پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

آیا اروپا، بزرگترین بازنده جهان خواهد بود؟ یوشکا فیشر

خطر گسترده‌تر برای نظام بین‌الملل نه از جنگ در اوکراین (روسیه ضعیف‌تر از آن است که یک تهدید واقعی جهانی ایجاد کند)، بلکه از وخامت روابط ایالات متحده و چین ناشی می‌شود. درست است، به‌رغم لفاظی‌های ستیزه‌جویانه چین بر سر تایوان و تمرین‌های دریایی تهاجمی آن در آب‌های اطراف جزیره، رویارویی نظامی تاکنون کمتر و بیشتر اقتصادی، فنی و سیاسی است اما نبود درگیری نظامی هم امیدبخشی واهی است زیرا این تنش فزاینده در نهایت یک درگیری با حاصل جمع صفر محسوب می‌شود. برخی از بزرگ‌ترین بازندگان در این رویارویی احتمالا ژاپن و اروپا خواهند بود

دوران ثبات جهانی پس از سال ۱۹۴۵ به پایان رسیده است. از دنیای دو قطبی جنگ سرد گرفته تا دنیای تک‌قطبی تحت سلطه امریکا که جایگزین آن شد همه برای مدت طولانی از نظام استراتژیک بهره‌مند شدیم. اگرچه جنگ‌های کوچک‌تر (و حتی برخی از جنگ‌های بزرگ‌تر) از کره و ویتنام گرفته تا خاورمیانه و افغانستان وجود داشت اما نظام بین‌الملل به‌طور کلی پایدار و دست‌نخورده باقی ماند. با این حال، از آغاز هزاره جدید، این ثبات به‌طور فزاینده‌ای جای خود را به رقابت مجدد بین قدرت‌های بزرگ، از جمله ایالات متحده و چین داده است. 
علاوه بر این، مدت‌هاست که مشخص شده نفوذ سیاسی و استراتژیک و نقش هند، برزیل، اندونزی، آفریقای جنوبی، عربستان سعودی، ایران و سایر اقتصادهای نوظهور در حال رشد در سیستم جهانی افزایش خواهد یافت. در چارچوب تعمیق درگیری بین چین و ایالات متحده، این قدرت‌های در حال ظهور فرصت‌های زیادی خواهند داشت تا در کنار یکی از دو ابرقدرت قرن بیست و یکم حضور یافته و با دیگری رقابت کنند.
در همین حال، در روسیه، نخبگان سیاسی در تخیلات احیای قلمرو و وزن ژئوپلیتیکی اتحاد جماهیر شوروی  و امپراتوری روسیه قبل از آن، متوقف شده‌اند. در دوران ریاست‌جمهوری ولادیمیر پوتین، سیاست روسیه به‌طور فزاینده‌ای در جهت معکوس کردن میراث پس از جنگ سرد بوده است.
 در مقابل، غرب – به معنای ایالات متحده و اتحادیه اروپا، پس از گسترش آن از سال ۲۰۰۴ – به حل‌و‌فصل اساسی چالش‌های پس از جنگ سرد در اروپا پایبند بوده است. برای این منظور، به دفاع از ارزش‌های اساسی مانند حق تعیین سرنوشت کشورها و تخطی‌ناپذیری مرزهای شناخته‌شده بین‌المللی متعهد باقی مانده است.
این ارزش‌ها و تعهدات متفاوت باعث شد که درگیری بر سر جمهوری‌های سابق اتحاد جماهیر شوروی کاملا اجتناب‌ناپذیر باشد، همانطور که در گرجستان در سال ۲۰۰۸ دیدیم. در اوکراین جرقه اولیه در ۲۰۱۴ و الحاق کریمه به خاک روسیه زده شد اما نقطه عطف در اواخر فوریه گذشته از راه رسید زمانی که کرملین تهاجم تمام‌عیار خود را به این کشور آغاز کرده و به دوران صلح در اروپا پایان داد. در چنین شرایطی، قاره بار دیگر در حال تقسیم به دو اردوگاه است. تلاش پوتین برای بازنویسی تاریخ به زور نه تنها یک تراژدی برای مردم اوکراین بلکه چالشی برای امنیت اروپا است. این همچنین توبیخ کل نظام بین‌المللی دولت- ملت‌ها است. به هر حال، بسیاری از قدرت‌های جهانی جدید و نوظهور از جانبداری کامل و شفاف از اوکراین خودداری کرده‌اند و برخی – به پیروی از چین – صراحتا از روسیه حمایت کرده‌اند یا به امید دستیابی به برخی مزیت‌های تاکتیکی «بی‌طرف» باقی مانده‌اند. نتیجه این است که این کشورها مایلند نقض آشکار اصول اساسی ثابت جهانی را نادیده بگیرند.
اما خطر گسترده‌تر برای نظام بین‌الملل نه از جنگ در اوکراین (روسیه ضعیف‌تر از آن است که یک تهدید واقعی جهانی ایجاد کند)، بلکه از وخامت روابط ایالات متحده و چین ناشی می‌شود. درست است، به‌رغم لفاظی‌های ستیزه‌جویانه چین بر سر تایوان و تمرین‌های دریایی تهاجمی آن در آب‌های اطراف جزیره، رویارویی نظامی تاکنون کمتر و بیشتر اقتصادی، فنی و سیاسی است اما نبود درگیری نظامی هم امیدبخشی واهی است زیرا این تنش فزاینده در نهایت یک درگیری با حاصل جمع صفر محسوب می‌شود. برخی از بزرگ‌ترین بازندگان در این رویارویی احتمالا ژاپن و اروپا خواهند بود. شرکت‌های چینی ظرفیت‌های تولید گسترده‌ای را در صنعت خودرو ایجاد کرده‌اند – به‌ویژه در خودروهای الکتریکی (EVs) – و اکنون آماده هستند تا از خودروسازان اروپایی و ژاپنی که مدت‌ها در سطح جهانی تسلط داشته و مطرح هستند، پیشی بگیرند. بدتر از آن، پاسخ واکنشی امریکا به رقابت چین، دنبال کردن یک سیاست صنعتی است که به ضرر تولیدکنندگان اروپایی و ژاپنی تمام خواهد شد. به عنوان مثال، قوانین اخیر مانند قانون کاهش تورم، یارانه‌های زیادی را برای خودروهای تولیدشده در ایالات متحده ارایه می‌دهد. از دیدگاه ایالات متحده، چنین سیاست‌هایی با یک تیر دو نشان را می‌زند: حفاظت از تولیدکنندگان بزرگ داخلی و ایجاد انگیزه برای آنها جهت پیگیری توسعه خودروهای الکتریکی. نتیجه نهایی سازماندهی مجدد صنعت جهانی خودرو خواهد بود که در آن ژاپن و اروپا (در درجه اول آلمان) رقابت و سهم بازار خود را از دست می‌دهند.

در این میان نباید فراموش کنیم، این توسعه اقتصادی بزرگ صرفا آغاز یک رویارویی جهانی بسیار بزرگ‌تر و تجدید نظم استراتژیک است. اروپا نه تنها باید برای حفظ مدل اقتصادی خود در طول این سازماندهی مجدد اقتصاد جهانی تلاش زیادی کند، همچنین باید هزینه‌های بالای انرژی، شکاف رو به رشد فناوری دیجیتال در مقابل دو ابرقدرت و نیاز فوری به افزایش هزینه‌های دفاعی برای مقابله با تهدید جدید روسیه را مدیریت کند. با نزدیک شدن به انتخابات ریاست‌جمهوری بعدی ایالات متحده، با توجه به احتمال نه چندان ضعیف بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، رسیدگی به همه این اولویت‌ها حتی فوری‌تر خواهند شد. بنابراین اروپا خود را به ویژه در مضیقه می‌بیند. اروپا در منطقه‌ای به‌طور فزاینده خطرناک قرار گرفته، اما همچنان کنفدراسیونی از دولت- ملت‌های مستقل باقی می‌ماند که هرگز اراده‌ای برای دستیابی به یکپارچگی واقعی – حتی پس از دو جنگ جهانی و دهه‌ها جنگ سرد – از خود نشان نداده‌اند. در جهانی تحت سلطه دولت‌های بزرگ با بودجه نظامی رو به رشد، اروپا هنوز یک قدرت واقعی نیست. اینکه آیا این وضعیت باقی می‌ماند یا نه به اروپایی‌ها بستگی دارد. جهان منتظر رشد اروپا نخواهد بود. اگر اروپا قرار است با بازتعریف نظم جهانی امروز مقابله کند، بهتر است هر چه زودتر این کار را شروع کند. 

***


*یوشکا فیشروزیر خارجه اسبق آلمان
منبع: پراجکت سیندیکیت

https://akhbar-rooz.com/?p=204120 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ذره‌بین
ذره‌بین
10 ماه قبل

مترجم آنقدر از ترجمه نوشته این جنگ طلب شرمگین است که نام خود را منتشر نکرده.

امید برومند
امید برومند
10 ماه قبل

یوژکا فیشر به عنوان یکی از بزرگترین جنگ طلبان تاریخ معاصر المان برای اشنایان به سیاست حاکم بر المان نام اشنایی است. سیاست های او بعنوان وزیر خارجه المان در جریان جنگ امریکا و ناتو در یوگوسلاوی و بعد در عراق ، سنت جنگ طلبی را در حزب سبز المان استحکام بخشید. این سیاست های جنگ طلبانه در سبز المان، این حزب را تبدیل به حزب طرفدار جنگ و خشونت ادم کشی و نابودی در تاریخ معاصر المان تبدیل کرده. بهتر بود اقای فیشر حرفی نمی زد، چون چیزی را الان بیان می کند، ۲۰،۲۵ سال پیش به شکل های گوناگون گفته بود. خط فکر این نوکر نولیبرالیسم با گذشت بیش از ۲۰ سال کوچکترین تغییری نکرده است. حرف های او را هر روزه می توان از بی بی سی، یورونیوز، ایران اینترنشنال و صدای امریکا و غیره شنید. نیازی به تکرار مکررا ت نبود.

Isak Bath Ewaz
Isak Bath Ewaz
10 ماه قبل

خدف فیشر در این نوشته تبلیغ زیرکانه برای سرمایه داری است که از ویرانگری سرمایه داری و استثمار سخن نمی گوید. چنین نوشته هایی در تقویت انحرافی است که بانیان امپریالیسم طبق نقشه راه دهه هشتاد دنبال می کنند و بسیاری از سوسیالیست ها هم فریب انشای این ها می خورند

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x