بدون پایان دادن به حکومت جمهوری اسلامی اعدامها، شکنجه و آزار زندانیان سیاسی، ظلم، فساد، فقر، و محرومیت میلیونها ایرانی پایان نخواهد یافت!
هممیهنان گرامی!
با فرارسیدن مرداد و شهریورماه ۱۴۰۳، سیوشش سال از فاجعهٔ قتلعام هزاران زندانی سیاسی سپری میشود، فاجعهٔ قتلعامی بهدستور خمینی و بهدست مجریان آن که جنایتکارانی همچون رئیسی، نیری، اشراقی، پورمحمدی، و جز اینان را شامل میشد. خمینی و دیگر سران حکومت جهل و استبداد جمهوری اسلامی که نگران زوال حیات سیاسی شان بودند، با سازماندهی کشتار همگانی فاجعهٔ ملی ۶۷، جمعی از پیگیرترین و فداکار ترین شخصیتهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مردمی ایران را به قتلگاه کشاندند تا آیندهٔ سیاسیشان و دوام دوران حکومت جهل و جنایت ولایی را طولانیتر کنند.
با وجود گذشت سیوشش سال از این جنایت ضد بشریت هنوز هم تعداد دقیق قربانیان این فاجعه ملی پنهان نگه داشته شده و روشن نیست. بر اساس گزارشهای منتشر شده، تخمینِ شمار مبارزان راه آزادی که در این کشتار قربانی شدند از سوی مرجعهای مختلف متفاوت و بین ۳۰۰۰ تا ۴۴۸۴ نفر بوده است. گزارشگر ویژهٔ حقوق بشر سازمان ملل متحد تعداد زندانیان سیاسی اعدامشده را دستکم ۱۸۷۹ نفر اعلام کرده است و آقای منتظری در کتاب خاطراتش میگوید طبق گزارشهایی که به او دادهاند حدود ۲۸۰۰ یا ۳۸۰۰ نفر را اعدام کردهاند. خاطرات آقای منتظری دربارۀ دیدارش با گروه اعزامی به زندانها و گزارش تکان دهندۀ این شبهانسانها از چگونگی سازماندهیِ کشتار زندانیان همچنان یکی از معتبرترین اسناد تاریخی در مورد عملکرد حکومت جمهوری اسلامی و سران آن در این کشتار است و بیشک روزی در دادگاههای صالح خلق در میهن ما برای محاکمۀ عاملان و مجریانش بهکار گرفته خواهد شد.
هممیهنان گرامی”
سی و ششمین سالگرد فاجعه ملی در شرایطی فرا می رسد که سرکوب خشن و خونین دگراندیشان و مبارزان راه آزادی همچنان روال معمول برخورد رژیم با هرگونه اعتراضی علیه نظام سیاسی حاکم است که بر اساس دیکتاتوری مطلق یک فرد بر همه نهادهای قانونی و انتخابی کشور بنا شده است. نمایش انتخاباتی ریاستجمهوری ۱۴۰۳ با به میدان آوردن مسعود پزشکیان در مقام رئیسجمهور و تنفیذ او و تعیین وزیران کابینهاش از سوی رهبر این نظام پایان یافت. روند این نمایش، همانند اکثر نمونههای مکرر آن، نشانی روشن از این واقعیت است که در حکومت جمهوری اسلامی “اصل جمهوری”- دستاورد مهم انقلاب مردمی بهمن ۵۷- و بهمنظور حاکم کردن ارادهٔ مردم بر سرنوشتشان بود اکنون سالهاست که در مسلخ “اسلام سیاسی” سران فاسد رژیم قربانی شده است و جایش را به نوعی “خلیفهگری” قرونوسطایی زیر پرچم “ولایت مطلقهٔ فقیه” داده است. بررسی تحولات سیاسی دهههای اخیر نشان میدهد دولتهای مختلف، دستگاههای امنیتی و نهادهای قضایی و قانون گذاری کشور درعمل و عمدتاً بخشهای هماهنگ دستگاه سرکوبی هستند که هدف اصلیاش حفظ نظام سیاسی حاکم به هر قیمتی است.
سیوششمین سالگرد فاجعهٔ ملی درعینحال مصادف است با دومین سالگرد جنبش مردمی “زن، زندگی، آزادی”، جنبشی که در پی جنایت حکومتی قتل “مهسا امینی” بهدست گزمگان رژیم ولایت فقیه آغازگر یکی از بزرگترین جنبشهای مردمی سالهای اخیر بود. این جنبش ادامهٔ حیات رژیم را به چالشی جدی رویاروی کرد. اگرچه سرکوب خشن و خونین این جنبش توانست رژیم را از این چالش نجات دهد، ولی آتش زیر خاکستر مبارزۀ جنبش مردمی امروز، در پیکار دلاورانه زنان، کارگران و زحمتکشان کشور، در مبارزه پرستاران، بازنشستگان، کارگران پروژهای شرکت نفت، و اعتراضهای کارگران دیگر واحدهای تولیدی کشور همچنان جلوهگر است. در سی و ششمین سالگرد فاجعه ملی زندانیان بیشماری تحت فشارهای روحی و جسمی با روحیه بالایی از مقاومت و استواری دست به افشاگری علیه جنایت های رژیم می زنند و خواهان پایان یافتن سرکوب و اعدام ها هستند. حزب توده ایران با پشتیبانی از کارزار زندانیان سیاسی با شعار نه به اعدام و تبدیل آن به شعار روز جنبش مردمی، خواهان پایان دادن به این چرخه مرگ و خشونت است.
هممیهنان گرامی
تابستان سال ۱۳۶۷، ماههای تکان دهندهٔ یورش رژیم به زندانهای کشور و اقدام به جنایت علیه بشریت از سوی آن و درعینحال ماههای مقاومت تاریخی و قهرمانانه زندانیان سیاسی در رویارویی با اعضای گروههای مرگ اعزامی به زندانهای کشور بود. هزاران انسان سربلند از گروهها، سازمانها، حزبها، و چهرههای اجتماعی و سیاسی مختلف شانه به شانه هم در مقابل مزدوران ارتجاع دلیرانه ایستادند و مرگ را به زبونی و تسلیم ترجیح دادند و بدین ترتیب تاریخی درخشان از پیکار خلق با مزدوران حاکمیت جهلوجنایت بهثبت رساندند، تاریخی که برای نسلهای آینده میهن ما نمادی روشن از انسانیت و امید به آیندهٔ میهنمان ایران است. در جریان این فاجعهٔ ملی بخش بزرگی از رهبران و کادرهای سازمان ها و احزاب مترقی ایران به دست دژخیمان رژیم اعدام گردیدند. حزب تودهٔ ایران گروه بزرگی از رهبران آزموده و چهرههای درخشان و تاریخی در جنبش رهاییبخش میهن ما از استبداد، شماری از کادرها و فعالان برجسته جنبش کارگری، نظامیان و افسران دلاور ارتش، نویسندگان، مترجمان، و متفکران و فرهیختگان را از دست داد.
اعلامیهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب ما در ۹ آذرماه ۱۳۶۷ در این باره نوشت: “تبهکاریهای اخیر رژیم خودکامهٔ خمینی، بهویژه فاقد هرگونه پشتوانۀ قانونی، حقوقی، مدنی، اخلاقی، و انسانی و یادآور اقدامات جنونآمیز فاشیستهای هیتلری در اردوگاههای مرگ است. انسانهایی توسط رژیم و ارگانهای سرکوبگرش به جوخههای اعدام سپرده شدهاند که جز عشق به مردم، دشمنی با امپریالیسم و ارتجاع، و پیکار در راه آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی، و صلح گناهی نداشتهاند.”
با گذشت سیوشش سال از فاجعهٔ ملی “پاکسازی خونین” زندانهای کشور و باوجود تمامی تلاشهای رژیم برای زدودن آثار ننگین جنایتش، بهخاطر مبارزهٔ پیگیر خانوادههای قربانیان فاجعهٔ ملی خصوصاً مادران دلیر خاوران با شکست رو به رو شده است. در “گلستان خاوران” و در دیگر محوطههای گورهای دستجمعی جانباختگان فاجعهٔ ملی در شهرهای مختلف، بهرغم همهٔ تلاشهای گزمگان رژیم، بهرغم تخریب این مناطق و حصار کشیدن دور آنها و حتی تلاش برای جلوگیری از هر حضور و گردهمآییای، خانوادههای قربانیان فاجعه ملی ۶۷ همچنان گردهم میآیند و در کنار همدلی مردم میهنمان خاطرهٔ درخشان قهرمانیهای فرزندان شایسته این مرز و بوم را گرامی میدارند.
هممیهنان گرامی!
در فاجعهٔ ملی کشتار زندانیان سیاسی سال ۶۷ مرزکشیهایی سازمانی و عقیدتی وجود نداشت. رژیم همهٔ مبارزانی که فعالیتشان را برای آیندهاش خطرناک میدید قتل عام کرد. حزب تودهٔ ایران در کنار دیگر نیروهای آزادیخواه، ملی، و دموکراتیک کشور وظیفهٔ انسانی و انقلابی خود میداند تا روشن شدن و محاکمهٔ مسببان این جنایت ضد بشریت همچنان به تلاشهای پیگیرش در افشای این توطئهٔ شوم تاریخ معاصر میهنمان ادامه دهد. بهمنظور شکستن توطئهٔ سکوت رژیم دربارهٔ فاجعه ملی همچنان همه تلاشها را باید بهکار گرفت. در مبارزهای که در میهنمان برای دستیابی به صلح، آزادی، دموکراسی، و عدالت اجتماعی در جریان است همزمان مبارزه برای رسیدگی به خواستهای خانوادههای قربانیان این فاجعه نقشی مهم و تعیینکننده دارد. وظیفهٔ انسانی، مردمی، و تاریخی همه نیروهای ترقیخواه و مدافع آزادی است که در راه تحقق این مهم بر تلاشهایشان بیفزایند. زندانیان سیاسی دلاوری که اعدام شدند در برابر جوخههای مرگ حکومت سفاک جمهوری اسلامی در کنار همدیگر ایستاده بودند و سرود خوانانِ آیندهٔ میهنِ رهایی یافتهمان از چنگال حکومت استبدادی بودند. نام و خاطرهٔ آنان از تاریخ مبارزات خونبار میهن ما زدوده ناشدنی است.
گستردهتر باد تلاشهای مشترک همه نیروهای ملی و آزادیخواه و خانوادههای قربانیان فاجعهٔ ملی در راه برپایی “کمیتهٔ حقیقت یاب”!
درود بیکران به مادران، پدران، همسران، فرزندان، و وابستگان جانباختگان فاجعهٔ ملی که استوار و خستگیناپذیر از حقانیت مبارزهٔ فرزندان سربلند خلق در برابر رژیم ولایت فقیه دفاع کرده و میکنند!
ننگ و نفرت بر سران حکومت جمهوری اسلامی و همه آمران و عاملان جنایت دهشتناک فاجعهٔ ملی!
درود آتشین به خاطرۀ تابناک همه قهرمانان به خون خفتهٔ خلق که در فاجعهٔ ملی کشتار سال ۶۷ جانشان را در راه رهایی و آزادی میهن فدا کردند!
درود بی پایان به همه زندانیان سیاسی که زیر فشارهای رژیم همچنان مقاومت و ایستادگی میکنند !
کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران
۴ شهریورماه ۱۴۰۳
اعلامیهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب ما در ۹ آذرماه ۱۳۶۷ در این باره نوشت: “تبهکاریهای اخیر رژیم خودکامهٔ خمینی، بهویژه فاقد هرگونه پشتوانۀ قانونی، حقوقی، مدنی، اخلاقی، و انسانی و یادآور اقدامات جنونآمیز فاشیستهای هیتلری در اردوگاههای مرگ است. انسانهایی توسط رژیم و ارگانهای سرکوبگرش به جوخههای اعدام سپرده شدهاند که جز عشق به مردم، دشمنی با امپریالیسم و ارتجاع، و پیکار در راه آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی، و صلح گناهی نداشتهاند.”…………….
……
گستردهتر باد تلاشهای مشترک همه نیروهای ملی و آزادیخواه و خانوادههای قربانیان فاجعهٔ ملی در راه برپایی “کمیتهٔ حقیقت یاب”!
درود بیکران به مادران، پدران، همسران، فرزندان، و وابستگان جانباختگان فاجعهٔ ملی که استوار و خستگیناپذیر از حقانیت مبارزهٔ فرزندان سربلند خلق در برابر رژیم ولایت فقیه دفاع کرده و میکنند!
……