آلن دلون، بازیگر مشهور فرانسوی، روز یکشنبه ۱۸ اوت ۲۰۲۴ در سن ۸۸ سالگی درگذشت. این خبر توسط سه فرزند او به خبرگزاری فرانسه اعلام شد. دلون از چهرههای برجسته سینمای فرانسه و جهان بود، در بیش از صد فیلم بازی کرد و اثری عمیق و ماندگار از خود به جای گذاشت.
آلن دلون در سال ۱۹۳۵ در شهر سُو، واقع در نزدیکی پاریس به دنیا آمد. او در یک خانواده متوسط رشد کرد؛ پدرش مدیر یک سینما در بورگ-لا-رن بود و مادرش در داروخانه کار میکرد. زندگی او از کودکی با پیچیدگیهایی همراه بود؛ زمانی که والدینش در چهار سالگی او از هم جدا شدند، او به خانوادهای سپرده شد که پدر خانواده نگهبان زندانی در فِرِن بود.
دوران کودکی و نوجوانی دلون با بیثباتی و عدم توجه کافی نسبت به او سپری شد. او به مدارس کاتولیک فرستاده شد اما چندین بار از آنها اخراج شد و سرانجام به کارآموزی در حرفه قصابی پرداخت. در ۱۷ سالگی به نیروی دریایی فرانسه پیوست و برای خدمت به جنگ هند و چین فرستاده شد. این دوران پر فراز و نشیب تأثیری عمیق بر شخصیت و زندگی آینده او گذاشت.
بازگشت دلون به پاریس در اوایل دهه ۵۰ میلادی، او را به دنیای سینما نزدیک کرد. او با انجام کارهای موقت و حضور در محافل هنری پاریس به تدریج با افراد مشهور این صنعت آشنا شد. در این زمان بود که ژان-کلود بریالی، بازیگر و کارگردان فرانسوی، او را کشف کرد و او را به جشنواره کن دعوت کرد. چهره جذاب و کاریزماتیک دلون در این جشنواره توجه بسیاری را به خود جلب کرد و راه او را برای ورود به سینما هموار کرد.
اولین نقش اصلی دلون در فیلم «وقتی زنها دخالت میکنند» به کارگردانی ایو آلگره بود که در سال ۱۹۵۷ اکران شد. این نقش او را به عنوان یک بازیگر جوان و خوشچهره به مخاطبان معرفی کرد. اما شهرت واقعی او با فیلم «آفتاب سوزان» (۱۹۶۰) به کارگردانی رنه کلمان به دست آمد. دلون در این فیلم نقش تام ریپلی، یک شخصیت فریبکار و قاتل، را بازی کرد که تحسین منتقدان و تماشاگران را به خود جلب کرد.
دهه ۶۰ میلادی برای آلن دلون به معنای دوران طلایی او بود. او در این دهه با برخی از برجستهترین کارگردانان سینمای جهان همکاری کرد و در نقشهای متنوع و چالشبرانگیز ظاهر شد. یکی از برجستهترین همکاریهای او با لوکینو ویسکونتی، کارگردان ایتالیایی، در فیلم «روکو و برادرانش» (۱۹۶۰) بود. این فیلم که به داستان تراژیک یک خانواده مهاجر در ایتالیا میپرداخت، یکی از آثار ماندگار سینمای جهان شد و دلون را به عنوان یک بازیگر بزرگ به جهان معرفی کرد.
در سال ۱۹۶۳، دلون با فیلم «یوزپلنگ» به کارگردانی ویسکونتی به یکی از مهمترین موفقیتهای دوران حرفهای خود دست یافت. این فیلم نخل طلای جشنواره کن را برای او به ارمغان آورد و جایزه گلدن گلوب برای بهترین فیلم خارجی در ایالات متحده را دریافت کرد. دلون به اوج شهرت رسید. نقش تانکرد در این فیلم، یکی از نقشهای ماندگار او شد.
یکی از ویژگیهای برجسته بازیگری آلن دلون، توانایی او در به تصویر کشیدن شخصیتهای پیچیده و تراژیک بود. او در طول دوران حرفهای خود به ویژه در نقشهایی که در آنها به عنوان یک شخصیت فریبکار، قاتل یا مردی با گذشتهای تاریک ظاهر میشد، توانایی خود را نشان داد. فیلمهایی مانند «سامورایی» (۱۹۶۷) به کارگردانی ژان-پیر ملویل و «دایره سرخ» (۱۹۷۰) نمونههایی از این توانایی هستند.
در «سامورایی»، دلون نقش جف کاستلو، یک قاتل اجیر شده را بازی کرد که با خونسردی و بیاحساسی دست به قتل های مکرر می زند. این فیلم با نقل قولی از بوشیدو، راه ساموراییهای ژاپنی، آغاز میشود و به نوعی نشاندهنده فلسفه زندگی دلون در بسیاری از نقشهای او است: تنهایی، افتخار و مرگ.
زندگی شخصی آلن دلون نیز مانند نقشهای او پر از پیچیدگی و دراماتیک بود. او در طول زندگی خود با زنان بسیاری ارتباط داشت، از جمله دالیدا، رومی اشنایدر و میریل دارک. این روابط به همراه جنجالهایی مانند پرونده قتل استوان مارکویچ، محافظ شخصی او، همیشه در صدر اخبار قرار داشت.
در سال ۱۹۶۸، جسد استوان مارکویچ در یک زبالهدانی پیدا شد و یکی از دوستان نزدیک دلون به قتل او متهم شد. این پرونده جنجالی به یکی از بزرگترین رسواییهای دوران دلون تبدیل شد و حتی ژرژ پمپیدو، نخستوزیر وقت فرانسه، و همسرش را نیز درگیر کرد. هرچند دلون هیچگاه به طور رسمی به این قتل متهم نشد، اما این حادثه سایهای سنگین بر زندگی حرفهای و شخصی او افکند.
در دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی، دلون همچنان به عنوان یکی از چهرههای برجسته سینمای فرانسه به فعالیت خود ادامه داد. او در فیلمهایی مانند «آقای کلاین» (۱۹۷۶) و «تروتسکی» (۱۹۷۲) به ایفای نقش پرداخت و توانست جوایز و افتخارات متعددی کسب کند. در سال ۱۹۸۵، او به خاطر بازی در فیلم «داستان ما» اثر برتراند بلیه، جایزه سزار بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد.
با ورود به دهه ۹۰، دلون کمکم از دنیای سینما فاصله گرفت و به تئاتر و تلویزیون روی آورد. هرچند که در این دوره نیز به بازیگری ادامه داد، اما دوره اوج خود را پشت سر گذاشته بود. او در سال ۲۰۱۹، نخل افتخاری جشنواره کن را به خاطر کارنامه حرفهای درخشان خود دریافت کرد.
آلن دلون در زندگی شخصی خود گاه رفتاری خشونتآمیز داشت، که پسرش نیز در کتاب «بین سگ و گرگ» به آن اشاره کرده است. او به اصول و ارزشهای سنتی مردانه، که بر مبنای احترام و شرف استوار بودند، اهمیت زیادی میداد و این عقاید او را به سمت جناح راست سیاسی و شاید حتی دیدگاههای افراطیتر سوق داد.
آلن دلون به طور علنی اظهار میکرد که سالهاست ژان-ماری لوپن، سیاستمدار راستگرای فرانسوی و رهبر جبهه ملی فرانسه، را میشناسد. همچنین در زندگینامه او شواهدی وجود دارد که این ارتباط را تأیید میکند، از جمله عکسی که در سال ۱۹۷۳ گرفته شده است. در این عکس، دلون در اسپانیا هنگام ساخت فیلم «زورو» با لئون دگرل، رهبر جنبش رکسگرایان بلژیک که یک گروه نازی بود، دیده میشود. دگرل پس از جنگ جهانی دوم به اسپانیا پناه برده و به بازنگری در تاریخ نازیسم پرداخته بود، به طوری که حقایق غیرقابل انکار مربوط به نازیها را انکار میکرد.
آیا این فقط یک سوءتفاهم بوده است؟ امیدواریم اینگونه باشد. در سال ۲۰۲۰، در مصاحبهای دیگر با پاریس مچ، دلون اظهار داشت: «وقتی در دنیای سینما آلن دلون بودم، واقعاً خوشحال بودم. بسیار خوشحال». بله، ما هم ترجیح میدهیم او را در همان نقش هنری و درخشانش به یاد بیاوریم.
منبع: خبرگزاری فرانسه – برگردان برای اخبار روز: لیلا افتخاری
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- «نان و گل ها»؛ تلاش مشترک جنیفر لاورنس و ملاله یوسف زی در مواجه با طالبان
- ۱۲ نامه عاشقانه در روزهای «دی – دی» (D-Day)
- گفتگو با رهبر حزب چپ فنلاند درباره چالش اتحاد چپ در برابر راست افراطی و ساختن یک جایگزین چپگرای بینالمللی – برگردان: لیلا افتخاری
- انتخاب رئیس جمهور جدید، چیزی در ایران تغییر می کند!؟