سیدمحمد حسینی بهشتی(۱۳۰۷-۱۳۶۰ ش) کسی که تاریخنگاری بیطرفانه انقلاب هنوز کماهوحقه اورا مورد پژوهش و نقد خود قرار نداده است. او خود اما خیلی دوست داشت از او بهعنوان آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی یاد شود. دو عنوانی که هیچگاه احراز آن توسط او از طرف منابع ذیصلاح و معتبر تأئید نشده است
بهشتی در دو مرحله با مواضع صریح و مبنایی خود در ساخت بنای استبداد ولایت فقیه در ایران موثر و تعیینکننده گردید:
۱- در قضیه اشغال سفارت آمریکا و عمل خبط و ابلهانه گروگانگیری دیپلماتهای امریکایی به مدت ۴۴۴ روز توسط کسانی که خود را «دانشجویان پیرو خط امام» مینامیدند و بهشتی این اقدام آنها را همچون موجی میدید که “باید بر آن سوار شد وگرنه آنها بر ما سوار خواهند شد.” در این مرحله او بدون شک پیشقراول موج اول پاکسازی در ساحت رهبری انقلاب ایران، یعنی کنارگذاشتن طیف ملی و ملی-مذهبی که در حول مهدی بازرگان در دولت موقت گردهم آمده بودند.
۲- تبدیل نظریه فقهی خام و ابتدایی “ولایتفقیه” به یک سازه قانونی غیردمکراتیک در مجلس خبرگان اول، جایی که او تعزیه گردانی آنرا به نیابت از فقیه سلیمالنفس آیتالله منتظری برعهده گرفت. و قانون اساسی مصوب شورای انقلاب و دولت موقت که به تأئید آیتالله خمینی نیز رسیده بود را توسط یک قانون اساسی با اصل هویتساز «ولایتفقیه» یک حکومت فقهی – ولایی جایگزین کرد.
شانس اما با بهشتی یار بود که خیلی زود در جریان اقدام تروریستی ۷ تیر مقر حزب جمهوری اسلامی منسوب به سازمان مجاهدین خلق شهید شد و از آلوده شدن هرچه بیشتر او با «معاصی و مصائب» حکمرانی سیاسی عملاً جلوگیری شد وگرنه تصویر امروزین ما از او تصویری کاملاً متفاوت و شاید بسیار خاکستریتر از آنچه امروز هست میبود.
این گزاره را اما میتوان همین الان نیز تقریباً بدون محدودیت بیان کرد، با وجود دلبستگی بهشتی به قدرت سیاسی احتمال اینکه از او یک “منتظری ثانی” خلق میشد بسیار دور از ذهن میباشد.
در گعده روحانیت حکومتگر و حواریون پیرامون آیتالله خمینی سیدمحمدحسینی بهشتی بیشترین پتانسیل برای تبدیل شدن به یک رهبر تمامیتخواه تمامعیار پس از آیتالله خمینی را حائز بود. او را شاید بتوان حتی ملغمهای از اکبر هاشمی رفسنجانی و سیدعلی خامنهای دانست.
اسطورههای سیاسی و مبارزاتی در تقلید از شهادت امام سوم شیعیان و ۷۲ تن از یارانش در صحرای کربلا بعداً بسیار مشاطهگرانه برای او و دیگر قربانیان این حادثه تروریستی نیز ساخته و پرداخته شدند. با این حال او بیشتر به جایگاه یک “عنصر مرکزی بنای استبداد دینی و ضد رهاییطلبی در انقلاب ایران” نزدیک بود تا یک قیام کننده برعلیه ظلم در حال شکلگیری زمانه ما.
تاریخ از سیدمحمد حسینی بهشتی یقیناً بهعنوان “حسین انقلاب ایران” یاد نخواهد کرد.
مطمئن نباشید که او هم اگر بود از جمله محصوران و کنارگذاشتگان نمیشد. درست است که جاه طلب بود اما هوش سرشاری داشت که روندها را می توانست پیش بینی کند.