سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

ازدواج نکنید! نقدی بر نظریات سنتی در تجویز ازدواج – علی طایفی

معرفی و نقد کتابی از یک جامعه‌شناس محافظه‌کار: برد ویلکاکس

 

مطالعه مصاحبه جدید با نویسنده کتاب تازه چاپ شده بنام “ازدواج کنید: چرا امریکایی‌ها باید از نخبگان سرپیچی کنند ، خانواده‌های قدرتمند ایجاد کنند و تمدن خود را نجات دهند”  درباره اهمیت ازدواج و شکستن انگ هراس از ازدواج، بشدت چالش برانگیز است. “قدرت ازدواج: مبارزه با دروغ های بزرگ عصر سکولار ما و بازیابی کلید شکوفایی انسان” نام مصاحبه جدیدی است که دارای فرازهایی از تبیین پدیده ازدواج، میل به تجرد، جدایی، شکوفایی خانواده، جمعیت و پرورش کودکان است.

در این نوشتار خلاصه‌ای از این مصاحبه را می‌آورم که متن کامل آن در پایان نوشتار می‌آید. همزمان به نقد یافته‌های نظری و پژوهشی ویلکاکس درباره ازدواج بعنوان رهنمودی برای شکوفایی انسان، خواهم پرداخت که محور اصلی سیاست‌گذاری حاکمیت اسلامی در ایران نیز در شرایط حاضر ایران امروز است و یکی از دغدغه‌های اجتماعی، جمعیت‌شناختی و توسعه‌ای کشور بشمار می‌رود.

این کتاب در سال‌جاری منتشر شده است. بر اساس تحقیقات جدید ویلکاکس، جامعه شناس دانشگاه ویرجینیا، بچه ها و جوامع ما، بدون در نظر گرفتن تمدن ما به عنوان یک کل زمانی‌که وضعیت اجتماعات ما قوی باشد، به احتمال زیاد شکوفا می‌شوند. با وجود این، تعداد بی‌سابقه‌ای از آمریکایی‌ها در ازدواج یا ماندن در رابطه موفق نیستند. ویلکاکس در این کتاب، پیام‌ها و سیاست‌های ضد خانواده‌ای را که از هالیوود، واشنگتن، رسانه‌ها، دانشگاه‌ها و شرکت‌های آمریکایی منتشر می‌شود، برملا می‌سازد که چگونه ازدواج را تضعیف کرده اند.

در همین راستا، او تعدادی از افسانه‌های پروپاگاندا شده آن‌ها‌ را بر زمین می‌زند. او آشکارا می‌گوید:

هم مردان و هم زنانی که ازدواج می‌کنند و در این رابطه می‌مانند، ثروت بسیار بیشتری نسبت به افرادی که ازدواج نمی کنند، جمع آوری می کنند.

مردان و زنان متاهل دارای خانواده در مقایسه با همسالان مجرد و بی فرزند خود، زندگی معنادارتری را گزارش می‌دهند.

زوج‌هایی که رویکرد «ما، قبل از من» را در زندگی زناشویی در نظر می گیرند مثلا با به اشتراک گذاشتن حساب‌های جاری مشترک‌شان، نسبت به زوج‌هایی که این کار را نمی کنند، شادتر و کمتر مستعد طلاق هستند.

زوج‌هایی که ازدواج‌های «نخستِ خانواده» را تشکیل می‌دهند که مشخصه آن ملاقات‌های مکرر، زمان تفریح ​​خانوادگی و کارهایی است که با بچه‌ها انجام می‌شود، از شادترین ازدواج‌ها بهره می‌برند.

ویلکاکس چهار گروه آمریکایی آسیایی، محافظه‌کار، باایمان و تلاشگر را مورد توجه قرار می‌دهد که با سرپیچی از اولین پیام‌های نخبگان جامعه به نفع شیوه زندگی خانواده‌دار، ازدواج‌های قوی و پایداری ایجاد کرده‌اند. بنظر او فرزندانی که شاهد طلاق والدین خود هستند بر این باورند که بسختی می‌توانند شریک زندگی بیابند  که بتواند همسر مناسبی برایشان باشد. دلیل دیگر نزد بخصوص کسانی که دارای ایمان مسیحی هستند اینست که آنان موضوع ازدواج را امری مقبول در میان اجتماعات خود نمی‌یابند. از نظر این جامعه‌شناس این دو از چالش‌هایی است که باید با آن مقابله شود.

ویلکاکس در ادامه بر اسطوره‌هایی تاکید می‌نهد که دلربایی و دلبری در ازدواج را زمینه‌شان رابطه‌ای رمانتیک و عاشقانه می‌سازد.  از نظر او اسطوره تنهایی و تکنوازی در زندگی نیز سبب‌ساز این ایده است که انسان بدون دست‌وپاگیر بودن یک همسر و فرزندان می‌تواند بهتر به تجربه نیکبختی دست‌ یابد. او‌به استناد رویکرد دورکهایمی بر این باور است که ازدواج نوعی حس بنیادین نظم اجتماعی را برای جامعه ما فراهم می کند که چگونه زندگی بزرگسالان و کودکان را سامان می‌دهد.

او به جوزف هاینریش، مردم‌شناس استناد می‌کند که معتقد بود ازدواج معرف نهادی بنیادین است برای نهادهای اجتماعی در‌ دیگر جوامع انسانی.  بدین ترتیب ازدواج سبب تنظیم روابط خانوادگی، بالندگی انسان و تحکیم تمدنی می‌گردد.  همچنین ازدواج باعث وابستگی مردان به کودکان، وفاق بین زن و مرد، ایجاد روابط عاطفی بین آن دو، و اختصاص زندگی هردو برای همزیستی و همبستگی آنان در‌جامعه می‌گردد. اینهمه در‌کنار تجارب اثربخشی ازدواج بر نظم اجتماعی، جرم‌زدایی و در‌نهایت معنابخشی به زندگی انسان بالغ فراتر از جنسیت او نیز قابل اشاره است.

ویلکاکس علاوه بر تدریس در دانشگاه و انجام پژوهش بزرگی که بخشی از نتایج آنرا در این یادداشت قدی‌کردم، او سالها در خدمت کلیسا بوده و مانند آخوندی مسیحی مشغول فعالیت بود. از سال ۲۰۲۰ مسیول بخش جوانان یک کلیسا نیز هست. او به استناد دینخویی و باورهای دیدنی‌اش دارای رویکردی محافظه‌کارانه با سبک‌های زندگی و اندیشگی سنتی است.  او بارها بخاطر ضد زن بودن و گرایش‌های نژادپرستانه مورد نقد افکار عمومی بوده است. او در یک سخنرانی گفته بود خدا، نژادپرست است و توسط رسانه‌های مورد هجوم قرار گرفته بود.

ویلکاکس جامعه‌شناس چندان مطرحی نیست و شخصیت دینی او بر کاراکتر علمی او چیره دارد. دلیل انتخاب کتاب وی، تازگی انتشار و موضوع بحث‌انگیز آن در جامعه امریکایی و بطور مشخص در جامعه ایران است. پدیده ازدواج بخصوص شکل تک‌همسری با همه قدمت کوتاه آن از نظر تاریخی، با سرعت در حال تغییر ساختار و کارکردهای خود است و همزمان در تضادهای ساختاری گوناگونی درگیرودار است.

برخی نقدهای که بر گزاره‌های پژوهشی او برای کاربست در جهان اجتماعی معاصر و بخصوص جامعه ایران امروز، چنین است:

۱. او از نظم اجتماعی سخن می‌گوید که لزوما به‌سود آحاد مردم در نظامی نابرابر با فاصله عمیق طبقاتی، همخوان نیست. با افرایش اقشار تهیدست و گسترش ناامنی اقتصادی، بخش بزرگی از جوانانی که آینده روشنی برای تشکیل خانواده و ازدواج  نمی‌بینند، رغبتی به ازدواج نشان نمی‌دهند.

۲. ازدواج به مفهوم سنتی چندان در ساختارهای اجتماعی روبه تحول در جامعه انسانی عصر حاضر بخصوص در جامعه ایران، دارای کارکردهای سنتی پیشین نیست که او از آن سخن می‌راند. برعکس آنچه او مدعی است، ازدواج‌های سنتی با هدف تشکیل خانواده، دیگر حافظ نظم‌های اجتماعی در قالب نهاد خانواده و همبستگی اجتماعی نیست. برعکس در جامعه پر از تشتت و بحران‌های فردی و اجتماعی ناشی از ساختاری ناامن و نابسامان، تشکیل خانواده مترادف با تشدید واگرایی و گسست اجتماعی است که نتیجه غیرمستقیم نرخ بالای طلاق و کشمکش‌های خانواده ‌هایی است که در آتش بحران‌های درون خانواده می‌سوزند.

۳. ازدواج در ساختاری نابرابر از نظر برابری جنسیتی اصولا امر و کنشی غیرعقلانی بشمار می‌رود. زنانی که در سن تشکیل خانواده هستند بدلیل فقدان حقوق برابر در  مناسبات اجتماعی تحت تاثیر قوانین نابرابر اسلامی میان زن و مرد، تن به ازدواجی نمی‌دهند که در سایه آن فاقد حق تحصیل، حق طلاق، حق حضانت فرزند، حق اشتراک مالی، حق اشتغال، حق سفر بدون اجازه شوهر، حق باروری و سقط جنین و بسیاری حقوق دیگری هستند که جامعه مردسالار دینی و مردان بر آنان تحمیل می‌کنند.

۴. دیگر این‌ گزاره که تشکیل خانواده مانع بروز ناهنجاری‌های اجتماعی، کجروی‌ها و بزهکاری فرد در جامعه می‌گردد، کارایی سابق را ندارد. بخش بزرگی از مسایل اجتماعی و جرایم در خانواده‌هایی رخ داده ‌ می‌دهد که در ساختاری نامتوازن، ناامن و نابرابر تحت عنوان خانواده بسر می‌برند و بدلایل مختلف از جمله وجود ناهنجاری‌های اجتماعی، فقدان آزادی‌های اجتماعی، فقر، بیکاری و اعتیاد و ناامیدی، بسوی بزهکاری و یا درافتادن در معضلات اجتماعی دیگر هدایت می‌شوند. صرف تشکیل خانواده اگرچه فرضیه بنیادین در امنیت اجتماعی است ولی در بستری ناامن در مناسبات اجتماعی، اقتصادی و حقوقی نمی‌توان چشم‌انداز روشن و موثری برای این مفروض، مشاهده کرد.

۵. تداوم نسلی و تمدنی اگرچه با نرخ باروری و از نظر کمی می‌تواند زمینه تحقق بهمراه داشته باشد ولی ضامن این هدفگذاری نیست. تمدن ایرانی در تضارب و تضاد با تمدن اسلامی بخصوص در سال‌های پس از انقلاب موسوم به انقلاب اسلامی، بشدت مورد تهدید و تخریب قرار گرفته است. چه بسا بتوان مدعی شد که تمدن ایرانی در طی سال‌های پس از انقلاب از نظر تاریخی دستخوش بیشترین تهدید، هجوم و فروپاشی قرار گرفته است. از اینرو صرف تشکیل خانواده گواه و سند محکمی برای مدنیت، تمدن‌سازی و حفظ و تداوم آن نیست.

۶. دیگر ایمان‌گرایی و باور به دین برخلاف نظر ویلکاکس، کفایت تشکیل یک خانواده امن را نمی‌دهد. رشد ناباوری به دین، بدگمانی به نهادها و رهبران دینی و بی‌اعتمادی به آموزه‌های دینی سبب‌ساز شکست نظریه پیوند دین و همبستگی اجتماعی و نشاط و آرامش در جامعه شده است. جامعه ایران امروز که به ظاهر در ساختار رسمی خود مشحون از آموزه‌های دینی و ایدیولوژی دینخوست، دیگر کارکردهای پیشین، تاریخی و سنتی دین بر نظم و نظام اجتماعی را از دست داده است. دین رسمی و مسلط در دستگاه فکری امروز ترکیبی از دروغ، فریب، فساد، زور و ستم، محدودیت، فقر اجتماعی-اقتصادی و در نهایت اجبار پوشش و رفتار اجتماعی است که آزادی‌های بنیادین فردی را نادیده می‌گیرد.

۷. گزینه ‌پس‌انداز و ثروتمند شدن افراد جامعه در صورت حفظ نهاد خانواده نیز با واقعیت امروز سازگار نیست. مهم‌ترین دلیل این امر فقدان برابری مالی در نهاد خانواده است که مردان سهمی دو برابر زنان ارث می‌برند، اموال حاصل از تشریک‌مساعی زن و مرد در خانواده عمدتا بنام مردان ثبت می‌شود، و در صورت طلاق نیز تنها حق زنان، مهریه‌های ناچیزی است که حتی درصورت بزرگی رقم آن، بندرت عاید زنان می‌شود.

۸. مفهوم “ما پیش از من”، به تعبیر  ویلکاکس دیگر زمینه تحقق نمی‌یابد. اگرچه نهاد خانواده دارای قالبی در ظاهر اجتماعی است و نمایانگر نهاد همبسته‌ای بنام خانواده است ولی در خانواده ایرانی، در واقع این عبارت “ما” متشکل از دو “من” است که در پیوندی نابرابر، درصدد تشکیل خانواده و فرزندآوری است ولی در نهایت تبعیض حقوقی و اجتماعی زن و مرد در نظام اسلامی، سبب‌ساز فروپاشی مفهوم ما و فروکاستن خانواده در نهادی فردمحور بنام مردان می‌گردد که محصول خانواده مردسالار است.

۹. برخلاف نظریه ویلکاکس در استناد به عوامفریبی رسانه‌ها در پیشبرد و تشویق فردگرایی و اگوییزم فرد در برابر جامعه و بویژه خانواده، می‌توان گفت در جامعه ایران نقش رسانه‌ها دقیقا برعکس است. بدین معنا که بخش بزرگی از رسانه‌های ملی و تحت سیطره حاکمیت دینی در کشور بطور مداوم در تدارک و ترغیب جوانان به ازدواج هستند. اما در واقع این خود جوانان هستند که برخلاف رسانه مسلط در جامعه، به نافرمانی مدنی روی آورده و ساختارهای کهن مناسبات اجتماعی نظیر ازدواج و تشکیل خانواده را برنمی‌تابند.

۱۰. در پایان می‌توان گفت نسل جدید به چالشگری نهاد و ساختار کهن تشکیل خانواده روی آورده و ساختارهای رقیب دیگری جایگزین ساخته‌اند. این گزینه‌های رقیب عبارتند از تشکیل رابطه رمانتیک بدون ازدواج رسمی، همزی‌گرایی بدون ثبت حقوقی و قانونی یا آنچه به غلط ازدواج سفید گفته می‌شود، تشکیل رابطه عاطفی و زناشویی بدون تمایل به فرزندآوری و در نهایت، ازدواج با کمترین نرخ باروری و زادوولد. با چنین شگردهای شگرفی، نسل نوین در جامعه ایران بدنبال تشکیل نظم اجتماعی است که در فرمان و عمران جامعه دیگری حرکت کرده و شلاق سنت بر کمر آزادی‌های اجتماعی فرد را پذیرا نیست.

منبع: https://albertmohler.com/2024/08/14/brad-wilcox/

https://nationalmarriageproject.org

https://akhbar-rooz.com/?p=248877 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x