شماری از دوستان که عنوان ” اتحاد چپ ضدامپریالیست” را برخود نهاده اند ؛ در بیانیه ای که حال وهوای روزهای انقلاب را زنده می کند مردم را به مشارکت گسترده در انتخابات پیش رو فراخوانده اند. آن ها ضرورت و لزوم شرکت در انتخابات را چنین توضیح می دهند : ” در شرایط تشدید تهاجمات و تهدیدات دشمن امپریالیست / صهیونیست علیه جبهه مقاومت و در بطن آن ایران° مشارکت کم رنگ در انتخابات ضعف را به دشمن مخابره می کند و برای حفظ امنیت ملی خطرناک است .”
نویسنده گانِ فراخوان آن اندازه هم که در باره آن ها گمان می رود کور ویا کر نیستند که فریاد ناخشنودی مردم را نشنوند یا درد و رنج مردم را نبینند .” ما نیز هم چون شما از وضعیت نابسامان کشور آگاهیم . سقوط دایم ارزش پول کشور و کوچک شدن سفره مان را می بینیم .افزایش فقر را می بینیم .شکاف های فرهنگی و اجتماعی در صفوف ملت و… ” اگر می بینید این سیاهه ی درازدامن را کوتاه کرده اند نه از سر غفلت یا جانب داری است که از سر مصلحت اندیشی سیاسی است ” مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز ” در جای مثال چه لزومی دارد دشمن صهیونیست از کشتار مردم در خیابان ها و در پستوی شکنجه گاه ها و کور کردن و بر دار کشیدن جوانان آگاه شود . یا بر امپریالیسم آشکارشود که شکافی ژرف میان مردم و حکومت ایجاد شده است. هرچند در پندار نویسنده گان بیانیه این شکاف آن قدرها هم عمیق نیست زیرا تنها ” بخشی از مردم “! به انتخابات پشت کرده اند و این رویدادی پیش پا افتاده است که هر جا و در هر کشوری می تواند رخ نماید.نظرسنجی هایی که نشان می دهند نزدیک ۸۵درصد مردم در تهران قید شرکت در انتخابات را زده اند ؛ برساخته امپریالیسم است!!
برهمین نشان ” چپ های ضد امپریالیست ” ما در باره عاملان اوضاع بی سامان کنونی در توهم به سر نمی برند . و آن ها را ذیل عنوان کلی نیولیبرال انگشت نما می کنند . انصاف را دوستان ضدامپریالیست حجت را تمام کرده اند از این پس °خویش کاری مردم است° که در هر سطحی از کنش گری سیاسی °از جمله انتخابات° دست رد به سینه ی این جماعت بزنند. ما آن قدر ها هم روان پریش نیستیم که مسببان تیره روزی خود را برکشیم و بر مسند نماینده گی بنشانیم!! بنابراین ” به فرموده ” ! در انتخابات شرکت می کنیم اما به نیولیبرال ها رای نمی دهیم . اما درست همین جا° ناسازه رخ می نماید° که کار را بر ما° با همه سربه راهی سیاسی و التزام سنتی و دیرپا به ” هرقانونی” ° دشوار می کند : قضا را اگر همان نیولیبرال ها یا کارگزاران شان در جای تنها گزینه هایی ممکن از صافی شورای نگه بان گذشتند° در آن حال چه می باید کرد؟ چنان که پیداست ” همه راه ها به رم ( امپریالیسم ) ختم می شود .” نه خدایا هنوز گریزگاهی در چشم انداز هست چرا که در میان تایید صلاحیت شده گان لاجرم شماری هستند که هنوز در تعریف کلاسیک ما از نیولیبرال نمی گنجند ؛اگر چه به همان اندازه و بیش تر دست در خون مردم دارند . آیا آن ها گزینه های مناسب نیستند؟ مهم نیست در فرجام انتخابات چه کسانی برنده یا بازنده اند ؛ مهم آن است که ما مردم ایران به امپریالیسم نشان دهیم که گمان بد به خود راه ندهد؛ چرا که ما در هر شرایطی° با دست های تکیده از گرسنه گی°و لرزان از بیماری° به ریسمان حکومت خود چنگ می زنیم . ” ای یاوه، یاوه خلایق° مستی اید و منگ یا به تظاهر تزویر می کنید؟ “
برای پرهیز از درازگویی در نقد این بیانیه تنها چند جمله آن را نمونه وار پیش چشم خواننده گان می آورم تا عمق پریشان گویی دوستان ” ضدامپریالیست” ما آشکار شود:
” این در حالی است که کارگران و طبقات محروم اجتماعی که اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند به علت برخی محدودیت های تعیین شده برای نامزدی در انتخابات از جمله شرطِ داشتن مدرک کارشناسی ارشد از فرستادن نماینده گان خود به مجلس محروم شده اند” !!
نویسنده گان بیانیه می خواهند تلقین کنند که ” کارگران و طبقات محروم اجتماعی که اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند” از سد شرط های دیگر از جمله التزام عملی به … گذر می کنند؛ تنها مانع آن ها نداشتن مدرک کارشناسی است. دو دیگر آن که در میان این اکثریت محروم چند کارشناس ارشد هم وجود ندارد!!
صد افسوس که شرط داشتن کارشناسی ارشد ” کارگران و زحمت کشان” را از ورود به کارزار انتخابات باز می دارد!! اگر نه چنین بود ؛ می توانستند نامزد نماینده گی شوند و در صورت گزینش آن جا در سنگر مجلس از حقوی پای مال شده خود پدافند کنند!!
وکیل تسخیری زنده یاد همایون کتیرایی در دفاع! از وی استدلال می کرد با دو بار اعدامش در بی دادگاه نظامی شاه مخالفتی ندارد اما شش ماه محکومیتی که از بابت جعل سند به او داده اند عادلانه نیست!! نویسنده گان بیانیه به تاسی از پایوران رژیم ما را به ریش خند گرفته اند زیرا که فرا می خوانند از میان برگزیده گان شورای نگه بان به کسانی رای دهیم که با برنامه ی پیشنهادی آن ها توافق دارند؛ برنامه ای که از ظرفیت سبزهای آلمان و سوسیال دموکرات های سوئد بیرون است!
آن ها همچنین نشان دادند در راستای استیفای حقوق ” کارگران و زحمت کشان” اگر لازم افتد خود را به مخاطره می اندازند!!
درست است که در ماجرای سرکوب مردم مهر خاموشی بر لب می گذارند اما چون نوبت به فراخوان هایی از این دست برسد ° انصاف زا خطر می کنند و از آشکار کردن نام ونشان خود پروایی ندارند!!
***
در زمان هایی نه چندان دور هم پیمانان اصلی جنبش چپ در نگاه نخست اتحاد شوروی و اردوگاه سوسیالیسم بود. هر پیرایه ای- به حق یا ناحق- بر آن ها ببندیم ؛ نمی توان انکار کرد که آن ها با تمام توش وتوان خود ضد امپریالیست بودند . جبهه جهانی ضد امپریالیستی از این هم گسترده تر بود . جنبش های رهایی بخش ملی از گواتمالا تا ویتنام و حکومت های ملی گرا و مردمی در سراسر جهان در این شمار بودند . ما به خود مباهی بودیم که چهره هایی همچون نکرومه ، لومومبا ، ناصر ، مصدق ، سوکارنو ، دکترآربنز ، نهرو، هوشی مین و آلنده را در کنار خود داریم. روزگار اما به کام ما نگشت . کمابیش این جنبش ها و دولت های ملی گرا از میان رفتند. برخی برافتادند و شماری نیز زیر فشار سنگین سرمایه جهانی شده° راه استحاله را در پیش گرفتند. در شرایط چیره گی ضدانقلاب جهانی و رخوت و رکودِ جنبش های ضد سلطه° هنوز جریان های سیاسی و دولت هایی برجای °بودند که گردن به یوغ امپریالیسم نمی دادند. جمهوری اسلامی، عراق ، سوریه ، سودان ، سازمان آزادی بخش فلسطین و… شاخص ترین آن ها بودند. با همه زشتی و کراهت ِ منظری که در سیمای این رژیم ها حک شده بود؛ بارقه ای از سلطه ناپذیری در آن ها یافت می شد که ایستادن در کنار آن ها را توجیه می کرد. می توانستی بینی ات را با دستمال بپوشانی و در کنار آن ها با امپریالیسم پنجه در پنجه کنی. پوشیده نمانَد که رژیم هایی از این دست نه هرگز انقلابی بودند و نه دل در گرو پیش رفتِ اجتماعی داشتند . شورشیانی بودند که سلطه بیگانه را بر نمی تافتند. نظام سلطه هم چنان که سرشت ساختاری آن است هیچ صدایی را برنمی تابد از همین رو حضور کم پژواک چنان دولت هایی را نیز تاب نیاورد . برخی را به زور فروانداخت و پاره ای را در خود فروکشید.
اکنون از هم وندان جبهه مقاومت ضدامپریالیستی ، متحدانی روی دست ما مانده اند که ” نادره دوران اند” : طالبان، حوثی ها ، حزب الله لبنان ، حشدالشعبی، جهاداسلامی و…
تردیدی نیست که آن ها برآمده از ستم سرمایه داری و نظام سلطه ی جهانی هستند. تحقیرشده گان و به حاشیه رفته گانی که اینک با اندکی دست کاری °در فضای اختناق آمیزی که ارتجاع جهانی بر نیروهایِ مردمیِ خواهانِ پیش رفتِ اجتماعی تحمیل کرده است؛ سربرآورده اند و در هیاتی پیشامدرن در برابر ارتجاع سرمایه ایستاده اند . من با این داستان همنوا هستم که انگیزه های ضدامپریالیستی در میان پاره ای از آن ها دست کم در نمود رفتار سیاسی شان یافت می شود اما ستیزه آن ها با امپریالیسم نه از موضع منافع ملی که ریشه در توهمات عظمت طلبانه و همچنان منافع تنگ نظرانه آن ها دارد در نگاه آن ها مردم همان ابزار پیش برد چنین سیاست هایی هستند حتی اگر با تسامح بپذیریم که آن ها ضدامپریالیست اند این گوهر ضدامپریالیستی!! در انبانی از توهم، تردید ، تزلزل، پرخاش گری بیمارگونه، فساد سیاسی و اقتصادی، انحصارطلبی ، تنگ چشمی، خودکامه گی ، کوته فکری، آزمندی و فهرست درازدامنی از هنجارهای ضدانسانی و مهم تر از هرچیز بی برنامه گی و نداشتن چشم اندازی برای آینده گم شده است .جست وجوی این گوهر که اکنون از مس هم ارزان تر است از جستن سوزن در انبار کاه دشوارتر می نماید .آن هم در بهای هزینه ای به غایت سنگین که نه مردم و نه کنش گران سپهر سیاست توان پرداخت آن را در خود نمی بیند.
بن بست در روی کرد سیاسی ما اکنون خود را به کمال نمایان کرده است . ما در تله ای افتاده ایم که برساخته خود ماست. هنوز در درون ما هم دلی وجود ندارد که آیا هم وندان ” محورمقاومت” اگر از نمود رفتار سیاسی آن ها چشم بپوشیم در ماهیت خود دشمنان ما هستند یا دشمنان امپریالیسم. به بیان دیگرآیا آن ها ابزارهایی در دستان ما در پیکار با امپریالیسم جهانی هستند یا ابزار سرمایه جهانی برای سرکوب مردم. دل مشغولی دیگر این است که اگر این ” محور” ناکام شود؛ این بار مرزهای مقاومت را کجا و با عضویت چه نیروهایی برپا کنیم . امید آن است که ” چپ های ضدامپریالیست” انگشت اشاره را به سوی کوکلاس کلان و آل کاپو نگیرند.
ما این نکته ساده را از یاد برده ایم که سوسیالیسم یگانه بدیل سرمایه داری نیست – هرچند اندیشه سازان چندی در باره آن هشدار داده بودند – جای گزین دیگر آن بربریت است .
سرمایه همپای بحران های ریشه دارش می تواند ویروس بربریت نهفته در متابولیسم خود را از جمله در میان طیف گسترده ای از قربانیان اش انتشار دهد .سرمایه هرچه بیشتر در گرداب بحران فرو می رود ؛ اقشاربیشتری را همراه خود به درون گرداب بی اخلاقی سیاسی ، اجتماعی و انسانی فرو می کشاند . اگر چنین نیست رویداد ۷اکتبر و مانند آن را چه گونه باید توضیح داد؟ اگر ما با مصلحت اندیشی یا هرگونه توجیهی بر روی کردهایی از این دست چشم بپوشیم یا خاموش بمانیم آیا به سهم خود در ورطه ی بی اخلاقی نیفتاده ایم؟ هرچند رویداد هایی از قماش۷اکتبر در هم سنجی با جنایت های بی شماری که کدخدای جهان و همدستان آدمی خوارِ وی در جای جای جهان از جمله عراق ، لیبی ، بالکان و… یا در گوانتانامو و…و یا آدم کشان صهیونیست هم اکنون انجام می دهند ؛ کوهی در برابر کاه است .
آیا هنگام نرسیده است که به جای آویختن در دامن نیروهای ارتجاعی و مشروعیت بخشیدن به آن ها به ریسمان مردمی بیاویزیم که با منطق زنده گی خود ناگزیر ضد سرمایه و ضد سلطه اند؟ و با گوشت و پوست خود ستم سرمایه را احساس می کنند؟ آیا هر نیرویی که کنده و ساطوری را در دست گرفت و فریاد کشید ؛هم پیمان جنبش چپ و ضدامپریالیست است؟ تنها از منظر ” کار” می توان ضدامپریالیست بود و هم چنان ضدامپریالیست ماند نه از دیدگاه ” سرمایه” .
از چشم انداز آینده می توان بر اکنون پیروز شد نه از منظر گذشته .
یکم اسفند ۱۴۰۲
نویسنده مقاله ” از دوستان ” و عنوان ” اتحاد چپ ضدامپریالیست” استفاده کرده است.
ازدیدگاه من انها نه دوست هستند ، نه چپ و نه ضد امپریالیست .
حامیان نظام ولی فقیه درست مانند خود رژیم، دشمنان طبقه کارگر ،زحمتکشان و تمام مردم ایران هستند که مجددا خود را پشت عبای ولی فقیه پنهان ساخته اند !
انرژی که باید صرف مبارزه با حکومت اسلامی و انقلاب گردد ،متأسفانه صرف مبارزه با آن ها میگردد
تعدادی از باصطلاح هواداران و مبلغان نئولیبرال و همچنین از زندانبان تواب چپ و مریدان سایت معلوم الحال راه توده در بین امضا کنندگان پای بیانیه فوق قرار داشت. اینها هم حتما از جمع ضدانپریالیست هستند٫