مینویسم
برای مرگ پسر نوجوان همکار،
برای همسر همسایه،
برای فامیل،
برای دوست،
برای کارگری که خود را کشت،
برای هنرمندی که به قتل رسید،
برای آن که در خیابان تیر خورد،
برای اعدامی،
برای دادخواه.
.
و قهوه مینوشم
و حواسم را با پرداختن به موضوعی بیربط پرت میکنم
و سعی میکنم با کسی بیهوده دعوا نکنم
و سعی میکنم دلخوریهای پیشین را حل کنم
و سعی میکنم مهربان باشم
و سعی میکنم صمیمی باشم
و سعی میکنم زنگار کینه بیثمر را صیقل دهم
و فریاد را در سینه نگه دارم
تا در جایی درست،
در اتحاد فریادها
به کار گیرم.
.
سعی میکنم دست دوستی به سوی آن که دشمن نیست دراز کنم
چون نمیدانم
فردا که از خواب بیدار میشوم
چه کسی خواهد ماند
و یاد چه کسی را باید گرامی بدارم
مگر میشود در دریا تنها راند
مگر میشود با امید تنها ماند
مگر میشود آزادی را تنها جشن گرفت
مهرداد خامنهای
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
نقاشی: “بدون عنوان”
اثر بهمن محصص۱۰۰ × ۱۵۰سانتیمتر
۱۳۴۵