سخنان سخنگوی کمیسیون قضایی مجلس شورای اسلامی در تهدید روزنامهنگاران را باید در تاریخ سانسور مطبوعات در ایران ثبت کرد! او گفته است «انتشار دهندگان مطالب کذب (در خصوص کرونا) به ۳ سال حبس محکوم میشوند.» اما کسی از او نپرسید، منظور از خبر کذب چیست؟ متأسفانه از منظر مسئولان، صحت خبر را وجود و هویت آنها و به عبارت دقیق تر، میل و منفعت آنها تعیین میکند
جملات اخیر حسن نوروزی، سخنگوی کمیسیون قضایی مجلس شورای اسلامی در تهدید روزنامهنگاران را باید در تاریخ سانسور مطبوعات در ایران ثبت کرد! او گفته است «انتشار دهندگان مطالب کذب (در خصوص کرونا) به ۳ سال حبس محکوم میشوند.»
اما کسی از او نپرسید، منظور از خبر کذب چیست؟ متأسفانه از منظر مسئولان، صحت خبر را وجود و هویت آنها و به عبارت دقیق تر، میل و منفعت آنها تعیین میکند. حتی کسی به او یادآور نشد، در شرایطی فعلی تحریریه رسانه های داخل ایران مطابق با پروتکلهای سانسور مقوله «صحت و دقت خبر» عمل میکنند. حال باید پرسید معیار آن را چه کسانی تعیین میکنند؟ بیشک همه اهالی رسانه میدانند، این معیارها اغلب به تایید نهادها و سازمانهای بالادستی در رسانهها و موضوع های مربوطه گره خورد است. همان ماجرایی که در نسبت ستاد کل نیروهای مسلح، دولت، سازمان هواپیمایی و… با سقوط هواپیمای مسافربری اوکراین رخ داد یا امروز در نسبت وزارت بهداشت، دولت و مجلس و … با شیوع بیماری کرونا در حال وقوع است. ارگانهایی که گاهی دروغ تحویل جامعه میدهند. موارد متعددی از اخبار و گزارشها با وجود محاسبات دقیق و پیگیریهای میدانی و محلی خبرنگاران، توسط همین نهادها برچسب «سیاهنمایی» خورده و نامه اخطار در پی داشته است. نظارت به اینجا محدود نمیشود؛ دبیری و سردبیری مجموعهها به صورت گزینشی و شامل افراد وابسته و همسو با سانسور و منافع رسانهداران است.
این روزها جامعه، به ویژه کادر درمانی از ارتباط مستقل با خبرنگاران بر حذر داشته میشوند و در مواردی حراست بیمارستانها آنها را تهدید کردهاند. همه این موارد، تنها یک معنا را در ذهن جامعه، اعم از روزنامهنگار، جامعه پزشکی و … تداعی میکند: «تنها مرجع رسمی برای انتشار آمار وزارت بهداشت و درمان است»؛ بیآنکه امکان راستیآزمایی در این خصوص وجود داشته باشد.
حالا اگر خبرنگاری از همه سدها عبور کرد و توانست خبری را روی خط ببرد، چه تضمینی هست که مراجع رسمی که بعضاً ماه را در آسمان تاریک تکذیب میکنند، دست به تکذیب این اخبار نزنند؟ وقتی روزهای متمادی هدف گرفتن هواپیمای اکراینی توسط سپاه تکذیب شد، از کجا معلوم که هر خبری که برای چاپ میفرستیم و از قضا از دهان مبارک شما بیرون نیامده باشد، «تکذیب» نشود؟ کافی است تا به اخبار متعدد وزارت بهداشت و درمان در طی سالهای گذشته درباره مطالبات کادر درمانی نگاهی بیندازید تا ببینید که اتفاقاً، همین وزارتخانه دست به تکذیب خوبی هم دارد.
حالا در این بین مشکل ما، نه فقط سرکوبگران آزادی بلکه جمعیت بزرگ «خبرنگاران پاسیف۱» هستند که این روزها با کلیدواژه خبرنگاری در بحران ، تداوم بیاثر کردن رسانهها در جامعه ایران تضمین میکنند. آنها میگویند: چرا جامعه را نگران میکنید؟ اگر از پروتکلهای دفن صحبت کنیم، اگر از تعداد کشتهها حرف بزنیم، نگرانی از شیوع کرونا را در جامعه بیشتر می شود. متأسفانه آنها روبنایی عمل میکنند، مدلهای خبرنگاری بحران در جوامعی با کارآمدی بیشتر را با یک کشور بسته به لحاظ انتشار اخبار و اطلاعات، همسان در نظر میگیرند. تبلیغ پنهانکاری در جامعهای که عدم شفافیت در تمام ابعادش رسوخ کرده، تصادفی نیست و از منافع طبقاتی نشات میگیرد.
پروپاگاندای رسانهای، صبح تا شب از مسئول و مدیرِ مبتلا به کرونای دیگری رونمایی میکند؛ درحالیکه از کارگران، تهیدستان و محرومان که به اجبار کارفرماها به استقبال این ویروس فرستاده میشوند، خبری نیست. زندگی جمعی کارگران و همسرنوشتی آنان محرز است؛ از رختکنها، سرویس ایاب و ذهاب تا رستورانها، سالن تولید، زندگی طبقه کارگر جمعی است؛ لوازم بهداشتی نایاب و گرانقیمت و معیشت سخت. بیثباتکاران و روزمزدها اما در حداقل معیشت خود درماندهاند، خیابان، مترو، گودهای زباله و … را طی میکنند؛ در عین حال توان جمعی و تشکیلاتی کمتری برای جدالی که آنان را تا نابودی پیش برده، دارند.
خبرنگاران پاسیف همچنان میگویند طوری نیست؛ جامعه را نگران نکنید! به چالش خنده بپیوندید.
اما وقتی مرگ آشنای صبح و شام این روزهای کارگران است، از آنها میپرسیم: چطور؟
در کنار پاسیفها موضع انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران به عنوان سوپاپ اطمینانی در برابر اعتراضات احتمالی روزنامهنگاران که بعد از یک دوره طولانی سکوت در برابر تهدید و سرکوب و بحران سانسور در مطبوعات ایران، یکباره بعد از انهدام هواپیمای اوکراینی توسط سپاه، به بیانیههای عاریتی و بیآزار روی آورده هم دیدنی است.
در بخشی از نامه انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران آمده است: «وزارت بهداشت و سایر نهادها محدودیتهای اطلاعرسانی و دسترسی خبرنگاران را در کسب خبر و تهیه گزارش به طور کامل مرتفع کنند و هیچ مانعی درکسب و انتشار خبر و تحلیل و گزارش ایجاد نکنند. ممکن است در این مسیر برخی مطالب غیرواقعی و نادرست هم منتشر شود ولی عوارض آن در برابر منافع اطلاعرسانی آزاد در حد هیچ است.» گویی تمام مشکل همین توصیه پدرانه به سانسورچیها بود که آنهم با این نامه مرتفع شد. نامه کاملاً نامحسوس مجرمان واقعی و منحرفکنندگان واقعی رسانهها را از آنچه در زندانها، پادگانها، بیمارستانها، کارخانهها و محلات فقیرنشین میگذرد، به بردباری در مقابل اخبار غیرواقعی دعوت میکند. عجبا که گویا ما الطاف بیکران سانسورچیها را ندیده بودیم.
مطلقاً نه خبری از متحد کردن خبرنگاران برای اعتراضی جمعی نسبت به سانسور در میان است و نه نقدی رادیکال نسبت به بازداشت و تهدید خبرنگاران. این درحالی است که دیروز شاهد تأثیر گریزگاه باریکی را که چند روزنامه نگار مستقل با همراهی کادرهای درمانی یافتند، دیدیم. بعد از انتشار مطالب انتقادی آنها نسبت به طرح اعزام سه هزار تیم تشخیص و درمانبخوانید بسیج به منازل، مسئولان وزارت بهداشت از موضع شان عقب نشستند. نکته دیگری که این روزنامهنگاران پاسیف زیر پرچم روزنامه نگاری بحران از آن غافل شده اند، ضرورت روزنامهنگاری تحقیقی و توسعه است. البته غریب نیست که آنها از اصول حرفه ای تنها روزنامهنگاری بحران را آموختهاند؛ چراکه منافع طبقاتی این گروه با مسئولان بالادستی گره کور خورده است.
منبع: کانال روزنامهنگاران مستقل ایران