در حاشیه یک دیدار (همه با هم برای؟)
در خبرها خواندم که گروهی از زنان با فائزه هاشمی دیدار داشتهاند. دوستی پیشنهاد داد که کاش ما فعالین صنفی هم به دیدارش برویم. عکس دیدار با فائزه هاشمی را دیدم. داشتم فکر میکردم که آیا این دیدار خوب است یا بد؟ در حینی که به عکس و چهرهها دقت میکردم، در بخشی از عکس، تابلویی که روی دیوار بود توجهم را جلب کرد. روی تابلو نام هاشمی خطاطی شده بود. جوابم را گرفتم!
هاشمی سردار سازندگی، هاشمی نماد تعدیل ساختاری، هاشمی نماد قراردادهای موقت، تعدیل نیروی کارگران (بخوان اخراج محترمانهی کارگران)، هاشمی نماد شرکتهای پیمانکار نیرو (دلالان نیروی کار) و…
مسئله فرد فائزه هاشمی نیست (هر چند که حول خود او هم میشود زیاد صحبت کرد)، مسئله طبقهای است که او به عنوان نمایندهاش است. دیدن او یعنی چشم بستن بر همهی روابطی که هاشمی نمایندهی آنان است.
من نمیدانم که مشکل زنانی که به دیدار فائزه هاشمی رفتهاند با شرایط موجود چیست؟ یا خودشان در کجای جامعه قرار دارند؟ اما مشکل خودم و هزاران کارگرِ همانند خود را میدانم. من و هزاران کارگر شبیه من با عدم امنیت شغلی، شرکتهای پیمانکاری، قراردادهای موقت، دستمزدهای زیر خط فقر، عدم دسترسی به بهداشت و درمان مناسب و رایگان، عدم دسترسی به آموزش و پرورش رایگان و مناسب برای فرزندانمان، عدم دسترسی به مسکن مناسب، تفریحات، ساعت کار کم و … مشکل داریم.
صرف زندان رفتن فائزه هاشمی و مشکل داشتن او با شرایط موجود دلیلی کافی برای دیدار با او نیست. ما کارگران همبستگیای با وی نداریم. مخالفت من با سیستم سرمایهداری است که فائزه هاشمی مشکلی با آن ندارد و اتفاقاً خاندان هاشمی نمایندگانی از این سرمایهداری در جمهوری اسلامی هستند. مخالفت من با همهی کسانی است که این مرز را مخدوش میکنند. هر آن کس که با شرایط موجود مشکل دارد الزاماً کنار ما کارگران نمیایستد.
صرف زن بودن فائزه هاشمی دلیل نمیشود که کنار ما کارگران یا زنان طبقهی کارگر باشد. او نمایندهی طبقهای است که قرنهاست من و امثال من را استثمار میکنند، نه فقط در ایران، بلکه در همهی دنیا.
او کنار ماکرون، بایدن، بوش، اردوغان، پوتین، بنسلمان، خاتمی، احمدینژاد، رفسنجانی، رئیسی، رضا پهلوی، محمدرضا پهلوی و … ایستاده است.
برای من فائزه هاشمی و مسیح علینژاد در کلیت تفاوتی ندارند. یکی نمایندهی سرمایهداری با رویهی مذهبی است و دیگری سرمایهداری با رویهی غیرمذهبی (لیبرال). بنابراین از هر حرکت و هر فردی یا کنشی که این مرز و تقابل را مخدوش میکند باید فاصله گرفت.
آنان زن هستند اما زن در کلیتش. در کدام سوی این جامعه ایستادهاند؟ نمیدانم. شعار زن–زندگی–آزادی میدهند. از خودم میپرسم کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟ اگر این کدامها را نتوانیم مشخص کنیم، آن موقع به دیدار فائزه هاشمی میرویم و تبدیل میشویم به همه با هم برای؟
ریحانه انصارینژاد
بیست و ششم فروردین ۱۴۰۳
منبع: کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
ایکاش اخبار روز میتوانست درج مطالب را مشروط به پاسخگویی نویسندگان به درصدی از نقد ها و سؤالات خوانندگان کند. متاسفانه بجز یکی دو نفر مابقی نویسندگان گویی جنسشان را فروخته اند و رفته اند, خود را ملزم به پاسخگویی نمیدانند و گویی برایشان مهم نیست که دیگران درباره آنان و مطالبشان چه فکر میکنند. این موضوع سبب شده که گروهی از خوانندگان بجای نویسندگان در مقام پاسخگویی برایند و متاسفانه به علت عدم آشنایی با فن روزنامه نگاری و نگارش به طور کلی گاه مطلب نویسنده را لوث کرده و گاه بدور از رسم ادب سبب اصطکاک نیز میشوند. نمونه آن پاسخ فردیست بنام محمد مفیدی به دو سؤال من از خانم ریحانه. همچنان که مشاهده میکنید پاسخ این وکیل وصی نه تنها ربطی به آن دو سؤال من ندارد بلکه ایشان تصورش این است که مخالفت خانم ریحانه با آن دو خانم دیگر به علت مسلمان بودن آن دو است که این خود توهین به شعور خانم ریحانه است.
ریحانه گرامی، میفرمائید هم خانم فائزه و هم مسیح علینژاد طرفدار سرمایه داریند و به این علت شما نمیتوانید با آنان همکاری کنید. بنابراین منطقیست اگر تصور کنیم که شما مرحله انقلاب ایران را سوسیالیستی ارزیابی میکنید. در این صورت آیا میتوانید مدل نمونه ای موجود از سیستم جایگزینتان را به مردم و طبقه کارگر ایران نشان دهید تا مردم به امید دستیابی به آن بتوانند این رژیم را سرنگون کنند و از این چاه به چاه دیگری نیفتند؟ اما اگر ایران در مرحله انقلاب سوسیالیستی نیست آیا در آن صورت سرمایه دارانی چون مسیح و فائزه جزو آن گروه از سرمایه دارانی نیستند که در این مرحله باید متحد شما باشند؟ با تشکر.
شما از طرف کی در اینجا مرتب «بازجوئی » می کنید؟
حضوردائمی استعمارگران روس و انگلیس پیش و پس ازمشروطه یک ازعلل بی توجهی یا اشتباه نیروهای مشروطه خواه به ماهیت ارتجاعی نهاد روحانیون بود که به خاطرحضوردر بعضی جنبش های ضد استعماری و نقش بعضی از روحانیون به خطر آنها بهای لازم داده نشد.درتمام فرازو نشیب ها نیزعوام فریبی ها و موج سواری ها درمقایسه باجنایت ها واعمال تروریستی نادیده گرفته شد. قتل احمد کسروی ودیگرمقامات توسط قدائیان اسلام با شرکت درجنبش ملی شدن نفت «تلافی» می شد که مرتجعی چون آیت الله کاشانی رئیس مجلس می گردید.همین مرتجع درکودتای ۲۸مرداد همراه ژنرال زاهدی می شد. خمینی علیه کنسرسیوم و کاپیتولایسون روضه خوانی میکرد وجلب توجه می کرد ولی وقتی با بازرگان علیه حق رای زنان بیانیه می دادند سکوت بر قرارمی شد. این اعوجاج ها در انقلاب ۵۷ وبعدازآن با فضاحت مواضع«مترقی» و«ضد امپریالیستی » خمینی فاجعه شد. دیگر بس ست.فهمیدی؟برای اسلام سیاسی زاری نکنید.
بعد ازآزادی فائزه بخاطرنامه سرگشاده وابراز وفاداری به جانشینان بابا،۲۵شهریورزندان اوین شاهدفریاد بندزنان اوین باشعارهای زیربود:
زن،زندگی،آزادی/آزادی،آزادی،آزادی/
جان برود،سربرود،آزادی هرگز/
بندزنان اوین،هم صدا وهم پیمان،تا لغوحکم اعدام،ایستاده ایم تاپایان/
صدورحکم اعدام،انتقام حاکمان اززنان وکردستان،تاهرگوشه درایران/
اصلاح طلب،اصولگرا،دیگه تمومه ماجرا
تاریخ مصرف مسیح وعلی وگلی وشیرین و…تمام شده.مگرشاهد نبودیدکه همگی ازاتوبوس پنچرورایگان پسرشاه پیاده شدند حاجالحبیب،وزیرخارجه بلژیک در”حمایت”ازمردم وزنان ایران گیس بری کرد ولی چند ماه بعد باهمتای خودازحکومت جنایتکاران ملاقات و اسدالله اسدی تروریست را دودستی تحویل حکومت جانیان داد.نباید فریب هرریا کاری را خورد. اینان مانندسال۵۷ دنبال رهبرتراشی برای مبارزات مردم وبه انحراف کشیدن آن هستند.اصلاح طلبان وحزب اللهی های رانده شده ازحکومت،اینترنشنال و..جولانگاه وسکوی پرتاب خودکرده اند.رهبران واقعی درزندان؛کارخانه؛دانشگاه؛کف خیابان…هستند
بعضی ها دراینجا به نظرات خانم ریحانه انصاری نژاد خیلی بچگانه «پریدند» تا از «معبود» های خود دفاع کنند.البته این ها درزیربیشترمقالات لنگه کفش پرت می کنند وسوادش راهم ندارند که نکته ای برنوشتارنویسنده اضافه کنند.
این ها چنان از«روحت شاد» و سرمایه داری حرف میزنند که حداقل یک نگاهی به ترکیه درهمان زمان نمی کنند که توانست نهادهای بسیاری مطابق رسم بوژوازی درترکیه ایجاد کند.رضا خان قزاق حتی به نخبگان بعدازمشروطه حسادت میکرد وکنارمی گذاشت چه رسد به کاربست آئین بورژوائی .بهمین دلیل سرمایه داری دولتی ایران که همه کاره کشور بود و هست با حزبیت ومدنیت بیگانه بود وهست.همین باعث بحران های مختلف در شهریور ۱۳۲۰، کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، انقلاب ۵۷ و جنبش های بعداز انقلاب تا امروز شد.جامعه ایرانی سرمایه داری بوده ولی درآن از مظاهرونهاد های سرمایه داری یعنی انتخابات آزاد، مجلس ، احزاب ، قانون اساسی ، آزادی های اساسی و..خبری نبوده و نیست.حکومت پادشاهی و ولایت فقیه دراصل شبیه بوده و درعالم ماقبل سرمایه داری !
در شرایط بل بشورى حاضر هر کسى آمار من درآورى را بجاى واقعیت ها جا میزند و شاید در درون خودش خوشحال که “دیدید که چگونه بلبل را جاى فولکس واگن جا انداختم!!” حکایت، حکایت آقاى سیامک ش هست. نوشته اند که مسیح على نژاد مادام تهدید میشود.تا آنجایى که اطلاعات و ارقام موجود هست ایشان یک بار قرار بوده که با “قایق” از نیویورک “دزدیده” شود تا به کوبا و احیانا بعدا به ایران. حتى سرکار استوار معروف هم چنین “پلتیکى” بى مزه و بى ربطى را نمیزد. البته ایشان بجاى کوبا به کنکره آمریکا برده شد و بجاى ٩٠ میلیون ایرانى “بى عقل و نادان” حرف زد!!! آخر آقاى سیامک از خود پرسیده که چه جورى میشه که یک “کماندو زینب” که عکس هاى یادگارى با چادر و چاخجور زیادى با ملا خاتمى میگرفت یکهو مخالف رژیم شد و سر از آمریکا و کنگره آن درآورد (از معجزات اسلام عزیز) و همراه شد با “مخالفین” رژیم !! همانند اکبر گنجى، فاطمه حقیقت جو، محسن سازگارا، مجتبى واحدى، على افشارى و یک دوجین از مریدان امام راحل بصورت معجزه آسا بسوى سرزمین شیطان
صرف زن بودن فائزه هاشمی دلیل نمیشود که کنار ما کارگران یا زنان طبقهی کارگر باشد. او نمایندهی طبقهای است که قرنهاست من و امثال من را استثمار میکنند، نه فقط در ایران، بلکه در همهی دنیا.
او کنار ماکرون، بایدن، بوش، اردوغان، پوتین، بنسلمان، خاتمی، احمدینژاد، رفسنجانی، رئیسی، رضا پهلوی، محمدرضا پهلوی و … ایستاده است.
برای من فائزه هاشمی و مسیح علینژاد در کلیت تفاوتی ندارند. یکی نمایندهی سرمایهداری با رویهی مذهبی است و دیگری سرمایهداری با رویهی غیرمذهبی (لیبرال). بنابراین از هر حرکت و هر فردی یا کنشی که این مرز و تقابل را مخدوش میکند باید فاصله گرفت
عجبا که این خانم تفاوتی بین فائزه هاشمی دختر ملا و مسیح علینژاد( شیرزن مبارز! ) اصلا نمیبیند که مدام تهدید به مرگ میشود و رژیم شیعه فاشیستی ملاها ترور او را همواره طراحی کرده و میکند. خب شما که مخالف سرمایه داری هستید لطف کنید آلترناتیو خودتان را معرفی کنید چونکه شاید بدانید اقتصاد سوسیالیستی و کمونیستی کارنامه شان در گذشته و حال هست که آنچنان موفق نبودند و نمی توانند هم باشند به دلایل زیاد…. اقتصاد رژیم ملایان که بیش از ۶۰% در دست سپاه تروریستان است اقتصاد ایدئولوژیکی است و دوسوم اقتصاد دولتی شبیه به سوسیالیستی. جلوی سرمایه داری درنده خو را با تشکیل سندیکای کارگری و حزب کارگران با سوسیال دمکراسی تا حدود زیادی میشود گرفت؟ مثل تجربه انقلاب ۵۷ نشه که آمدن ابروی بالای چشم ایران خانوم را درست بکنند ولی زدند چشمش را کور کردن با اسلامی شدن انقلاب مرتجعین. با آروزی پیروزی برای هر شیوه مبارزه شما که موثر باشد و مفید به حال خودتان و کارگران و زحمتکشان! علینژاد بارها خامنه ای را عصبانی کرد!
میشه بی لکنت زبون بگی منظورت از « مثل تجربه انقلاب ۵۷ نشه که آمدن ابروی بالای چشم ایران خانوم را درست بکنند ولی زدند چشمش را کور کردن با اسلامی شدن انقلاب مرتجعین.» چیه؟
کیا آمدن ابروی بالای چشم ایران خاتون را درست بکنند ولی زدندحشمش را کورکردن؟ درست و دقیق و مشخص بنویس تا بحث کنیم.