شنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۳

شنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۳

بازدید!

ابتدا این خبر را بخوانید:

یکی از کارگران نفتی شاغل در پارس جنوبی به دلیل گرمازدگی فوت کرد. این کارگر که عصر روز دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ در حال پاکسازی دودکش واحد بخار پالایشگاه اول مجتمع گاز پارس جنوبی در عسلویه بوده، بر اثر گرمای شدید و کاهش سطح هوشیاری از حال می‌رود. با ورود تیم امدادی، تلاش برای احیای این کارگر ۴۹ ساله بی نتیجه بوده و جان می‌بازد. شرکت مجتمع گاز پارس جنوبی در اطلاعیه‌ای در این رابطه آورده است: این فرد از پرسنل پیمانکار بازرسی فنی، در حین انجام کار دچار گرمازدگی و کاهش علائم هوشیاری می‌شود و به بیمارستان نبی اکرم (ص) عسلویه اعزام شده و علی‌رغم تلاش کادر درمان، متاسفانه وی فوت می‌کند.

بازدید

…آمده بودند بازدید.
هرکدام‌شان نماینده‌ی یک کمیسیون بودند.
کمیسیون انرژی، کمیسیون تلفیق و کمیسیون اصل نود.
توی شاتل خاکستری رنگی نشسته بودند و از پشت شیشه‌ی مه گرفته‌ی شاتل، بیرون را می دیدند. انبوهی از آهن داغ و براق زیر لهیب شعله‌های آتش ذوب می شدند.
راننده‌ی شاتل که جوانکی لاغر و باریکه‌اندام بود، پرسید: «ماسک نمی‌زنید!؟»
سه تایی خندیدند و انرژی‌ئی گفت: «نه»
اصل نودی چشمکی به دو همکار دیگرش زد و گفت: «می‌زنیم»
تلفیقی گفت: «بعداً می‌زنیم» و دوباره به هم نگاه کردند و ریز خندیدند.
راننده دید، هم چشمک‌شان را دید و هم خنده‌های ریزشان را اما هیچی نگفت، فقط توی دلش فحش داد. مخاطب فحشش معلوم نبود.

اواسط خرداد بود اما گرما بیداد می‌کرد. دماسنجِ دمای بیرونِ شاتل، روی پنجاه تا پنجاه و دو بازی می‌کرد. لایه‌ی تار و نازکی از رطوبت روی شیشه‌ها نشسته بود و لحظه به لحظه غلیظ‌تر و پررنگتر می‌شد.
از درِ پالایشگاه که وارد می شدند، سه‌تایی پیاده شده بودند تا گیت پاسِ مهمان بگیرند.
از درِ شاتل تا ورودیِ گیت، بیست متر هم نمی‌شد اما نفس‌شان پس رفته بود.
شرجی، نای‌شان را بریده بود. نتوانسته بودند تا درِ گیت هم بروند. دوباره با شتاب پریده بودند توی شاتل و دریچه‌های کولر را روی خودشان فیکس کرده بودند.

تلفیقی از راننده پرسید: «خیلی وقته عسلویه‌ای؟»
راننده گفت: «بیس و دو سه سالی میشه» و اضافه کرد: «از وقتی توتال بود. فاز دو و سه»
انرژی‌ای با تمسخر پرسید: «توتال چیه!؟»
راننده خندید و گفت: «بزن تو گوگل دکتر!» سه‌تایی به هم نگاه کردند و با لب‌هایشان شکلک درآوردند.
راننده از توی آیینه شکلک‌هایشان را دید و دوباره توی دلش فحش داد به مخاطبی که معلوم نبود.

اصل نودی پرسید: «الآن کسی کار هم می‌کنه توی این گرما!؟»
راننده ساختمان‌های آجریِ رنگ‌باخته و کانکس‌های زوار در رفته‌ی روبروی‌شان را نشان داد و پرسید: «ساختمونا رو می‌بینید؟»
تلفیقی گفت: «خب!»
راننده گفت: «هیچکی نیس توشون»
انرژی‌ئی پرسید: «اِه، نیومدن یعنی!؟» و قلم و دفترچه‌ی کوچکی از جیب کتش بیرون آورد تا چیزی یادداشت کند.
راننده گفت: «سایتَن دکتر»
هر سه بهت‌زده به هم نگاه کردند و تلفیقی پرسید: «تو این گرما!؟»

راننده، ماشین را از کنار مخازن بزرگ کاندنسیت عبور داد و مقابل واحد بازیافت گوگرد توقف کرد.
تسمه نقاله‌ی درازی که فقط قسمت ابتدایی‌اش دیده می‌شد، زیر دانه‌های ریزِ گوگرد سُر می‌خورد و بالا می‌رفت. تانکر استوانه‌ایِ غلتک مانندی دور محوری افقی می‌چرخید و گوگردها را روی نوارنقاله‌ای پوسیده تُف می‌کرد.
آدم‌هایی با لباس‌های سفید و بیلرسوت‌های رنگ به رنگ دور و برِ استوانه‌ی غلتان ایستاده بودند و از زاویه‌ی دید مسافرانِ شاتل، زیر چرخش آن له می‌شدند.
تلفیقی پرسید : «ماکِتَن اینا!؟»
اصل نودی گفت: «آدمَن گمونم!»
انرژی‌ئی گفت: «تو این گرما آخه!؟»

راننده دکمه‌ای را فشار داد و درِ شاتل را باز کرد: «می‌خواید پیاده شید؟»
هجمی از بوی گوگرد مذاب و کاندنسیت توی بستری از شرجی و گرما به درون شاتل هجوم آوردند و نفس هر سه نفر را گرفتند.
تلفیقی آمرانه گفت: «ببند درو آقا، اِه»
راننده گفت: «مگه نمیخواید ببینیدشون!»
اصل نودی گفت: «بزن درو آقا، داریم می‌بینیم‌شون همین‌جوری دیگه»
انرژی‌ای گفت: «خفه شدیم بابا. میگه پیاده شید!» بعد رو به راننده گفت: «تو این هوا آخه!»

راننده به نمایشگر دمای روبرویش نگاه کرد که پنجاه و دو را نشان می‌داد. بعد با صدای نسبتاً بلندی گفت: «هنوز بهاره، آی دکتر. تابسّون نَیمَده هنوز!» نماینده‌ی کمیسیون‌های انرژی و تلفیق و اصل نود نفس عمیقی کشیدند و توی پشتی صندلی‌های شاتل فرو رفتند.
شرجی، گرما و ملغمه‌ای از بوی سموم کشنده مثل بختک‌هایی نامرئی روی آدم‌های بیرون می‌افتادند و زیر تابش مستقیم نور خورشیدِ عسلویه که کوتاه‌ترین سایه‌ را هم تحمل نمی‌کرد، له‌شان می کردند.


منبع سندیکای فلزکار

https://akhbar-rooz.com/?p=247561 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x