سالگرد خیزش ژینا و پرسش از «بدیل خیابان»

پرسش این است که اگر در مواجهه با یک دولت سراپا نظامی و خون‌ریز، خیابان نمی‌تواند تنها عرصه‌ی پیشبرد خیزش باشد، چه عرصه‌های دیگری می‌توانست/می‌تواند قابل دسترس باشد که مغفول مانده‌اند؟ دست‌کم یک پاسخ مهم به این پرسش را همه می‌دانند: اعتصاب. اما گویی پیشاپیش توافقی نانوشته وجود داشته که این پاسخ در شرایط فعلی ایران انتزاعی‌ست یا راهکار واقع‌بینانه‌ای به‌سمت تحقق آن وجود ندارد. حال آنکه امروز باید پرسید خود این پیش‌فرض فراگیر تا چه حد واقع‌بینانه است؟ …کمترین درسی که از تجارب خیزش‌های توده‌ای سال‌های اخیر می‌توان گرفت آن است که برای عبور از بن‌بست سرکوب، باید زمین مبارزه را به‌گونه‌ای گسترش داد که دستگاه‌ سرکوب نتواند دست بالا را داشته باشد؛ و مشخصا اینکه می‌باید پهنه‌های مکملی را برای اعتراضات خیابانی یافت و فعال کرد

۱

لشکرکشی دوباره‌ی جمهوری اسلامی به کردستان در سالگرد قیام ژینا و اِشغال نظامی خیابان‌ها در همه‌ی شهرهای ایران دسترسی معترضان به خیابان را مسدود کرد و برگزاری تجمعات و تظاهرات خیابانی را بسیار پرهزینه‌تر و عملا ناممکن ساخت. در این روز، تلاش‌های دلیرانه و‌ پراکنده‌ی معترضان برای ایجاد شکافی در این پادگان سراسری، به‌طور وحشیانه‌‌ای سرکوب شدند و عمدتا ناکام ماندند. در امتداد کاربست فزاینده‌ی سیاست ارعاب توسط رژیم ایران، این سرکوب‌ها – عامدانه– اشکال وحشیانه‌تری یافتند تا نشان دهند که خیابان در کنترل مطلق حاکمان است و معترضان مطلقا شانسی ندارند. اگر درنظر بگیریم که دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی دستگاهی عظیم و تماما سازمان‌یافته است و از ماه‌ها قبل برای رویارویی با تحرکات مردمی در سالگرد قیام ژینا تدارک دیده بود (ازجمله با موجی از دستگیری‌های پیش‌گیرانه و اقدامات ارعاب‌گرانه)، این اتفاق نباید مایه‌ی شگفتی باشد؛ خصوصا با نظر به وحشت حاکمان ایران از تداوم این خیزش و ید طولای آنان در سفاکی و شقاوت بی‌مرز برای بقا.

در واقع چیزی که باید مایه‌ی تعجب باشد و پروبلماتیزه شود آن است که با وجود اینکه‌ این شیوه‌ی صف‌آرایی دستگاه سرکوب در برابر تحرکات سالگرد قیام ژینا قابل پیش‌بینی‌ بود، ولی در فضای اکتیویستی خیزش، طرحی جایگزین (Plan B) برای مواجهه با این وضعیت محتمل به‌طور جدی مورد بحث و تامل جمعی قرار نگرفت. پرسش این است که اگر در مواجهه با یک دولت سراپا نظامی و خون‌ریز، خیابان نمی‌تواند تنها عرصه‌ی پیشبرد خیزش باشد، چه عرصه‌های دیگری می‌توانست/می‌تواند قابل دسترس باشد که مغفول مانده‌اند؟ دست‌کم یک پاسخ مهم به این پرسش را همه می‌دانند: اعتصاب. اما گویی پیشاپیش توافقی نانوشته وجود داشته که این پاسخ در شرایط فعلی ایران انتزاعی‌ست یا راهکار واقع‌بینانه‌ای به‌سمت تحقق آن وجود ندارد. حال آنکه امروز باید پرسید خود این پیش‌فرض فراگیر تا چه حد واقع‌بینانه است؟ اگر با قیام ژینا مبارزه‌ی اکثریت فرودست و‌ ستمدیده‌ی جامعه علیه حاکمیت وارد فاز آنتاگونیستی و بی‌برگشت شده است، خود این گسست و تحول کیفی چه امکانات مادی برای تغییر زمین دیرینِ بازی خلق کرده است؟ حال آنکه دینامیک تحولات درونی جامعه در اثر خیزش ژینا قاعدتا باید دایره‌ی امکانات مبارزاتی ستمدیدگان را هم گسترش داده باشد. افزون بر این، اعتصاب مفهوم تکین و بسته‌ای نیست، بلکه انواع و نمودهای مختلفی دارد و متعاقبا برپایی هر نوع اعتصاب، مراتب متفاوتی از ملزومات را می‌طلبد. به‌نظر می‌رسد پیش‌فرض یادشده، بر تعمیم مفهوم خاص و کلاسیکی از اعتصاب بنا شده است.

۲

با نظر به همه‌ی عوامل ساختاری‌ و تاریخی‌ای که امکان تکوین آگاهی طبقاتی را در توده‌ی عظیم فرودستان جامعه‌ی ما مختل کرده‌اند، و با توجه به سرکوب مستمر و هدفمند تشکل‌‌یابی کارگران و‌ تشکل‌های کارگری، و نیز کارکردهای بازدارنده‌ی فشارها و تنگناهای بی‌امان معیشتی بر تکوین سوژگی جمعی (سرکوب مضاعف اقتصادی، افزون بر استثمار)، امکان برپایی اعتصاباتِ هم‌بسته‌ی کارگری در همراهی با خیزش عمومی، هنوز با واقعیت انضمامی‌ جامعه‌ی ایران ناهم‌خوان به‌نظر می‌رسد، یا دست‌کم بی‌واسطه قابل دسترسی نیست (به‌رغم برخی نمونه‌های موفق از اعتصاب‌های معلمان و‌ کارگران صنایع نفت و‌گاز و‌ پتروشیمی در سال‌های اخیر، که به‌همان نسبت اهمیت‌شان، با سرکوب‌های شدیدی مواجه شدند). اما برپایی «اعتصاب نمادین» (دست‌کم اعتصابات نمادین یک‌روزه) گامی قابل حصول است. برپایی اعتصابات در شهرهای کردستان، ازجمله در روز ۲۵ شهریور (در سالگرد قیام ژینا) نمونه‌ای ملموس از امکان‌پذیری اعتصاب نمادین است (به‌رغم برخی خودویژگی‌های کردستان۱). هدف و کارکرد اعتصاب نمادین، در معنای امتناع هماهنگ از کار و فعالیت حرفه‌ای، نه مختل‌کردن چرخه‌ی اقتصادی کشور (و از این‌طریق، اختلال در عملکرد دولت)، بلکه تقویت روحیه‌ی همبستگی مبارزاتی در مقابل تمهیدات ارعاب‌گرانه‌ی دستگاه سرکوب است. اعتصاب نمادین با کاهش هزینه‌ی مشارکت در اعتراضات عمومی، دامنه‌ی مشارکت اعتراضی را در میان‌ ناراضیان و ستمدیدگان گسترش می‌دهد و بدین‌طریق با حفظ امکان پایداری جمعی، روحیه‌ی مبارزاتی را ارتقا می‌دهد و زمینه‌ی پیشروی و‌ تعمیق خیزش را فراهم می‌آورد. بی‌گمان احیای پتانسیل‌های «امتناع فعال و داوطلبانه» در قالب برپایی یک اعتصاب نمادین موفق، توفیقی سهل‌الوصول و زودفرجام نیست. باید به‌خاطر داشت که جامعه‌، ازجمله گستره‌ی انبوه فرودستان و ستمدیدگان (تلویحا «پرولتاریای جدید»)، سرشار از تفاوت‌ها، ناهمگنی‌ها و واگرایی‌هاست؛ بخش قابل‌توجهی از این پرولتاریای جدید در روند اعتراضات توده‌ای غایب یا منفعل بوده‌؛ و بخشی هم بیش و کم با دولت همسو بوده است؛ و حتی آن بخشی از اعضای پرولتاریا که در خیزش فعال بوده‌اند، همگی لزوماً حامل مواضع سیاسی مترقی نبوده‌اند. با این اوصاف، نفس تدارک اعتصاب نمادین نیز، مانند هر هدف سیاسی دیگر، نیازمند پیکاری همه‌جانبه است و مستلزم زمینه‌سازی فعالِ سیاسی، روشنگریِ مستمر، گفتمان‌سازی، تمرین، ناکامی و تکرار است (و طبعا حدی از سازمان‌یابی برای حفظ استمرار). این تمرینِ جمعی برای پرورش اَشکال وسیع‌تر نافرمانی مدنی، درعین کمک به دوام و گسترش خیزش، با افزایش خودباوری و همبستگی ستمدیدگان، آگاهی طبقاتی آنان را ارتقا می‌دهد و بدین‌طریق میدان عمل گشوده‌تری برای فاعلیت جنبش کارگری در متن خیزش عمومی فراهم می‌آورد.

اگر اعتصاب سراسری در محیط‌های کار و تولید، بنا به قابلیت‌اش در فلج‌کردن نظم عادی امور و ماشین دولت، محمل و مرحله‌ای ضروری برای فراروی از اعتراضات خیابانی‌ به‌سمت تغییر انقلابی موازنه‌ی قوا باشد، اعتصاب نمادین‌ گامی مقدماتی و ضروری در جهت ارتقای آمادگی عمومی برای تدارک آن است. برپایی اعتصاب نمادین در وهله‌ی نخست محدودیت‌های دسترسی به خیابان را پس می‌زند و میدان مبارزه (و از این‌طریق، دایره‌ی مشارکت در اعتراضات) را گسترش می‌دهد. همه می‌دانیم که طی سال‌های اخیر، خصوصا پس از دی ۹۶، رژیم ایران برای جبران شکنندگی سیاسی‌اش، دستگاه سرکوب خود را مستمرا بسط داده است. اما بسط دستگاه سرکوب بیش از همه ناظر بر تسلط روزافزون بر خیابان بوده است (بخشی از آن هم معطوف به کنترل هرچه بیشتر فضای ارتباطات مجازی بوده است.) اعتصاب نمادین شکل تعمیم‌یافته‌ای از نافرمانی مدنی‌ست. طی قیام ژینا، پس از افول اعتراضات وسیع خیابانی، مهم‌ترین حوزه‌ی بروز نافرمانی مدنی، اقدامات فردی زنان در عدم تمکین به حجاب اجباری بوده است که آن هم عمدتا محدود به عرصه‌ی خیابان بوده است. در مقابل، حکومت، در امتداد گسترش تسلط خود بر فضای خیابان، بخشی از دستگاه سرکوب خود را برای مهار و‌ سرکوب این شکل از نافرمانی مدنی زنان سازمان‌دهی کرده است. بنابراین، کمترین درسی که از تجارب خیزش‌های توده‌ای سال‌های اخیر می‌توان گرفت آن است که برای عبور از بن‌بست سرکوب، باید زمین مبارزه را به‌گونه‌ای گسترش داد که دستگاه‌ سرکوب نتواند دست بالا را داشته باشد؛ و مشخصا اینکه می‌باید پهنه‌های مکملی را برای اعتراضات خیابانی یافت و فعال کرد.

۳

محدودماندن اعتراضات توده‌ای به عرصه‌ی خیابان در سال‌های اخیر، مسلماً دلایلی مادی داشته است. پیش از همه، فقدان تحمیلی امکانات سازمان‌یابی و تشکل‌یابی در محیط‌های کار و در ساحت جامعه‌ی مدنی (به‌واسطه‌ی خفقان سیاسی و‌ سرکوب ساختاری)، خیابان را به یگانه عرصه‌ی بی‌واسطه‌ی اعتراضات مردمی بدل کرده است. در شرایطی که سازمان‌یابی و سازمان‌دهی، در اثر کارکردهای ساختار سرکوب‌گر، با دشواری‌های بسیاری روبرو بوده‌اند، بسیج سیاسی به یگانه راهکار تدارک اعتراضات سیاسی و به اصلی‌ترین محمل تحول‌خواهی بدل شده است؛ خصوصا که دسترسی نسبتا آسان به مخاطبان وسیع ازطریق شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی، امکان بسیج سیاسی را حتی به‌رغم خفقان سیاسی حاکم بر جامعه، تاحدی تسهیل می‌کند. بر چنین بافتاری، خیابان جایگاه ویژه‌ای یافته است. چون بسیج سیاسی معمولا به حضور اعتراضیِ بی‌واسطه در فضای عمومی فراخوان می‌دهد و خیابان (در کنار شبکه‌های اجتماعی مجازی) – هم به‌طور واقعی و هم نمادین – نخستین عرصه‌ی دسترسیِ بی‌واسطه به فضای عمومی‌ست. افزون‌بر این، خیابان امکان یافتن انسان‌های هم‌گام و هم‌صدا، امکان تجربه‌ی شور جمعی و همبستگی، امکان مختل‌سازی کوتاه نظم عادی امور، امکان دیده‌شدن اعتراض و نیز – دست‌کم به‌طور بالقوه – امکان گمنامی معترضان را فراهم می‌آورد. در عین حال، حضور و ایستادگی معترضان در خیابان (با پذیرش هزینه‌های سرکوب)، توامان سوژه‌ی مقاومت و اَشکال عریانِ سرکوب دولتی را رویت‌پذیر می‌کند و بدین‌طریق حقانیت سیاسی–اخلاقیِ اعتراضات را بازتاب می‌دهد و زمینه‌ی همدلی و – احتمالا – همراهی طیف بیشتری از ناراضیان را فراهم‌ می‌آورد (گرچه افزایش عامدانه‌ی دامنه‌ی سرکوب‌های عریان و افزایش هزینه‌های مشارکت در اعتراضات خیابانی، تمهیدی‌ست که حکومت بی‌وقفه به‌کار می‌بندد تا همدلی به همراهی منجر نشود). همه‌ی این عوامل به خیابان چنان وزنی داده است که گاه تا سرحد فتیش‌سازی خیابان جلوه‌گر می‌شود.

توقف فعلی خیزش در مرحله‌ی بسیج سیاسی (و لاجرم تمرکز بر خیابان)، همچنین بازتابی‌ست از توقف آن در مرحله‌ی حقانیت سیاسی–اخلاقی. اگر یکی از مهم‌ترین ملزومات پیشروی کیفی خیزش فراروی از فاز بسیح سیاسی به مرحله‌ی سازمان‌یابی باشد، معنای دیگر آن عبور از دغدغه‌ی حقانیت به دغدغه‌ی استراتژی پیروزی است. در مرحله‌ی حقانیت، تمرکز اصلی نهایتا بر مقوله‌ی مشروعیت رژیم است و این هدف دنبال می‌شود که با نشان‌دادن نامشروع بودن رژیم، دایره‌ی مخالفان و معترضان افزایش بیابد. اما دست‌کم در جریان قیام ژینا (حتی اگر نگوییم از آبان ۹۸) بازمانده‌ی مشروعیت‌ سیاسی–اخلاقی رژیم نابود شده است. در واقع ماندگاری رژیم در مقطع کنونی خود گواه روشن این‌‌ واقعیت است که رژیم‌های خودکامه (خصوصا در اشکال میلیتاریزه‌شده‌ی کنونی) قادرند بدون مشروعیت مردمی هم دوام بیابند و سلطه‌ی ستمگرانه‌ی خود را بازتولید کنند. پس در واقع، مساله صرفا گسترش دامنه‌ و‌ شمار همدلان خیزش یا معترضان بالقوه‌ نیست. مساله‌ی مهم‌تر این است که چگونه‌ می‌توان‌ امکانی فراهم کرد تا انبوه میلیونی شور و‌ همدلی آزاد‌شده به‌واسطه‌ی خیزش به‌سمت مشارکت بالفعل و موثر در روند خیزش (معترضان بالفعل) سوق یابند، طوری‌که پیروزی خیزش در چشم‌انداز قرار گیرد. در عین‌حال، مدتی‌ست که بسیاری از فعالان به‌درستی از مقوله‌ی سازمان‌یابی به عنوان پاشنه‌ی آشیل خیزش یاد می‌کنند. مثلا در فضای رسانه‌ای شعار «ماتم نگیریم، سازماندهی کنیم» به کرات رویت می‌شود. اما سازمان‌یابی و سازماندهی تنها زمانی پایه‌ی مادی می‌یابند که میدان‌‌ مبارزه و امکانات مشارکت در آن گسترش یابند. و این‌ ممکن‌ نیست مگر آنکه از تمرکز بر خیابان و‌ اعتراضات خیابانی فراتر برویم. برای این‌کار، نیازمند راهکارهای عملی هستیم که بی‌گمان با حدی از آزمون و‌ خطا و یادگیری همراهند. تدارک اعتصاب‌های نمادین، برای گسترش دامنه‌ی امکانات نافرمانی مدنی، یکی از این راهکارهاست. چالش تاکنونیِ برپایی اعتصاب نمادین به‌سان تاکتیکی مکمل برای پیشبرد خیزش و خروج از بن‌بست کنونیِ خیابان، نه بیگانگی آن با زمینه‌های مادی جامعه، بلکه فقدان زمینه‌ی سیاسی‌ست که اراده‌ای جمعی درجهت تدارک و برپایی آن را پرورش دهد. بخش مهمی از این فقدان (زمینه‌ی سیاسی)، با شرایط اسفبار حاکم بر فضای سیاسی اپوزیسیون پیوند دارد۲.

۴

رویکردهایی که در وفاداری به خیزش ژینا همچنان صرفاً بر بسیج سیاسی و بر خیابان پای می‌فشارند، در واقع ناخواسته صدا و‌ استدلال نیروهایی را تقویت می‌کنند که با ارجاع به‌ افول اعتراضات خیابانی، از پایان خیزش ژینا دم می‌زنند. پیش از همه، دستگاه تبلیغاتی رژیم ایران با تمام‌ توان‌اش می‌کوشد چنین تصویری را تلقین و تکثیر کند. و مهم‌تر اینکه، حاکمان ایران با تکیه بر رواج‌ نسبی چنین درکی از خیزش (یعنی تقلیل خیزش به اعتراضات خیابانی)، تمام دستگاه سرکوب خود را بسیج و سازماندهی کرده‌اند تا بار دیگر بر خیابان تسلط بیابد و «اغتشاشات خیابانی» را سرکوب و «پاک‌سازی» کنند. و کیست که بتواند انکار کند که به‌رغم تداوم اشکال دیگری از مبارزه، دستگاه حاکم در کار بازیابیِ تسلط‌اش بر خیابان و «امن‌سازی» خیابان کمابیش موفق بوده است. پس، اگر این تصویر خیابان‌محور از خیزش ژینا، در میان انبوه ناراضیان و معترضان بالقوه و بالفعل هم به تصویری فراگیر بدل شود، رژیم ایران شانس بالایی برای مهار پتانسیل‌های خیزش خواهد داشت. چون همراهی با خیزش به انتظار همگانی برای دررسیدن فرصت‌ها و مناسبت‌هایی برای حضور انبوه معترضان در خیابان‌ها بدل می‌شود و سپس، در مواقعی مثل سال‌روز قیام ژینا «منتظران» با مشاهده‌ی بن‌بست اعتراضات خیابانی خواه‌ناخواه ناچارند بر داعیه‌ی رژیم و هوادارانش مهر تایید برنند: اینکه دست‌کم تا اطلاع ثانوی «بساط اغتشاشات خیابانی جمع شده است!». از آنجا که تبعات این درک (خیابان‌محوری) تاثیرات مستقیمی در ایجاد سرخوردگی وسیع در جامعه خواهد داشت و به حس استیصال عمومی دامن خواهد زد، القای آن دقیقا همان نتیجه‌ای‌ست که حاکمان با تشدید بی‌مرز سرکوب‌های خیابانی در جستجوی آن‌اند. چون چنین نتیجه‌ی محتملی دست‌کم موقتا رژیم را در برابر تداوم و پیشروی خیزش بیمه می‌کند و از این‌نظر دستاورد بزرگی برای حاکمان خواهد بود.

در مقابل، می‌دانیم که خیزش انقلابی ژینا تا همین‌جا شکست بزرگی را بر حاکمان جمهوری اسلامی تحمیل کرده است. چون نه‌فقط بازمانده‌ی مشروعیت سیاسی و اخلاقیِ رژیم حاکم را به‌کلی از میان برده، بلکه در کنار بازیابی سوژگی زنان و انسان‌های حاشیه، هنجارها و الگوهای بدیل و‌ مطالبات رادیکالی را در فضای فکری جامعه نهادینه‌ کرده است؛ و بدین‌سان با‌ ایجاد جهشی کیفی در تاریخ مبارزات مردمان جغرافیای ایران، بازگشت به نظم گذشته را ناممکن کرده است. این مهم‌ترین دستاورد تاریخی خیزش ژیناست و همان نقطه‌ای‌ست که این خیزش را به‌رغم پیوندهای درونی‌اش با خیزش‌های قبلی و بهره‌مندی از دستاوردهای مبارزاتی پیشین، به‌سان فرارویِ دیالکتیکی از مبارزات گذشته، از آنها متمایز می‌کند. این ویژگیِ شاخص، همچنین بن‌مایه‌ی استدلالیِ این باور است که «انقلاب ادامه دارد». اما اگر بناست چنین درکی، فراتر از رضایت‌مندی صرف از کارنامه‌ی خیزش، دست‌مایه‌ی پیشروی خیزش شود، باید بتواند تصویرپردازیِ مطلوب دولتی از هستی خیزش را به‌عقب براند و مشخصا تصویر قیام ژینا به‌سان اعتراضات خیابانی را به‌چالش بکشد. توفیق در این کار مسلما با روش‌های سلبی و شعاری حاصل نمی‌شود، بلکه نیازمند آن است‌ که درک کیفی از قیام ژینا و دستاوردهای آن، با استراتژی پیروزی مفصل‌بندی شود. از این منظر، تکرار اینکه ما ستمدیدگان‌ در مبارزات‌مان علیه رژیم حاکم بر ایران و نظم مسلط بر این جغرافیا برحق هستیم اصلا کافی نیست. چون حقانیتْ فی‌نفسه پیروزی نمی‌آورد و توقف در حقانیت‌مداری و بن‌بست تحمیلی خیابان می‌تواند سر‌خوردگی و انفعال را عمومی سازد. پس از آن، کارکرد فشارهای بی‌امان معیشتی (سرکوب مضاعف اقتصادی) تیر خلاصی خواهد بود – تا اطلاع ثانوی – بر شبحی که با قیام ژینا بیدار شد؛ تا زندگی ستمدیدگان به مدار رنج و بردگیِ روزمره بازگردد؛ و این چیزی نیست جز بازتولید نظم مسلط به‌رغم عدم مشروعیت قدرت حاکم.

بنابراین، دقیقاً به‌دلیل اینکه برحق هستیم، باید پیروز شویم؛ درغیر این‌صورت با وجود برحق‌بودن‌، محکوم به آن‌خواهیم شد‌ که همچنان از زندگی و‌ آزادی محروم بمانیم. پس، باید میدان‌ مبارزه را گسترش بدهیم‌. تنها از این‌طریق است که‌ می‌توانیم روزی خیابان‌ها را نیز باز پس بگیریم و پس از پاک‌سازی رد تانک‌ها و زره‌پوش‌ها و چکمه‌های نظامیان، نام و چهره‌ی ژیناها را بر سنگفرش‌ها و دیوارها حک کنیم.

کارگاه دیالکتیک – ۲۷ شهریور ۱۴۰۲

* * *

پانویس‌ها:

۱برخی خودویژگی‌های تاریخی کردستان عبارتند از: برجستگی ستم‌ملی و هویت جمعی تکوین‌یافته حول آن؛ جایگاه تاریخی احزاب کردی؛ و مازادهای سیاسی سابقه‌ی مبارزات جمعی در کردستان. این خودویژگی‌ها مسلما بر امکانات مبارزه‌ی جمعی و مشخصا برپایی اعتصابات‌ نمادین در کردستان تأثیر داشته‌اند. با این حال، به‌میانجی دینامیک خیزش ژینا، فضای تاریخی متفاوتی گشوده شد که امکانات تکوین سوژگی سیاسی و ابتکارعمل‌های سیاسی را گسترش داد. برای مثال، پویش شعار «ژن، ژیان، ئازادی» از کردستان به سراسر ایران خود محصول چنین فضایی بود (و البته خود گشایش تازه‌ای را به‌همراه آورد).

۲مشخصا در اثر همکاری تنگاتنگ ارتجاعی‌ترین نیروهای اپوزیسیون با قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای (عمدتا گفتارسازی به‌میانجی رسانه‌های مین‌استریم)، پیوند سیال میان گفتمان موثر بر خیزش با نیازمندی‌های درونی خیزش و امکانات درونی جامعه تا حدی گسسته شد؛ مثلا به‌واسطه‌ی دامن‌زدن به سیاست نخبگان، انگاره‌ی نجات‌دهنده‌ی خارجی، یا بازی مسموم سلطنت‌طلبی.

منبع: کارگاه دیالکتیک

https://akhbar-rooz.com/?p=217441 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

تبليغات در اخبار روز
بیشتر بخوانید
آگهی خود را در اخبار روز منتشر کنيد!

آرشيو اسناد اپوزيسيون ايران

تبليغات در اخبار روز
بیشتر بخوانید
آگهی خود را در اخبار روز منتشر کنيد!
تبليغات در اخبار روز
بیشتر بخوانید
ما پيام شما را به سراسر جهان می رسانيم
تبليغات در اخبار روز
بیشتر بخوانید
برای اطلاع از شرايط آگهی در اخبار روز کليک کنيد
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

آگهی در ستون نبليغات

آگهی های دو ستونه: یک هفته ۱۰۰ یورو، یک ماه ۲۰۰ یورو آگهی های بیش از ۳ ماه از تخفیف برخوردار خواهند بود

حساب بانکی اخبار روز

حساب بانکی اخبار روز: int. Bank Account Number IBAN: DE36 3705 0198 0026 0420 36 SWIFT- BIC: COLSDE33XXX نام دارنده حساب: Iran-chabar نام بانک: SparkasseKoelnBonn Koeln- Germany

Read More

آگهی در ستون تبليغات

آگهی یک ستونه یک هفته ۷۵ یورو، یک ماه ۱۵۰ یورو آگهی های بیش از ۳ ماه از تخفیف برخوردار خواهند بود

حساب بانکی اخبار روز

int. Bank Account Number IBAN: DE36 3705 0198 0026 0420 36 SWIFT- BIC: COLSDE33XXX نام دارنده حساب: Iran-chabar نام بانک: SparkasseKoelnBonn Koeln- Germany

Read More

آگهی ها در لابلای مطالب برای يک روز

یک ستونه: ۲۰ یورو دو ستونه: ۳۰ یورو سه ستونه: ۵۰ یورو

حساب بانکی اخبار روز

int. Bank Account Number IBAN: DE36 3705 0198 0026 0420 36 SWIFT- BIC: COLSDE33XXX نام دارنده حساب: Iran-chabar نام بانک: SparkasseKoelnBonn Koeln- Germany

Read More