باور برخی محققین این است که اسطوره سازی از طریق خاطرات انسانها بازگو نشده بلکه ساخته و پرداخته ذهن آدمی است. اسطوره سازی با استفاده از ابزار تبلیغ و ترویج بر روی روابط خوب انسانی و اخلاقی سعی در تشویق دیگران برای پیوستن به راهی معین را دارند و در این راه با القای باورهای خود، نیروهای اجتماعی را در کنار خود متمرکز میکنند. این تلاش برای به کنترل و تحت اختیار گرفتن موضوع، که همان انسان است، با تولید و باز تولید وانتشار ایده های مختلف و با تکیه بر باورهای ذات گرایانه در هم امیخته است. هدف اسطوره سازی برای رسیدن به قدرت است و بس.
هر نیروی اسطورهای اگر از چارچوب تعیین شده خارج شود به شدیدترین شکل مجازات شده و مورد حملات پی در پی قرار میگیرد تا از چهار چوب قوانین از قبل تعیین شده خارج نشود. هدف از این کار درس عبرتی است برای دیگران که خارج از قوانین تعیین شده کاری انجام ندهند و گوش به فرمان باشند.
فوکو معتقد است که «هیچ نوشته و یا گفتمانی خارج از روابط قدرت عمل نمیکند» و پیوند میان اسطوره و قدرت را بررسی و استدلال میکند.
کاسیرر در کتاب «اسطوره دولت» اشاره به قدرت گرفتن آدولف هیتلر میکند که در جهان امروز و با توجه به رشد خردمندگرایانه انسان معاصر چگونه او توانست در سطح وسیعی ایفای نقش کند و یک سیستم قهری و توتالیتر را در جهت رسیدن به قدرت بنا کند.
در واقع اسطورهها نه خنثی هستند و نه بیطرف بلکه بر پایههای ایدئولوژیک استوار بوده و در اختیار نهادهای به دنبال قدرت هستند.
زکریای رازی به خرد فردی باور داشت وآنرا قابل تحسین و ارزش میدید. او در عین باورمندی به قدرت هستی در تقابل با اسطوره سازی بود و یگانه راه رهایی انسان را در خردگرایی فردی میدید نه در اطاعت دینی.
با رشد و پیشرفت جوامع بشری اسطورهها طی روندی به ایدئولوژی تحول پیدا میکنند و به ابزارهایی به مراتب قدرتمندتر برای کنترل و مهار کامل جامعه تبدیل میشوند.
چالشهای سیاسی و اجتماعی در دهه گذشته
با گسترش شبکههای اجتماعی و ارتباطات الکترونیکی بین مردم، آگاهی سیاسی طبقات فقیر جامعه رشد پیدا کرده و نزدیکی به طبقات متوسط جامعه از نظر آگاهی به وجود آمده است که نتیجه آن را در ناآرامی های دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ میشود دید. این اعتراضات که به دلیل فقر و بیکاری، مشکلات معیشتی، ناملایمات، تبعیض، بی عدالتی، نابرابری و تقسیم ناعادلانه ثروت در جامعه آغاز شده بود دیری نپایید که به تظاهرات سراسری تبدیل شد و شکل عدالت خواهی به خود گرفت.
دکتر خلیل الله سردارنیا، طی پژوهشی در ارتباط با این اعتراضات به این ایده میرسد که «در بستر بیاعتمادی فزاینده به احزاب سیاسی، جنبشهای اجتماعی جدید با مشارکت و بسیج گروههای میانی و صنفی آسیب دیده اقتصادی و اجتماعی (خرده سیاست) در میادین عمومی و خیابانها (سیاست خیابان) با محوریت بر اصول عدالت خواهانه اجتماعی و اخلاقی، سیاستهای کلان در عرصه بین المللی و ملی را به چالش و نقد جدی گرفتهاند».
با بسط شبکه های اجتماعی در ایران سطح ارتباط توده های مردم معترض با جهان خارج ارتقا قابل ملاحظه ای پیدا کرد. این نزدیکی نه تنها به رشد فکری و اگاهی از حق و حقوق انسانها کمک کرد بلکه افکار عمومی جهان را در جهت تقابل با حاکمیت و صاحبان قدرت اقتصادی افزایش داد و با خود همراه کرد که این خود نیزموجب ایجاد ارزشهای مشترک بین ملیتها با عقاید و باورهای مختلف میگردد.
در سیاست خیابان ما شاهد عرصه سبکهای هنجار شکن و سنت شکن در بیان اعتراضات در شکل فردی و گروهی هستیم. برداشتن روسری ها و آتش زدن آن ها در خیابان ها در جنبش «زن، زندگی، آزادی» و ارسال عکس ها و فیلمهای آن در شبکه های اجتماعی شکاف بین انسان خردمند و اسطوره دین قدرت محور را بوجود آورد.
گیونز «سیاست رهایی بخش را با تمرکز بر خرده سیاست در سطح فردی و گروهی تعریف میکند که متضمن دو مولفه مهم رهایی از سنت های دست و پا گیر به جا مانده از گذشته و رهایی افراد و گروه ها از سلطه نامشروع دیگران به خود است». جنبش مهسا با مطالبه حجاب اختیاری شکل گرفت ولی در ادامه پایه های حکومت مرد سالار را به لرزه درآورد.
اعتراضات سیاسی، اجتماعی و صنفی ۹۶ اعتراض به کرامت انسانی لگد مال شده توسط حکومت دینی به انسان و برای دستیابی به عزت نفس بود. شروع اعتراضات دی ماه ۹۶ از مشهد که یکی از پایگاه های هواداران حاکمیت شیعیست آغاز شد. آغاز و جایگاه این اعتراضات، پیامی برای شکستن اسطوره دین برای حاکمیت شد. انگیزه این اعتراضات که در ۹۸ نیز تکرار شد، فقر و بیکاری و نیازهای اولیه زندگی بود. نکته کلیدی و مشترک این دو اعتراض گسترده ناامیدی مردم از هر گونه تغییر و اصلاح در حکومت بود. معترضان به این نکته رسیدند که حکومت با آنها صادق نیست و اعتمادشان از روحانیت شکست. در نتیجه مردم خود را تحقیر شده و دولت را ناعادل و مسئول فقر جامعه دانستند و خشم خود را به عرصه نمایش گذاشتند.
اما این جنبش مهسا بود که بزرگترین ضربه را به اسطوره های دینی مردسالار وارد کرد.
جنبش مهسا (ژینا) آغاز شکستن سدها
مخالفت با حجاب در آغاز حکومت اسلامی از خواستههای زنان طبقه متوسط شامل کارمندان، معلمان، دانشجویان، دانش آموزان و غیره بود، طی چهل و چند سال گذشته زنان به شیوه های مختلف در مقابل تحمیل حجاب اجباری واکنش های فردی نشان داده اند. در ابتدا با تغییر رنگ روپوش از سرمه ای، قهوه ای یا مشکی به رنگهای آبی آسمانی و یا با بلند و کوتاه کردن قد شلوار و آستین روپوش تا کوچک و کوچکتر کردن روسری هایشان. در جنبش مهسا اما کار به مطالبه حقوق برابر برای زنان رسید.
امروزه با رشد کنشهای اعتراضی جمعی و نهادینه شدن تدریجی اعتراضات اسطورههای مذهبی و باورهای دینی شکاف میخورند. در این زمینه، جنبش مهسا راه صد ساله را در ۱۰۰ روز طی کرد. این جنبش حاصل ناتوانی حکومت اسلامی در پاسخ به خواستههای بنیادین و مطالبات مردمیست. خصوصیت برجسته جنبش مهسا پیوند آن با «ناجنبش» زنان است که سالهاست علیه حجاب اجباری شکل گرفته و فعال هستند. جوانان با رده سنی ۱۵ تا ۲۵ سال بازیگران اصلی این جنبش بودند واین خود محصول شیوه و سبک زندگی متفاوت آنان با نسل قبل است که تبعیض علیه خود را برنمیتابند.
زنان ایرانی طی دهه ها تلاش برای دستیابی به حقوق برابر با مردان ناکام ماندند. این زنان، بدون حمایت مردان طی چهل و چند سال گذشته در حکومت اسلامی از طریق جنبشهای مدنی نقش آفرینی کردند و سیاست های تبعیض آمیز حکومتی را به چالش کشیدند با این وجود نتوانستند اولین تبعیض حکومتی که همان حق انتخاب لباس بود را تغییر دهند. جنبش مهسا با اعتماد به نفس کامل و با جلب حمایت مردان و حتی بخش بزرگی از زنان مذهبی توان شکستن این سد را پیدا کرد. یادمان نرود که این مهم را دختران و پسرانی رقم زدند که در چهار گوشه وطن جسم و چشم و جان و آزادیشان را از دست دادند.