من درسال ۲۰۱۰ طی سفری به بنگلادش، از روزنامه نگاران بسیاری در باشگاه خبرنگاران داکا پرسیدم چرا نخست وزیر شیخ حسینا از محمد یونس، اقتصاددان توسعه آموزش دیده آمریکا و بانک دار گرامین[۱] رفت که همکاران بنگالی خود را با گرفتن جایزه نوبل در سال ۲۰۰۶ متحیر ساخته بود تقلید کرد.
من دو پاسخ دریافت کردم: یک، به دلیل آنکه پیشتاز وامهای خرد از برنامه ارتش بنگلادش برای تبعید دو سیاست مدار ملی از سیاست حمایت میکرد از او ناراحت شده بود، او این امر را اقدامی از سوی یونس برای جایگزین کردن خود به جای او تلقی میکرد. دو، حسنیا از یونس ناراحت بود چون برنده جایزه نوبل شده بود. او فکر میکرد که یونس با کمک گرفتن از دوست امریکایی خود بیل کلینتون، رئیس جمهور پیشین آمریکا به نوعی کمیته نوبل را با لابی قدرتمندی دستکاری کرده است. طبق این نظریه، او اعتقاد داشت که او به خاطر نقش خود در پایان دادن به دههها قیام قبیلهای در بنگلادش شرقی مستحق دریافت جایزه نوبل است.
با انتصاب یونس در ۵ اوت بهعنوان رئیس دولت موقت به دنبال خلع ید از حسنیا، میتوان گفت که ترس نخست وزیر برکنار شده واقعا بی اساس نبود. در واقع، درست چند روز قبل از خلع ید از حسنیا با شورشی مردمی، یونس به امکان دخالت خارجی در بنگلادش برای پایان دادن به اعتراضهای خیابانی اشاره کرده بود، پیش بینیای که هواداران حسنیا را وادار کرد یونس را خائن به وطن بنامند. اما دیگران استدلال میکردند که اشاره یونس به هند بود، چون او درسخنان خود هم چنین گفته بود که دهلی نو از دوست نا درستی در بنگلادش حمایت میکند. حامیان حسنیا (دراین رخ دادها) دست نامرئی عمو سام را میدیدند، که نسبت به رهبر برکنار شده نامهربان تلقی میشد.
به قدرت رسیدن یونس سناریویی را به یاد میآورد که طی آن بنیتو موسولینی نخست وزیرایتالیا شد. در سال ۱۹۲۲، دهها هزار نفراز فاشیستهای مسلح، با درخواست نخست وزیری موسولینی در رم راهپیمایی کردند. ویکتور امانوئل، پادشاه ایتالیا، از اعلام وضعیت اضطراری و تحمیل حکومت نظامی خودداری کرد. درعوض دولت را منحل و ازموسولینی درخواست کرد دولت جدیدی تشکیل دهد.
در ۶ اوت، یک روز پس از آن که حسنیا به هند همسایه پناهنده شد، رهبران دانشجویان شورشی از یونس درخواست کردند اداره کشور را بهدست گیرد. اقتصاددانی که قبل از بازگشت به کشور در دهه ۱۹۷۰ در تنسی تدریس میکرد در ۸ اوت ادای سوگند کرد و پارلمان را منحل نمود. او گفت این بار نمیتواند این درخواست را رد کند، اگرچه درسال ۲۰۰۷ پیشنهاد مشابهی را رد کرده بود، چون خطر حاکم غیر منتخب بودن را درک میکرد. حتی چند ماه قبل، او امکان ورودش به سیاست را، با گفتن این که از سیاست نبریده است خاطر نشان کرده بود.
او به هر حال، در تلاشی گسترده برای پاکسازی سیاستهای آشفته بنگالی از طرح ارتش برای برکناری حسینا و خالده ضیا نخست وزیر سابق، که حزب ملیگرای بنگلادش را رهبری میکرد، حمایت کرده بود. از این رو تا حدودی از سوی برخی از” شبه روشنفکران” یا به اصطلاح اعضای جامعه مدنی تحریک شد و سازو برگ سیاسی را برای شرکت در رقابت انتخابات پارلمانی به راه انداخت، اما چون حامیان پشت پرده او از پیوستن به او خودداری کردند آنرا در عرض چند هفته رها کرد.
با این حال حسینا مطمئن نبود که او واقعا چه درآستین دارد. حسینا پس از پیروزی لغزان در انتخابات سال ۲۰۰۸، علیه یونس و ایالات متحده حامی اصلی او اعلان جنگ کرد. در سال ۲۰۱۱، یونس از ریاست بانک گرامین برکنار شد. بسیاری از منتقدان آن را انتقام شخصی حسینا خواندند چون او با توطئه ناموفق ارتش بسیار نیرومند کشور برای تبعید حسینا و خالده از بنگلادش همدستی کرده بود.
کسی شبکه پیچیده افکاری را که منجربه تباهی ذهن نخست وزیر شد به صورت کامل توضیح نداده است. حسینا با نادیده گرفتن تمام فریادهای دوستان با نفوذ یونس از جمله هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه امریکا در برکنار کردن او ثابت قدم ماند.
این افسانه که حسینا به دلیل آنکه یونس برنده جایزه نوبل شد ناراحت بود هیچ پایه عینی ندارد، این افسانه ازبیانیههایی سر زد که از سوی آجودانهای او منتشرشد. حسینا از اظهار یونس که ۸.۵ میلیون اعضا بانک گرامین نه تنها شهروندان بلکه رای دهندگان هستند رنجیده بود. این تهدید غیر مستقیمی بود که این رای دهندگان میتوانند سوراخ بزرگی درصندوق رای حزب عوامی لیگ ایجاد کنند.
هنوز به طور کامل روشن نشده است که چرا حسینا یونس را در لیست محکومان خود قرار داد. برای کندو وکاو ژرفتر، لازم است به پرسش دیگری پاسخ داده شود: اگر یونس طرفدار تبعید حسینا و ضیا بود، چرا رهبر حزب ملی گرای بنگالی به حمایت از او برخاست؟ ضیا نه تنها یونس را در آغوش گرفت، بلکه واشنگتن و لندن را ترغیب به حفظ استاد مشکل دار از غضب حسینا کرد.
در حقیقت این تصور حسینا که یونس هم بستر ضیا است استاد را محکوم کرد. سوء ظن اودرست بود. برای درک کامل لازم است به عقب، به سالهای اوایل دهه ۱۹۷۰ برگردیم، که یونس درآن زمان پس از استقلال بنگلادش از ایالات متحده به کشور بازگشت. او درآن زمان به یک شغل دولتی بسنده کرد، و تدریس در دانشگاه چیتاگونگ در بنگلادش شرقی را آغاز کرد.
درسال ۱۹۷۵، پدر حسینا در خشونت اقدام به کودتای ارتش کشته شد. در نهایت همسر ضیا، ژنرال ضیا الرحمان، رئیس ستاد ارتش وقت، به دنبال چندین کودتا و ضد کودتا قدرت را به دست گرفت. حسینا متقاعد شد که ژنرال با قاتلان پدر او سرو سری دارد.
یونس که درآن زمان با برنامه اعتبار کوچک خود امتحان پس داده بود، در اواخر دهه ۱۹۷۰ با ضیا الرحمان تماس گرفت. در آن زمان ژنرال رئیس جمهور کشور شده بود وبرنامه کارجاه طلبانهای را برای تصدی دراز مدت حکومت تدارک دیده بود. استاد فکر گرام سارکار( دولت روستا) را به مرد قدرت مند نظامی عرضه کرد. ژنرال با آن فکر پیش رفت، و آن را به عامل فعال راهبرد سیاست خود تبدیل ساخت تا به آن وسیله حمایت عمومی را در بنگلادش روستایی کسب کند. ضیا الرحمان در سال ۱۹۸۱ ترور شد و تجربه او به حال تعلیق در آمد. اندکی پس از آن، خالده ضیا بیوه او، رهبر حزب ملی گرای بنگلادش شد.
یونس سپس در سال ۱۹۹۶ به عنوان کاندیدای حزب ملیگرای بنگلادش به دولت موقت غیر حزبی پیوست. برای عوامی لیگ، این نشانه خودمانی شدن او با گروه سیاسی بود که باید برای حکومت بر بنگلادش آن را شکست میداد. با وجود این نگرانیها، یونس هنوز از حسن استقبال حسینا برخوردار بود. حسینا که هنوز جای پای محکمی در عرصه سیاسی نداشت، یک راهبرد انتخاباتی را پیگرفت که اساس آن بر به دست آوردن افراد تاثیر گذار متمرکز بود تامخالفت کردن با آنها. از این رو مفهوم اعتبار کوچک را ترویج و در سال ۱۹۷۷ به عنوان نخست وزیر آنرا در کنفرانسی در واشنگتن دی سی ، مطرح کرد. در همان سال، او از دو نامزدشایسته تر گذشت تا اجازه آغاز به کار گرامین فون را به یونس اعطا کند، که اکنون یک شرکت تلفن بی سیم نیرومند در بنگلادش است.
یونس به عمد یا غیرعمد در جلب محبت حسینا شکست خورد. او در سال ۲۰۰۴پس از سوء قصد مسلحانه به جان حسینا در یک راهپیمایی سیاسی در داکا برای ملاقات او به بیمارستان نرفت، واقعهای که حسینا فکر میکرد حزب ملیگرای بنگلادش مرتکب آن شده است. یونس از آرزوی بهبودی سریع اوخود داری کرد، که طبق گفته دکتر دیپو مونی وزیر امور خارجه حسینا به جیمزموریارتی سفیر آمریکا دربنگلادش به نقطهای زخمی در ذهن حسینا تبدیل شد..
طرحهای گرامین اعلان خطر به حسینا
حسینا زمانی که یونس برای تصویب چندین پروژه گرامین تلاش میکرد بوی رفیق نیمه راه را نیز استشمام میکرد. اومیخواست دانشکدههای پزشکی، مدارس پرستاری، فعالیتهای اقتصادی کارخانه تولید کفش و تولید مواد غذایی ایجاد کند. حسینا بهعهده گرفتن این فعالیت عظیم را برای گسترش امپراطوری گرامین به عنوان اقدام یونس برای متبلور کردن بیشتر جایگاه خود درکشور تفسیر میکرد.
در سپتامبر ۲۰۰۹، ملانه ورنر، اولین سفیر امریکا برای موضوعات جهانی زنان در دولت اوباما، گفتگویی را که با یونس در رابطه با این که حسینا چگونه ابتکارهای گرامین را پروار کرد داشت به اطلاع هیلاری کلینتون وزیر خارجه امریکا رساند.
یونس به ورنر شکایت کرده بود که حسینا زندگی او را دشوار ساخته است: ” او هر پیشرفتی را دشوار میکند. طرح سلامتی که او با شما مورد بحث قرار داده بود نمیتواند کسب موافقت کند… اگرحسینا بشنود که درخواست کننده گرامین است سد راه صدور مجوز میشود… برخی مخالفتهای ژرف شخصی وجود دارد که او نمیتواند آن را درک کند…” ورنر گفتههای یونس را با ای میلی برای وزیر خارجه ارسال کرد.
یونس از امریکا خواست صلحبانی کند، اما حسینا واشنگتن را جنگ طلب تلقی میکرد. او گفتگویی تلفنی با کلینتون داشت، که از او پرسید چرا یونس از ریاست بانک برکنارشد. حسینا جواب داد این امر ربطی به او ندارد و تصمیم دادگاه است. دخالت آمریکا زنگ هشداری را در ذهن حسینا به صدا درآورد. در ۱۶ سپتامبر سال ۲۰۰۹، او به هم میهنانش در باره توطئه درجریان ” سکوی ویژه” و “نیروهای غیر دموکراتیک” که درحال توطئه برای ازبین بردن دموکراسی و کسب قدرت هستند هشدار داد.
حسینا دلایلی برای وحشت کردن داشت. دولت او متزلزل بود. تنها شش ماه قبل، او شورش خونینی را با یک نیروی شبه نظامی در شهر داکا پایتخت کشور فرونشانده بود. کشتار وحشیانه دهها نیروی نظامی توسط هنگ مرزی بنگلادش تنها یک ماه پس از بازگشت او به قدرت درماه ژانویه ۲۰۰۹ رخ داده بود. حسینا در آنزمان، تحت فشار دائمی واشنگتن بود تا انتخابات جدیدی را با توافق ضیا برگزار کند، که (ضیا) انتخابات را از ترس تقلب در آرا تحریم کرده بود. واشنگتن حسینا را برای تعدیل رفتار با یونس هم تحت فشار قرار میداد.
حسینا فکر میکرد که یونس عامل هوادار حزب ملیگرای بنگلادش باشد، اگرچه اقتصاددان داشتن هر رابطهای را با هرحزب سیاسی انکارمیکرد. او فکر میکرد امریکا میخواهد یونس را همراه با خالده ضیا به قدرت برساند. دکتر کمال حسن وکیل یونس و وزیر خارجه سابق بنگلادش معتقد است حسینا براساس شایعهها عمل کرد و نه چیزدیگر. صعود یونس به قدرت ثابت کرد که حسینا حق داشت.
یونس در پیش رو با زمان دشواری رو در رو است
اکنون حسینا درخارج است و یونس در داخل. او ممکن است در مرگ حسینا عدالت شاعرانهای را استشمام کند و مزه پیروزی شیرین خود را بچشد. اما بهعنوان حاکم بنگلادش در پیش رو با زمان بسیار دشواری رو در رو است. دانشجوها او را به زیر نور افکن هل میدهند، اما ماه عسل آنها با ضربه اقتصادی، ملت ۱۷۰ میلیونی خشونت زده خیلی زود پایان خواهد یافت. کشور هنوز تحت کنترل او نیست. اکنون انبوه مردم سرکش بربنگلادش حکومت میکنند.
یونس نه هیچ ساختار سیاسی دارد که روی آن حساب کند و نه از حمایت کامل ارتش، که هیچ منافع واقعی در دولت او ندارد برخوردار خواهد بود. اگراو بتواند بدون حمایت یک گروه سیاسی یا ارتش کشور را به صورت موثری اداره کند میتواند یک معجزه باشد. ژنرال واکرالزمان رئیس ارتش، رهبر ضعیفی است، و ارتش اکنون بیشتر به راست گرایش دارد ، که دستورالعمل کاملی برای مزاحمت است. تنها گروهی که در کوتاه مدت ممکن است برای نجات رهبر موقت بیاید گروه مذهبی جماعت اسلامی است، ساز و برگی که هم امریکا و هم هند از دیدن آن در قدرت نفرت دارند. امریکا با طرح ۲۰۰۷ ارتش برای تبعید حسینا و خالده مخالفت کرد چون میترسید جماعت خلاء آنها را پرکند. حتی اگر یونس، که ۸۴ سال دارد، برای تحت کنترل درآوردن ارتش، حزب ملیگرای بنگلادش و جماعت تلاش کند، ممکن است در پایان به حمید کرزای بنگلادش تبدیل شود.
درست هم اکنون، عاجلترین وظیفه پیش روی یونس اعاده نظم و به دست گرفتن کار ماشین دولتی است تا دوباره برای به راه انداختن موتور اقتصاد تلاش کند، در واقع نظمی بسیار بلند. سرمایه گذاران خارجی هم اکنون از رفتن به بنگلادش مانند رفتن به جهنم میترسند. کشور پس از تولد آن در سال ۱۹۷۱ دربدترین شکل خود قرار دارد، کشور کاملا ذوب شده است. صنعت نساجی، بخش اصلی اقتصاد، ممکن است به زودی شاهد آشفتگی باشد.
در امور خارجی یونس پیش از این با بیان آن که هند از دوست نادرستی-حسینا- در بنگلادش حمایت میکند اشتباه کرده است. زمانی که ژنرال ضیا، که از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۱ بر بنگلادش حکومت میکرد، با هند دچار مشکل شد، خط سختی را در پیش گرفت. اما جی دبیلو چودری، که در آن زمان استادی در کارولینای شمالی بود دعوت شد تا وزیر امور خارجه بنگلادش شود، (چودری) به ژنرال توصیه کرد با هند با ملایمت برخورد کند. او استدلال میکرد که اگر هند کاری با بنگلادش انجام دهد، همه در سازمان ملل بیانیه صادر خواهند کرد، اما هیچ یک از آنها عملا هیچ کمک مادی نخواهند کرد. ضیا توصیه چودری را رعایت کرد.
بی .زد.خاسرو، روزنامه نگار ساکن امریکا، نویسنده کتاب افسانهها و حقایق جنگ آزادی بخش بنگلادش: چگونه هند، آمریکا، چین و اتحاد شوروی نتیجه را شکل دادند، و کودتای نظامی بنگلادش و ربط سی آی ا است. کتاب جدید او، یک یازده ، منهای دو جنگ نخست وزیر حسینا علیه یونس و آمریکا، به زودی منتشر خواهد شد.
منبع: کانترکیورنت
[۱] – بانک گرامین دوره آزمایشی خود را به عنوان اعطا کننده وام های خرد به روستائیان در سال ۱۹۷۶ در روستایی در بنگلادش شرقی آغاز کرد. جنبه منحصر به فرد این بانک آن است که از وام گیرندگان سند و مدرکی به عنوان تضمین باز پرداخت دریافت نمی کند. سپس در سال ۱۹۸۳ توسط محمد یونس رسما به صورت سراسری آغاز به کارکرد. بانک در حال حاضر مالک شبکهای از ۲٫۵۶۵ شعبه بانکی است. شعبه مرکزی این بانک در شهر داکا، بنگلادش قرار دارد. یونس پروژه تحقیقاتی طراحی سیستم اعتباری خدمات بانکی برای ارائه به فقرای روستایی را راه اندازی کرد. در اکتبر سال ۱۹۸۳، بانک گرامین توسط قانون ملی مجاز به انجام وظیفه به عنوان یک بانک مستقل شد. در سال ۱۹۹۸، برنامه مسکن کم هزینه این «بانک» جایزه جهانی هابیت را به دست آورد. در سال ۲۰۰۶، بانک و بنیانگذار آن، محمد یونس، بهطور مشترک جایزه صلح نوبل را به دست آوردند. محمد یونس در کتاب «بانک تهیدستان: وامهای خرد و مبارزه علیه فقر جهانی» به تشریح جزئیات شکلگیری این بانک میپردازد.
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- اعلام همبستگی گروهی از زنان بنگلادش با جنبش زن، زندگی، آزادی
- اعتراضات گسترده دانشجویی و ضدحکومتی در بنگلادش، ده ها نفر کشته و صدها نفر زخمی شدند
- دستکم ۹۰ کشته در اعتراضات خونین بنگلادش، دانشجویان خواستار استعفای نخستوزیر شدند
- معترضان در بنگلادش کاخ نخست وزیری را اشغال کردند؛ شیخ حسینه استعفا کرد و از کشور گریخت
ترجمه بسیار بد و نامفهوم
جناب مهمان، گزارش درست است که یک گزارش ژورنالیستی است، اما نویسنده آن به عبور بنگلادش کاملا وارد است. واما این که نوشته اید دست عموسام، عزیز جان نوشته را ظاهرا دقیق نخوانده اید. من از نوشته دفاع نمی کنم اما به خوانش شما اعتراض دارم. نویسنده نوشته است:” حامیان حسنیا (دراین رخ دادها) دست نامرئی عمو سام را میدیدند، که نسبت به رهبر برکنار شده نامهربان تلقی میشد.” طبیعی است که هواداران دیکتاتوردست عموسام را ببینند و احتمالا شواهدی هم دارند. اما گرفتن یقه همه به این شکل نه منطقی است و نه درست. خوب است که متن ها را همچنان که بیان می شوند بخوانیمو تفسیر به رای نکنیم.
برای اطلاع دقیق از چرایی تحولات اخیر در بنگلادش، نگاه کنید به “مصاحبه اختصاصی «نامهٔ مردم» با رفیق نثار احمد، نمایندهٔ ارشد حزب کمونیست بنگلادش” در وبسایت حزب توده ایران.
دست بردارید از اینمزخرفات توطئه قدرت ها و آستین عمو سام و هر که در آمریکا تحصیل کرد عامل آمریکاست و …
چرا آنقدر دیدن نقش خود مردم و فساد و استبداد قدرت که گریبان عده ای را می گیرد که به جز خود هیچ کس دیگر را در بین ده ها میلیون ساکنان یک کشور توانا در رهبریت نمی بینند و آنچنان به صندلی ریاست و قدرت حکومتی می چسبند که تنها راه برای مردم عاصی شورش است در تحولات اجتماعی برای شما مشکل است؟
آیا وقتی یک نفر که روزگاری در جهت حاکمیت مردم و آزادی مبارزه کرده بعد از چند سال در مسند رهبریت تبدیل به یک رهبر مادام العمر و در نهایت مستبد و دیکتاتوری با چهره جدید و گاهی مخوف تر میشود به دلیل وجود دست عموسام و دایی فلان است؟