جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

آیا خامنه ای دست از قدرت جهنمی خود بر می دارد؟ – رضا فانی یزدی

به عنوان یک ملت که سرنوشتش به همدیگر گره خورده است قبل از هر چیز باید به یکدیگر احترام گذاشته، اعتماد داشته باشیم و آنچه را فکر می کنیم بدون کمترین واهمه ای از اتهاماتی که به ما زده می شود بیان کنیم. اصل اول بازگشایی روزنه ای و نواندیشی در همه عرصه ها چه علوم انسانی، چه علوم دقیقه و چه سیاست بیان اندیشه بدون واهمه است
رضا فانی یزدی

دیروز دوستی عزیز نوشته ای از آقای قدیانی را به لیستی فرستاد که من هم در آن لیست هستم. این نامه بهانه ای شد برای نوشتن چند متن کوتاه که به نظرم بد نیست در جمعی بزرگتر به آن پرداخت و بهانه ای شد برای این مطلب.

نامه قدیانی را می توانید در این جا مطالعه کنید.

قدیانی در پایان نوشه خود که تحت عنوان “چرا هفته‌ها ورود کرونا به ایران را کتمان کردید؟” می نویسد:

“متاسفم برای کسانی که هنوز دل در گرو اصلاح این نظام دارند و از تجربه‌ی بیش از چهل سال گذشته به طور عام و تجربه‌ی بیش از ۲۲ساله‌ی اصلاحات به طور خاص پند نمی گیرند. امیدوارم با دیده‌ی عبرت بین به گذشته در استراتژی خود تجدید نظر کنند.

به نظر من چاره کار همان است که مکرر گفته‌ام باز هم تکرار می‌کنم باید آقای خامنه‌ای دست از این قدرت جهنمی بردارد و کنار رود و رفراندوم تغییر نظام جمهوری اسلامی برگزار و یک نظام جمهوری دمکراتیک سکولار بر سر کار آید. این مسالمت آمیزترین روش تغییر نظام است.اگر ملت اراده کند چنین کاری مقدور است والعاقبه للمتقین.”

من با اشاره به این پاراگراف ایشان گفته بودم که “مگر ما غیر از این می گوییم، ما هم در بیانیه اعلام موجودیت اتحاد جمهوری خواهان بیش‌تر یک‌دهه گذشته همین را گفته بودیم‌ و تقریبا همه جریانات سیاسی ایرانی نیز همین را می خواهند ولی مگر ایشان با توصیه هایی اینچنین دست از قدرت بر می دارد؟

مهم این است که بگویی چگونه و به چه شکلی او را وادار کنی که دست از قدرت جهنمی بردارد. مشکل ما اینجاست. کلی گویی ها را پیش ار ایشان‌ و بعد از ایشان‌ همه می‌گویند. مهم نقشه راه است، اصلاح‌طلبی یک نقشه راه بود، اگر کار نکرده و یا با مانع مواجه شده باید باز بدنبال نقشه راه گشت. نقشه راهی که به سازماندهی جنبشی آنقدر قدرتمند منجر شود که بتواند ایشان را وادار به واگذاری قدرت کند.”

 من به قدیانی و دوستانی چون او احترام فراوان دارم و هرگز وقتی می گویم حرف ایشان کلی گویی است منظورم توهین و فرو کاهیدن شخصیت ایشان و یا حتی نظر ایشان نیست. بیشتر توجهم به این است که دیگر صحبت از اینکه ایشان (خامنه ای) باید برود گذشته و ایشان هم با خواهش و گفتگو تصمیم به رفتن ندارند مگر اینکه یک جنبش نیرومند اجتماعی و سیاسی ایشان را وادار به رفتن کند و ما باید در آن جهت حرکت کنیم. سازماندهی چنین جنبشی با کلی گویی دیگر کارش پیش نمی رود. 

ما باید یک نقشه راه داشته باشیم.

برای اینکه نقشه راهی داشت ابتدا باید به بخشی از سوالات زیر پاسخ داد، وگرنه ما نمی دانیم که چگونه؟ با چه کسی؟ و تحت چه شرایطی قرار است آقای خامنه ای دست از قدرت جهنمی خود بردارد.

از آنجا که آقای قدیانی در مورد اصلاح نظام اظهار تاسف کرده اند و راه اصلاحات را بسته می دانند بهتر است به چند سوال زیر در رابطه با این جنبش پاسخ داد.

آیا کار اصلاحات و اصلاح طلبی واقعا تمام شده است؟ بسیاری از اصلاح طلبان بر این باورند که تمام نشده، پس باید پرسید که اشکال جدید فعالیت اصلاح طلبانه در کشور چگونه است و حرکت اصلاح طلبانه در آینده چگونه پیش خواهد رفت؟ آیا هنوز امید ما به انتخابات است؟ آیا با انتخاب یک رئیس جمهور دیگر که صد در صد اصلاح طلب باشد می توان به اصلاح نظام امیدوار بود؟ آیا می توان به قدرت یابی در دیگر عرصه های قدرت نظام مثلا مجلس شورای اسلامی و یا مجلس خبرگان امیدور بود؟ آیا می توان تصور مجلسی از نوع مجلس ششم با ریاست کروبی و ریاست جمهوری خاتمی را همزمان داشت و اگر این تصور ممکن باشد آیا باز پس از ده سال دیگر کروبی در حبس خانگی و خاتمی ممنوع التصویر خواهند بود؟ 

اگر جنبش اصلاحات و اصلاح طلبی تمام شده، چه راه دیگری پیش روی ماست؟ عنصر اصلی حرکت اجتماعی در داخل کیست؟ اصلاح طلبان در این معادله اجتماعی و سیاسی کجا قرار می گیرند؟ آیا همانگونه که بعضی از دوستان ما می گویند و یا عده ای از مردم در تظاهرات اخیر خود در کشور  شعار می دهند “اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”  کارشان تمام است و از گردونه خارج شده اند؟ آیا اصلاح طلبان بخشی از نیروی بالقوه نظام هستند؟ آیا اصلاح طلبان بخشی از نیروی بالقوه جنبش دمکراسی خواهی هستند؟  آیا می توان همه آنها را در یک جبهه با هم هم سرنوشت فرض کرد؟ 

از اصلاح طلبان و جنبش اصلاحات که بگذریم جای دیگر نیروهای سیاسی درون نظام کجاست و تصور ما از آینده آنها چیست. تغییرات احتمالی در میان این نیروها چه سمت و سویی دارد؟

آیا در بخش های میانه روها، نیرویی وجود دارد که در آینده نزدیک خود به خود ریزش کند؟

آیا جنبش جدیدی از نوع اصلاح طلبی از درون لایه های میانی کنونی متصور است؟ اگر هست این نیروها کدام هستند؟ اگر هست استراتزی آپوزسیون خارج از نظام برای همراهی در آینده سیاسی با چنین نیروهایی چیست؟ اگر چنین نیرویی وجود دارد، رابطه آنها با اصلاحطلبان کنونی از چه نوع است؟ آیا همراه هم خواهند شد و یا رقیب سیاسی یکدیگر هستند؟

حمله نظامی و فروپاشی از راه دور

عده ای راه مداخله نظامی را نقشه راه خود می دانند و تمام تلاش خود را در معطوف به این مدل تغییر معطوف کرده اند.

اگر به این نقشه توجه کنیم باید به سوالات زیر پاسخ داد.

آیا امکان حمله نظامی و مداخله خارجی وجود دارد؟ اگر این یکی از نقشه های راه باشد، آیا ما با این نقشه راه موافق هستیم؟ اگر هستیم، چه امکاناتی برای مشارکت ما در این پروژه وجود دارد؟ چه تمهیداتی تا کنون انجام داده ایم؟ اگر مخالف هستیم؟ چگونه مخالفت خود را به منصه ظهور می رسانیم؟ چه اشکالی از مخالفت لازم و یا ضروری و مجاز است؟ چرا مخالفیم؟ اگر این نقشه علیرغم میل ما راه خود را باز کرد و به پیش رفت، چه اشکالی متصور است؟ و ما چه می کنیم؟ کجا ایستاده ایم؟

سازماندهی جنبشی در ابعاد ملی

آیا امکان سازماندهی جبهه ای چون کنگره ملی آفریقا در شرایط کنونی و یا در چشم انداز یکی دو ساله آینده حتی در اندازه ای کوچک تر و محدودتر وجود دارد؟ اگر دارد، عناصر تشکیل دهنده آن کدام نیروها هستند؟ آیا این جبهه باید از خارج تشکیل شود؟ اگر در خارج؟ کدام شخصیت سیاسی و یا کدام شخصیت های سیاسی کاریزمای لازم را برای ابتکار عمل و سازمان دادن چنین جبهه ای دارند؟ توجه داشته باشید که ما تجربه های متفاوتی در این ۴۰ ساله داشته که تقریبا همه آنها به شکست انجامیده است. شاید تصور کنیم که این جبهه باید از احزاب و سازمان های سیاسی تشکیل شود، کدام سازمان ها می توانند مبتکر چنین جبهه ای باشند؟ 

اگر ابتکار تشکیل این جبهه باید از داخل باشد، باز همان سوال ها را باید پاسخ داد، کدام شخصیت ها؟ کدام احزاب؟

اگر با ابتکار داخل و خارج؟ باز هم همین سوالات پیش روی ماست، کدام احزاب؟ کدام شخصیت ها؟ آیا ما اصلا رابطه ای سالم و محترمانه با جریانات احتمالی داخلی برای تشکیل چنین جبهه ای داریم؟ نقش داخل و خارج در این جبهه چیست؟ و بر چه اساسی ما در خارج برای خود نقشی در این جبهه قائل هستیم؟ و همین سوال را باید از نیرویی که در داخل مدعای رهبری و یا بخشی از رهبری این جبهه را دارد پرسید.

عده ای برای رسانه های اجتماعی و یا سلبریتی ها نقش تعیین کنند قائل هستند، از آنها باید پرسید که،

نقش رسانه های اجتماعی چیست؟

نقش سلبرتی ها چیست؟

چگونه فیس بوک و یا صدای امریکا و یا صدا و تصویر ایران اینترنشنال و یا فلان سلبریتی می تواند یک نیروی اجتماعی و سیاسی در سطح خیابان در کلان شهرهای ایران ایجاد کند؟ این نیرو را چه کسی هدایت و چگونه هدایت خواهد کرد؟

رابطه این نیرو با دیگر جریانات سیاسی در داخل و خارج چیست؟

آیا چنین جنبشی بر فرض اینکه در سطح خیابان در کلان شهرهای کشور قدرت نمایش پیدا کند، تضمینی وجود دارد که امکانات انتقال قدرت به یک نظام دمکراتیک را فراهم کند؟

تا به حال بسیاری از افراد و یا جریانات سیاسی به گونه ای کلی گویانه از طرح هایی چون رفراندوم، استعفاء آقای خامنه ای و یا ایجاد مجلس موسسان و یا ایجاد شوراهای گذار و یا ایجاد اتحادها و جبهه های متفاوت صحبت کرده و یا اقدام نموده اند ولی هیچ کدام از اینها به جایی نرسیده است. چرا؟

چون به بسیاری از این سوالات پاسخ نداده ایم و یا به گفتگوی ملی در پاسخ به این سوالات بی توجه بوده ایم و هر کدام از ما بی توجه به قدرت عمل و توان سیاسی خود در خلوت اطاق های مجازی به گونه ای غیر واقعی مهره های شطرنج بازی سیاسی خود را آن گونه چیده ایم که خود را برنده نشان دهیم.

نمی توان به این سوالات بی توجه بود و آن ها را پاسخ نداد و نقشه راه کشید. پاسخ به این سوالات باید موضوع گفتگو های ما باشد وگرنه در همین کلی گویی باز باقی مانده و باز در افق آینده هیچ نقشه راهی پیدا نخواهد بود و یا نقشه راه را برایمان تدارک می بینند بدون اینکه کمترین دخالتی در تدوین آن داشته باشیم.

اما پیش درآمد همه اینها این است که به عنوان یک ملت که سرنوشتش به همدیگر گره خورده است قبل از هر چیز باید به یکدیگر احترام گذاشته، اعتماد داشته باشیم و آنچه را فکر می کنیم بدون کمترین واهمه ای از اتهاماتی که به ما زده می شود بیان کنیم. اصل اول بازگشایی روزنه ای و نواندیشی در همه عرصه ها چه علوم انسانی، چه علوم دقیقه و چه سیاست بیان اندیشه بدون واهمه است. پیامبران و اندیشمندان بزرگ به این دلیل مانده اند که شهامت آن را داشتند که گذشته را نقد کنند، جالب این جاست که پیروان آن ها بعد از آن ها دیگر هرگز این  اجازه را به خود ندادند که به نقد آن ها بپردازند و تصمیم گرفتند که مقلد باقی بمانند. برای آن ها نه سوال کردن جایز بود و نه تجدیدنظر که هر دوی این ها گناه بزرگی شمرده شد که یکی ارتداد نامیده شد و دیگری شرک و یا به قول ما مارکسیست های قدیمی، تجدیدنظر طلبی که از هر فحشی در ادبیات مارکسیستی بدتر بود.

ما اگر راه نقد و گفتگو را به هر بهانه ای با یکدیگر را ببندیم و یا اگر از بیان تفکر خود به هر دلیلی هراس داشته باشیم در خود می پوسیم.

رضا فانی یزدی

۱۲ مارس ۲۰۲۰

https://akhbar-rooz.com/?p=22652 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
pop
pop
4 سال قبل

به نظر من نقشه راه به آن شکلی که مثلاً دستور پخت و پز برای آشپزی و درست کردن یک غذای خوشمزه باشد، وجود ندارد. خامنه ای هم دست از قدرت بر نمی دارد، ولی خب مردم دائم به او و نظام اسلامی یادآوری می کنند که جمهوری اسلامی را نمیخواهند. همه مردم که به یک شکل فکر نمی کنند، به علاوه تعداد مخالفان جمهوری اسلامی از ابتدا به اندازه امروز نبوده، بلکه در طول ۴۰ سال تعدادشان زیاد شده. بعضیها از همان اول با جمهوری اسلامی مخالف بودند و مایل به از بین رفتن آن ، ولی برای بیشتر مردم مدتها طول کشیده که به سطح مخالفت کنونی برسند. چیزی که مشخص است، دوره صعود جمهوری اسلامی به پایان رسیده و در دوره سقوط است. نمیشود دقیقاً پیش بینی کرد که پایان کار چه خواهد بود و چه مدت طول خواهد کشید، شاید حتا پایان کارش به نتیجه دلخواه برای مردم در ایران هم منجر نشود. نظام ایران محکوم به نابودی است، حتا اگر مخالفان نظام در خارج ایران، جبهه ای در مقابله با نظام در خارج از ایران بوجود نیآورند. نظام ایران مثل یک ساختمان نیمه ویران است که در طول زمان ویران تر میشود، در عین حال سیستم جمهوری اسلامی ایران جدا از مناسبات سیستم سرمایه داری و سیاسی جهان اطرافش نیست.

کیا
کیا
4 سال قبل

ما اگر راه نقد و گفتگو را به هر بهانه ای با یکدیگر را ببندیم و یا اگر از “بیان تفکر خود به هر دلیلی هراس داشته باشیم در خود می پوسیم.”
سئوالات بجایی را مطرح کردید ،ولی این خود ضعف است،رفیق جواب ها را عنوان کن ،گر چه جمله بالایی شما میتواند جواب بخشی از سوالات باشد.
رنسانسی در راه است ،اصلاحطلبی مذهبی جوابگو نخواهد بود ،سکولاریسم، جدایی دین و ایدئولوژی از حکومت راه نجات است.
حال میرسیم به جبهه ای منسجم از اپوزیسیون که باید تشکیل شود و رهبری را بعهده بگیرد.

کیا
کیا
4 سال قبل
پاسخ به  کیا

با گرفتن کنترول جامعه به بهانه مبارزه با کرونا سپاه با دستور خامنه ای کودتایی نظامی و خزنده علیه جمهوریت و دولت انجام داده است.
حال در اینجهت باید اپوزیسیون متحد شود.

رضا فانی یزدی
رضا فانی یزدی
4 سال قبل
پاسخ به  کیا

اصلاح طلبی دینی جوابگو نیست و نمی توان به آنها امیدورار بود که رهبری جنبش دمکراسی خواهی و براندازی نظام جمهوری اسلامی را بدست گرفته و تا به آخر پیش روند. اما این دلیلی نیست که آن نیروی اجتماعی را در تحولات سیاسی و اجتماعی کنونی و آینده بتوان نادیده گرفت. ما اگر از دیدن واقعیت نگرانی نداشته باشیم، در خارج از ذهن ما و خارج از حلقه وابستگی های سیاسی و دوستانه ما حتما نیروهای بسیار دیگری هستند که بدون حضور آنها و همراه کردن آنها، وادار کردن هسته سخت قدرت در ایران به عقب نشینی غیر ممکن است. این نیروها را باید در هر بخش از جامعه و با هر اسم و رسمی که هستند دید و از همراهی با انها استقبال کرد و با آنها همراه شد و به صف مبارزه آورد بدون اینکه آنها احساس نگرانی از آینده داشته باشند. این هنر کنگره ملی آفریقا بود که منجر به بزرگترین تحول تاریخی در آن کشور شد و توانست سفید پوستان آن کشور را در کنار سیاه پوستان در صف مقدم مبارزه بر علیه آپارتاید بکشاند. سفید پوستان با حضور در کنگره ملی آفریقا و با مبارزه بر علیه آپارتید به قول ماندلا بر خلاف منافع و مردم خودشان مبارزه کردند. آنها داوطلبانه پذیرفتند که از امتیازاتی که رژیم آپارتید در اختیار آنها گذاشته بود به نفع صلح و آرامش آینده چشم پوشی کنند و به صفوف کنگره ملی بپیوندند. ارزش جاودانه و هنر رهبری افرادی چون ماندلا، رئیس لوتولی و دیگر رهبران سیاه پوست آفریقا در این بود. کاش ما هم بتوانیم با نگاهی به جنبش های پیروز شده در دیگر جوامع از آنها درس گرفته و به جای ایجاد وهشت از آینده برای بخش هایی از کشور به اکثریت مردم در کشورمان این اطمینان را بدهیم که آینده همه ما در فردای تحولات سیاسی در کشور بهتر از امروز خواهد بود.

کیا
کیا
4 سال قبل

این حکومت با آپارتاید در آفریقا فاصله وحشتناکی دارد،این حکومت بر پایه های مذهبی عقب افتاده استوار است و در منطقه ریشه های فاسدش را دوانده است این حکومت با یک رنسانس قابل عقب راندن است چون شباهتش به حکومت های قرون وستایی نزدیک تر است.
یک اتحاد سخت از نیروهای اپوزیسیون چه مذهبی معتقد به حکومت سکولار و چه سکولار لازم است.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x