خوانندهی رمانهای ایرانی (چاپ داخل) و بینندهی سریالهای ایرانی هستم.
نه بهجهت جاذبهی متن و تصویر و کیفیتِ کار. که اینهمه، کمک بهشناخت از جامعهای است که از آن قطع شدهایم.
محدودیت مبارزهی مدنی در ایران آنگونه است که جامعه را به تردستی و فراگیریی شعبده واداشته!
در قسمت هفتم سریال داریوش که از شبکهی خانهگی پخش میشود (داریوش سریال چندان دندانگیری هم نیست)
پدری که دچار آلزایمر است از دخترش میخواهد آهنگی برایش پخش کند.
پدر همراه دخترش ساقی (با بازیی سحر دولتشاهی) ۲۰ ثانیه بهرقص (بهقول کاربهدستان حکومت: حرکات موزون) مشغول میشوند.
خبر آن است که قوهی قضاییه برای این ۲۰ ثانیه پروندهی قضایی تشکیل داده!
ایران بیابان برهوتی نیست که سرسپردهگان حوزه و چاه هرچه خواستند بتوانند بر آن کشت کنند.
چاهزدگان خود در بیانتهایی و سیاهیی جمکران دفن خواهند شد.
جامعهی سرزندهی ایرانی با بهرهبردن از چنین آبباریکههایی است که برای خود اقیانوسِعملی چنین فراخ گشوده