![](https://www.akhbar-rooz.com/wp-content/uploads/2023/07/donetes-kommunist1.jpg)
در اوکراین، نه دمکراسی، بلکه یک رژیم توتالیتر تحت مدیریت آمریکا حاکم است
مترجم: ابوالقاسم گلستانی (خسرو)
۲ مرداد ۱۴۰۲ – ۲۴ ژوپیه ۲۰۲۳
پیشگفتار مترجم: پس از آغاز درگیری اوکراین، سیاستمداران غرب محدودیتهای شدیدی برای رسانههای روس زبان اعمال کرده اند، به گونه ای که این رسانه ها حتی در گوگل یا انبوه شبکه های تلویزیونی غرب قابل رصد یا دسترسی نیستند؛ گویی اصلاً وجود خارجی ندارند. تصمیم دیکتاتور-مآبانه ی این سیاستمداران، به رسانه های «جریان اصلی» که آنها نیز با وجود فراوانی بسیار زیاد، در اختیار فقط چند سوپرمیلیاردر همسو با یکدیگر متمرکز شده اند، کمک کرد تا به مراتب انحصاریتر از پیش جولان دهند و مخاطبان خود را در گمراهی بیش از پیش در خصوص حقایق پشت جنگ اوکراین نگه دارند. اگرچه از همان آغاز جنگ در فوریه ۲۰۲۲، شمار رسانه های حقیقت گو روز به روز افزایش یافته، هنوز راه درازی در پیش است تا افکار عمومی این رسانه ها را آگاهانه جایگزین رسانه های جریان اصلی بکنند.
نام مصاحبه کننده که به نظر اینجانب پرسشهای بسیار کلیدی و هوشمندانه ای مطرح کرده، برای من دانسته نیست. یک لینک مشابه از «راشا تودی» (آر-تی) در گوگل موجود است که متاسفانه به همان دلیل ذکر شده باز نمی شود تا دریابم نام وی چیست. لینک های مشابه دیگر نیز وجود دارد، اما گویا تنها همین یک لینک در یوتیوب قابل دسترسی است. صرف نظر از رویکرد ما به این جنگ ویرانگر که در یک سوی آن بیش از ۵۰ کشور ناتو یا همکار ناتو از جمله ارتش قدرتمند اوکراین و در سوی دیگر نیروهای مسلح فدراسیون روسیه صف آرایی کرده اند، وظیفه جویندگان حقیقت است که این مصاحبه را تا جایی که ممکن است با دیگر جویندگان حقیقت به اشتراک بگذارند، به ویژه از این جهت که مصاحبه شونده، بوریس لیتونیوف، که به بازگشت سوسیالیسم در سرتاسر روسیه بسیار امیدوار است، از کودتای «مایدان» در اوکراین در ۲۰۱۴ تا به امروز شاهد عینی تمام رویدادهای مهم در اوکراین، به ویژه در «دانباس»، از جمله دو جمهوری خلق دانتسک و لوگانسگ، بوده است.
شایان ذکر است که برخی جملات تکراری از سوی من حذف شده و در مواردی تلخیص صورت گرفته، ضمن اینکه توضیحات داخل پرانتز و کروشه از اینجانب است.
متن مصاحبه:
پرسش: روزهای پیش از «عملیات نظامی ویژه» روسیه در اوکراین، حزب کمونیست دانتسک جهت نازیزدایی در اوکراین، فراخوانی برای تشکیل جبهه متحد ضدفاشیستی صادر کرد. آیا میتوانید توضیح دهید این فراخوان حزب برای چه بود؟
لیتونیوف: پرسش در این باره که چه چیزی در دانباس میگذرد، نمیتواند محدود باشد به دورنمای عملیات ویژه که در فوریه ۲۰۲۲ آغاز گردید. این پرسش مربوط است به آنچه در اینجا در حال وقوع بوده و چه فراخوانهایی در این ۹سال گذشته [۲۰۱۴-۲۰۲۳] انجام شده است. از ۲۰۱۴ نیروهای چپگرا و از آن بالاتر حزب کمونیست صدای رویدادهایی بودهاند که جهان را به لرزه درآوردند و من ترسی ندارم که اینجا اعلامکنم که توزیع مجدد قدرت در جهان در ۲۰۱۴ از دانباس آغازگردید. قصدم این نیست که به تاریخ دور و دراز بازگردم، من از ۱۹۹۱ یا ۱۹۱۷ نمی گویم، آن رویدادها مربوط به گذشته دورند. اما رویدادهای ۲۰۱۴ بیتردید نشانگر عصری تازه در تاریخ بشر هستند. بنابراین، وقتی حزب کمونیست فدراسیون روسیه یا هر حزب کمونیست دیگر اظهارنظری در مورد رویدادهای اینجا میکند، ما آنرا نه امری تعجب برانگیز و غافلگیرکننده، بلکه به عنوان کاری درست که باید انجام میپذیرفت، در نظر میگیریم. تا ۲۰۲۲، یعنی پیش از آنکه عملیات ویژه آغاز شود، دانباس تبدیل به مکانی شد پر از افراطی ترین و بهتر است بگویم، خشنترین نیروهای امپریالیستی و کاپیتالیستی که فاشیسم اوکراینی آنها را نمایندگی میکرد. و این به یقین همان جایی است که نیاز بود حزب کمونیست برای پایان دادن به فاشیسم در خاک ما فراخوان بدهد، بخصوص که سرزمین و همه مردم ما هر دو خیلی خوب می دانند که فاشیسم چیست و چگونه باید با آن جنگید. بنابراین، من بر این باورم که فراخوان انجام شده از سوی حزب کمونیست دانباس در پیش از عملیات ویژهی ۲۰۲۲، یک واکنش عادی بود و پاسخ هر حزب کمونیست در این زمینه تاریخی باید پایان دادن به فاشیسم باشد.
عملیات ویژه نظامی دستهبندیهایی را در درون جنبش کمونیستی در مقیاس بین المللی آشکار ساختهاست. به عنوان مثال، حزب کمونیست یونان درگیری یونان را به مثابه جنگی بین دو قدرت امپریالیستی تفسیر میکند و حزب کمونیست بریتانیا از آن هم فراتر رفته، این درگیری را جنگ پوتین برشمردهاست. پاسخ شما به این نقطه نظرها چیست و حزب کمونیست فدراسیون روسیه عملیات ویژه را چگونه میبیند؟
لیتونیوف: دستهبندی در درون جنبش کمونیستی یقیناً از نظر ما تازگی ندارد. ما از دیدگاه حزب کمونیست یونان آگاهیم. من میخواهم یک مثال تاریخی ارائه بدهم. پیش از و در خلال جنگ جهانی اول، جنبش کمونیستی و جنبش سوسیال دمکراسی بر سر اینکه چگونه نیروهای سوسیال دمکرات باید در خلال تقسیم مجدد قدرت در جهان عمل کنند، راهشان کاملاً از هم جدا شد. جنگ جهانی اول در واقع برای توزیع مجدد قدرت بود. در جریان جنگ جهانی دوم نیز مسایلی از این دست مطرح بود. میدانیم که در جریان جنگ دوم در بیشتر کشورهای جهان، کمونیست ها در برابر فاشیسم ایستادگی کردند و تا آن زمان اتحاد شوروی بسیار قدرتمند شده بود، «بین الملل کمونیستی» هنوز وجود داشت و بزرگ هم بود و همه آنها میدانستند که هدف آنها مبارزه با فاشیسم است. امروزه، برخی احزاب کمونیست اعتقاد دارند جنگ کنونی بین قدرتهای عمده کاپیتالیستی است و بنابراین کمونیستها نباید در آن دخالتی داشته باشند. ولی آنچه ما در واقعیت میبینیم، یک دید متفاوت به ما میدهد. باور من بر این است که ما امروزه در حال نبرد با فاشیسم هستیم، فاشیسمی که مرگبارترین نوع خود است و پشت آن نیز اولیگارشی مالی قرار دارد. لابد میدانید که گئورگی دیمیتروف [رهبر جمهوری خلق بلغارستان سابق] در کتاب خود [قهرمان لایپزیک]که به «محاکمه آتش سوزی رایشتاگ در داداگاه لایپزیک» [۲] در ۱۹۳۳ مربوط است، تعریفی دقیق از فاشیسم ارائه میدهد. ما نیز بر همین اساس است که می فهمیم با فاشیسم باید جنگید. ما برای هر یک از مسایل داخلی کشورهای خود راه حلی کشف خواهیم کرد، اما در حال حاضر وظیفه همه کمونیستهاست که جهان را از شرّ فاشیسم برهانند. لذا، همانگونه که کمونیستهای یونان حق دارند نظرات خود را داشته باشند، ما نیز حق داریم نظرات خود را داشته باشیم. هاوانا اخیراً میزبان اجلاس بین المللی احزاب کمونیست بود و کمونیستهای شوروی سابق نیز حضور داشتند. پتر سیموننکو، دبیر اول حزب کمونیست اوکراین، احزاب کمونیست تمام دولتهای اتحاد شوروی سابق را در آنجا نمایندگی کرد و تا جایی که به خاطر دارم، ۳۶ حزب کمونیست اعلام کردند که ما در مسیر درست مبارزه قرار داریم و از نبرد ما با فاشیسم حمایت بهعملآوردند.
«جنبش ضد جنگ بریتانیا» راهپیماییها و اعتراضاتی حول شعار خروج سربازان روسیه [از دانباس] سازماندهی کردند. اما در واقعیت این برای مردم این منطقه به چه معناست، بخصوص زمانی که هزاران سرباز اوکراینی در حال حاضر برای ضدحمله در مرز صف آرایی کردند؟
لیتونیوف: با کمال تأسف، تمام دستگاههای تبلیغاتی غرب از جمله رسانه های دیداری و چاپی گزارش یکسویه از رویدادهای دانباس ارائه میدهند. من غالیاً دیدارهایی با گزارشگران بین المللی در اینجا و جاهای دیگر دارم و همه آنها به من میگویند که پوشش خبری در بریتانیا، امریکا و اروپا یکسویه است. آنها در گزارش یکسویه خود می گویند، پوتین به اوکراین تجاوز کرد، به اوکراین سرباز فرستاد، اوکراین را اشغال کرد. این تنها روایت آنهاست و من درک میکنم چرا جنبشهای گوناگون از جمله جنبش مورد اشاره شما در بریتانیا، چنین نگرشی دارند؛ در واقع، آنها مصرف کننده روایت یکسویهای هستند که هر روزه از رادیو و تلوزیونهای غرب مخابره میشود. خود آن روایتهای رادیویی و تلوزیونی نیز چیزهاییاند که از متصدیان شان خواسته شده بگویند. مایلم به نمونه دیگر اما در نقطه مخالف اشاره کنم. در ۲۰۱۴ زمانی که ما مقاومت خود را آغاز کردیم، افراد زیادی از سراسر جهان آمدند اینجا: از امریکا، بریتانیا، اسرائیل، کلمبیا، آلمان، اسپانیا و بسیاری کشورهای دیگر. آنها آمدند اینجا که با فاشیسم بجنگند. آنها اغلب فعالین چپگرایی بودند که نبرد ما را از نزدیک دیدند و مبارزه ما را به عنوان چیزی شبیه به انقلاب سوسیالیستی ارزیابی کردند. بسیاری از آنها تا امروز ماندهاند و روی دیگر این تحولات را دیدهاند.
اما اتحادیه های کارگری بریتانیا قربانی دستگاه تبلیغاتی غرب هستند و آنها فقط تصویری را میبینند که آن دستگاها به شکل یک سویه به تصویر کشیده اند. ما [پیش از عملیات ویژه روسیه در اوکراین در فوریه ۲۰۲۲]، ۸ سال اینجا بودیم، هیچ سرباز روسی حضور نداشت. همه نیروهایی که برای نبرد برخاستند، داوطبانی از همین دانباس بودند، اعم از معدن چیان، کارگران ساختمانی و کارخانه فولاد، معلمان و دیگران. برای ما جایی برای رفتن وجود ندارد، این سرزمین ماست، ما اینجا زندگی می کنیم، و آنها بودند که آمدند سراغ ما تا زادگاه مان را از ما بگیرند. بارها از سیاستمداران اوکراینی شنیدهایم که «ما باید دانباس را محاصره کنیم، دورش سیم خاردار بکشیم، همه اهالی دانباس را در اردوگاه های کار اجباری جمع کنیم»، یا با بیرحمانه ترین زبان می گویند «باید همه این اهالی را به روسیه بفرستیم». یعنی ما فرستاده شویم بیرون از سرزمین ما؟! از جایی که نیاکان ما دفن شدهاند؟! خیر، ما قرار است بمانیم، این سرزمین به روسها تعلق دارد، و نیز به ملیت های متعددی که اینجا زیست کردهاند و میکنند. ما تا لحظه پیروزی در اینجا ایستادگی میکنیم. هیچکس قرار نیست اینجا را ترک کند!
حزب کمونیست در حال حاضر جنگجویانی در خط مقدم دارد، آیا می توانید توضیح دهید، این چگونه سازماندهی شده و چرا حزب تصمیم گرفته فعالانه در نبرد شرکت کند؟
لیتونیوف: حزب کمونیست و شخصیتهای کمونیست دیگر کسانی بودند که دنباس را تشکیل دادند. من افتخار می کنم که مورد اعتماد واقع شده ام. این مأموریت تاریخی رفقا از جمله من بود که این استان را تأسیس کنیم. من نویسنده ی «قانون و اعلامیه استقلال جمهوری خلق دانتسک» هستم. من ناظر همه پرسی ۲۰۱۴ در این منطقه بودم و مسوولیتهای دولتی و خدماتی گوناگون و متعددی در اینجا داشتم. هیچگاه تنها نبودم و کمونیستهای دیگر، افرادی با عقاید چپگرایانه و همچنین همه کسانی که خواهان رهایی از چنگ فاشیسم بودند، همراهی ام کردند. تمام نیروهایی که در مقاومت شرکت دارند، با میل قلبی خود این کار را میکنند و کسی اجبارشان نمیکند. آنها این را وطیفه مقدس خود میدانند که اعزام شوند و از زادگاه خود دفاع کنند. آری، کمونیست های زیادی هستند که در نیروهای مسلح میجنگند. متأسفانه از زمان آغاز عملیات برخی کشته شدند، شماری از اعضای حزب کمونیست روسیه نیز به صفوف ما پیوستند. در میان آنها قهرمانانی یافت میشوند، و نیز نظامیانی که به کسب مدال و افتخارات نظامی نایل شدهاند. این وظیفه مقدس ماست. لابد میدانید که در «جنگ کبیر میهنی» شوروی [۱۹۴۱-۱۹۴۵]، شعار رایج، «کمونیستها در صف اول» بود، این امر امروزه هم صدق میکند. وقتی فاشیستها جلو درب خانه تان هستند، کمونیستها همواره در صف اول دفاع خواهند بود. حال نیز وظیفه مقدس ماست، وظیفه طبقاتی ما، وظیفه ما به عنوان کمونیست، که در صف اول قرار گیریم.
در اوکراین حزب کمونیست ممنوع شده، ساختمانها و اموالشان را دولت به نفع خود مصادره کرده، سرکوب سرتاسری کمونیستها از جمله برادران کاناناویچ و همچنین دیگر احزاب سیاسی صورت گرفته، آیا نسبت این اقدامات با وضعیت دمکراسی در اوکراین چیست؟
لیتونیوف: دمکراسی ای در آنجا نیست که در موردش صحبت کنیم! آنچه در اوکراین می بینیم یک رژیم توتالیتر است، نظامی که توسط امریکا و ناتو اداره می شود. رژیم اوکراین هیچ اختیاری از خود ندارد، و هیچ استقلالی، و بزرگترین تهدیدات برای این رژیم حزب کمونیست است. هر جا که ایده های کمونیستی پابگیرد و نزد توده ها محبوبیت کسب کند، فاشیسمی وجود نخواهد داشت. فاشیستها و رهبران شان که بر اوکراین حاکم اند، مباشر و نظاره گری بیش نیستند، اراده شان در دست ناتو است. آنها میدانند که باید کمونیستها را نابود و لیبرالیسم را جایگزین بکنند، زیرا تحت لیبرالیسم است که آنها آزادانه حکومت خواهند کرد و به کسی پاسخگو نخواهند بود. دنیای آنگلوساکسون، با همه احترامی که برای مردم بریتانیا قائلم، بسیار خوب میدانند که چگونه ایدئولوژی لیبرال را به جهنم مردم مبدل سازند، آنها در این کار استادند. اما ما مردم دانباس و اتحاد شوروی سابق و همچنین بسیاری از اوکراینیها دارای آرمانهای جمعی هستیم. ما روح جمعگرا داریم. روسیه هزار سال در این حوالی بوده ولی ما برای موجودیت خود، برای بقای خود، همچنان در حال نبرد هستیم. از این هزار سال، ۷۰۰ سالِ ما در جنگ گذشت. ما تنها در کنار یکدیگر میتوانیم نجات بیابیم. به همین دلیل است که ما جمعگرایی را در قلب و ضمیر و اندیشه خود داریم. دشمنان ما میخواهند ایدئولوژی کمونیستی را نابود سازد تا بتوانند ما را در هم بشکنند، ولی ما اجازه نخواهیم داد که این اتفاق بیفتد.
اینجا در دانتسک چه؟ کمونیست بودن به چه معناست؟ آیا شما به عنوان حزب کمونیست از اقدامات سرکوبگرانه در عذاب بوده اید، آیا مورد حمله نیروهای راست افراطی نیروهای مشابه قرار گرفته اید؟
لیتونیوف: ما اکنون خود را برای انتخابات آماده می کنیم، بنابراین قصد داریم بنرهایی در سطح شهر نصب کنیم. این به معنای آن است که بگوییم، کمونیست بودن افتخار است، یا کمونیست یک عنوان افتخارآمیز است، تا از این طریق بتوانیم به سنت شکوهمند خود در یک کشور بزرگ تداوم ببخشیم. اما آیا کمونیست بودن ترسناک و خطرناک است؟ ببینید، این روزها همه جای جهان خطرناک است. همین چند روز پیش ناتو در ویلنیوس نشستی داشت، جایی که آنها مذاکره کردند که چگونه سلاحهای بیشتری به اوکراین بفرستند. آنها احتمالاً درک میکنند که در پاسخ به ارسال تسلیحات، سلاح های بیشتری نیز در سمت دیگر در انتظارشان است. آیا این ترسناک است؟ به نظرم، آری. اما وظیفه ما مقاومت است و جایی که وظیفه حکم میکند، دیگر ترسی وجود ندارد. آیا اینجا هرگز زیر فشار نیروهای دست راستی قرار داشته ایم؟ خیر، زیرا در دانباس هیچ نیروی دست راستی یافت نمیشود. البته، افرادی هستند که حتی خود را هوادار کاپیتالیسم می نامند. ما همواره با آنها در حال گفتگو هستیم. آنها علاقه ای به ایدئولوژی ما ندارند، اما مبادله گفتگو بین ما و آنها نوعی مبارزه سیاسی است، نه بیشتر. زیر فشار از نوع دیگر هم نبودیم، به جز در مجموع پنج اقدام در زندگی خودم و رفقایم، مانند برادران کاناناویچ که بر سرزبانها افتادند، ولی این نه در دانباس، بلکه در سمت دیگر، یعنی در اوکراین رخ داده. خلاصه عرض کنم، در خود دانباس فقط مبارزه سیاسی جریان دارد.
به دنبال شورش شکست خورده ی «پریگوژین»، بزاق دولتهای غربی و رسانه هاشان از شدت شعف جاری شد و ناگهان گروه واگنر به نیروهای «آزادیخواه» تبدیل شدند، ضمن آنکه مدعی اند که قضیه پریگوژین موجب تضعیف ولادیمیر پوتین شد، اما به عکس گویا پوتین حتی اپوزوسیون را به نفع خود متحد کرد، کمونیست ها را متحد کرد. چچنی ها و برخی دیگر استدلال می کنند که پرزیدنت پوتین از این ماجرا قویتر از پیش بیرون آمد. چه نظری در این باره دارید؟
لیتونیوف: این مسأله بغرنجی است که جامعه ما باید آن را باز هم مورد ارزیابی قرار دهد. دیدگاه های گوناگونی وجود دارد. از یک طرف، آنچه واگنر در ۲۴ ژوئن (۲۰۲۳) کرده، مورد حمایت من نیست. اما آنچه را آنها پیشتر انجام داده بودند، مثل نبردشان با فاشیسم و آزادکردن سالیدار و آرتموفسک، چیزی است که برای شان کف می زنم. از سوی دیگر، آنچه ما میدانیم این است که پوتین چند روز قبل با اعضای واگنر دیدار داشت. دیدارشان سه ساعت به درازا کشید. آنها اطلاعاتی درباره آنچه واقعاً مورد بحث قرار گرفت، منتشر نکردند، اما احتمالاً این چیزی است که مایلم حداقل به آن فکر کنم. پوتین نقش آنها را تعیین کرد. گروه واگنر یک واحد رزمی بزرگ است، مأموریتش را انجام میرساند و روسیه مانند هر دولت دیگر منافع گوناگون در سراسر جهان دارد. اگر آنها مأموریت خود را در راستای منافع روسیه در نقاط دیگر جهان انجام می دهند، این وظیفه و انتخاب خودشان است. بنابراین، شما می توانید دیدگاه های متفاوتی نسبت به این وضعیت داشته باشید. آنها دارای روحیه عالی و از نقطه نظر نظامی یک ماشین جنگی در کلاس جهانی اند. اما این به پرزیدنت پوتین بستگی دارد که گروه واگنر از این پس باید چه بکند، من آنچه را که باید در این باب بگویم، گفته ام. من خودم مرد نظامی نیستم و نمی توانم مقام نهایی در خصوص اقدامات آنان باشم.
اتحادیه های کارگری بریتانیا برای تولید مضاعف تسلیحات و همچنین ارسال تسلیحات بیشتر به اوکراین لابیگری می کنند. در عین حال، از اتحادیه های کارگری اوکراین نیز حمایت میکنند، در حالیکه همان تسلیحات دارند برای کشتار کارگران دانباس مورد استفاده قرار می گیرند. این چه نفعی برای آنان دارد؟ کلاً، تفسیر شما برای این نگرشها چیست؟
لیتونیوف: ما این مصاحبه را با پرسشی مشابه آغاز کردیم. نخست اینکه، اتحادیه های کارگری بریتانیا توسط مدیا از جمله متعلق به بریتانیا مغزشویی شده اند. اما در عین حال گویا آنها نفعی هم در این میان دارند. جنگ نیازمند هزینه های سنگین برای ساخت تسلیحات، گلوله، موشک، بمب و غیره است. این بدان معناست که افزایش تولید و سرمایه گذاری به نفع اعضای اتحادیه های کارگری است. ظاهراً از دید آنها جنگ میتواند مشاغل و دستمزدها و کلاً «شرا یط زندگی بهتر برای کارگران» را بهبود ببخشد و به عبارت دیگر جنگ راهی است که مردم می توانند از طریق آن بهتر کسب درآمد کنند. اما در مورد اتحادیه های کارگری اوکراین، من از موضع تهاجمی آنان یا فراخوان برای جنگ با سرزمینهای ما بیخبرم. با این حال، توصیه میکنم که اعضای اتحادیه های کارگری بریتانیا به تاریخ خود مراجعه کنند. مثلاً در دهه ۱۹۲۰ اتحادیه های کارگری اروپا از جمله بریتانیا به خیابانها ریختند و خواهان دست برداشتن [دول امپیریالیستی] از حاکمیت شوروی و روسیه شدند. راهپیماییهای عظیم به راه افتاد، زیرا آنها دریافتند که برادران زحمتکش آنان در روسیه در حال نبرد با فاشیسم هستند. اگر اتحادیه های کارگری بریتانیا فراموش کردندکه فاشیسم چیست و بریتانیا نیز یکی از قربانیان آن در گذشته بود، خب، به قولی اجازه دهیم خداوند داوری کند. اما من اینجا از اتحادیه های کارگری بریتانیا و اوکراین میخواهم بیائیم با هم علیه فاشیسم بجنگیم. فاشیسم در این سیاره جایی ندارد. شما دارید شروع میکنید به بلعیدن یکدیگر در اروپا که دیگر اروپا نیست، بلکه چیزی است که زیر چکمه های امریکا دارد خُرد می شود. درست است که بریتانیا به آرامی از راه برکزیت (خروج از اتحادیه اروپا – م.) اروپا را ترک کرده، اما ایالات متحده امریکا همچنان در حال فشار بر همه است. بنابراین، اگر شما می خواهید دولتهای مستقلی باشید، پس تسلیح اوکراین را متوقف کنید. آنگاه، همه چیز به سرعت تمام میشود و همه ما صلح و کار و تجارت و روابط صلحآمیز خود بین خود را خواهیم داشت. این چیزی است که اتحادیه های کارگری باید بفهمند.
در اینجا لیتونیوف از جا بلند می شود و خبرنگار را به سمت میزی هدایت می کند تا تصاویری را به او نشان دهد. در عین حال، سخنانش را پی می گیرد:
ما اول ماه (روز جهانی کارگر – م.) را یکی دو ماه پیش اینجا جشن گرفتیم، همراه با برگزاری یک نمایشگاه عکس در «میدان لنین». در نمایشگاه تصاویری از مردم در شهرهای نیویورک، لندن، پاریس، دوبلین، تلآویو، اورشلیم و خیلی جاهای دیگر به نمایش گذاشته شد. همه آن تصاویر روی میز هست و آنها دارند میگویند: «نه به جنگ، نه به فاشیسم، و آری به جمهوری خلق دانتسک». با اینکه آنها شاید مخالف روسیه اند، از آرمانهای ما حمایت میکنند. لذا ما باید در کنار هم باشیم. ما از نظر طبقاتی برادریم و طبقه ما در جنگ با فاشیسم است. پس بیائیم باهم بجنگیم.
این درگیری به نظر شما چگونه پایان می یابد؟ چه چیز نیاز است اتفاق بیفتد؟ خواسته های حزب کمونیست چیست؟
لیتونیوف: هیچ تردیدی وجود ندارد که این جنگ با یک پیروزی خاتمه خواهد یافت، با پرچم سرخ و پرچم روسیه بر فراز «رادای اوکراین» در کی یف. اما آن زمان اوکراینی وجود نخواهد داشت، منظورم اوکراین به عنوان دولتی شکست خورده از نظر تاریخی است. پیش از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ هیچ دولت اوکراینی وجود نداشت و بلشویکها هم نبودند که اوکراین را تأسیس کردند، بلکه ببیشتر یک دولت موقت بود. پس از آنکه تزار [نیکلای دوم، ۱۸۶۸- ۱۹۱۸] کناره گیری کرد، دولت موقت [۳] نتوانست قدرت سلطنتی را حفظ کند. امپراتوری روسیه به ۲۰ کشور گوناگون تجزیه شد. در این زمان مردم اوکراین در کییف گردآمدند و اعلام کردند «ما اکنون اوکراین هستیم». آنها هیچ همه پرسی انجام ندادند، فقط شماری افراد در یک سالن گردهمایی جمع شدند و رأیگیری را انجام دادند. اما وقتی ما در ۲۰۱۴ گردهم آمدیم و خود را «جمهوری خلق دانتسک» اعلام کردیم، آنرا با یک همه پرسی عمومی تقویت و حمایت کردیم. در آن همهپرسی ۸۰٪ شرکت کردند که ۹۰٪ از آنان به جمهوری ما «آری» گفتند.
پس از تأسیس اتحاد شوروی [دسامبر ۱۹۲۲]، اوکراین به آن پیوست. [۴] سپس، بسیار خوب عمل کرد و در خانواده برادرانه و تنگبافته ی خلقهایی که اتحاد جماهیر شوروی نامید می شد، شکوفا شد. بنابراین، ما بار دیگر با یکدیگر یک اتحاد برادرانه خواهیم داشت و رویای ما در پشت سر من قرار دارد. (لیتونیوف در اینجا با دست اشاره می کند به تندیس نیم تنه لنین، رهبر انقلاب اکتبر روسیه). این ولادیمیر لنین است که راه را در امتداد مسیری جدید نشان داد، و این همان چیزی است که لنین بزرگ هدایت و رهبری کرد. رویای ما بازسازی یک دولت شکوهمند و قدرتمند است و این تحقق خواهد یافت. راه دیگری برای روسیه وجود ندارد، این تنها راه است و امروز حزب کمونیست روسیه این را به پرزیدنت پوتین می گوید و او نیز به آن اذعان دارد که سه دهه ی پیشینِ سفر در مسیر کاپیتالیسم، روسیه را به ناکجاآباد بُرده است. سرمایه داری بن بست است و پوتین هم خود چنین گفته است. زوگانف (رهبر حزب کمونیست فدراسیون روسیه – م.) به او می گوید، سوسیالیسم تنها راه نجات است و سوسیالیسم به معنای تولد دوباره یک دولت قدرتمند است. ما به این اعتقاد داریم و می دانیم که همین گونه خواهد شد. پیروزی از آن ما خواهد بود، همان گونه که ژوزف استالین زمانی گفت.
افزوده های مترجم
[۱] لینک مصاحبه در یوتیوب
[۲] ماریوس وان درلوب، یک کمونیست ۲۶ ساله هلندی که از نازیها متنفر بود، در ۱۰ ژانویه ۱۹۳۴ به اتهام آتش زدن ساختمان پارلمان آلمان (رایشتاگ) محکوم به مرگ شد. اما در دادگاه نورنبرگ که بعد از جنگ جهانی دوم برای محاکمه سران نازی تشکیل شد، ژنرال هالدرز، رئیس ستاد ارتش آلمان به یاد آورد که یکبار هرمان گورینگ (نخست وزیر هیتلر) در ۱۹۴۲ ادعا کرده بود «تنها کسی که حقیقت را درباره رایشتاگ میداند منم، زیرا من بودم که آتش را بر پا کردم.» البته گورینگ این موضوع را انکار کرد. تحقیقات معلوم کرد وان درلوب با استفاده از کبریت و مواد آتشزا حریق را بوجود آورد ولی مردان گورینگ که از نقشه او باخبر بودند در گوشه و کنار عمارت دامنه آتشسوزی را گسترش دادند. به هر حال، همان آتش سوزی نقطه عطفی در تاریخ آلمان بود و به هیتلر کمک کرد که ۲۷ روز بعد به صدر اعظمی آلمان برسد و تا مقام پیشوایی رایش سوم بالا برود. نازیها با دستاویز قراردادن آن حادثه مردم را علیه کمونیستها شوراندند. هیتلر امر کرد تا تمام سران کمونیست همان شب دستگیر و اعدام شوند. گفته میشود در طول شب ۵۰۰۰ کمونیست سر به نیست شدند و دادگاه ظرف چند روز چهار تن از سران حزب کمونیست آلمان را نیز به جرم مشارکت در آتش افروزی به مرگ محکوم کرد. دادگاه لایپزیک، محل محاکمه متهمان آتش سوزی، با استفاده از گزارش آتش نشانی چهار شریک جرم برای وان درلوب پیدا کرد. اگرچه وان درلوب سادهلوح جانش را از دست داد، مردم جهان تردیدی نداشتند که نازیها خود نقشه حریق را کشیدهاند. کمونیستها نیز با روشنگری درخشان ثابت کردند که گورینگ و دار و دستهاش از طریق راه زیرزمین به رایشتاگ رفته و آنجا را آتش زدهاند و از همان راه برگشتهاند. یکی از آن چهار «شریک جرم» وان در لوب، گئورگی دیمیتروف بود، کسی که سرپرستی کمینترن در اروپای غربی را بر عهده داشت. دیمیتروف در کتاب خود، قهرمان رایشتاگ، به شرح پرسش و پاسخ بین خود و نخست وزیر دولت هیتلر، هرمان گورینگ، در صحنه محاکمه می پردازد.
[۳] منظور دولت موقت «آلکساندر کرنسکی» است که در پی انقلاب فوریه ۱۹۱۷، چند ماه پیش از انقلاب اکتبر همان سال، تشکیل گردید.
[۴] واقعیت اینکه اوکراین سرزمین کوچکی بود در محدوده امپراتوری روسیه. حتی کییف پایتخت زمستانی پادشاهان روسیه به شمار میرفت. پس از تشکیل اتحاد شوروی در ۱۹۲۲، لنین مناطق وسیعی از روسیه را در اختیار جمهوری اوکراین گذاشت که اکنون شرق اوکراین، از جمله دانباس را تشکیل می دهند. پس از جنگ جهانی دوم نیز استالین بخشهایی از سرزمین روسیه شوروی را در اختیار اوکراین گذاشت که اکنون در غرب این کشور واقع شده اند. در ۱۹۵۴ نیز، نیکیتا خروشچف، رهبر سابق اتحاد شوروی، که خود اصالتاً اوکراینی بود، کریمه را به اوکراین اعطا کرد.
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- از تنشزدایی جمهوری «بن» تا میلیتاریست های جمهوری «برلین» – آیدین مرندی
- پکن ایستگاه صلح، ترافیک سنگین سفر رهبران اروپا برای چانه زنی با شی جین پینگ به پذیرش نقش میانجی در جنگ
- قلب حقیقت و تقلب در تاریخ برای حمایت از تاریخ – علی پورصفر (کامران)
- واگنری سازی: پوتین چگونه دولت روسیه را تحقیر کرد – ایلیا ماتویف-برگردان: داود جلیلی
بهتر است طرفداران روسیه پوتینی که تصورات باطل زیگانفی دارند این مقاله را در اخبار روز بخوانند
?fit=400%2C226&ssl=1
«آیا روسیه کشوری امپریالیستی است؟» سؤال درستی نیست – نوشتهٔ گرگ گودلز، ترجمهٔ: حبیب مهرزاد
دو مورد نظرم را جلب کرد.اولی موجودیت حزب کمونیست دونتسک و دومی مواضع حزب کمونیست انگلیس. در ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ جمعی با ادعای” هواداران حزب توده ایران” نوشته ای با عنوان” ما و جنگ اوکراین” منتشر کردند در این متن به دو گروه از احزاب کارگری حاضر در کوبا اشاره شده است در یک گروه به حزب کمونیست نوین بریتانیا اشاره شده که موضعگیری واحد با حزب کمونیست فدراسیون روسیه دارد. دومی اینکه در متن اعلامیه مشترک گروه دیگر آمده است: بورژوازی حاکم بر روسیه…فعالیت های سیاسی سازمانهای کمونیستی(در دونباس) را ممنوع کرده است. اما این مصاحبه بیانگر انتخابات و شرکت فعال کمونیستها در آن است. و ممنوع بودن حقیقت ندارد. اگر هم بعضی از سازمانها ممنوع شده اند باز هم بازگویی نصف حقیقت تمام یک دروغ است.
“امروز حزب کمونیست روسیه این را به پرزیدنت پوتین می گوید و او نیز به آن اذعان دارد که سه دهه ی پیشینِ سفر در مسیر کاپیتالیسم، روسیه را به ناکجاآباد بُرده است. سرمایه داری بن بست است و پوتین هم خود چنین گفته است.( شادباش به دوستان, پوتین سوسیالیست شد) زوگانف به او می گوید، سوسیالیسم تنها راه نجات است و سوسیالیسم به معنای تولد دوباره یک دولت قدرتمند است ( متاسفانه عده ای تصور میکنند که سوسیالیسم یعنی آزادی و بهروزی مردم در حالیکه سوسیالیسم یعنی یک دولت قدرتمند همچون دولت استالین). ما به این اعتقاد داریم و می دانیم که همین گونه خواهد شد. پیروزی از آن ما خواهد بود، همان گونه که ژوزف استالین زمانی گفت.هیچ تردیدی وجود ندارد که این جنگ با یک پیروزی خاتمه خواهد یافت، با پرچم سرخ و پرچم روسیه بر فراز«رادای اوکراین» در کی یف. اما آن زمان اوکراینی وجود نخواهد داشت”. با چنین توصیفاتی از طرف سرپرست یک حزب کمونیست آیا امپریالیست ها و نیروهای دست راستی نیازی به تبلیغات منفی بر علیه سوسیالیسم دارند؟