“تشکیلات دموکراتیک زنان ایران” با نفرت اعلام میدارد؛ نه به اعدام، این ابزار اهریمنیِ سرکوب برای ادامهٔ حاکمیت رژیم ولایی
ماشین سرکوب و اعدام رژیم فقها برای حفظ پایههای لرزان حاکمیت ولایی و ادامهٔ تاراج هرچه بیشتر منابع حیاتی میهنمان ایران همچنان به قربانی کردن آزادیخواهان و ریختن خون جوانان وطن ادامه میدهد تا با ارعاب و زهر چشم گرفتن از تودههای معترضِ بهجان آمده از فقر و بیعدالتی چند صباحی بیشتر به عمر ننگینش ادامه دهد. رژیم قرونوسطایی و زنستیز ولایی که از همان ابتدای قبضهٔ قدرت، با تحمیل حجاب اجباری و نقض خشن حقوق زنان و کشتار و سرکوب بهویژه اعدام دگراندیشان و نخبگان میهن استقرار حاکمیتش را بر مبنای “اسلام سیاسی” آغاز کرد. این حاکمیت زیر نام جمهوری مدام تلاش کرد تا هدفهای مردمی و انسانی انقلاب- استقلال، آزادی، و عدالت اجتماعی- بهفراموشی سپرده شود، تلاشی که تا هماکنون نیز با تابوتگردانی از یک سو و اعدام آزادیخوان از سوی دیگر همچنان ادامه دارد.
سرکوبها و کشتار سالهای دهه ۶۰ بهویژه جنایت عظیم فاجعهٔ ملی که طی آن در تابستان سال ۱۳۶۷ بیش از ۵ هزار زندانی سیاسی و عقیدتی زن و مرد بهدستور خمینی و حمایت دیگر سران حکومتی سر بهدار شدند و هماکنون نیز از سوی حاکمان کنونی توجیه و تأیید میگردد نماد شیوهٔ حکومت این حاکمیت است. سرکوب نخبگان و آزادیخواهان در دهههای بعد – ازجمله در قتلهای زنجیرهای نویسندگان، روشنفکران، و چهرههای میهندوست- بهشکلهایی دیگر ادامه یافت و به کشتار تودههای معترض و بهپاخاسته علیه بیداد فرارویید. به گلوله بستن مردم معترض در جنبشهای مردمی سالهای دههٔ ۹۰ که بنا بهگزارشها فقط در یکی از آنها- اعتراضات مردمی سال ۱۳۹۸- قریب ۱۵۰۰ نفر(رویترز) با شلیک مأموران امنیتی رژیم جان باختند. بهشهادت تاریخ در سراسر سالهای دهههای گذشته حاکمیت ولایی از سرکوب خشن و اعدام همچون دو ابزار اهریمنی برای حفظ و دوام حاکمیتش استفاده کرده است.
با بهچالش کشیده شدن رژیم ولایی در جنبش زن زندگی آزادی که زنان و جوانان مبارز میهن آغازگر آن بودند و گسترش شکاف بین تودههای محروم و بهجان آمده از رژیم فاسد ولایی، جنبش و مبارزههای مردمی خاموش نشدهاند تا جایی که امروزه حتی باوجود بازداشتها، روانه شدن دستیگیر شدگان به شکنجهگاهها، برپا داشتن چوبههای دار تبلورشان را در مقاومت مدنی و قهرمانانهٔ زنان شجاع ایران، در اعتراضهای کارگران ایران مانند اعتراض کارگران فولاد اهواز، در مبارزات شجاعانهٔ بازنشستگان، معلمان، پرستاران، جوانان، دانشحویان، فعالان محیط زیست، و زندانیان سیاسی- بهویژه در پیکار قهرمانانهٔ زنان زندانی سیاسی و خانواده های دادخواه در اعتراض به اعدامها شاهد هستیم.
رژیم برای جلوگیری از نضجیابی جنبشی که در بطن جامعه درجریان است و زهر چشم گرفتن از مبارزات رشدیابندهٔ تودهها بهقول زندهیاد نوید افکاری که قبل از اعدام در فایلی صوتی بهگوش مردم ایران و جهان رسانید: “آنها همچنان دنبال سر برای طناب دارشان میگردند”. در شرایط کنونی به تشدید اعدام و نقض “حق حیات” – این برجستهترین مادهٔ اعلامیه حقوق بشر- روی آوردهاند. بنا بهگزارش منابع حقوق بشری، تنها در دیماه امسال قریب به ۹۰ مورد اعدام شامل زندانیان سیاسی و عقیدتی و ازجمله زندانیان متهم به قتل و مواد مخدر اجرا شده است تا بحران اقتصادی فزاینده، گرانیهای بیسابقه، و بیاعتنایی مردم به انتخاباتهای اسفندماه رژیم- انتخاباتهایی که حتی رسانههای دولتی هم بیاعتنایی مردم نسبت به آنها را اذعان میکنند- با دستگیریها و اعدامها لاپوشانی کنند و ارعاب و تهدید مردم را در جامعه هرچه بیشتر دامن بزنند.
بنا بهگزارشهای گوناگون، قربانیان ماشین اعدام رژیم اغلب از فرودستان جامعه یا متعلق به ملیتهای تحت ستم بودهاند. پس از اعدام محمد قبادلو (۲۳ ساله) از معترضان جنبش زن زندگی آزادی، و فرهاد سلیمی، زندانی سیاسیعقیدتی کُرد در هفتهٔ گذشته، روز ۹ بهمنماه ۱۴۰۲ نیز چهار زندانی سیاسی کُرد بهنامهای: محسن مظلوم، محمد فرامرزی، وفا آذربار، و پژمان فاتحی همزمان اعدام شدند. پروندهٔ این چهار هممیهنمان مملو از ابهامها بوده است و در تمام دوران بازداشت ۱۸ ماههشان در زندانهای رژیم از حق دسترسی به وکیل محروم بودهاند. درحالی که موجی از مخالفتها علیه “حکم اعدام” و در همبستگی با این چهار فعال سیاسیِ در آستانهٔ اعدام در سراسر ایران و جهان برخاسته بود، گروههای مختلف کارگری، صنفی، بازنشستگان، دانشجویان، کنشگران فمینیست، زندانیان سیاسی، زندانیان جرائم عمومی، خانوادههای دادخواه، و نهادهای حقوق بشری نیز همصدا خواستار توقف اعدامشان شده بودند. خانوادههای این چهار فعال سیاسی بارها تأکید کردند که حکم اعدام برای عزیزانشان در دادگاههایی چنددقیقهای و بدون دسترسی به وکیل انتخابی صادر شده است.
نهادهای حقوق بشری از جمله خبرگزاری ههنگاو پیش از صدور این احکام، از برنامهریزی وسیع دستگاه قضایی جمهوری اسلامی- بازوی سرکوب رژیم- برای اعدام پنجاه زندانی محبوس در زندان قزلحصار خبر داده بودند.
“تشکیلات دموکراتیک زنان ایران” ضمن همدردی با خانوادههای داغدار و در همبستگی کامل با جنبش “نه به اعدام”، خود را در کنار خانوادههای جانباختگان ابزار اهریمنی اعدام و همه مبارزان و دادخواهانی که برای لغو قتل حکومتی “اعدام” مبارزه میکنند میبیند و معتقد است ماشین کشتار رژیم جهلوجنایت “اسلام سیاسی” را میتوان با مبارزهٔ متحد همه نیروهای جنبش مترقی مردمی از کار انداخت.
“تشکیلات دموکراتیک زنان ایران” از همهٔ نیروهای مترقی و انساندوست جهان، بهویژه سازمانهای مترقی زنان، میخواهد ضمن اعتراض به برپایی محاکمههای فرمایشی که محاکمهشوندگان بههیچوجه از دادرسیای عادلانه در آنها برخوردار نیستند و پیش از آغاز نمایش محاکمه رأی دادگاه برایشان صادر شده است، تمام تلاششان را در فشار به جمهوری اسلامی بهمنظور متوقف کردن حکمهای اعدام در ایران بهکار گیرند. نباید اجازه داد سیاست اعدام، شکنجه، ارعاب، و ربودن فرزندان میهن از آغوش خانوادهها از سوی رژیم ولایی ادامه یابد. اعدام همچنان در تاریکروشنای صبگاهان سرزمین ما با چوبههای دار برافراشته جان دهها نفر از زندانیان ازجمله جان زندانیان سیاسی و عقیدتی ایران را تهدید میکند.
بههمین سبب نهادهای حقوق بشری و صنفی ازجمله “شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران” در آستانهٔ سفر “ندا النشیف”- معاون کمیساریای عالی سازمان ملل- به ایران، در بخشی از نامهای سرگشاده بهدرستی خطاب به ایشان میگوید:
“کدام نهاد حقوق بشری مستقل از حکومت، شما را میزبانی میکند؟ با همراهی نمایندگان کدام تشکلهای مستقل، به زندانها میروید؟ با همراهی چه کسانی از گورستانهای ما دیدن میکنید؟ چگونه از این سفرتان سیاستزدایی میکنید؟ چگونه سیاستمداران را از دایرهٔ تحقیقات خود و گزارش آن به جهانیان دور میکنید؟ چگونه به فرایند احکام اعدامها و حبسها مطلع میشوید؟ چقدر به استقلال قوهٔ قضائیه و عدم سیاسی کاریها در آن اعتماد دارید؟ شما چقدر حق دارید واقعیات را از زبان غیرحاکمان بشنوید؟ شما نمایندهٔ ٬موجود انسانی٬ هستید یا بخشی از قدرت دولتها؟ پاسخ این سؤالات دغدغهٔ امروز مردم ایران است.“
تشکیلات دموکراتیک زنان ایران اعتقاد راسخ دارد که برای لغو احکام اعدام و پایان دادن به فضای تهدید و ارعاب باید بهپا خاست و متحداً مبارزه کرد.
تشکیلات دموکراتیک زنان ایران
۱۰ بهمنماه ۱۴۰۲
بگذار زنده کند
آن دم که دستانت طناب دار را بر گردنش می اندازند
چشمان کودکت را به یادآر
و فکر کن که چشمان منتظ کودک اوست.
آن دم که دستانت طناب دار را به گردنش می اندازند،
صدای کودک خودت را بشنو:”بابا”
و فکرکن که صدای کودک اوست.
آن دم که دستانت طناب دار را به گردنش می اندازند،
چشمان منتظر مادرت را به یادآر
و به مادر او فکرکن.
آه، پیش از ضربه به چهارپایه،
برادرت را به یادآر،
و فکرکن که او هم می تواند برادر تو باشد،
بگذار زنده گی کند. . .