مساله حجاب، مقابله حکومت با حق فرد بر بدن خود و آزادی انتخاب پوشش یکی از نقاط مشترک اکثریت مردم و گروههای سیاسی در مخالفت و مقابله با حکومت است. با این تفاوت اما که در اولویت این مساله بین افراد و گروههای مختلف اختلافنظر وجود دارد و برخی گروهها در تحلیلشان، نفس مساله “زنان” و مشکلات مبتلا به آنان از جمله حجاب و حق انسان بر بدن خود را اولویت اصلی ندانسته، آن را تالی مسائل -به نظر خود -مهمتر و کلیتری میبینند، که با حل آنها، این مسائل نیز خودبخود حل شده یا بعد از حل موارد اصلی باید به فکر آن بود.
آنان اعتقاد دارند زنان و فعالان حقوق زنان و مردم جامعه نیز باید فعلا از تاکید بر -باز به نظر آنان- یک تکه پارچه (کنایه از روسری) دست بردارند و بر مسائل اصلی تمرکز کنند.
این دیدگاه هرچند در نگاه اول واجد درجاتی از منطق به نظر میرسد، اما در نگاه عمیقتر و خصوصا در تطابق با جامعهی ایرانی اشتباه است.
اصل مشکل را نیز باید در همان بیان مساله و تنزل مشکلات زنان در جامعه و دشمنی جمهوری اسلامی با آنان در حد یک تکه پارچه جستجو کرد که با ساده کردن خاماندیشانه مساله، موجد تولید اختلاف گردیده است.
واقعیت اما این است که مساله جمهوری اسلامی با زنان از ابتدا تا کنون، هیچگاه تنها یک تکه پارچه نبوده، این حکومت نفس بدن یک زن و وجود او یعنی اصل نفس کشیدن و زیست آزاد او را تاب نیاورده، خود را صاحب اختیار مطلق آن میداند و از این منظر “بدن زنان ” از قضا یکی از مهمترین آوردگاههایی است که حکومت برای اعمال قدرت و شاخ و شانه کشیدن خود در برابر جامعه ساخته، با استیلا بر آن اختیارداری و تسلط بر قسمتهای دیگر جامعه و ساز و کارهای متصل به آن را نیز تحقق بخشیده و به رخ میکشد.
از این افق نگاه، مسائل زنان دیگر یک مساله صرفا مربوط به جنسیتی خاص و زیر مجموعه سایر مشکلات نبوده، جنبههای متعدد و چندمنظورهی را رخ مینمایاند که آن را تبدیل به اولویتی محوری میکند.
به این ترتیب که اولا از نظر حقوق بشری و با توجه به اینکه حق بر بدن و یک در یک حریم خصوصی هر انسان از اولین و بدیهیترین حقوق اولیه بشری است، تجاوز به این محدوده و دخالت اجباری بر آن توسط هر فرد یا نهادی که اینجا یک حکومت تمامیتخواه است، اتفاقا از مصادیق بارز تضییع حقوق بشری بوده، از بنیادیترین اولویتهای نیازمند توجه در تمام جوامع است.
ثانیا در کنار مسائل انسانی و حقوق بشری، خود قضیه حجاب در ایران بعد مهم دیگری دارد که در امتداد همان موضوع مهم تبدیل بدن زن به یک میدان جنگ است و باید توجه نمود که حکومت نیز در تمام چهار دهه اخیر تمامیتخواهی خود را با مساله حجاب گره زده، حیات و ممات خود را روی آن قمار کرده است، تا حدی که کوتاه آمدن از سیاستهای خود در این زمینه را به نوعی بر هم زنندهی هیمنه و شکوه خود میبیند و عدول از آن را پرهزینه و باعث ریزش طرفداران باقیماندهای میداند که نظام را وارد مسیر غیرقابل بازگشت مینماید.
در واقعیت نیز طی چهار دهه اخیر هیچ نوع انعطاف و نرمشی در مورد این موضوع از طرف حکومت نشان داده نشده و همین از طرف مقابل از مساله حجاب برای حکومت یک چشم اسفندیار ساخته است.
بنابراین به جنبش زن زندگی آزادی و زنان این مرز و بوم که آغازگر و بدنه اصلی این حرکت هستند باید از این جهت در قامت یک نقطه عطف در مطالبات آزادیخواهانه مردم ایران نگریست که آنچه این زنان مبارز و شجاع با دادن هزینههای سنگین جسمی و روحی -در قالب حق بر بدن و حق آزادی در انتخاب پوشش- بر آن پای میفشرند، هرگز جنگ بر سر یک تکه پارچه نبوده، در کنار پیگیری یک حق اولیه بشری، تلاش برای پیروزی در یکی از مهمترین میدانهای نبردی است که حکومت اعمال استبداد خود در شؤون مختلف را از طریق تسلط بر آن قوام و تداوم بخشیده است.
در یک حکومت فاشیستی دینی که حجاب عامل سرکوب بیش از نیمی از اعضای جامعه است نمی تواند مسئله زنان در اولویت نباشد مسئله ی زنان باید در یک انقلاب دموکراتیک حل و فصل میشد و دین را بعنوان دخالت آسمان در زمین نیز باید ممنوع میشد لذا مقدمه ی مدنیت حل مسائل انقلاب دموکراتیک در مورد زنان است متاسفانه هنوز برخی فسیلها قادر به تفاوت بین یک جامعه ی سرمایه داری متعارف که دو موضوع برشمرده درآن حل شده را با مسائل ایران که این دو موضوع به گندیدگی رسیده را درک نمی کنند چون تصورات ایدئولوژیک روستائی به آنها اجازه نمی دهد اینها یا باقیمانده های مشی چریکی دهه ۵۰ ئی هستند یا رفرمیستهائی هستند که بیش از ۱۵۰ سال خیمه زده بودند بدون رفع موانعی همچون دین زنان ملیت جامعه نمی تواند وارد مراحل دیگر اجتماعی شود . در جمهوری اسلامی زن بودن جرم است یعنی نیمی از جامعه مجرم هستند چون شیطان در روح و جسم آنها حلول کرده است چگونه میشود بدون عبور از زندان خرافات و مهملات ضد زن جامعه را به حقوق اجتماعی اش رساند ؟