برخی از تحلیلگران ایرانیِ مخالف با جمهوری اسلامی که درضمن با سیاستهای اسرائیل نیز به صورت جدی مخالفت میورزند، در تحلیلهایی که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به این سو ارایه کردهاند، بسیار نگران این نکته هستند که نکند در نقطهای همسو با سازمان «تروریستی» حماس بنمایند. و همین به تنهایی نشان از این واقعیت دارد که این تحلیلگران نه چیزی از تاریخ منطقه و نه از تاریخ جنبشهای ضداستعماری در نیمهی جنوبی جهان میدانند.
جنبشهای ضداستعماری را در نیمهی جنوبی جهان فیلسوفان اخلاق جلو نبردند. مردم عادی و جانبهلب رسیده سازمانهای آزادیبخش را در آفریقای جنوبی، الجزایر، نیجریه، فلسطین و بسیاری دیگر از نقاط جهان برپا کردند، و همه یک هدف مشترک داشتند: دفع استعمارگر. اگر تاریخ مبارزهی هر کدام از این سازمانها را بخوانیم، به موارد بسیار زیادی برمیخوریم که احیاناً از خطوط قرمزِ اخلاقیِ ما عبور کرده و دست به خشونتهای افراطی نیز زده باشند. اما این در جوهر قیامهای ضداستعماری است. مردم ستمدیدهی این کشورها چنان سرکوب وحشیانهای در طول دههها یا سدهها متحمل شدهاند که وقتی سرانجام علیه زور به پا میخیزند، ممکن است بخشی از رفتار انقلابیشان، به صورت واکنشی و در چارچوب اصل مقابله به مثل باشد. میتوانم در ادامه مثالهای بسیاری از این را در قیامهای ضداستعماری مردم آفریقا، الجزایر و امریکای لاتین بیاورم تا دیده شود نمونهی ۷ اکتبر موردی استثنایی نیست. اما برای جلوگیری از اطناب به موضوع مهم دیگری نوشته را ارتقا میدهم.
امروز در جنبش ضداستعماری مردم فلسطین تردیدی وجود ندارد که سازمان حماس جلودار مبارزه است. جلودار است چون پایگاه سفت ومحکمی در میان مردم ستمدیدهی خود دارد. ما در تحلیلمان بهتر است به جای دخالت دادن پارامترهای اخلاقی خود، کوشش کنیم از نگاه مردم فلسطین به رویدادها نظر افکنیم، اگر میخواهیم چیزی بر دانستههای خود بیافزاییم.
مهمترین برتری مبارزان حماس نسبت به دشمن خود، ایمان خللناپذیرشان به پیروزی نهایی است. این ایمان البته ریشه در ایمان مذهبی دارد وگرنه محال بود شصت نفر از خانوادهی کسی را بکُشند، پسران و نوههایش را ترور کنند، و ما باز هربار که او را در برابر دوربین تلویزیون میبینیم، لبخند بر لب داشته باشد. همسر اسماعیل هنیه، حاجا ام العابد، بالای تابوت شوهرش در حالیکه اشک میریخت، میگفت: «به شهیدان غزه سلام برسان حبیب من در این جهان و جهان پس ازین.»
این جمله، جملهی عمیقی است. و تاکنون مشابهش را من از زبان نزدیکان جانباختهای در کشور اسلامیِ خودمان نشنیدهام.
بسیاری از ما مخالفان رژیم در ایران در یک نقطه با ایادی و سران رژیم مطابقت داریم و آن نداشتن ایمان به مواضع ظاهریمان است. البته جمع کثیر زندانیان سیاسیمان را از این گزاره مستثنی میکنم. این فقدان ایمان، همان چیزی که زمانی فروغ فرخزاد نیز به نبودش پی برده بود، مهمترین عاملی است که ما را از سازمانیابی وتشکل بازمیدارد.
به سازمان حماس، نحوهی شبکهی تشکیلاتیاش، بخشهای سیاسی و نظامیاش، نفوذش در لایههای مختلف اجتماعی و فعالیتهای دو جانبهی رو زمینی و زیرزمینیاش اگر توجه خود را معطوف کنیم، نکات بسیار آموزندهای برایمان خواهد داشت. تمام این سازماندهی زیر سرکوب وحشیانهی رژیم آپارتاید و غیرانسانی اسرائیل صورت پذیرفته است. و این نشان میدهد بهانهای که بسیاری از ما در تحلیلهای سترون خود میآوریم که: به علت سرکوب ج.ا. امکان تشکل وجود ندارد، بنیانی عینی و قابل قبول ندارد. ما نمیتوانیم تشکل پیدا کنیم، چون امر سیاسی برایمان حالتی پستمدرن پیدا کرده و تبدیل به یک بازی تبلیغاتی و پوچ شده است. ما ایمانمان را به مبارزه علیه ستم از دست دادهایم. علت این که پس از چهل و شش سال ظلم بیوقفه هنوز رهبری برای مبارزات پیدا نشده، در بیایمانی خود ماست. اول لنین، گاندی، و یا ماندلا پیدا نشدند؛ اول ایمان برای مبارزه متولد شد، و رهبران پس از آن مبارزه را جلو بردند.
….
پاسخ تهران به ترور هنیه چه خواهد بود؟- خامنهای گفته: «خونخواهی». پس سوال این است که آیا حملهی هوایی این خواسته را برآورده میکند یا نه. کاملا پیداست که از این راه نمیشود یکی از سران رژیم اسرائیل را کشت و خونخواهی کرد. به نظر من در شرایطی که همه منتظرند ایران با گروههای متحدش دست به یک عملیات نظامی بزند، میتوان روی این ترجیح تهران هم درنگ کرد که چه بسا ج.ا. در کشوری دورافتاده یک سوءقصد به جان یک دیپلمات اسرائیلی ترتیب دهد: یک بمبگذاری در اتومبیل یا خانهی یک سفیر یا دیپلمات. این جوری هم حرف خامنهای محقق و هم خطر جنگ مرتفع میشود.
این که امروز سیلی از توابان “کمونیست” پیدا شدهاند که به منجلاب ضدانقلابی و حمایت از امپریالیسم و نئولیبرالیسم غربی ، سفیدشوئی صهیونیسم و سیاه نمائی حماس فرو رفتهاند و همه کاسه کوزه اشتباهات، دنبالهرویهای خود و فاجعهای را که به بار آوردند بر سر کمونیسم میشکنند تا خیانت و گمراهی خویش را پنهان دارند، این پرسش را در سطح پژوهشگران مطرح کرده است که ریشه این سقوط ایدئولوژیک و حتی اخلاقی در کجا قرار دارد.یکی از این عوامل مسلما در مبارزه عظیم ایدئولوژیک است که اطاق های فکری امپریالیستی با مهارت در نبرد با کمونیسم بکار میگیرند و از تمام ارتش مترجمان ، صنعت رسانهای، ،کانونهای ادبی و نویسندگی، روشنفکران خودفروخته، مطبوعات و روزنامه نگاران مواجببگیر ، و… استفاده میکنند تا مغزشوئی کاملی به وجود آورند. فقدان حزب قدرتمند کارگری که درمقابل این کوه اتهامات، جعلیات و دروغ ایستادگی کند و به مبارزه ایدئولوژیک دست زند، مشهود است و لذا ارتجاع در این عرصه به عنوان یکه تاز محض عمل میکند.
با درود
پژوهشگرانی که شما می گویید ، راه توده و ۱۰ مهریها و …. این روسوفیل های جدا شده از حزب توده هستند یا کسان دیگر ؟
راستی تا کی می خواهیم تمام تقصیرها رو گردن توابان و ضد انقلابها و آمریکا و اسرائیل و غرب و سرمایداری و امپریالیسم و ……. بیاندازیم ، به خودمون هم نگاه کنیم ، ما که بچه پیغمبر و معصوم نیستیم و در ضمن ما تا کی باید منتظر یک” حزب قدرتمند کارگری ” بمونیم ، مثل شیعه ها منتظر امام زمانشون.
با درود
مقاله به سئوالات شما در هر جمله و یا هر مطلبی جواب کامل داده است و به هیچ وجه همگرایی با نظرات متضاد شما که میفرمائید ؛
” آقای کوبان در تکمیل فرمایشات شما ” را ندارد !!
از نویسنده مقاله بخاطر روشنگری از فضای مسموم بوجود آورده شده در ایران و منطقه سپاسگزارم …
با تقدیرازطرح هوشمندانه مسله, شاید علاوه برتزلزل اعتقادی مطروحه جنابعالی بتوان درک سیاه و سفیدی, تک بعدی و قطبی به همراه توقف درایستگاه انتقادی و عدم توانایی در اراعه برنامه اقتصادی روشن, علمی و عملی برای آینده کشوررا نیز به آن اضافه نمود.
با درود
آقای کوبان در تکمیل فرمایشات شما.
غریبه پرستی بجای وطن پرستی .
ما به منافع لبنان ،حوثی ها ، فلسطین و روسیه بیشتر از منافع ایران و مردم خودمون ارزش قائلیم ، بیشترین وقت و انرژی را برای دفاع از منافع آنها صرف می کنیم و بقیه وقت و انرژی خودمون را به آمریکا ستیزی و اسرائیل ستیزی و غرب ستیزی مشغولیم.
چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است .
ولی از نظر یک آخوند حقه باز ، چی مهمه ؟؟؟؟
این در برهم چه ربطی داشت به “چرا ما از پس ج.ا. برنمیآییم”
آیا ما هم باید مذهبی بدون تعقل باشیم و یا بشویم!؟
یا باید به نقاط ضعف خود بپردازیم و از خود محوری ، خود خواهی و بهتر از دیگران بودن بکاهیم و به سازماندهی و انسجام فکر کنیم و دمکراسی را با تمام ضعف هایش به بهترین شکل ممکن اجرا کنیم و دشمن مشترک را با تمام کلک و تزویر هایش به فراموشی نسپارم!
ما در مرحله اول به یک جبهه فرا جناحی ،ملی دمکرات و بسیار هوشمند ومتحرک احتیاج داریم که هنوز آنرا درک نکرده ایم!