
اکنون با امضای فاز اول توافق تجاری آمریکا و چین، و با وعده چین به افزایش سطح واردات کشاورزی و انرژی از آمریکا و افزایش واردات کالاهای آمریکایی میتوان به عقب بازگشت و مشاهده کرد که چین چطور تصمیم گرفت به فشار تعرفهها از جانب ترامپ پاسخ دهد.
به گزارش وب سایت شورای راهبردی روابط خارجی،برد ستزر، در مقالهای که شورای روابط خارجی آمریکا منتشر کرد، نوشت: در این رابطه پنج نکته برجسته است؛ چین هرگز آماده مذاکره درباره چین ۲۰۲۵ یا سوبسیدها و اولویتهای خرید در مرکز سیاستهای صنعتی خود نبود .چین این برنامهها را در تلاشها برای ارتقای قابلیتهای خود در عرصه فنآوری و اطمینان از رشدش در آینده برنامههایی محوری میداند. در عین حال قصد چین برای حفظ یک راهبرد صنعتیِ جایگزینِ واردات تقریبا بروز یک مناقشه تجاری در آینده را تضمین میکند. ابزارهایی که چین برای پشتیبانی از توسعه فن آوری استفاده میکند مغایر با ابزارهایی است که همتایان اقتصادی این کشور به کار میگیرند و نیز اطمینان میدهد که هرگونه دستاورد چین میتواند به اقداماتی ناعادلانه نسبت داده شود (اگرچه از نظر سازمان تجارت جهانی ضرورتا غیرقانونی نباشد) و نگرش چین به استقلال در عرصه فنآوری به این معنا است که احتمالا واردات تولیداتِ پیشرفته از دیگر کشورهای جهان در طول زمان کاهش خواهد یافت. در جهانی که چین واردات زیادی نداشته باشد، ممکن است برخی از شرکای تجاری آن به این مسئله فکر کنند که چرا بازارهای خود را به روی چین و کالاهای ساخت چین باز نگه میدارند. اما این روندها در یک سال آینده ظاهر نخواهد شد. چین قادر بود از ارز رایج خود برای خنثی کردن اثر جنگ تجاری بدون از دست دادن کنترل و صرف ذخائرش استفاده کند. یوان در برابر دلار هشت درصد افت داشته است. از نظر من این بخشی از علت ادامه منطقی صادرات کلی چین در حالی بود که صادراتش به آمریکا کاهش یافت. این تزلزل در یوان آن وحشتی را که غافلگیری یوان در سال ۲۰۱۵ باعث شد، به بار نیاورد. علت آن تا حدودی این امر بود که چین کنترل بر خروج را در اواخر ۲۰۱۶ و اوایل ۲۰۱۷ تشدید کرد و آن کنترلها جواب داد. بخشی از دلیل آن هم این است که بانکهای چین موقعیتی متفاوت از سال ۲۰۱۵ دارند. بخشی دیگر از علت هم به این موضوع مربوط میشود که یوان همچنان جایگزین جذابِ یورو برای کشورهایی است که به دنبال متنوع سازی ذخائرشان هستند. تا حدی هم ناشی از افزایش کلی مازاد تجاری چین در جریان جنگ تجاری است. فکر نمیکنم افراد زیادی انتظار داشتند که چین بتواند ثبات ذخائرش را در طول جنگ تجاری حفظ کند و یوان را بدون خرج منابع زیاد مدیریت کند.
چین سعی نکرد از داراییهای خود از ذخایر دلاری آمریکا به عنوان سلاح استفاده کند. داراییهای چین از ذخائر دلاری آمریکا کمی پایین است اما در صورتی کم است که داراییهای نه چندان پنهان چین در حسابهای امانی بلژیک را در شمار بیاورید. چین تا حدی داراییهای خود از ذخائر دلاری را کاهش داده است زیرا به نظر میرسد که به دنبال بازدهی بالاتری در مقایسه با آنچه این داراییها در حال حاضر فراهم میکنند، بوده است .در نهایت در دورهای که بانکهای مرکزی متوجه شدهاند که گسترش ترازنامه و کنترل منحنی عملکرد بخشی از جعبه ابزار سیاست پولی است، چین متوجه شد که در اینجا واقعا اهرم چندانی محسوب نمیشود.چین صادرات تولیدات آمریکایی را به شکلی جدی هدف نگرفت. میدانم که این کمی غیرمعمول است اما اگر به واردات تولیدات آمریکایی توسط چین به غیر از خودرو و هواپیما نگاه کنید، میبینید که تغییر زیادی ایجاد نشده است. بله کاهش کمی صورت گرفته اما واردات کلی چین همان حدود کاهش داشته و آمریکا نیز در این رابطه استثناء نبوده است. درباره دلیل این اقدام چندان مطمئن نیستم. به لحاظ نظری، چین فشار زیادی وارد کرد تا واردات تولیدی را از بازارش خارج کند و باقی واردات از آمریکا کالاهایی بودند که چین به آنها نیاز داشت. موضوع دیگر این است که چین میخواست فضاهایی را برای تلافی در صورتی که ترامپ دامنه تعرفهها را گسترش دهد داشته باشد. البته مطمئنا استثنائاتی هم وجود داشته است. چین صادرات کشاورزی و انرژی آمریکا را با موفقیتی متناقض هدف گرفت. کاهش واردات انرژی تاثیر چندانی بر اقتصاد آمریکا نداشت. بازارهای دیگری برای نفت سبک و گاز مایع طبیعی وجود دارد. با این حال کاهش واردات کشاورزی کمترین اثر اقتصادی و بیشترین اثر سیاسی را داشت. ظرفیت اعلامی چین برای مدیریت واردات کالا در جریان جنگ تجاری نشان میدهد که این کشور میتواند به تعهدات کشاورزی و انرژی ۲۰۲۰ خود عمل کند. این که چین در حال حاضر ۲۵ میلیارد دلار انواع گوشت را از جهان وارد میکند، نیز در این رابطه کمک میکند. باید کمابیش بدانیم که بهای پذیرفتن سیاست صنعتی چین، تلافی مجدد علیه کشاورزی آمریکا خواهد بود. این کار زندگی را برای کشاورزان آمریکایی سخت خواهد کرد. چین احتمالا بازار بزرگی در سال ۲۰۲۰ خواهد بود. اما یک بازار ایمن و باثبات نخواهد بود.
رقابت راهبردی چین – آمریکا: نظریههای نفوذ
رقابت راهبردی چین و آمریکا بر مباحث سیاست خارجی آمریکا حکمفرما شده است. اگرچه در این رقابت چند بعدی، طرفین به دنبال برتری اقتصادی و تکنولوژیکی هستند، اما به طور فزایندهای، مولفههای نظامی و ایدئولوژیکی نیز در آن وارد شده است. در این میان، سوال اساسی این است که کدام کشور از قدرت ملی پایدارتری برخوردار است؟ مایکل جی مزار و علی وین در یادداشتی که وب سایت اندیشکده رند آن را منتشر کرد؛ نوشتند: آمریکا برای حفظ موقعیت رهبری خود در جهان عمدتا نیروی نظامی قابل توجهی را به کار گرفته و عموما از زور استفاده کرده است. با این حال، آمریکا برای پیشبرد قدرت خود، یک رویکرد تشویقی و جمعی نیز اتخاذ کرده و به الگوسازی سیستمی پرداخته است که سایر کشورهای جهان به دنبال پیوستن به آن هستند. نهادها، فرایندها و قوانین ایجاد شده توسط آمریکا، جذابیت قدرتمندی داشته است، زیرا آنها فرصتی در اختیار سایر کشورها (حتی رقبا) قرار داده است تا امنیت و رفاه خود را بهبود بخشند. در دهه ۱۹۹۰، جذابیت مدل مورد حمایت آمریکا حتی برای چین نیز آشکار بود، بهطوریکه این کشور برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی تلاش زیادی کرد و در آن زمان شدیدا به دنبال پیروی از قوانین این سازمان بود. ائتلاف ناتو نیز نمونه واضح دیگری است که کشورهای زیادی را جذب خود کرده است.در حقیقت، آمریکا به واسطه تسهیل توافقها و تاسیس نهادهایی (از جمله صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی) که موجب تقویت پیوندهای بین اقتصادهای بازاری شده است، به افزایش قدرت خود پرداخته است. حفظ سیستم بینالمللی قانون محور نیز درجهای از قدرت مشروع را برای آمریکا فراهم کرده است، زیرا سایر کشورها این سیستم را در راستای منافع ملی خود دانسته و پذیرفته اند. همچنین، آمریکا منافع خود را با ارزشهای لیبرال (نظیر حقوق بشر و آزادیهای دموکراتیک) پیوند زده و با تهاجم علیه این ارزشها مقابله میکند. اما نظریه قدرت چین، متشکل از حکومت تک حزبی اقتدارگرا و مدل رشد اقتصادی دولتی، به دنبال ایجاد جذابیت از طریق سیاست خارجی تعاملی است – الگویی که روابط دوجانبه را ترجیح داده و به دنبال ایجاد منطقه مشترک صنعتی اوراسیا با محوریت چین است. الگوی اقتصادی چین به این کشور امکان میدهد تا سرمایهگذاریهای داخلی در فنآوریهای پیشرفته را با کمکهای وسیع دولتی تقویت کرده و در ایجاد زیرساختها و مواصلات در جهان در حال توسعه، نسبت به آمریکا برتری داشته باشد. رویکرد چین شدیدا سلسلهمراتبی بوده و بهطور فزایندهای اقتصادی است. هر قدر که چین بتواند اقتصاد سایر کشورها را به اقتصاد خود وابسته سازد، به همان قدر میتواند آنها را در جبهه خود وارد نماید. صرف نظر از ایده توسعه اقتصادی، نظریه نفوذ چین ظاهرا از هیچ ارزش خاصی سرچشمه نمیگیرد. چین توجه چندانی به امور داخلی کشورهای طرف تجاری خود نداشته و بر سیاست عدم مداخله خود متعهد است، هرچند که این تعهد چین بواسطه بسیاری از بیانیهها و اقدامات اخیر این کشور زیر سوال رفته است. هر کدام از این نظریههای قدرت، دارای نقاط ضعف خاص خود هستند. در خصوص آمریکا باید گفت سیاست خارجی که هدفش حفظ نظم جهانی است، ذاتا بخاطر گستردگی آسیب پذیر خواهد بود: ضمن آنکه انتظارات جهانی از قدرت برتر برای حل چالشها، باعث شده است تا آمریکا در توانایی خود برای مطیع ساختن همه جهان زیاده روی کند. در مورد چین نیز، کاهش رشد اقتصادی و افزایش بدهی، پایداری مدل اقتصادی دولت محور چین را دچار شک و تردید کرده و چالشهای اساسی نظیر کاهش جمعیت و تخریب زیست محیطی به شدت در حال افزایش است.
.علاوه بر این، تعامل گرایی چین، پایگاه پشتیبانی از این الگو را ضعیف و در برابر مقاومتهای سیاسی آسیب پذیر میسازد. همچنین، نظام اقتدارگرای چین فاقد جذابیت گسترده است. در مجموع، آمریکا از نظریه قدرت پایدارتری برخوردار است. اگرچه چین به ایجاد زیرساختها در جهان در حال توسعه، کمک قابل توجهی کرده است اما نظم جهانی مورد نظر این کشور، تنگ نظرانه، قومی و سلسلهمراتبی است و زیرساختهای آن در خارج در برابر چرخشهای سیاسی و مشکلات اقتصادی آسیب پذیر است. نظامی سازی فزاینده دریای چین جنوبی، استفاده فزاینده از زور اقتصادی و رفتار «دیپلماسی گروگانگیری» چین، باعث تضعیف دیدگاه «ظهور مسالمت آمیز» این کشور شده است. ناظران برای مدت مدیدی اظهار میکردند که آمریکا در دام تفکر واکنشی و کوتاه مدت افتاده است، در حالی که چین از یک راهبرد عالی بلند مدت برخوردار است. با این حال، اگرچه چین دارای افق زمانی گستردهای است اما نظریه نفوذ این کشور از یک راهبرد کوتاه مدت حکایت میکند که نتایج فوری را به ارزشهای مشترک و همکاریهای گسترده ترجیح میدهد. قدرت هنگامی پایدار میماند که از طریق سیستم مشترک و منافع متقابل اعمال شده و اجرا شود. آمریکا دقیقا به ایجاد همین سیستم به صورت نظم قانون محور پرداخته و برتری رقابتی خود را حفظ کرده است .ویژگیهای قدرت آمریکا از یک طرف و رویکرد آن در ایجاد جوامعی با منافع مشترک از طرف دیگر، برتری چشمگیری برای این کشور فراهم میکند.
نگرانی آمریکا از همکاری انگلیس با شرکت هوآوی
یک استاد دانشگاه با اشاره به تشدید اختلافات میان آمریکا و انگلیس در مورد همکاری با شرکت چینی هوآوی گفت: به نظر میرسد انگلیسیها چندجانبهگرایی و گسترش اعضا در سبد روابط خارجیشان را در دستور کار قرار دادهاند. دکتر علیرضا کوهکن در گفتگو با سایت شورای راهبردی روابط خارجی با اشاره به هشدار معاون رئیسجمهور آمریکا به انگلیس در خصوص همکاری با شرکت «هوآوی»، خاطرنشان کرد: انگلیسیها بهخوبی متوجه هستند که کیفیت و قیمت فناوریای که هوآوی عرضه میکند به صورتی است که تاکنون هیچ شرکتی در دنیا قابلیت رقابت با آن را به دست نیاورده است و این فناوری جدای از آثاری که در حوزههای ارتباطی دارد، بخشهای قابلتوجهی از زندگی اجتماعی را تغییر میدهد و شاید ورود سریعترش به هر جامعهای بتواند آن را ازاینجهت نسبت به سایر جوامع جلو بیندازد .این تحلیلگر مسائل آمریکا با بیان اینکه کشورهای دیگری هم در اتحادیه اروپا تمایل خود را برای همکاری با شرکت هوآوی اعلام کردهاند، ادامه داد: آمریکاییها با این موضوع ابراز مخالفت کردهاند چراکه اگر هوآوی بتواند این کار را بکند و در قراردادهایی که دارد این موضوع را جلو ببرد انحصار ایالاتمتحده در دسترسی به زیرساختهای ارتباطی در دنیا زیر سؤال میرود. وی همچنین با اشاره به هشدار رئیسجمهور آمریکا به نخستوزیر انگلیس مبنی بر اینکه در صورت موافقت دولت لندن با مشارکت شرکت چینی هوآوی در پروژه راهاندازی اینترنت پرسرعت نسل پنجم، راه دو کشور در حوزه امنیت ملی از هم جدا میشود، گفت: از دیدگاه آمریکاییها فعالیت شرکتهای چینی در این زمینه میتواند آثاری بهخصوص در حوزه امنیت داشته باشد. کوهکن درخصوص پیشنهاد وزیر خزانهداری آمریکا که اگر طرف انگلیسی از همکاری با هوآوی صرفنظر کند قراردادهای تجاری قابلتوجهی در انتظار دو کشور خواهد بود، خاطرنشان کرد: به نظر میرسد همکاری انگلستان و چین غیر از بعد اقتصادی جنبه سیاسی هم دارد. سیاستمداران انگلیسی بر خلاف سیاست سازان و سیاستمداران بسیاری از کشورهای دنیا، حرفهایتر و باتجربهتر هستند و برخی از آنها در دیپ استیت انگلستان بهعنوان معاون دائمی وزیر فعالیت میکنند. وی ادامه داد: رفتار آقای ترامپ پیش از برگزیت و نوع همکاری که با خانم ترزا می داشت و برخی اظهاراتی که مطرح میکرد نشان داد که علیرغم اینکه بههرحال خروج انگلیس از اتحادیه اروپا به جهت تضعیف این اتحادیه، برایش یک اولویت است اما به انگلستان هم مانند همه جای دنیا حاضر نیست امتیاز خاصی بدهد و چنین تصمیمی هم نخواهد داشت.
این استاد روابط بینالملل با تأکید بر اینکه به نظر میرسد انگلیسیها چندجانبهگرایی و گسترش اعضا در سبد روابط خارجیشان را در دستور کار قرار دادهاند، افزود: این تصمیم حتی میتواند درگرفتن امتیاز بیشتر از ترامپ هم مؤثر باشد و سطح این همکاری و انحصار داشتن و یا نداشتن در حوزه زیرساخت ارتباطی را به ایالاتمتحده بهعنوان برگ و موضع مذاکره مطرح کنند و از آن امتیاز بگیرند. کوهکن درعینحال با اشاره به چراغ سبز مقامات امنیتی انگلیس به هواوی، گفت: آمریکاییها متوجه هستند که سیاستمداران انگلیسی مانند سیاستمداران یک کشوری با عمر کوتاه که پیرامون ما حضور دارند نیستند و حرفهای رفتار میکنند. وی با اشاره به برخی ارزیابیها و انتظارات در خصوص نزدیکی بیشتر روابط آمریکا و انگلیس پس از برگزیت و در دوره بوریس جانسون، افزود: انگلستان قبل از آقای جانسون هم خیلی امیدوار بود که آمریکاییها حاضر باشند با توجه به استقبالی که از برگزیت دارند امتیازات زیادی به بریتانیا بدهند، اما سفرهای متعدد و صحبتهای بسیار دوستانه و مذاکراتی که انگلیسیها داشتند تقریباً هیچکدامش به نتیجهای نرسید. به نظر میرسد این نکته که سیاست عرصه تبادل منابع بر اساس میزان قدرت است و نه عرصه دوستی و دشمنی دائم، توسط دو طرف بهخوبی به کار گرفته میشود.این استاد دانشگاه یادآور شد: آقای جانسون هم اگرچه از بسیاری جهات شبیه ترامپ ارزیابی میشود اما میتواند از همین جهت هم شبیه ترامپ باشد که او به هیچ دوستیای تاکنون در حوزه سیاست داخلی و خارجی ایالاتمتحده پایبند نبوده است.
کوهکن درعینحال با تأکید بر اینکه در سطح رابطه راهبردی انگلیس و ایالاتمتحده آمریکا هیچ تغییری رخ نخواهد داد و همکاری آنها ادامه خواهد داشت، گفت: در سطح اختلافات و مشکلاتی که در روابط و مسائل روزمره رخ میدهد مدیریتی صورت میگیرد؛ مثلاً بر سر تصادف فردی که با پاسپورت دیپلماتیک ایالاتمتحده وارد انگلستان شده بود جنجال گستردهای در روابطشان ایجاد شد و درنهایت آمریکاییها حاضر نشدند با انگلیسیها همکاری کنند و آنها هم تهدیدات پررنگی را مطرح کردند. این مسائل به اتحاد راهبردی آمریکا و انگلستان لطمهای نخواهد زد. وی ادامه داد: نباید فراموش کرد وقتی اختلافات اقتصادی میان اروپا و چین از یکسو و آمریکا در سوی دیگر اوج گرفت، نخستوزیر چین در سفری که به اروپا داشت به انگلیس پیشنهاد کرد که در مقابل سیاستهایی که آقای ترامپ اعلام میکند، باهم اتحاد بیشتری داشته باشیم. جالب بود که چه کشورهای قارهای در اتحادیه اروپا و چه انگلستان، جداگانه این پیشنهاد را دریافت و همه بهاتفاق این پیشنهاد را رد کردند. انگلیسیها اعلام کردند که رابطه ما راهبردی است و نمیتوانیم با شما در مقابل آمریکا متحد شویم. این فهم بعد از سالها رابطه طولانی بین دو طرف شکل گرفته که بههرحال این اختلافات باعث صدمه زدن به این اتحاد راهبردی نشود.
پیامدهای راهبردی کریدور اقتصادی چین – پاکستان
سرمایهگذاری بلندمدت چین در کریدور اقتصادی چین-پاکستان را میتوان حداقل از سه بعد مورد ارزیابی قرار داد که عبارتند از نمایش جذابیت چین به عنوان یک شریک؛ اثبات قابلیت صدور الگوی چینی توسعه و استفاده چین از پاکستان به عنوان یک مولفه در رقابت با آمریکا و هند. وب سایت اندیشکده کارنگی در یادداشتی نوشت: ظاهرا عدم تمایل چین به ایجاد کریدور ترانزیت زمینی و نگرانیهای این کشور درباره تروریسم، امید پاکستان به کریدور اقتصادی چین-پاکستان را کمرنگ کرده است. در حال حاضر، حضور چین در پاکستان به طور فزایندهای احتمال تهدید پاکستان علیه هند را تشدید میکند – بهویژه اگر چین حضور نظامی خود در پاکستان را گسترش و اسلام آباد نیز همچنان حمایت از شبه نظامیان نیابتی تحت حمایت خود را ادامه دهد. دینامیک ناشی از این تحولات، ممکن است انگیزهها و محرکهای بیشتری برای افزایش مشارکت آمریکا- هند در تقابل با تهدید مشترک ناشی از همکاری چین و پاکستان فراهم کند. موفقیت نهایی سرمایهگذاریهای چین همچنان تحتالشعاع بیثباتی سیاسی و اقتصادی پاکستان و حمایت جاری این کشور از تروریسم قرار گرفته است. ورود اقتصادی چین به پاکستان در حالی است که مخاطرات در شرق آسیا تشدید شده است. پاکستان در مواجهه با دشمن خود یعنی هند در بنبست وخیمی قرار گرفته است که در مقایسه با این کشور از توانمندی اقتصادی و نظامی متعارف بسیار قویتری برخوردار است. با این حال، تسلیحات متعارف هند فاصله زیادی با چین دارد که در چهار دهه اخیر رشد اقتصادی سریعتری نسبت به هند داشته است. آمریکا در رقابت قدرتهای بزرگ به تقویت شرکای همسوی خود پرداخته و با هند روابط قدرتمندی برقرار کرده است.
منبع: روزنامه ی اطلاعات