مکرون با انحلال مجلس شورای ملی فرانسه و اعلام انتخابات زودرس، جامعه و نیروهای سیاسی در فرانسه و فراتر از آن را غافلگیر و شگفتزده کرد. مکرون با طرح «روشن شدن» چندین بار کوشش کرد این معما را رمزگشایی کند و بگوید که «ماسک»ها برداشته میشود، اما ماسک کدام نیروهای سیاسی؟ یک ضربالمثل ترکی شاهسون بغدادی میگوید: بولاشماسا دورولماز! (تا گلآلود نشود صاف نخواهد شد!) آیا پس از گلآلود شدن فضای سیاسی، با انتخابات زودرس نتیجهی صاف وروشنی بدست آمد و یا بر ابهامات افزوده شد؟ دومی درست است.
برخلاف تمام نظر سنجیها با شگفتی تمام جبهه مردمی نوین که عمر تشکیل آن به چند روز بیشتر نمیرسید با ۱۸۲ کرسی بیشترین رای را در مجلس بدست آورد. همه نظر سنجیها جایگاه اول را به حزب نوفاشیست «تجمع ملی» به رهبر مارین لوپن میدادند که بر حسب این نظر سنجیها میبابیست بین ۲۱۵ تا ۲۴۰ نماینده را روانه مجلس شورای ملی کند. نتیجه ۱۲۵ نماینده بیشتر نبود! ۱۸ نماینده اضافه شده به راست افراطی ائتلاف بخشی از حزب جمهوریخواهان به آنان است. اقلیتی از حزب جمهوریخواهان در روشی توطئهگرانه و به رهبری اریک سیوتی رهبر حزب، بدون توافق حزب به ائتلاف با راست افراطی دست زدند که حزب را وارد انشعاب کردند. خود اینکه نظرسنجیها صددرصد اشتباه کرده بودند، چیزی بالاتر از«اشتباه» است، ضریب خطای این نظرسنجیها حدود یک درصد اعلام شده بود. شعاری در خیابانهای ایران بعد از کودتای انتخاباتی سرداده میشد که: تقلب یک درصد، دو درصد نه پنجاه و سه درصد! در واقع بیشتر این نظرسنجیها تحت کنترل «ونسان بولوره» میلیاردر حامی حزب تجمع ملی بود و برای جوسازی و شستشوی مغزی عمومی رایدهندگان به کار برده میشد، میگفتند کار دیگر تمام شده و حزب تجمع ملی حتی ممکن است اکثریت مطلق را بدست آورد ( مجلس ملی فرانسه ۵۷۷ نماینده دارد). همین انحصار رسانهای ونسان بولوره که اکثر کانالهای تلویزیونی، روزنامه ها و… را خریده در تبلیغ به نفع حزب تجمع ملی بر شبکههای اجتماعی اینترنتی هم چنگ انداخته و منشا توهمپراکنی در مورد موازنه قوا در بین نیروهای سیاسی فرانسه بود. در تحلیل حزب کمونیست فرانسه تشدید فعالیت اینترنتی حزب تجمع ملی باعث بالارفتن رای آنها در جلب افکار عمومی بوده است. در ساعات قبل از شروع انتخابات که دیگر تبلیغ نیروهای سیاسی ممنوع است، شبکهای وابسته به ونسان بولوره اعلام کرد که دولت مکرون از قانون مهاجرت که اخیرا تصویب شده بود برای جلب همکاری چپ عقبنشینی کرده است. دولت مکرون مجبور به سرعت عمل در تکذیب این خبر جعلی شد.
پس از روشن شدن نتایج انتخابات مجلس، مکرون با انکار این نتایج اعلام کرد که: این انتخابات برندهای نداشته چون هیچ نیرویی به اکثریت مطلق دست نیافته است! در حالیکه جبهه احزاب مکرون یعنی «آنسامل» به معنای «مجموعه» با شرکت سه حزب در آن و از جمله حزب «رنسانس» مکرون با از دست دادن نزدیک به ۸۰ نماینده از اکثریت نسبی مجلس به جبهه دوم با ۱۶۸ رای تبدیل شدند. یعنی نتیجه انتخابات مجلس بشدت دستخوش بازنده و برنده شد. کمتر مسابقه ورزشی میتوان یافت که بازنده زیر نتیجه بزند و ادعا کند: برندهای وجود ندارد!
انتخاب رِئیس مجلس عرصه دیگری بود که به روشنی موازنه قوا در شرایط نوین را روشن میکرد. جبهه مردمی نوین آندره شسین عضو پرسابقه رهبری حزب کمونیست فرانسه را به عنوان نماینده خود در مجلس انتخاب کرد. وی در دور سوم با نتیجه ۲۰۷ رای در مقابل نماینده جبهه متحد احزاب مکرون به اضافه حزب «جمهوریخواهان» که ۴۷ نماینده داشتند و به ۲۲۰ رای دست یافت بازنده شد. اما از این ۲۲۰ رای ۱۷ تای آن متعلق به وزرای دولت مکرون هستند که با زیر پا گذاشتن مفهوم جدایی قوای مجریه و مقننه در رایگیری شرکت کردهاند. بدون رای آنها نماینده جبهه مردمینوین ریاست مجلس را بدست میگرفت. حزب فرانسه نافرمان که اکثریت نمایندگان در جبهه مردمی نوین در مجلس را بدست آورده است، شکایتی علیه زیرپاگذاشتن مرز قوای مقننه و مجریه را شروع کرده است. تحلیل ۲۰۷ رای آندره شسین نماینده جبهه مردمینوین فرانسه هم میتواند به درک موازنه قوا در «بالا» کمک کند. این ۲۰۷ رای شامل ۱۸۲ رای جبهه ۱۳ رای یک جریان کوچک «چپ مستقل» در مجلس میشود که جمع آن ۱۹۵ رای است. ۱۲ رای اضافه نشان میدهد که آندره شسین قادر به جمع کردن نیرو فراتر از خودیها بوده است.
شگفتی دیگر در انتخابات درونی مجلس پیش آمد. در انتخابات درونی؛ ۲۲ مقام گرداننده مجلس شامل معاونها، مسئول مالی، منشیها و… به رای گذاشته شد. این انتخابات که در دور اول به دلیل تلاش برای تقلب لغو و دو باره برگزار شد! (۱۰ پاکت رای با اسم قلابی در صندوق انداخته شده بود) شاهد انتخاب شدن ۱۲ نماینده از طرف جبهه نوین مردمی شد! پست کلیدی امور مالی در دست اریک کوکرل نماینده فرانسه نافرمان باقی ماند و هیچ پست کلیدی در اختیار جریان مکرون قرار نگرفت. حزب نو فاشیست تجمع ملی حتی یک نماینده هم در مقامهای ۲۲ نماینده مجلس بدست نیاورد. جالب توجه است که در یک دور انتخابات این مقامها، حزب تجمع ملی به نمایندگان حزب نافرمان رای دادند که یک تاکتیک بود برای اینکه تلاش کنند از جبهه مردمی تقاضای رای متقابل کنند که از طرف آنها جواب منفی گرفت.
مکرون در اولین مصاحبه خود پس از تشکیل مجلس شورای ملی، جوهر دیدگاه خود را به این شکل بیان کرد که در دور دوم انتخابات چپ و جبهه وی به یکدیگر رای دادهاند و بهتر است دولت آینده بیانگر این ائتلاف نانوشته برای جلوگیری از قدرتگیری راست افراطی باشد، البته بدون شرکت حزب نافرمان ملانشون که بیشترین نماینده را در جبهه مردمینوین در مجلس بدست آورده است. در واقع ترفند مکرون در این مصاحبه تلاش برای تفرقه در جبهه مردمی بود. یک ساعت قبل از مصاحبه جبهه مردمینوین بر سر نخستوزیر خود در صورت دعوت به تشکیل دولت به توافق رسیده بود. نخستوزیر جبهه مردمی خانم لوسی کاسته ۳۷ ساله است که سابقه فعالیت در عرصههای دفاع از خدمات اجتماعی را دارد و در مدتی کوتاه با فعالیت پیگیرانه و پرحرارت توانسته است خود را به افکار عمومی فرانسه معرفی کند و شایستگی خود را برای اداره دولت جبهه مردمی به منصه ظهور برساند.
در فرانسه چه خواهد گذشت؟
مکرون در مصاحبه مورد اشاره تصمیم به تشکیل دولت آینده را به ۱۵ اوت ( اگوست) محول کرد، به نظر او با وجود برگزاری مسابقههای المپیک در فرانسه این دوره فطرت ضروری است. دولت فعلی استعفا داده و فقط وظیفه رتق و فتق امور اداری تا تعیین دولت آینده را به عهده دارد. شاید تاکتیکی هم در ادامه کار دولت کنونی گابریل اتل وجود داشته و آنهم این است که دولت استعفا داده را نمیتوان استیضاح و برکنار کرد! شاید طرح مکرون این باشد که همین دولت گاربریل اتل را تا یک سال بر سر کار نگه دارد و پس از یک سال دوباره مجلس را منحل و انتخابات مجدد بگذارد. یکی از رهبران راست فرانسه در این مورد به مکرون هشدار داد که: در فرانسه نمیتوان با جمهوری بازی کرد! از طرف دیگر مکرون قبل از انتخابات گفته بود در صورت به قدرت رسیدن راست یا چپ افراطی در فرانسه جنگ داخلی خواهد شد! حزب کمونیست فرانسه به مکرون لقب «آتش افروز خطرناک» داده است. به هرحال مکرون فکر میکند با آتش افروزهایش دیگران خواهند سوخت و نه خودش!
بطور قانونی مکرون مجبور نیست تا جبهه مردمینوین را به تشکیل دولت نوین فراخواند، اما هر دولت دیگری هم مکرون سرهم بندی کند فاقد اکثریت مطلق خواهد بود. از هم اکنون حزب «جمهوریخواهان» که در جریان انتخابات دچار انشعاب شد و اقلیت آن به سوی همکاری با حزب نوفاشسیت تجمع ملی کشیده شد، تشکیل دولت ائتلافی با مکرون را رد کرده و گفته است فقط در مجلس مورد به مورد همکاری خواهد کرد، البته در تاریخ ۷ اوت زاویه برتراند از حزب جمهوریخواهان اعلام کاندیداتوری برای پست نخستوزیری را اعلام کرده است. تعداد ۴۷ نماینده این حزب به اضافه مکرونیستها (۱۶۸ نماینده) اکثریتی بالاتر از نمایندگان جبهه مردمینوین خواهد داشت ولی بازهم فاقد اکثریت مطلق خواهد بود. لوسی کاسته نخستوزیر پیشنهادی جبهه نوین مردمی این اعلام کاندیدتوری زاویه برتراند را «مسخره» خواند.
نتیجه انتخابات زودهنگام مجلس فرانسه به نوعی «قدرت دوگانه» نوین در جامعه فرانسه شکل داده است. این قدرت دوگانه خود را در مبارزههای چپ و سندیکاها برای جلوگیری از بالا رفتن سن بازنشستگی چند ماه قبل از انتخابات مجلس نشان داده بود. در این مبارزهها شدت خشونت پلیس ضدشورش شگفتی جهانیان را برانگیخت. دولت مکرون که در مجلس اکثریت مطلق نداشت با استفاده از یک قانون استثنایی بارها مجلس را دور زده و خشم افکار عمومی را به بار آورده بود. این قدرت دوگانه که یک طرف آن جنبش عظیم دنیای کار و طرف دیگر آن حکومت مکرون است مرتب تشدید شده و اکنون نیروی کار هم در «بالا» یعنی مجلس و هم در «پایین» یعنی جنبش تودهای دارای اکثریت سازمان یافته است. برپایه همین قدرت دوگانه و شدت و حدت تضادهاست که در فرانسه دولت ائتلافی «چپ و راست» ممکن نیست و از طرف جبهه مردمینوین رد شده است. در گذشته دولتهای «همزیستی» در فرانسه سابقه دارد که اکثریت نمایندگان، چپ یا راست بوده و رئیس جمهور، چپ و راست مجبور به سپردن دولت به نیروی برتر مجلس بوده است. میتران، شیراک را رئیس دولت کرد و شیراک، لیونل ژوسپن چپ را به ریاست دولت انتخاب کرد، اما اکنون جبهه مردمینوین از اکثریت نسبی برخوردار است و مکرون احساس میکند اجباری برای دعوت از آنها برای تشکیل دولت ندارد.
حزب فرانسه نافرمان از هم اکنون لغو بازنشستگی در ۶۴ سال را به مجلس برده است که با شروع کار مجلس به رایگیری گذاشته خواهد شد. این روش به این معنا خواهد بود که نمایندگان جبهه نوین میتوانند تمام قوانینی را که مکرون در طی حکومت خود تصویب کرده است دوباره به صحنه زورآزمایی در مجلس تبدیل کنند. پرسش این است که رویکرد حزب فاشیستی تجمع ملی به این زورآزمایی چه خواهد بود: در صورت امتناع آنها در رای به نفع جبهه مردمی در این یا آن مورد، آنها در افکار عمومی و نزد هواداران خود به مدافع مکرون تبدیل شده و از صف اپوزیسیون به بیرون پرتاب خواهند شد! نگرانی مکرون در مصاحبه خود همین امکان پیوستن راست افراطی در استیضاح دولت به جبهه نوین مردمی بود.
فرانسه از نظر تاریخ سیاسی در تاریخ چندین سده خود یک کشور استثنایی است. انقلاب کبیر فرانسه، کمون پاریس و مه ۶۸ فرازهایی از این تاریخ هستند. مارکس در کتاب هجدهم لویی پناپارت خود که به زبان فرانسه نوشته است میگوید در فرانسه هر بار مبارزه طبقاتی به شکل کامل و قطعی خود را نشان داده است. در عین حال مارکس در ارایه مضمون تاریخ سیاسی فرانسه «دولت بناپارتی» را مورد توجه قرار داده و فورموله میکند. در واقع فرانسه ۲۳۰ سال است که درگیر دولتهای بناپارتی و «رهبران ناجی» است. ژنرال دوگل یکی از این نمونههاست و مکرون هم خود را بر فراز مبارزه طبقاتی تصور کرده و میخواهد رل بناپارتی داشته باشد.
فرانسه برای یک دوره تاریخی شاهد کشاکش «قدرت دوگانه» خواهد بود. در هیچکدام از کشورهای سرمایهداری ما شاهد این نوع قدرت دوگانه نیستیم. در صورت تقویت و هدایت درست مبارزههای جنبش مردمی و دنیای کار با حذف بخش بزرگی از راست فرانسه از نقشآفرینی سیاسی، این قدرت دوگانه میتواند باشعار: همه قدرت بدست جبهه نوین مردمی یگانه شود و با تشکیل جمهوری ششم به بناپارتیسم در فرانسه پایان دهد. ( لنین در سخنرانی خود این شعار را مطرح کرد: همه قدرت بدست شوراها)
آیا جبهه مردمی نوین قادر به تثبیت، تقویت و گسترش خود خواهد بود؟
در این سوی موازنه قدرت و قدرت دوگانه تلاشهای جبهه نوین مردمی قرار گرفته است. اسم جبهه با پیشنهاد فابین روسل رهبر حزب کمونیست فرانسه به حزب سوسیالیست پس از انحلال مجلس بود که مورد پذیرش آنها و سپس حزب نافرمان فرانسه و سبزها قرار گرفت. جبهه نوین مردمی در کنگره آخر حزب کمونیست فرانسه تصویب شده است و پیشنهاد احیای جبهه مردمی هم از طرف خود من در جلسههای تدارک کنگره حزب در بخش نانتر تشکیلات حزبی مطرح شده بود (من سابقه ۴۲ سال عضویت در حزب کمونیست فرانسه را دارم). البته این طرح در گوشهای از حزب کمونیست فرانسه در مدارک رسمی مانده بود و از اتفاقات روزگار است که دبیر ملی حزب کمونیست فرانسه این طرح را با حزب سوسیالیست مطرح کرده بود. همین طرح جبهه مردمی را من حدود سه سال پیش کوشش کردم در بین ایرانیان پیش ببرم و بجای ایجاد یک کانون مبارزاتی در پاریس پیشنهاد جبهه مردمی را کرده و خود پلاتفرم آنرا نوشته و در اختیار بیژن رستگار و مجتبی طالقانی قرار دادم که به نظر آنها تشکیل چنین جبههای زودرس میآمد و سپس در کلابهاوس هم اتاق «جبهه فراگیر مردمی» را پایه گذاری کردم و جلسههای گستردهای را به توضیح کم و کیف جبهه اختصاص دادم. گزارش تمام روند پذیرفته شدن طرح جبهه از طرف حزب کمونیست و پیگیری آن به طور مفصل به رهبری حزب توده ایران داده شده است.
درادامه طرح جبهه نوین مردمی این پیشنهادات را در بحثهای حزب کمونیست فرانسه مطرح خواهم کرد که التبه به رفقای حوزه حزبی انتقال داده ام:
ـ داشتن سایت جبهه نوین مردمیکه مرکز اطلاع رسانی رسمی جبهه در فعالیتهای خود باشد.
ـ فراخوان جبهه مردمینوین برای تشکیل جلسهها در همه نقاط کشور و در تمامی مراکز فعالیت مانند کارخانهها و محلهها.
ـ اقدام به تولید کارت عضویت در جبهه و دادن آن به همه کسانیکه مایل به عضویت فردی در جبهه هستند.
ـ تبدیل ایده دمکراسی مشارکتی به مدل کمونهای پاریس و شوراهای روسیه با هدف گرفتن قدرت از کل سرمایهداری در فرانسه و یگانهسازی قدرت دوگانه موجود در دست جبهه نوین مردمی، از نظر نویسنده دمکراسی مشارکتی که این میزان وفاق نیروهای چپ، دمکرات و پیشرو را برانگیخته است، در صورت سراسری بودن اعمال آن در یک کشور و در تمامی عرصهها چیزی بجز نمونه کمون های پاریس و شوراهای روسیه نخواهد بود. در پیشروی به طرف این هدف مشخص خواهد شد نیروهای چپ فرانسه تا چه حد به امکان واقعی بودن هدف برقراری سوسیالیسم در فرانسه اعتقاد دارند.
سندیکای سرخ سژت تهدید کرده است در صورتی که مکرون به نتایج انتخابات تن ندهد و از جبهه مردمی نوین برای تشکیل دولت دعوت به عمل نیارود دست به تظاهرات، اعتصاب و «نظارت مجلس» خواهد زد. در واقع قدرت دوگانه از «بالا» اکثریت مجلس از طرف جبهه و از «پایین» ده میلیون رایدهنده به این جبهه است که میتوانند با مبارزه از پایین به اشکال مختلف مکرون را زیر فشار خردکننده بگذارند و حتی شعار استعفای وی را به شعار اصلی خود تبدیل کنند. شاید به قول مارکس این بار هم مبارزه طبقاتی زحمتکشان در فرانسه به کاملترین وجه، خود را نشان دهد!
۰۹/۰۸/۲۰۲۴ – پاریس
NFPاتحاد چپ فرانسه برای جلو گیری ازبه حکومت رسیدن راست افراطی در فرانسه تشکیل شد. چگونه چنبن هدفی بسرعت امکان پذیر شد؟ دلیل آن سیاستهای نئو لیبرالی ماکرون و نارضایتی شدید مردم و بدنبال آن ابراز نارضایتی ها چون جلیقه زرد ها و اتحاد همه سندیکاها و جنبش وسیع وطولانی سال گذشته علیه قانون باز نشستگی بوقوع پیوست. برنامه NFP برای گذار از نئولیبرالی تنظسم شده و نیاز به اکثریت در مجلس دارد. این شرط مهم فعلا عملی نیست چون اولا چون چپ در مجلس اکثریت نسبی دارد، ولی امکان اجرای بخشی از برنامه در مجلس فعلی امکان پذیر است. دلیل دیگر که اجرای تمامی برنامه چپ را مشکل می کنئ و برخی دوستان به آن اشاره کرده اند ایتکه در مواردی برنامه همه اعضای جبهه یکسان نیست واتفاقا تمروز یک مورد رسانهای شد.
نکته ای که طرفداران «سوسیالیسم واقعا موجود» مثل آقای عیسی صفا و طرفداان دیگرجریان های چپ و مخالف چپ که در زیراین نوشته نظرات موافق ومخالف نوشته اند درنظرنمی گیرند.
یک ـ دستاورد های عمومی سوسیال دموکراسی در۱۰۰ سال بعداز جنگ جهانی اول در کشورهای مختلف و به میزان متفاوت می باشد که ازطریق قانون و پارلمان درجامعه ریشه پیدا دوانده وبا وجود یورش نئولیبرالیسم ازپیش از فروپاشی «سوسیالیسم واقعا موجود» در کشور های بزرگ و پیشرفته (ریگان ـ تاچرـ کهل) و ضربه های کاری که به دولت ـ رفاه زده شده مقاوت ها و اعتراض ها به اشکال مختلف وسیع ترشده ست و همانطور که دستاوردهای گذشته قانونی و پارلمانی و رفورمیستی بود مقاومت و اعتراض هم از همان جنس می باشد.
دوـ میراث مادی و معنوی دستاورد های انقلاب اکتبر۱۹۱۷ درروسیه و دیگر کشور های بلوک شرق چیست؟
مکث بر این دو ساختار رفورمیستی و انقلابی و مقایسه آنها می تواند در رویکرد های ما به بحران های واقعا موجود کشور های سرمایه داری مفید واقع شود و ازچپ روی پرهیزکنیم.
اقای عیسی صفا ؛ ابا ممکن است تعدادی “.. پس از مارکس و لنین میلیونها کمونیست صحنه سیاسی ـ ایدئولوژیک جهان را تغییر داده اند ..” را نام ببرید و بفرمایید که چگونه آنها روند تکاملی سوسیالیسم را نه به کمونیسم بلکه به سرمایه داری در” آشتی طبقاتی” دانسته و بنام کمونیست معرفی کرده و میکنند ؟
حزب توده ایران هنوز هم که هنوز است انقلاب آینده ایران را دموکراتیک و نه سوسیالیسم میداند ! آیا ما هم در زمان انقلاب فوریه سوسیال دومکراتهای ۱۹۱۷ به رهبری کائوتسکی هستیم ؟ یعتی بافت اقتصادی ایران با ۱۰۷ سال پیش روسیه قابل مقایسه آست ؟ آیا باید سرمایه داری با سوسیالیسم آشتی کند ؟ آیا حزب توده خود اصلاح طلب نیست ؟
کمون پاریس با پیروزی و شکست خونین خویش به نوشته کارل مارکس: پیام شورای مرکزی بین المللی کارگران -جنگ داخلی یک چیزرا نشان که این قدر مهم و اساسی که بعد از ۲۵ مارکس را مجبور کرد که درمانیفست حزب کمونیست داخل نماید و آن اینکه،طبقه کارگر نمیتواند به سادگی دولت موجود را دراختیارگیرد، تصرف نماید واز آن برای رسیدن به اهداف خویش استفاده نماید. دولت موجود را باید واژگون، خُرد، ویران، داغان نماید، درهم کوید و درهم شکند و آن گاه به نوشته لنین بر ویرانه های آن دیکتاتورانقلابی پرولتاریا که بر سلاح در دست کارگران متکی است و نه به قوانین بنا نهد، چنین است که طبقه توانا می گردد شرایط موجود اجتماعی را لغو و به کمونیسم جامه عمل پوشاند.یعنی انقلاب قهری کمونیستی را به پیروزی رساند که همگی شما ازنامش به قول انگلس دجار”بیماری قابل درمان” می شوید! البته انگلس این را در رابطه با دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نوشت.
آری، مبارزه طبقاتی این بارهم امکان دارد در فرانسه بحد نهائی خود رسد، ولی با انقلاب قهری!
باز این تسلیم شدگان جهان سرمایه خود را مرکز جهان میدانند و با هر اندیشه وعملی که این سیستم چرکین سرمایه داری را به چالش میکشد مخالفت میکنند و با آیه های من در آوردی خود سعی در انحراف و جدایی میان صفوف مبارزان می کنند. ولی به این جماعت خودباخته باید گفت: دوران گندیدگی و پوسیدگی سیستم سرمایه داری به گونه ای است که بوی مشمئزکننده آن را با هزاران لیتر عطر و اودکلون (آن هم از نوع فرانسوی و آلمانی آن و از زبانهای رنگارنگ تسلیم شدگان به مانند سیامک ش. و مهرداد ۱ و… ) نمیتوان نادیده گرفت.
نه اینکه شما کمونیستها یا سوسیالیستهای ناب هرکجا که به قدرت رسیدید آنجا را بهشت کردید و نظامش ورشکسته نشد و فرو نپاشید، حالا میخواهید سراغ فرانسه بروید هورا! وقاحت هم واقعا خوب چیزیه با اینکه اینهمه کارنامه مردودی دارید بازهم مدعی جهان عادلانه سازی دارید؟ با کدام برنامه تان که اول دیکتاتوری راه بیاندازید و کشور امنیتی و پلیسی بشود شبیه همین رژیم ملایان که آنرا مدیون زحمات رفقای کمونیست سابق شما هم هستیم. هرچند شخصا هم کمونیست سابق امروز اعتقاد به سازندگی فقط با سوسیال دمکراسی دارم نه چپ بیشتر! البته خوبه چند عدد کمونیست هم باشند تا مثل همیشه فقط نق بزنند تا شاید فشاری روی سرمایه داری زالوصفت بتوانند بیاورند، کسی دهان شان را نمیخواهد ببندد. درضمن به عنوان کاربر قدیمی این سایت کمونیستی خوب میدانم طیف کاربرانش چیست و چقدر تعصب دگماتیسم دارند مثل تعصب مذهبیون! آنقدر این سایت دمکراتیک هم هست تبادل نظر ممکن نیست، فقط دوبار میشه نظر داد، وگرنه جواب خسرو شکیبا را هم میدادم.برم ادکلن شانل بزنم!
این وادادگان محلول در سیستم سرمایه داری امپریالیستی- هنری جز دروغ و کتمان حقیقت و در نهایت فرار به جلو ندارند. یک سوال را جواب بده این نظمی که در جهان مستقر است (نظم سرمایه داری امپریالیستی) آیا زیبنده نام انسان و طبیعت زیبای زمین و … است؟ جنگ و غارت جهان سرمایه داری را نمیبینی فقر و گرسنگی و بیکاری و بی مسکنی و تخریب طبیعت و محیط زیست و … را نمیبینی؟ با توجه به اندیشه جماعت محلول در جهان امپریالیستی پاسخ آنها این خواهد بود : مردم فقر زده و بیکار و بی مسکن و بیمار و… خودشان انتخاب کرده اند که اینگونه زندگی کنند.
لطفا به این پاسخ آقایان بخدیدد….
مهرداد ۱ هر چی هم به او تذکر دادشده که دست از «هرزه نویسی» SPAM بردارد به گوشش نمیرود. خیال می کنه هر چه که از مغزش تراوش می کند را باید زیر هر مطلبی که در اخبار روز منتشر می شود بنویسد.
اما سیامک ش ، از جماعت «بنی پاندول» ست که در خط ارتجاعی «حال و گذشته» تاب میخورد گزینه ای دیگری جز بد و بدتر نمی شناسد.
در صخحه فیس بوک نوشته : “مملکتی را می شناسم که آزادی فقط نام یک میدان در آن است که حتی همان هم ما را به یاد شاه می اندازد!”
می بینید ، آدمی که در دوران «زن ، زندگی ، آزادی » و آزادی آزادی آزادی آزادی و هزاران شعر، سروده و نوشتاراز صدر مشروطه تا امروز،میلیونها بار در وصف آزادی یکار برده شده . این آقا با ضمیر اول شخص جمع «ما» از واژه آزادی یاد «میدان آزادی» می افتد که حتی آنرا با سانسوربه یک « میدان» تقلیل می دهد و یاد پدر تاجدارش می افتد.
با این وجود وارد «معقولات» می شد و در رمورد سرنوشت جهان تحیل می نویسد.
در ِ دیزی بازه شرم و حیای گرب چی ؟
جناب من اصلا در فیسبوک هیچوقت نبودم و نیستم و نخواهم بود. شاید شباهت نامیست،برای همین دنبالم اسمم دوسلدورف را هم ذکر کردم که احیانا اشتباهی نگیرید ولی بازهم عجولانه اشتباهی گرفتید کمونیست باهوش!ولی آن جمله مثلا از من نقل کردید جالب است که نشان میدهد تا رسیدن به آزادی هنوز به بلوغ سیاسی نرسیدید. تهمت زدن را هم فورا بلدید یکی نوشت مجاهد خلقیه و الان به نظر شما شدم سلطنت طلب، با اینکه فقط سوسیال دمکرات و طرفدار جمهوری دموکراتیک سکولار هستم و با هرگونه ایدئولوژی دیکتاتوری آور مخالفم حالا چه کمونیسم و سوسیالیسم باشد چه شاه و چه ملا! قبلا هم خودم را معرفی کردم که کامنتم منتشر نشد به دلایلی مجهول؟ درضمن امثال شما کمونیست هنوز در اپوزیسیون نشسته با کوچکترین انتقاد فورا رگ گردن تان بیرون میزند وای به روزی زبانم لال اگر به قدرت برسید لابد سر مخالف میبرید؟ کمی تمرین دمکراسی بکنید و فرهنگ چماقداری را کنار بگذارید تا شاید چیزی از یکدیگر یاد گرفتیم؟ آینه چو بنمود رخ ات را راست….
جهت اطلاع اخبار روز ودیگر دوستان
صفحه فیس بوک که بنده به آن استناد کردم به اسم سیامک ش ـ ساکن دوسلدورف ست
از این صفحه عکس گرفتم در این لحظه «دکمه ی ضمیمه» در زیر پنجره کامنت اخبار روز در کامپیوتر من وجود ندارد. تلفن را چک کردم در آنجا هم نمی توانم این عکس را ضمیمه کنم.
در اولین فرصت که سیامک ش ـ دوسلدورف کامنت بنویسد و« دکمه ضمیمه » کار کند این صفحه را پست خواهم کرد. اگر در دوسلدورف چند سیامک ش زندگی می کند و همه هم می نویسند سیامک ش ـ دوسلدورف مشکل این آقایان ست.
رزم و کوشش شما ماندگار و جهت انتقال به نسلهای آتی در تاریخ ثبت خواهد شد.
بحران های همه جانبه اقتصادی،سیاسی، اجتماعی،زیست محیطی ایران تحت حاکمیت ج.ا برکسی پوشیده نیست .
از طرف دیگر خطر جنگی ویرانگر که بخشی از فاشیسم مذهبی حاکم در ایران و اسرائیل خواهان ان هستند ، کشور را میتواند به نابودی کامل برساند !
NFP اتحادی از گرایش های مختلف چپ فرانسه با دیدگاه های کاملا مختلف و متضاد بر سر بسیاری از مسائل اساسی سیاسی است.
اتحادی است از راست ترین طیف چپ یعنی سوسیال لیبرال های حزب سوسیالیست تا طیفی از چپ های رادیکال NPA !
چنین استراتژی انتخاباتی موفق عمل کرده است .
آیا چپ ایران میتواند طیف های مختلف خود ، از طیف راست توده ای-اکثریتی تا طیف چپ راه کارگر ، اقلیت ،کومله و… را حول برنامه ای اقتصادی ،دموکراتیک و اکولوژیک برای براندازی ج.ا متحد کند ؟
از پیشنهاد ها و عمل کردهایی که بتواند همانند جبهه چپ فرانسه ، طیف های مختلف چپ ایران را برای مبارزه و سرنگونی ج.ا متحد سازد باید استقبال نمود.
NFP از احزاب سوسیالیست ،کمونیست ، سبزها و حزب قدرتمند LFI و حزب چپ انقلابی NPA + تشکلات مدنی چپ فرانسه تشکیل شده است
در میان احزاب فوق اختلافات بزرگ و تضاد های زیادی بر سر بسیاری از موضوعات اصلی از جمله نگرش به ناتو ، اتحادیه اروپا ، جنگ غزه و…. در سیاست های داخلی: لاییسیته، نیروگاه های اتمی و برنامه اکولوژیکی و اقتصادی وجود دارد !
علیرغم تضاد های فوق، چپ بسیار ناهمگون فرانسه برای جلوگیری از به قدرت رسیدن فاشیست ها و قدرتمند کردن نیروی کار ، با اتحاد توانست حداقل بطور موقت مانع استراتژی بورڑوازی بزرگ فرانسه و مدیا های وابسته به ان برای قدرت گیری فاشیسم باشد .
پیروزی انتخاباتی NFP ،بازگشت امید به جبهه کار ،مطمئنا مبارزات طبقه کارگر و زحمتکشان فرانسه را بسیار گسترده تر خواهد کرد !
از دیدگاه من این اتحاد از احزاب ناهمگون چپ فرانسه ، میتواند مدل مناسبی از اتحاد احزاب ناهمگون چپ ایران باشد !
جناب عیسی صفا توجه نمیکنید که در قرن ۲۱ زندگی میکنیم ولی شما گویا عقربه ساعت تان را به جلو نکشیدید و هنوز زمان دویست سال پیش کارل مارکس را نشان میدهد. سوسیالیسم در فرانسه؟ چطوره یکباره کمونیسم خودتان را در فرانسه برپا بکنید؟ تنها دلیل رای آوری اتحاد چپها برای جلوگیری رسیدن به قدرت ماری اوپن بوده نه اینکه رای دهنده گان به اتحاد چپها واقعا طرفدار ایده آنها بودند یا باشند، چون میدانند که فقط شعار پوپولیستی و وعده توخالی دادند یا میدهند که غیر قابل اجراست. شتر در خواب بیند پنپه دانه…..! البته فشار قوی چپ باشد خوبه برای رفرم اساسی در فرانسه تا ثروت میلیونرها را بگیرند به فقرا بدهند. البته مطمئن باشید به محظ اینکه چپهای تندرو مثل ملانشو دولت تشکیل بدهند میلیاردها یورو سرمایه از فرانسه فرار میکند و نتیجه اش بسته شدن بیشتر کارخانه ها و افزوده شدن بر سیل بیکاران و بیکاری طوریکه همان کارگران بیکارشده یقه سوسیالیستها را خواهند گرفت و دولتش دوام طولانی نخواهد داشت با سنگ اندازی مکرون!
چه بی مزه !
یک ـ مارکس ۱۸۱۸ به دنیا آمد و۱۸۴۸مانیفست کمونیست منتشرشد و بعد بقیه کارهایش ..
اقلا یک نگاهی به گوگل بیاندازید تارئوس بحث خود را درست بنویسید وبعد تاریخ را تمام شده اعلام کنید.
آیا درمورد دیگرفلاسفه ودانشمندان درتاریخ فلسفه وعلوم هم این طوری برخورد می کنید؟
چرا فقط با اسم مارکس وانگلس بدنتان کهیرمیزند؟
دو ـ آقای عیسی صفا تجربه و نگاه خودش را نوشته وبه نظرمن خیلی چیزها که درتغییرات ساختاری فرانسه و دیگرکشورها بعداز فروپاشی «سوسیالیسم واقعا موجود» ازجمله جنگها تروریسم دخیل بوده امکان نداشته دراین نوشته گنجانده شود . سیل میلیونی پناهندگان ومهاجران ازسراسر جهان ورشدبیگانه ستیزی وراسیسم که همیشه بوده و تشدید شده ست.
حالا شما آمدی به حساب خودتان نکته سنجی کنید؟
نه خیراین فقط یک «تحلیل ِ از وسط» ست با صورت مسئله غلط که شما درمقابل یک نوشته راجع به انتخابات فرانسه ارائه می کنید.
پوپولیسم هم یک وقعیت جهانی ست از آمریکاشروع شد در فرانسه با مکرون و برزیل و هند و.. گسترش یافت .
آقای سیامک کسی که به روز نیست مکرون است ! او در جامعه فرانسه منزوی شده است و با رای مردم از اکثریت نسبی هم افتاده است ولی فکر می کند با بازی با کلمات و ترفند می تواند آب رفته را بجوی بازگرداند.من در مقاله توازن قوای واقعی را با آمار نشان داده ام. انتخابات زودرس در مجلس یک بازنده داشت که مکرون و احزاب متحد وی هستند و یک برنده که جبهه مردمی نوین است که به اکثریت نسبی در تعداد نماینده و اکثریت مطلبق در ۲۲ گرداننده مجلس دست یافته است. شما باید نشان دهید مارژ مانور سیاسی مکرون کدامست. من در قرن ۲۱ زندگی می کنم و به شما می گویم پس از مارکس و لنین میلیونها کمونیست صحنه سیاسی ـ ایدئولوژیک جهان را تغییر داده اند و کمونیست ها کاملا قادرند که با تحلیل مشخص از اوضاع مشخص به روز باشند.
جناب عیسی شما هنوز در قرن بیست و یکم صحبت از کمونهای پاریس و شوراهای روسیه با هدف نابودی سرمایهداری در فرانسه امروز را میکنید؟ اگر احزاب چپ فرانسه که تا به امروز در پیشرفت و توسعه آن نقش بسزا داشتهاند به پیشنهادهای شما و سابقه حزب توده و تاثیر مخرب روندهایش در طی ۴۰ سال گذشته پی ببرند فرار را بر قرار ترجیح میدهند. امروز در اروپا دور و بر تفکرات اسقاطی قرن ۱۹ و ۲۰ پرنده پر نمیزند.
من کمونهای پاریس و شوراهای روسیه را به عنوان نمونه های تاریخی « دمکراسی مستقیم و دمکراسی مشارکتی» آورده ام شما باید به من جواب دهید که اگر دمکراسی مشارکتی مثلا در ارتش هم پیاده شود چه خواهد شد؟