمران و عاملان چند دهه جنایات وحشتناک و قتل عامها و  آدم ربائیها، بشنوند که چه بر سر مردم یک جامعه متمدن و با فرهنگ آورده اند. جلسات چنین محاکمات و یا نحوه به مجازات رساندن دست اندر کاران و معماران اسلام سیاسی،در جهت سد کردن دگر باره قدرتگیری نیروهای سیاه و مرتجع در پوشش های دیگر، درسهای فراوانی برای جامعه بشری خواهد داشت. مردم ایران هرگز به دام انتقامجوئیهای کور نخواهند افتاد و به وعده وعیدهای جریانات راست اپوزیسیون که از هم اکنون و با گروگیری افکار عقب مانده و حس کور انتقامجوئی در جامعه، هر آخوند و طلبه و بسیجی و یا سپاهی را بر تیرهای چراغ برق خیابانها آویزان تصویر کرده اند، با یک نه محکم و قاطع باید پاسخ بدهند.

این نکته بویژه نه تنها از زاویه یک پرنسیپ سیاسی سوسیالیسم حائز اهمیت است، بلکه به عنوان کسی که در کردستان فعال کمونیست بوده ام و ماجراهائی را شاهد بوده ام، نیز جای تعمق است. در فاصله ای که در کردستان، پس از فرمان حمله خمینی به مردم کردستان، فضای  نسبتا آزاد ایجاد شد، دست بردن به انتقامجوئیهای ناسیونالیستی علیه “عجم” و “فارس”ها چنان فضائی ایجاد کرد که هر کس و ناکس که به “تفنگ” دسترسی یافت، کسانی را به “ظن” دست داشتن در اعدامهای خلخالی و یا قتل مبارزان سیاسی، راسا و بدون هیچ مدرک و سند و بدون محاکمه اعدام کردند، شکنجه “مشکوکین” را مجاز و شرایطی از هرج و مرج و هرکی هرکی را فراهم کردند. اگر وجود و حضور یک سازمان سوسیالیست که مداوما خط فکری و سیاسی اش را با سیاستهای مارکسیسم انقلابی حک و اصلاح میکرد و مداوما شائبه ها و رسوبات سنتها و میراثهای ناسیونالیسم کرد را از خود میتکاند، نبود، مردم کردستان این تصویر کنونی را که در ذهنیت جامعه ایران دارند، نمیداشتند. فضا در قُرق جریانات و احزاب ناسیونالیست قرار میگرفت که کردستان عراق نمونه شاخص آن است.

در این شرایط نباید به فضای انتقامجوئیهای ناسیونالیست های رنگارنگ قومی و عظمت طلب ایرانی میدان داد تا بستر مبارزه مردم برای ایجاد یک جامعه متمدن و پیشرو را، مسموم و شرایط را برای تبدیل کردن اعتراض مردم به اوضاع بلبشوی سیاسی در جهت خزیدن به قدرت، آماده کنند.

۱۹ مه ۲۰۲۳

ایرج فرزاد

[email protected]

www.iraj-farzad.com

https://akhbar-rooz.com/?p=204040 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

17 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید قربانی
حمید قربانی
10 ماه قبل

بنا براین، آقای ایرج فرزاد ، هیچ فحاشی در کار نیست. شما می خواهی هر جه به نام کمونیسم قالب کنید، مثل لیدر سابق تان – “مارکس زمانه” لقبی که خودتان او دادید که همکاری با سلطنت طلبان را بعنوان سناریو سفید طرح می کرد و حزب کمونیست ایران – کومه له را در ردیف سناریو سیاه قرار می داد که خودش مؤسس اش بود و از سلطنت طلبان، رهبران حزب توده ی ایران، اکثریت و مجاهدین خلق و لیبرال هایی مانندجناب حسین لاجوردی، روستا و… دعوت به کنگره حزبی اش می نمود و همه را به اسم کمونیسم! زمانی نقد می شوید می نویسی فحاشی شده است. لطف کن، فحاشی را نشان بده!

peerooz
peerooz
10 ماه قبل

 گرچه خداوند نجار نیست ولی ظاهرا در را خوب به تخته می اندازد و جواب های, هوی میشود. نمردیم و معنی “گفتگو” را هم فهمیدیم! 

حمید قربانی
حمید قربانی
11 ماه قبل

پاسخ به جناب ایرج فرزاد، قربان انسان با ادب و نزاکت و سکولار، در نوشته ی من چه فحاشی پیدا کرده اید؟ لطفا آن را ذکر کنید!

ایرج فرزاد
11 ماه قبل
پاسخ به  حمید قربانی

جناب قربانی، ممنون میشوم اگر از این به بعد من را از این شیوه “دیالوگ” دور نگهدارید. من در هر حال از این پس به هیچ کامنت و “اظهار لطف” شما، پاسخ نخواهم داد.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
11 ماه قبل

حکومت در بازی هایشان نشان می دهد؛
طیفی از نگرش های مختلف است.
اما برای زهر چشم گیری از ملت، در منطقه ای توسط گروهی از مجریانس یک سیاست کشتاری را انجام می دهد سپس با توجه به شرایط بعدی با آن گروه مجری برخورد می کند و….
اما پرسشی است: آیا باید نشست و رفتار آن مجریان را بدون کیفر گذاشت؟
نظری است که می گوید:
وقتی شرایط برای قیام اصلی و کلیت نظام نیست
باید در حد محدود زهر چشم متقابل گرفت:
آن دادستان و قاضی و یا فرصت طلب اجتماعی باید احساس کند بعد از به فرموده از بالا و اجرای دستورات از بالا چمانچه منجر به کشته شدن مبارزی شود، دیگر آن دادستان و قاضی و فرصت طلب نه خودش در امان است و نه حتی خانواده اش.
حال ممکن است گفته شود این مجریان جنایتکار،خانواده هایشان چه گناهی کرده اند که در عمل متقابل مجازات شوند.
باید گفت بسیاری از مزدوران می گویند اگر خودمان از بین برویم اما بازماندگانمان به نان و نوای حسابی می رسند و…

کهنسال
کهنسال
11 ماه قبل

تا جایی که بنده آگاهی دارم بازماندگان کسانی که در چند دهه اخیر توسط حکومت اسلامی کشته شده و درجنبش دادخواهی فعالند: خانواده های خاوران؛ پارک لاله؛ سازمانهای سیاسی که هواداران و اعضای خود را در دهه ۶۰ از دست داده اند؛ بازماندگان پرواز PS752 و..عمل اعدام را شدیدا محکوم؛ ولی به درستی خواهان تشکیل دادگاههای صالح مردمی و بین المللی در داخل و خارج کشورند که به موضوع رسیدگی وآمرین وعاملین این جنایات به مجازات برسند.
بارها تاکید کرده اند که دادخواهی به معنی انتقام جویی نبوده و خواهان روشن شدن حقیقت هستند.
دادگاه آمرین وعاملین ۵ دهه جنایات رژیم گذشته نیزبایستی توسط دادگاه های مردمی و با حضوروکیل و به صورت علنی با حضورخبرنگاران ونه درپشت بام و توسط حاکمان فاسد وجنایتکاراسلامی مانند خمینی ها؛بانیان سپاه؛ هادی غفاریها؛ خلخالی و ری شهری؛ معادیخواه.. وانجام میشد.
درجنگ ۲۴ روزه سنندج دراردیبهشت ۵۹ گویا چند مورد اعدام کور صورت گرفته بود(روایت دوستی که بعلت سرطان درلندن فوت کرد ش.م.) بحث مفصل و۹۰۰حرف

الف باران
11 ماه قبل

این ” اسلام سیاسی، اسلام سیاسی ” به چه معناست؟! آیا شما فقط با اسلامی بودن نظام مخالف اید و نه نظام سرمایه‌داری با اقتصاد نئولیبرالیستی؟! پیش از این هم گفته بودند که ” اقتصاد زیر بنای …است” !

حمید قربانی
حمید قربانی
11 ماه قبل

بیچاره ایرج فرزاد که از یک باصطلاح کمونیست به یک لیبرال سکولار در بهترین ورژن و در واقعیت به یک ضد انقلاب قهری کمونیستی، تنها رخدادی که می تواند جامعه را از نابودی نجات دهد، رسیده است. مارکس در باره خرده بورژواها در جامعه ی سرمایه داری می نویسد : « خرده بورژوا، در یک جامعه پیشرفته و بر اثر جبر وضع خود از یک سو، سوسیالیست و از سوی دیگر اقتصاد دادن می شود. به این معنی که او از عظمت بورژوازی بزرگ خیره شده است و با آلام و مصائب خلق نیز، همدردی می کند. او هم بورژوا و هم خلق است» (کارل مارکس فقر فلسفه ص ۳۲).راهی برای خرده بورژواهای همچون ایرج فرزادها، در عصر گندیدگی سرمایه و خطر انقلاب قهری کمونیستی نیست، جز پیوستن به کمپ کلان بورژواها و بر علیه کارگران شمشیر و قلم زدن!

ایرج فرزاد
11 ماه قبل
پاسخ به  حمید قربانی

جناب قربانی
من فقط میتوانم برای کسانی که احتمالا این شیوه مودبانه و مالامال از نزاکت و رعایت اخلاق سالم سیاسی شما را در “انتقاد و دیالوگ”- که شما فحاشی را با بحث و جدل جایگزین کرده اید، نگاه میکنند، و اعصابشان خط خطی نمیشود، آروزی صبر جمیل داشته باشم.

کهنسال
کهنسال
11 ماه قبل
پاسخ به  ایرج فرزاد

جناب فرزاد گرامی؛
با جو کردستان بهتر آشنا هستید اما من ناخواسته با چند دانشجوی دانشسرای سنندج در خانه ای اجاره ای در شهرگیر کرده بودیم.ارتش وسپاه دراردیبهشت ۵۹ سنندج را اشغال کردند.۲۴روزمحاصره وخمپاره باران شهر حتی تک بیمارستانی که برای اهدای خون به آنجا رفته بودیم؛به رگباربستن شهرتوسط هلیکوپترهای اسرائیلی وآمریکایی (شینوک وکبری) وتک تیراندازهایی که درباشگاه افسران و..مقر داشتند.شکستن دیوارصوتی ومرگ صدها مرد وزن؛ پیروجوان وکودک بیگناه و ویرانیهای فراوان.همه چیزبا دنیای خارج قطع بود ومسئله مرگ و زندگی. کمی از دنیای کتاب و تئوری خارج شویم. شما با جاشها و کسانیکه شما را میفروختند و زن و بچه شما را میکشتند (پیشمرگ کرد مسلمان) چه می کردید؟ کاش انقلابها؛ ازجنگ وخونریزی و خیانت وآدم فروشی و..بدور بود؛ اما خوب بهتر میدانید که اینها رویایی بیش نیست.حکومت اسلامی که درجنگ ۸ ساله بسیجی ۱۴ ساله را به زیر تانک و روی مین میفرستاد حال برای آنان اشک تمساح میریزد. به ازای یک نفرآنان ۱۰ها نفررا میکشد؟

ایرج فرزاد
11 ماه قبل
پاسخ به  کهنسال

کهنسال گرامی

به قول شما باید: “کمی از دنیای کتاب و تئوری خارج شوم”.

بحث نه بر سر کشته شدن و کشتن در جریان جنگ و رودر روئی، که رفتار با کسانی است که یا تسلیم میشوند و یا اسیر. دو اتفاق را در جریان همان جنگ ۲۴ روزه برای شما و خوانندگان تعریف میکنم تا منظورم روشن تر شود.

۱. خلبان یکی از همان هلیکوپترهای توپدار، تصمیم میگیرد که با چتر نجات فرود آید و خود را تسلیم کند. در آن جبهه “محمد مائی” معروف به کاک شوان، فرماندهی را داشته است و فرمان میدهد که کسی به خلبان در حال فرود شلیک نکند. اما، همان وضعیت کنترل را از دست کسانی که به “تفنگ” دسترسی داشتند، خارج و خلبان را در هوا در واقع تیرباران میکنند. کاک شوان آن تعداد که اانسانیت شان را در آن فضای خشونت و خون فراموش کرده بودند، خلع سلاح کرد.

۲. در جبهه دیگری در “فیض آباد”، همان کاک شوان میبیند که یک پاسدار و یا ارتشی پس از محاصره “منصور بهزاد مطلق” مشهور به “سعید”، او را همانجا تیرباران میکنند. شوان، خود را به صحنه میرساند و قاتل سعید را میکُشد.

کهنسال
کهنسال
11 ماه قبل
پاسخ به  ایرج فرزاد

جناب فرزاد؛
خروج از دنیای کتاب و تئوری شامل همه میشود (گواهی بر جنایات بیشمار نظام)
نوک تیز حمله بسوی جانیان حاکم است و این موضوع که چرا بصورت بی سابقه و بی نظیر چندین دهه است که دست به کشتار میزنند.دراین جنگ نابرابر حق با چه کسانی است؟
۱- در ارتشها می آموزند: شلیک به چترباز مجاز نیست ولی وضع کنندگان همین قوانین؛هیروشیما و ناکازاکی را در دو روز با خاک یکسان کردند
۲- طالبان سلطنت و بازماندگان ساواک؛ مبارزان سازمانهای چریکی دهه های۵۰-۴۰ را به خاطر کشتن پاسبان و..به محاکمه می کشند؛ اما بر چندین کودتا و جنایات سلسله پهلوی چشم می بندند. یکبار دیگر به نظر بنده در مورد دایه مهربانتر از مادر شدن رژیم و حامیانش برای بسیجی ها (گوشت دم توپ) دقت کنید. رژیم مسبب بوده و باید پاسخگو باشند.
این حکومت ولایت فقیه است که با هر شکست درعرصه ای دست به انتقام جویی های کور از مردم سراسر وطن در کف خیابانها و زندانها میزند.اصل دفاع ازخود را قبول دارید؟ جای ظالم ومظلوم نباید عوض شود. حق با مردم بیشمار است!

جلال
جلال
11 ماه قبل
پاسخ به  کهنسال

کهنسال گرامی! آیا شما به عنوان یک سوسیالیست، مجازات اعدام را در ” شرایط” خاصی تایید می کنید؟ شما بطور روشن نظرتان را بیان نمی کنید ولی می نویسید که جای ظالم و مظلوم نباید عوض شود. خوب این کاملا درست است و حق دفاع از خود در مبارزه با رژیم هم برای مردم باید محفوظ باشد اما این بحث اصلی نیست بلکه مخالفت روشن و آشکار و علنی با هر گونه مجازات اعدام اصل است. حق با مردم بیشمار است یعنی چه؟ یعنی اگر مردم خواهان ادامه مجازات اعدام باشند، ما هم باید تن دهیم و بپذیریم؟

کهنسال
کهنسال
11 ماه قبل
پاسخ به  جلال

آقا جلال عزیز :
من غلط بکنم که مجازات اعدام را در ”شرایط” خاصی تایید کنم. نظرم را در با ره این عمل ضد انسانی و وحشیانه در بالا و ابتدای نظرات بیان کرده ام. تمام بحث من این است که چگونه حکومتی منحصر به فرد در جهان که به مدت ۴۴ سال مسلح به نادرترین شیوه های قتل و کشتار بوده و تمام راه های اعتراض را مسدود کرده است؛ خود باعث؛ بانی و مسبب این خونریزیهاست و باید مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفته و پاسخگو باشد.
با احترام

الف باران
11 ماه قبل
پاسخ به  حمید قربانی

جناح بزرگی در حاکمیت در این ” باور اند ” : ‌که ما باید این نظام را به صاحب اصلی آن که امام زمان باشد تحویل دهیم . حال چه باید کرد ؟ باید به ترویج ظلم و فساد ، کشت و کشتار و هر چه باید و نباید ، گناهان کبیره و صغیره را تا می توانیم گشترش دهیم تا آمدن آن امام را هر چه زود تر مهیا نمائیم . البته آنان از این راه اجر و مزد خود را نیز از امام زمان خود تاحد هپل و هپو کردن دکل‌های نفتی دریافت خواهند کرد .
گروه دیگری هم در تلاش با همین هدف ، سرعت شتاب دارند : هر چه بیشتر خرابکاری ، ترورهای کور ، آشوب ، وو ، وو … بیشتر ، تا امام زمان ما نیز نه از شرق بلکه از غرب از بلندای آسمانها بر خواهد آمد و ما نظام را به صاحب اصلی آن تحویل خواهیم داد . مزد و مزایا بوده و خواهد بود. (بیچاره دل ماست که تنهاست هنوز …)

هرمز همتی
هرمز همتی
11 ماه قبل

آقای فرزاد به نکته بسیار مهمی اشاره کرده اید.
انتقام جوئی های کور نباید به عنوان عملکرد انقلابی تعریف شود.
این قسمت از مقاله شما بسیار روشنگر است : مردم ایران هرگز به دام انتقامجوئیهای کور نخواهند افتاد و به وعده وعیدهای جریانات راست اپوزیسیون که از هم اکنون و با گروگیری افکار عقب مانده و حس کور انتقامجوئی در جامعه، هر آخوند و طلبه و بسیجی و یا سپاهی را بر تیرهای چراغ برق خیابانها آویزان تصویر کرده اند، با یک نه محکم و قاطع باید پاسخ بدهند.

ایرج فرزاد
11 ماه قبل
پاسخ به  هرمز همتی

با سلام ممنون از توجه و محبتتان هرمز همتی گرامی

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


17
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x