پیر دو کوبرتن، بنیانگذار بازیهای المپیک در عصر معاصر گفت: «تنها پیروز شدن در زندگی شرط نیست بلکه اصل تلاش کردن است. تنها غلبه کردن بر حریف شرط نیست بلکه اصل خوب نبرد کردن است.»
در المپیک ۲۰۲۴ پاریس برای اولین بار در تاریخ این بازیها میزان شرکتکنندگان زن با مرد برابر بود و اولین دستاورد مهم آن جابجایی مرزهای این شکاف تاریخی جنسیتی است.
«جنسیت» به عنوان نماد و یکی از عوامل مهم تبعیض و نابرابری تاریخی انسانها از همان روز نخست و در مراسم گشایش بازیها مورد توجه ویژه برگزارکنندگان بود. حضور پررنگ کوییرها در کنار تصاویر غیرمعمول از بدنهای «غیرورزشی» پیامی حاکی از تامل بر مفهوم «انسانیت» بهطور عام و حق برابر در حضور داشتن از یک سو و از سوی دیگر به رسمیت شناختن و اعتبار دادن به «دیگران» در یکی از بزرگترین گردهماییهای بشری داشت.
در مقابل این دیدگاه مترقی از همان ابتدا پاسداران نظم کهن و یکی از نمایندگان همیشگی آن یعنی مذهب و کلیسا و دیگر نیروهای ارتجاعی با تعابیر خاص خود، این مراسم را مبتذل و حتی توهینآمیز خواندند، تا جایی که برگزارکنندگان مجبور به ادای توضیحات اضافی و حتی حذف ویدئوی مراسم بازگشایی از صفحات رسمیشان شدند تا مبادا این درگیری از همان ابتدای کار اصل بازیها را تحتالشعاع قرار دهد. این در حالی است که مراسم بازگشایی المپیک در پاریس بر اساس نظر منتقدان حرفهای تیزبین و سختگیر این عرصه از موفقترین رویدادها در طول تاریخ المپیک بوده است و تنها بدعت خروج از استادیومهای سربسته ورزشی و اجرایش در فضای باز شهری آن را «بهترین» میکند.
از آغاز در واقع شاهد برخورد و تضادی در نظریهها هستیم. از یک سو تاکید و تلاش برای تثبیت دیدگاه انسانی و ضدتبعیض در این بازیها و از سوی دیگر انسانزدایی از کسانی که «خودی» نیستند در مقابل آن و استمرار همان نگاه کهنه بالا به پایین که خود را در قضاوت دیگران صالح و متعهد میداند.
این نوع قضاوت را به خوبی در واکنش به حضور بوکسور الجزایری خانم ایمانه خلیف در مسابقات میبینیم و شاهد ظهور متخصصین آماتور ژنتیک از هر گوشه جهان هستیم که از فراز معیارهای سفت و سخت ارگانهای مسئول المپیک، او را «مرد» اعلام میکنند. بار دیگر «جنسیت» و «تن» کارزار نبرد میشود.
در کنار این وقایع اما آن نبرد ورزشی خوب که پیر دو کوبرتن به آن اشاره میکند چیست؟ و نماد آن در المپیک پاریس چه بود؟
باز هم بهترین نماد این نبرد خوب در شکستن مرزها بود.
ایران و ورزشکارانش، چه آنها که از جغرافیای مرزهای آن به پاریس رفته بودند، چه به عنوان اعضای تیم کشورهای دیگر و چه بدون پرچم و به عنوان اعضای تیم پناهندگان، همه نشانی از شکستن مرزهای موجود بودند که سیاست به آنها تحمیل کرده بود.
نبرد خوب، صلاح شریعتی کشتیگیر کُرد وزن ۱۳۰ کیلوگرم فرنگی بود که با پرچم جمهوری آذربایجان بر روی تشک از امین میرزازاده لُر شکست خورد و بر روی شانههای این برنده مدال برنز المپیک پاریس و در کنار دیگر اعضای تیم ایران با کشتی حرفهای وداع کرد و کفشهای کشتیاش را از پا درآورد.
لحظه تجلیل صادقانه انسانهای ساده از یک عمر تلاش و مبارزه حریف مقابل در ورزش.
نبرد خوب، شکست رضا علیپور این سنگنورد رشته سرعت و پیشکسوت ایرانی در مقابل جولیان دیوید هجده ساله از کشور نیوزیلند بود. علیپور به گفته خودش با کمترین امکانات و با سالیان تمرین در یک دخمه تبدیل به اسطوره این رشته ورزشی در جهان شد و رکوردهای آن را جابجا کرد.
او در پاریس خطاب به مسئولان ورزشی کشورش گفت: «به من چی دادن؟ چی میخوان؟ من سوالم اینه. من همین که مدال میارم واسه مردمه. به من هیچی ندادن.»
جولیان دیوید این جوان ورزشکار از نقطهای دیگر در جهان، هنگام شکست این قهرمان ایرانی در مقابلش زانو زد و احترامش را به او صمیمانه ابراز داشت. او از نسل جدید ورزشکارانی است که در رقابتها ارزشهای انسانی را پاس میدارند.
نبرد خوب، مبارزه دوباره ناهید کیانی و کیمیا علیزاده در رشته تکواندو بود، این رقبا و رفقای دیرین. کیمیا علیزاده این بار در زیر پرچم کشور بلغارستان به نبرد خود برای قهرمانی میپرداخت. یکی برنده مدال نقره شد و دیگری برنده مدال برنز المپیک پاریس.
کیمیا علیزاده پس از دریافت مدال برنز گفت: «من برای تیم کشور بلغارستان، برای ایران و مخصوصا برای پناهندگان مدال آوردم.»
صحنه در آغوش گرفتن ناهید کیانی و کیمیا علیزاده پس از جشن دریافت مدال المپیک از رسانههای رسمی رژیم حاکم در ایران حذف و سانسور شد.
انسانزدایی از امثال کیمیا علیزاده روشی است که دیکتاتورها به صورت تاریخی در جغرافیای خود اعمال میکنند. میگویند اگر با ما نباشی، اساسا وجود نداری. همانگونه که عدهای دیگر میگویند که کوئیرها نباید اینچنین در المپیک دیده شوند. همانگونه که میگویند ایمانه خلیف مرد است و حق حضور در رشتهاش را ندارد.
همانگونه که عدهای به نام اپوزیسیون همین رژیم دیکتاتوری در ایران میگویند مبینا نعمتزاده، این دختر جوان هجده ساله و دارنده مدال برنز در وزن ۴۹ کیلوگرم تکواندو در المپیک پاریس حق ندارد عقاید مذهبی داشته باشد و اگر کسی از او حمایت کرد برایش خطونشان میکشند که در صف هواداران رژیم حاکم در ایران است. شاید اینها واکنش او به مرگ ژینا (مهسا) امینی را ندیده باشند.
میگویند مبینا نعمتزاده حق ندارد سهمیه آموزش عالی در دانشگاه کشورش را داشته باشد و اگر قهرمان جوان المپیک که تا اینجای عمر خود را به ورزش حرفهای اختصاص داده در پی کسب مراحل عالی علمی باشد رانتخوار است و باز شاید فراموش میکنند که این دختر جوان در کشوری زندگی میکند که برای حق ابتدایی آموزش عالی رایگان باید از تریبون المپیک جهانی مطالبهگری کند.
تلاش مبینا نعمتزاده برای کسب علم و دانش در ادامه مسیر زندگیاش نبرد خوب است.
انسانزدایی همچون انسانگرایی مرز نمیشناسد.
انسانزدایی همانگونه زانوی پلیس را بر گردن جورج فلوید آفریقایی- آمریکایی میفشارد که بر گردن مهدی موسوی نوجوان مهاجر افغان در خیابانهای ایران.
انسانزدایی مرزهای خود با دیگری و دیگران را برجسته میکند تا جایگاه و پایگاهش را به عنوان قاضی و مقام برتر و دارای حق تشخیص صلاحیت تثبیت کند.
انسانزدایی مرزهای افسارگسیخته و مغشوشی دارد، گاهی در لباس دیکتاتور است و گاهی در لباس اپوزیسیون آن. گاهی راست است و گاهی چپ. اما یک امر قطعی است. انسانزدایی سرچشمه ظهور فاشیسم در رنگهای گوناگون است.
انسانگرایان اما زبانشان ساده است:
٭« انسان انسانیت،
انسان هر قلب،
که در آن قلب، هر خون،
که در آن خون، هر قطره،
انسان هر قطره،
که از آن قطره، هر تپش،
که از آن تپش، هر زندگی،
یک انسانیت مطلق است.»
٭٭ نبرد خوب شهامت و امید به پیروزی است که میتواند آینده را در دست بگیرد.
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
٭قصیده برای انسانِ ماهِ بهمن – احمد شاملو
٭٭ «بازیهای المپیک، مظهر این حقیقت است که: شهامت و انرژی جوانی همراه با امید به پیروزی میتواند آینده را در دست بگیرد.» پیِر دو کوبِرتَن
ایران نیزبرای اولین بارودربحبوحه سرکوب قیام۵۷ درجام جهانی آرژانتین شرکت کرد.بخاطراعتراضهایی ازسوی ناصرحجازی وعلی پروین؛..سرمربی تیم مهاجرانی برنام قلیچ خانی بعنوان بازیکن تیم ملی خط کشید.قلیچ خانی ولواسانی بخاطر مخالفت با رژیم پهلوی مجبور به مصاحبه تلویزیونی و “ندامت ” شده بودند.
نظامیان حاکم برآرژانتین دست درقلع وقمع گروههای چریکی وکشتارمبارزان داشتند.تیم آرژانتین درآستانه حذف شدن بود ودر بازی گروهی برای صعود لازم بود تا تیم پرو را با ۴ گل شکست دهد.درآن بازی در مقابل تحویل چند زندانی مبارز اسیر پرویی درکشورآرژانتین ویک تبانی شرم آور تیم پرو۶-۰مقابل آرژانتین بازی را واگذارو“شکست”خورد.تا آرژانتین به دوربعد صعود کند.در روز بازی فینال شکنجهگر و زندانیان درکنار هم از خوشحالی داد میزنند:«ما بردیم! ما بردیم!»؟؟
ملی پوشانی که اعدام شدند:ازحبیب خبیری و فروزان عبدی در دهه۶۰تا نوید افکاری درسال ۹۹
علم؛ورزش؛هنر و….ابزاریست در دست جنایتکاران برای ادامه زندگی ننگین خود.
جناب کهنسال بالاخره از روزه خوانی به دنیای ورزش روی آورده اید و نام کشورهای مختلف را برده اید.میبینید که ملتهای جهان برای کشور خود نامی دارند و برای افتخاراتی که ورزشکاران کشورشان میآورند شاد و خوشحال میشوند . شما چرا به آنها اعتراضی نمیکنید که نباید از کشورشان دفاع کنند و دفاع از کشور”ارتجاعی” است و “انترناسیونالیستی”نمیباشد؟حتماخواهید گفت که هیچ کشوری به پای فاشیستی نطام ایران نیست ! البته شما با تمام کشورهایی که با اسرائیل مشگل دارند همین مشگل را دارید،همانند همان پرنده ای که سر در برف دارد و دنیای دیگری را نمیبیند.این مطلب در رابطه مشگل کج فهمی شماست که اینجانب با بیش از بیست سال فعالیت با نام های مستعاری از قبیل؛ آرش ، آشنا، باران ، خوشخیال و ..در دو سایت پیک ایران و اخبار روز مقاله و کامنت گذاری هنوز شما مرا طرفدار نظام میدانید ! روزی که زینب جلالی دستگیر شده بود در حمایت از او به پای دار بردن خود را با تیتر “خواب و بیداری در همین سایت آوردم “.
باز در خدمت شما خواهم بود !
سال۴۶زمانیکه قلیچ خانی درامجدیه به اسرائیل گل زد و تهران شد فلسطین و زمانیکه جرج حبش ها و لیلا خالدها بر علیه اشغالگران اسراییل مبارزه میکردند.دانش آموزقاطی جمعیت بودم! شماحالا ازخواب بیدار شدی و شیفته سنوار و حماس! و زیر سرود سلطانپور هم برای هنیه سینه میزنی؟! در۲سال اخیر بعد از خیزش ژینا؛هزاران تظاهرات و اعتصاب ریزودرشت توسط کارگران؛معلمان؛پرستاران؛دانشجویان؛بازنشستگان؛زندانیان؛کامیون داران با شعارهای اقتصادی سیاسی درجریانست(اعتصاب مدرسه انقلاب) وغارت وسرکوب توسط “حاکمان وطن”!چشم بر روی همه آنها بسته وآنها را “توطئه اجانب” وبه غرب وصل میکنی.گرامیداشت جانهای شیفته و صحبت از جنبش دادخواهی را هم “روضه خوانی” مینامی.سخن از دار بر کسان دگر گو و نه من!طرفداری ازنظام که شاخ و دم ندارد؟چه کسی بهتراز همین داعشی های حاکم میتواند سرزمین غنی را به این روز انداخته وزیرساختها را نابود کند؟بیچاره آنان که۲۰ سال “مبارزات” تو را تحمل کرده اند.پیک ایران که تعطیل شد آخرعاقبت اخبار روز بخیر!
جبهه وسیعی ضد انقلابیِ که مرزبندی روشنی میان ایران و جمهوری اسلامی ندارند و ایران را جمهوری اسلامی و متعلق به جمهوری اسلامی می دانند ، از این منطق نادرست به این نتیجه گیری فاجعه بار میرسند که برای نابودی جمهوری اسلامی باید ایران را نابود کرد. اینان در صف میهندوستی تروتسکیستها و جهان وطنی هائی قرار می گیرند که مردم تحت ستم جهان را فرا می خوانند از مبارزه برای حقوق ملی خویش دست برداشته و در دنیای جهانی شدن سرمایه به تمکینات و اوامر امپریالیستها تن در دهند.
اگر دانشجویان و دانشمندان ایران در سراسر جهان در عرصه های علمی موفق شوند، روز عزای آنها است.اگر در المپیک، تیم های ورزشی ایران به مصاف حریفان روند، آنها بر ضد تیم ایران شعار می دهند و صفحات فیس بوک را با اظهار نظرات سخیفانه خویش با عربده جوئی های “انقلابی” که گویا آنها “انترناسیونالیست” و ضد میهن پرستی هستند، آلوده می کنند .
این عده به پاسخ های افشاء کننده کسی هم کاری ندارند و باز هم دروغهای تبلیغاتی بیگانگان را تکرار می کنند…
ایران فعلا مال همه ما ایرانیها نیست که به مدال آوران داخلی اش افتخار هم بکنیم. بارها دیدیم که مدال ورزشی شان را به ملارهبر خامنه ای کودک کش هدیه کردند. ورزشکاری اگر مستقل باشد بدون تایید سپاه تروریستان غیر ممکن است به مسابقات خارجی فرستاده شود یعنی ابتدا وفاداری خودشان به حکومت شیعه فاشیستی را باید ثابت کنند. از ورزشکاران داخلی رژیم ملایان استفاده پروپاگاندایی میکند همانطور که کشورهای کمونیستی بلوک شرق سابق و هیتلر هم میکردند. باید مواظب بود در دام و تله رژیم منفور نیافتیم که مدال آوری ورزشکاران را هم بنام خودش مصادره میکند. نه به هرکسی و هر چیزی که در خدمت رژیم شیعه فاشیستی باشد تا نشان دهد ورزشکاران و غیره برای آرمان ایدئولوژیکی اسلام افتخار آفرین هستند. ببینیم حالا چند نفر از ورزشکاران ارسالی رژیم به المپیک فرانسه دیگر به ایران برنمیگردند و درخواست پناهنده گی بکنند؟ فریب برانگیختن حس ناسیونالیستی رژیم ضد ایرانی را نباید خورد که هورا یکی مدال گرفته و با سرود و پرچم جمهوری اسلامی!!
ایران مال همه ایرانی هاست.
آنهایی که در داخل کشور با تمام محدودیت ها که برایشان وجود دارد تلاش می کنند تا هنرهایی را زنده نگهدارند و یا در زمینه ورزش تلاش های جهانی می کنند انسان های ارزشمندی هستند، باید گفت اینکه حکومت از موفقیت آنها بگونه ای می خواهد استفاده کند این حرکت مربوط به شیادی حکومت است این شیادی های حکومت باعث نمی شود از ارزش کار این ورزشکاران و هنرمندان کم شود.
اینکه فردی در دو سلدورف جا خوش کرده است و برای دیگران حکم صادر می کند و خواهان تعطیلی همه چیز است تا حکومت فعلی ساقط شود منطقش از آن منطق های مجاهدینی رجوی نشان است
مقاله جالبى نوشته اید آقاى مهرداد و درباره “انسان” سوالى دارم (گرچه گویا شما علاقه اى به پاسخ دادن سوالها ندارید) وقتى از “انسان” بطور اعم سحبت میکنید مشگل ایجاد میکند چرا که تمامى دیکتاتور،جانیان،سرکوبگران، تجاوزگران، چپاولگران و ددمنشان هم “انسان” هستند (تمامى علائم و اجزا بدن انسانى را دارند). شخصى که از تریبون اجتماعى خرافات و بنده گى را تبلیغ و ترویج میکند (حال بهر دلیلى) هم “انسان” !! هست . بیائید سعى کنیم جو گیر نشویم و مقاله خوبى همانند مقاله بالا را به احساسات و شور آنى آلوده نکنیم
با سلام و ممنون از شما. عذرخواهی میکنم اگر سؤالی از من کردید و ندیدم تا پاسخ دهم.
به نظر من تفاوت ما هم باید در همین باشد. اساسا نوع برخورد ما با «بدترینها» در اجتماع است که میزان درک انسانیمان را نشان میدهد. مواجه شدن با «بهترینها» چندان سخت نیست.
اینها تولیدات یک اجتماع هستند و همه مواردی که برشمردید مسئولیت اجتماعی ما را در پایان دادن به پلشتیهای اجتماعی دوچندان میکند. این سؤال شما در واقع به ما به عنوان یک اجتماع بازمیگردد که چه میکنیم و چه کردهایم که با این افراد طرف شدهایم؟ و نه این که آنها چه هستند؟ راه سادهای هم البته به صورت تاریخی وجود داشته و آن حذف فیزیکی «بدها» بوده است و این نوع خشونت راه حلی پایدار برای اجتماعی سالم نبوده است. با خرافات نیز باید به عنوان یک پدیده اجتماعی برخورد کرد و پرداختن به معلول و سرکوب یک جوان نباید سطح مبارزه سیاسی – اجتماعی را تنزل دهد. صحبت کردن از این جوان از نظر من اشاره به یک معضل اجتماعی میکند و نه توجیه آن. ممنونم