پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

آیا ماندن اردوغان به خاطر این است که در جامعه ما فاشیسم نهادینه شده؟ – احمد نسین، برگردان: بهرام غفاری

طرفداری از “قیلیجدار اوغلی” در مقابل اردوغان درست است. ولی باید بدانیم که این یک مبارزه و مجادله برای دمکراسی نیست. در ائتلاف با این همه احزاب دست راستی امکان مبارزه برای دمکراسی اصلا وجود ندارد

احمد نسین فرزند نویسنده معروف ترکیه عزیز نسین در سال ۱۹۵۷ در استانبول زاده شد. او روزنامه نگار، نویسنده و فعال سیاسی است. درسال ۲۰۱۵ نامزد نماینده گی مجلس ترکیه از طرف حزب دمکراتیک خلق ها بود. به خاطر سردبیری روزنامه ی ” امروز آزاد ” و به اتهام تبلیغ برای سازمان تروریستی و تحریک آشکار به ارتکاب جرم در سال ۲۰۱۶ دستگیر و بعد از یازده روز بازداشت توسط دادگاه آزاد شد. نسین هم اکنون در فرانسه زندگی می کند و به فعالیت‌ خود در سایت شخصی و یوتوب ادامه می دهد. در این نوشته احمد نسین با بررسی تحولات پر افت و خیز مبارزه برای جمهوریت و دمکراسی در ترکیه، عملکرد چهره های سیاسی، دسته بندی احزاب و سازمان ها و تمایلات اقشار مختلف جامعه، درک مردم از دمکراسی را به نقد می کشد و با نگاه به انتخابات اخیر و ناتوانی اپوزسیون برای پایان دادن به حکمرانی اردوغان می گوید: «خیلی ها متعجب هستند. آیا حتما باید چنین می شد؟ نمی دانم! آیا به خاطر این است که در اجتماع ما فاشیسم نهادینه شده است؟ …این مقاله را می خوانید:

انتخابات در ترکیه تمام شدنی نیست و ما نیز می کوشیم به آنالیز انتخابات بپردازیم. اما در ترکیه آنالیز کردن چنین موضوعی واقعا سخت است. چرا سخت است؟ پس، از اول موضوع را بررسی کنیم.

از کودتاها شروع کنیم. از زمانی که کشور از دوره ی تک حزبی به دوره ی چند حزبی پا گذاشت مردم به حزب تازه تاسیس دمکرات رای دادند و این در کشوری مثل ترکیه که دمکراسی را هیچ تجربه نکرده بود و از دوره عثمانی  به دوره تک حزبی با اداره کشور به دست نظامیان رسیده بود، انتخاب مردم اجتماع آن روزش یک انتخاب قابل فهمی بود. آنها یاد گرفته اند که دمکراسی یعنی جمهوری و وقتی کشوری با نام جمهوری خوانده می شود چنین پنداشته می شود که ما به دمکراسی رسیده ایم. به جوانان هم اینگونه آموزش داده می شد که جمهوری یعنی دمکراسی و نتیجه چنین می شود که امروز می بینیم.  

مدتی بعد از روی کار آمدن حزب دمکرات، کودتای ۲۷ مای ۱۹۶۲ به وقوع می پیوندد و نخست وزیر و دو وزیرِ دولتی که مردم انتخاب کرده بودند به دار آویخته می شوند. مردم خشنود از این اقدام می گویند که: چه خوب شد دمکراسی به ترکیه آمد. پورفسور های معروف آنزمان قانون اساسی جدیدی را تهیه می کنند و مردم اینبار می گویند به به چه قانون اساسی دمکراتیکی نوشته شده است. قانون اساسی مزبور که توسط کودتاگرانی که سه شخص منتخب با آرای مردم را به دار کشیده بودند، با ۶۲ درصد و خرده ای رای توسط مردم تایید میشود. چرا؟ برای اینکه کودتا به کشور دمکراسی آورده بود.

 مردمی که به کودتاگران و قانون اساسی آنها آری گفته بودند بعد از مدتی به همان حزب دمکراتی که بر علیه اش کودتا شده بود و اسم خود را به حزب عدالت تغیر داده بود و می گفت: ادامه ی همان حزب دمکرات است ، رای داده و برای شش یا هفت بار این حزب انتخاب می شود.

بعد کودتای ۱۲ مارس ۱۹۷۱ صورت می گیرد. مردم این کودتا را نیز تایید و تشویق کرده و اذعان می دارند که جامعه به این نیاز داشت و در عین حال نیز همین مردم از اعدام “دنیز گزمیش”[یکی از رهبران چپ و ضد امپریالیست] و دوستانش دل آزرده می شوند. بعد ما چکار می کنیم گروهی از ژنرالهای کودتاچی، قاضیانی که احکام اعدام صادر می کنند، فرماندهان ارتش و نیروی هوایی را برای نماینده گی مجلس انتخاب می کنیم. مثل اینکه هیچ اتفاقی نیافتاده است. ملتی که به قانون اساسی کودتاگران سال ۱۹۶۰ رای داده و آن را پسندیده بود این بار “سلیمان دمیرال” را که بر علیه آن قانون اساسی بود، بر سر کار می آورد. بلی آرای مردم و سطح برداشت مردم از دمکراسی به این شکل است.

بعدا کودتای ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ بوقوع می پیوندد. ۵۱ نفر[به صورت رسمی] اعدام میشوند، ده ها نفر زیر شکنجه کشته میشوند، خیلی ها گلوله باران میشوند، تعدادی به نام اینکه خودکشی کرده اند از بین می روند، پسری هفده ساله را با تغیر سال تولدش به دست جوخه ی اعدام می سپارند و چه ها و چه ها که آنها انجام نمی دهند. بلی قدرت در دست ژنرال فاشیستی به نام “کنعان اورن” است که می گوید: “به دمکراسی گذر خواهیم کرد”. بلی دمکراسی، دمکراسی چیز راحتی نیست. او در حالی به دوران دمکراسی وارد میشد که به حزب هایی که از آنها خوشش نمی آمد اجازه انتخاب شدن به آن آحزاب را نمیداد. دیگر نامزدهای نماینده گی را از سیستم غربال می گذراند و همه ی این اعمال نام دمکراسی را بر خود دارند و به قانون اساسی [تهیه شده توسط کودتاگران سال ۱۹۸۰] مردم ترکیه ۹۲ در صد رای میدهند. توجه کنید این مردم به فاشیسم نود و دو در صد رای می دهند.

بعد از آن دوره، به اسم اینکه دمکراسی شده است حتی با یاری چپ نماها نیز معاون نخست وزیر دوره کودتا، “تورگوت اوزال” را که وزارت اقتصاد را نیز بر عهده داشت مردم بر سر کار می آورند. بلی همین مردم او را بر سر کار می آورند. در آن دوره، عصر کامپیوتر در دنیا آغاز شده بود و به ترکیه نیز راه یافت ولی چنین گفته میشد که کامپیوتر را “تورگوت اوزال” به ترکیه آورد. عصر کامپیوتر در ترکیه با “اوزال” شروع شد. گویا اگر “اوزال” نبود سیستم گلوبال با کامپیوترش وارد ترکیه نمی شد.

کنعان اورن رهبر کودتای ۱۹۸۰ در دوره ی ریاست جمهوری خود سیستم ایالتی را برای ترکیه پیشنهاد کرده بود و “اوزال” مخالفت خود را به دلیل اینکه ترکیه فعلا آماده ی این سیستم نیست اعلام کرده بود ولی بعد از آن که خود “اوزال” به نخست وزیری رسید برای به دست آوردن آرای کردها خود پیشنهاد سیستم ایالتی را میدهد در حالی که نه در برنامه های حزبی و نه در برنامه های دولتی چنین چیزی گنجانده نشده بود ولی تنها به خاطر نفع خود برای ماندن در مقام نخست وزیری به آرای کردها نیاز داشت تا خود و حزبش در اقتدار بمانند. بلی چیزی که از دمکراسی در ترکیه فهمیده میشود منفعت طلبی و فایده دیدن [مالی و شخصی] از آن است. یعنی سواستفاده کردن.

در اوایل دهه نود “دنیز بایکال” سه بار در مقابل ” اردال اینونو” برای رهبری حزب سوسیالیست خلق کاندیدا میشود ولی از طرف رهبران حزب مورد تائید قرار نمی گیرد و رای نیاورده و هر سه بار شکست می خورد. “دنیز بایکال” از حزب سوسیالیست خلق جدا شده و حزب جمهوری خواه خلق را [که در دوره کودتا از فعالیتش جلوگیری شده بود] دوباره تاسیس میکند و همان رهبران و اعضای حزب که در حزب سوسیالیست خلق در برابر او ایستاده بودند همه سراسیمه به سوی او رفته و وارد حزب [با سابقه ی] جمهوری خواه خلق میشوند. بلی فهم ترکیه از دمکراسی چنین است این بار به اسم دمکراسی همان افراد از “دنیز بایکال” و حزب جمهوری خلق طرفداری می کنند [چون منفعت شان در آن بود].

در اواخر دهه نود واقعه ی ۲۸ فوریه رخ میدهد و دولت و حزبی که از طرف مردم انتخاب شده بودند به سقوط وادار میشوند [ارتش نیمچه کودتایی را بر علیه دولت ائتلافی و اسلامی ” نجم الدین اربکان” انجام میدهد]. مردم و حزب کمالیست جمهوری خواه خوشحال از این واقعه جشن می گیرند و شادی می کنند و به همدیگر تبریک می گویند و نتیجه آن بعد از مدتی چی میشود؟ از درون چنین جشن و خوشحالی، شخصی به اسم “طیب اردوغان” سر در می آورد و او را که بعدها رهبر ترکیه و خاورمیانه و بالکان و دنیا نامیده میشود را بر سرکار می آورند. خیلی خنده دار است نه؟ و دیگر اینکه دوباره فاشیسم جان میگیرد، سرکوبها روی میدهد، جنگها رخ میدهد، مداخله در عراق، جنگ سوریه، در لیبی و مصر و فلان و غیره… امروز هم فکر میکنید که دیگر کارد به استخوان رسیده و حتما باید به سوی دمکراسی رفت. با چه کسانی به دمکراسی دست خواهیم یافت؟ با [خانم] ” مرال آکشنر”[رهبر حزب نیک و یکی از موتلفین با حزب جمهوری خلق] که وزیر کشور وقت “تانسو چیللر” بود؟ با کسی که در دوره ی وزارت خود سابقه ی تیره و تاریکی داشته و با دنیای مجهول پشت پرده زد و بند داشت و هیچوقت نیز از اعمال خود اظهار پشیمانی نکرده و میگوید که در آن دوره به آنچه که میبایستی عمل میکرد، آنرا انجام داده است. با همین خانم که الان یاور حزب جمهوری خواه خلق و رهبر آن را که سوسیال دمکرات می شناسدش آیا ما صاحب دمکراسی میشویم؟

در قتل عام “هتل مادامک” در سال ۱۹۹۴ در شهر “سیواس” بخاطر سخنرانی “عزیز نسین” در همایشی فرهنگی، اسلامیست های مرتجع به “هتل ماداماک” که عزیز نسین در آن هتل مهمان بود حمله کرده و آنجا را به آتش کشیدند. عزیزنسین جان به سلامت برد ولی سی و پنج نفر از شاعران و نویسندگان ترکیه در آن آتش سوزی به دست ارتجاع کشته شدند که “تمر کارامولااوغلو” شهردار “سیواس” بود و به حمله کنندگان به گردهمایی فرهنگی و “هتلِ ماداماک” گفته بود: “بروید که جهادتان مبارک باشد”، کسی که معتقد به حکومت شریعت اسلامی است[ رهبر حزب اسلامی سعادت یکی از موتلفین حزب جمهوری در برابر اردوغان] آیا او ما را به دمکراسی خواهد رساند؟ اما طرفداران حزب جمهوری این را [ائتلاف با حزب اسلامی سعادت] خیلی با شادی و خوشحالی می پذیرند.

در انتخابات دوره ی قبل، حزب دمکراتیک خلقها در مجلس ترکیه صاحب هشتاد کرسی شد و اردوغان به این خاطر مجمع امنیت ملی را فراخواند و نتیجه آن ورود ترکیه به یک دوره ی قتل عام بود. نخست وزیر آن دوره “احمد داووداوغلی” بود. او که بعد ها از حزب اردوغان جدا شده است  پس او نیز دمکرات است، از او بهتر چه کسی میتواند دمکرات باشد؟ بیا تو هم بیا به میان ما! چند صد جوان در آن دوره ی [نخست وزیری داووداوغلو] به قتل رسیدند؟

خیلی ها متعجب هستند. آیا حتما باید چنین میشد؟ نمی دانم! آیا بخاطر این است که در اجتماع ما فاشیسم نهادینه شده است؟ حقیقتا باید چنین میشد؟ چونکه این اجتماع  فاشیسم را جزیی از خودشان کرده اند. در سیستمی که با رهبری نظامیان بوجود آمده و تا به امروز ادامه یافته و چنین دیکته کرده اند که: حکومت یعنی ما و دولت در ردیف بعدتر از ما قرار دارد. مردم این را دمکراسی تصور می کنند. مردم دولتها و احزابی را که آنها را با تصمیم ها و قرارهایشان استثمار می کنند سر کار می آورند.

 تنها چیزی را که  ” آتاتورک ” نتوانست انجام دهد میدانید چه بود؟ اصلاحات ارضی بود. اصلاحات ارضی موردی است که ” آتاترک ” و چه در دوره بعداز او “عصمت اینونو” نتوانستند انجام دهند چرا که یکی از رهبران مخالف این اصلاحات در حکومت، “عدنان مندرس” بود که خودش از بزرگترین زمینداران در کشور بود. اما مردم او را بر سر قدرت می آورند و برای نخست وزیری انتخاب می کنند. چون اسم حزبش دمکرات بود و مردم پذیرفتند که پس خودش نیز دمکرات است. همین “عدنان مندرس” و “جلال بایار” [هم حزبی او که رییس جمهور وقت شد]، شاکی بودند: جامعه تک حزبی جامعه یی فاشیستی است. ولی خودشان دوره ی چند حزبی فاشیستی را بر قرار می کنند.

مثلا همین “علی بابا جان”، هم حزبی و وزیر سابق اردوغان کسی که از مریدان سرمایه داری و سیستم گلوبال میباشد، میگویند که: اقتصاد [ترکیه] را او نجات خواهد داد. میگویند که: هر کدام این شش حزب بهترین اکونومیست را دارا میباشند. آیا بهتر نیست از هر حزب یک وزیر اقتصاد داشته باشیم. یا همین “سینان اوغان” از رهبران حزب ضد خارجی “ظفر” که وارد انتخابات شده است و کم مانده است این حزب دستور قتلِ سوری هایِ پناهنده را بدهد، آیا ما مردم از او انتظار مدد [برای رسیدن به دمکراسی ] داریم؟ نه! آیا ما میخواهیم با این احزاب دست راستی که هر کدامشان فاشیسم را پروش داده اند به کدام دمکراسی برسیم؟

جامعه ای که اداره ی کشور به دست فاشیسم نظامی و غیر نظامی را به عنوان بخشی از اجتماع خود قبول کرده است، فهمش از دمکراسی فقط تا این اندازه می تواند باشد. ما نسلی هستیم که جمهوری را دمکراسی تصور کرده و چنین بزرگ شده ایم و هنوز هم این تصور ادامه دارد. بلی فهم ترکیه از دمکراسی همین است…

طرفداری از “قیلیجدار اوغلی” در مقابل اردوغان درست است. ولی باید بدانیم که این یک مبارزه و مجادله برای دمکراسی نیست. در ائتلاف با این همه احزاب دست راستی امکان مبارزه برای دمکراسی اصلا وجود ندارد. “علی نسین” در مصاحبه ای گفته است: ما برای این ملت چه کار کرده ایم؟ که بعد از هشتاد سال، به حکومتی که از بیست سال گذشته با این همه فلاکت، استثمار، زلزله، وضع وخیم اقتصادی و نابرابری هنوز به آنها رای میدهند؟

جوابش در اینجاست. درک ترکیه از دمکراسی از زمان اواخر حکومت عثمانی با اداره ی کشور توسط سران نظامیان شروع شده است و زمانی هم که غیر نظامیان در راس دولت بودند باز کسانی از نظامیان در راس سازمان امنیت و اطلاعات و مراکز مهم، حتی شرکتهای تجاری و اقتصادی قرار می گیرند، بازنشستگان ارتشی را برای اداره این شرکتها بر سرکار می آورند حتی در بانکها نیز این افراد مدیریت می کنند. چرا؟ برای اینکه دیگر ملت این را پذیرفته اند. دیگر برایشان عادی و معمول شده است. دیگر این را بخشی از خودشان می دانند. درک و فهم ما همین قدر است. این درک حتی شامل حال چپ ترکیه نیز می شود.

وقتی “تانسو چیللر” به عنوان یک خانم نخست وزیر شد در آغاز با یک هیجان بزرگ روبرو گردید. اما کسی نپرسید که چرا مدارس “جماعت اسلامی امام خطیب” اینقدر بیشتر و بزرگتر می شوند. چرا کسی مقابل این نایستاد که اگر قرار بر این است که از این دختران و زنان هیچ آخوند و موذن و خطیبی بر سرکار نیاید، با تحصیل آنها در این مدارس و سیستم آموزشی و باورهایشان، حیات تحصیلی و شغلی این دختران در همان مدارس برباد می رود.

بلی درک و فهم ترکیه از دمکراسی چنین است…

۱۵ مای ۲۰۲۳

https://akhbar-rooz.com/?p=205027 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید قربانی
حمید قربانی
10 ماه قبل

اینکه فهم و درک “مردم ترکیه “، مردم جهان درعصر حاکمیت سرمایه داری امپریالیستی بر جهان چیست؟ در این نوشته بیان شده است. اما باید این را درک کرد که دموکراسی شکلی از دولت طبقاتی و بویژه سودمندترین شکل دولت سرمایه داریست! دموکراسی هیچ نیست، جز اینکه هر ۴ سال یکبار توده های کارگر و زحمتکش را صدا می زنند و به دور امامزاده ای – صندوق رأی جمع می کنند تا یکی از کاندیداهای منتصب طبقه جاکم – طبقه سرمایهددار( سرمایه دار سرمایه شخصیت یافته است. سرمایه خفاش خونآشامی است که بیشتر زنده ماندنش از بیشتر مکیدن خون است- کارل مارکس کاپیتال جلد اول) انتخاب کنند تا ۴ سال آنها را سرکوب و به قتل برساند تا شرایطی اجتماعی بوجود آورد که در آن دستمزد طبقه کارگر چیزی باشد که مورد علاقه طبقه سرمایه داراست. گذشت از دموکراسی به دیکتاتوری – فاشیسم برای طبقه سرمایه دار و دولتمدارانش ساده تر از گذشت یک پیاده ازپیاده رواست. دولت بطوراخص زور سازمان یافته طبقه حاکم برای سرکوب طبقه محکوم است.دیکتاتوری ذات دولت است!

شهرام
شهرام
10 ماه قبل

اردوغان در یک انتخابات کاملا سالم و آزاد و دموکراتیک انتخاب شد. آیا اگر رقیبش انتخاب می‌شد هم، اینگونه می‌نوشتند؟

کاوه نمازی
کاوه نمازی
10 ماه قبل

با پوزش ترجمه بسیار ضعیف و نارسا و پر از سکته وتقریبا ترجمه واژه به واژه بود بشیوه ای کلاسیک با واژگانی سست و عوامانه .امیدوارم مترجم یک باز نگری چدی بفرمایند .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x