شعر که نه! یک بحر طویل خسته کننده،
با مضمونی کهنه،
برای یک خوانندهی چند ساحَتی،
یا بقول غربیها یک Renaissance man
با دانشی عمیق، تازان در میدان تاریخ،
تفسیر، سیاست، جامعهشناسی، و غیره و غیره.
ستارهی رو به صعودِ آسمانِ ایرانِ شاهنشاهی،
در آیندهی نزدیک. آمین یا ربّالعالمین…!
کودتا
درست از روزی که هوش مصنوعی آمده
قانون جاذبه هم دیگه هیچی
آب سربالا میره
و هر خوانندهی دستگاه رَپ،
گوشهی آی نقی،
با تارهای صوتیِ خَشدار
و صدای حَلقی تودماغی،
نیمی مدّاحی در امیریه،
نیمی پاپ در فرشته،
میشه یه پا تاریخدان:
«ای آقا…،
چه کودتایی!
چه کشکی،
چه دوغی
یعنی میگی شاه مملکت،
با اون مقام و منزلت،
حق نداره نخست وزیر خودشو برکنار کنه؟
یه آدم دوچهره،
علیل، بیمار، بیمایه،
خالی از کاریزما،
گدایِ تابعیت سوئیس…
روانش شاد ارتشبد نصیری!
یَلی بود آن قهرمان…
افسوس…
چه شهامتی!
پرید توی کُماندکار*
تنها، با یک گماشته،
که دستگیر کنه نخستوزیر خائن رو
مأمور اجنبی رو،
افسوس که توده نفتیها،
نوکران استالین،
خراب کردن کار رو،
درست سرِ بزنگاه
اگه نبود اون روانشاد،
ما ساواک پیدا نمیکردیم که
با آن عظمت،
با آن مهابت،
با آن کارایی،
حافظ مام میهن از چنگال ارتجاع سرخ
مرتیکهی دیکتاتور،
زد مجلسو منحل کرد!
با اونهمه نمایندهی خائن به میهن،
از دم زیر بلیت انگلیس
(عین مواجب بگیرهای آیپک در همین کنگره)
کدام کارشکنی در کار نهضت داداش…
با پول انگلیس رفته بودن مجلس،
تکلیف داشتن دفاع کنن،
از منافع بریتیش پترولیوم،
نهضت ملّی شدن نفت…!
به رهبری مصدّق…!
چه حرفها میزنی هان…،
پس رضاشاه کبیر چی؟
کم خون دل خورد پای سرفرازیِ ایران؟
دلت خوشه هان…!»
-می بینی بررسیِ تاریخی را تو رو خدا…؟
میبینی ویل دورانتِ عصرِ هوش مصنوعی را…؟
«گوش نکن به روایت این خائنین،
نوکران شوروی!
من خودم تاریخدانم،
یه آمریکانوفیلِ دو آتشه،
رمزِ «عملیات آژاکس» را شخصاً در آوردهام
سَنَد پیدا کردهام دست اوّل،
از ویکیپدیا، یوتیوب، فیس-بوک…،
خاطرات داییِ بزرگ خودم…
از آرشیو سازمان سیا…،
(با پارتیبازی سناتور لِندزی گِرَم**
چند سال پیش عریضه دادم به ایشان،
از جانب خود و دوستان،
ایران…، بمب…، بمب…، بمب…)
خودم سند زیر خاکی کشف کردهام،
که کِرمیت روزولت،
فقط برای ایرانگردی اومده بوده،
با یک چمدان دلار،
مخفیانه از راه کرمانشاه،
با اسم مستعار،
ویزای توریستی داشته،
برای مُشرّف شدن به حضور آیتالله کاشانی
اهدای دلار،
به صندوق قرضالحسنهی مسجد آقا بهرام،
شرکت در مراسم باشکوه عاشورا
در تکیهی محلّه پامنار،
تناول خورشت قیمهی نذری،
مصافحه با شعبان بیمخ،
روبوسی با طیّب حاج رضایی،
خوش و بش با بنیانگذاران دلیر فداییان اسلام،
جویا شدن از احوالات پااندازهای محلهی جمشید،
تدارکات، سازماندهی،
آمادگیهای قبلی، تمرین، اجرا…
و کسب تجربه برای کودتاهای بعدی
در گواتمالا،
شیلی،
ونزوئلا،
اوکراین…
چه کودتایی مرد محترم…!
زاهدی…؟
والاحضرت اشرف…؟
اِم-آی-سیکس…؟
سیا…؟
اینا کارهیی نبودن
این خود مردم بودن،
خودجوش ریختن تو خیابونا،
یه روز سینه چاک کردند:
یا مرگ یا مصدق…!
روز بعد داد زدند: مرگ بر مصدق…!
با لبان کف کرده، نادان، ناآگاه،
مگه خودت نمیگی دموکراسی؟
ملکه اعتضادی مردم نبود؟
پری آژدان قزی،
خانم رئیسای شهرنو،
مردم نبودند…؟
شعبان بیمخ،
طیّب حاج رضایی،
پادوهای میدون بار،
مردم نبودند…؟
همه یک صدا شعار دادن،
«ما شازدهی قاجار نمیخوایم…، نمیخوایم…»
«فاطمی…، فاطمی…، خودت یه پا خائنی…»
مگه خودت نمیگی دموکراسی؟
پیداش میکردن،
همونجا سلّاخیش میکردن،
فدائیانِ اسلام
راستشو بخوای…
اون خائن خودش از خداش بود کودتا بشه،
راحت شه بره احمدآباد
بقیه عمر خودشو گرم کنه زیرِ کُرسی
قدم بزنه توی باغ،
هلو بچینه از شاخه،
دون بپاشه برای مرغ و خروسهاش…»
-میبینی بررسیِ تاریخی را،
پلوتارخِ عوام را…،
در عصر هوش مصنوعی…؟
مگه میشد به شاعر بگی:
برا اینجور آدمها شعر نگو بابا…!
نمیدانم چه فکرهایی میکرد با خودش…
«مگه خودتون نمیگین دموکراسی؟
حضرت آیتالله کاشانی شخصاً همشون را دعا کرد،
«این آقا به شاه و قانون اساسی خیانت کرده،
سزایش از نظر شرع مقدس اعدام است.»
حرفهایی میزنی هان…!
افسوس که والاحضرت فوت شد
و گرنه میآوردم تو برنامه
زنی بود بس مدیر،
بس مُدَبِّر،
بس قاطع،
بس مشاور لوی هندرسون +
بس پادوی ام-آی-سیکس،
بس کودتاچی،
بس زخم زبان به شاه،
نقش تاریخی خودشو خوب بازی کرد،
در روزهای خطیر سرنوشت ساز
والاحضرت پس از کودتا شد بس نیکوکار،
بس سازمان زنان،
بس قاچاقچی،
بس مافیایی،
بس پورنوگرافی،
بس مردباز
این روزها مرقد مطهّر ایشان غُلغُلهست
سلطنتطلبها،
فالانژها،
نئوفاشیستها،
پارس شووینیستها،
کوروش داریوشیها،
از پاریس گرفته تا لندن،
تا لوس آنجلس و تلآویو،
میروند زیارتِ قبر والاحضرت
اذن دخول میگیرند،
وارد حرم میشوند،
زیارت نامه میخوانند،
لعنت میفرستند به روح کریمپور شیرازی،
حسین فاطمی،
افسران تودهیی،
و هرچی چپِ از خدا بیخبره
و همصدا با ملکه شعار میدهند:
«مرگ بر سه مفسد،
ملّا، چپی، مجاهد…»
یادش بخیر سوسن، آغاسی، جبلّی،
سرشار، بنان، منیر وکیلی،
کلنل وزیری، دهلوی، منفردزاده،
و رادیوی پیش از سایه…،
فضای شهر را آهنگین میساختند
و دیکتاتوری شاه را پارهیی تابآوردنی
تا که یک روز بیهوا،
یک سواریِ آریا شاهین جلوی پایت میزد روی ترمز،
سرِ شهیاد، ژاله، فوزیه،
که تو را بیاندازد بالا کت بسته،
ببرد اوین،
بیاندازد زیر کابْلِ عضدی، تهرانی
مقابل چشمان نصیری، ثابتی
نوستالژیِ خواننده-تاریخدانهای فوتوژنیک بوتوکسی
مبارزانِ یوتیوبی،
با آن سطح سوادها،
و ادا اطوارهای خروسهای لاری،
در عصر هوش مصنوعی
که دیگه هیچی سر جای خودش نیست
لقمان تدین نژاد
آتلانتا، ۱۴ نوامبر ۲۰۲۳
*-کُماندکار=جیپ ارتشی
**- سناتور Lindsey Olin Graham
+ Loy W. Henderson
-میگویند خروس بقدری مغرور است و نقش خودش را در مقیاسهای کیهانی کلیدی میداند که هرجا مینشیند شایعه میاندازد که هموست که هرروز با قوقولی قوقو های خودش خورشید را به آسمانها احضار میکند.