این گزارش که تهیه دادههای آن بیش از یک سال زمان برده، داستان کارکنان نفتی است که حقوق و مزایای عجیب و غریبی ندارند؛ اما قبول کردهاند در فرآیند استارت توربین، نقش یک قطعه را بازی کنند و حالا قطعه شدن، بخشی از فرآیند کاری آنان به حساب میآید
در فلزی که بسته شود؛ هر چه نور بود، میرود. به جایاش، صداست که اضافه میشود. هرم گرماست که پدر آدم را در میآورد و توربینی است که باید استارت بخورد. در این تاریکی، چشم، چشم را نمیبیند. البته، نور هم هست، اما فایدهای ندارد. این محفظه آنقدر تنگ است که یک نفر آدم هم به زور در آن جای میگیرد و چشمی نیست که بخواهد دو جفت چشم دیگر را ببیند. ارتباط با بیرون، تنها با امواج بیسیم میسر است.
هر نفس از هوا، آتشی است که به جان آدم میافتد و تا در باز نشود، تیزی و تندی هوا، نفس را به شماره میاندازد. هر کس که نوبتاش باشد، وارد محفظه میشود. تا زمانی که توربین شروع به کار نکند هم محکوم است تک و تنها در همان فضای مکعبمستطیلی بماند؛ جایی که مجبور است تناش را طوری تنظیم کند تا در آن فضای کوچک جای بگیرد. یک پایاش را این طرف تجهیزات فرسوده و مستعمل قدیمی باارزش میگذارد و یک پای دیگرش را آن طرفاش. ژنراتور، کمپرسور و بقیه تجهیزات دیگر از عمر آنها ارزشمندتر است. با سلام و صلوات وارد میشوند که قطعه دیگری آسیب نبیند.
میترسند اگر چیزی خراب شود، دوباره مجبور شوند خودشان مثل یک آدمآهنی، کار قطعه را انجام دهند. آنها که ریزهمیزهتر هستند، کارشان راحتتر است اما یکی که قدش بلند باشد، مجبور است، قامتش را خم کند. دیگری که وزن بیشتری دارد، شکماش را تو میدهد تا بتواند داخل دستگاه جای بگیرد. جاگیر که شود، شرشر عرق شروع میشود؛ هوا آنقدر گرم است که گاهی قید ماسک و گوشگیرها را میزنند تا شاید کمی خنک شوند. فایدهای هم ندارد. چوب دوسر طلاست.
اگر ماسک بزنند، از گرما بیحال میشوند. از طرف دیگر هم به چشم دیدهاند آنان که ماسک زدهاند هم بعد از چند سال کار، مشکل تنفسی پیدا کردهاند. خودشان میگویند صدای داخل محفظه، مثل صدای موتور هواپیما در زمان پرواز است ولی خب، گوشگیر که باشد، بعضاً از گرمای زیادی، عرق وارد گوشات میشود و صدای بیسیم، شنیده نمیشود. این مسئله هم تمرکز را به هم میریزد و مشکلاتی مانند عفونت را به دنبال دارد. گوشگیر هم نباشد، صدای توربین، عملکرد شنوایی را مختل میکند.
من از محفظهای تنگ حرف میزنم که جای جای آن طراحی شده برای قطعات توربین است و طراحان، تصورش را هم نمیکردند، روزی آدمها «قطعه» میشوند یا نقش کنترلر را بازی میکنند و برق تولید میشود یا گاز به مخزن تزریق میشود برای استخراج نفت. برق مانند خون در رگهای حیاتی سکوها، باید جریان داشته باشد و توربینها این قلب تپنده را تولید میکنند و به جریان میاندازند تا طلای سیاه، استخراج شود. سلمان، از میدانهای نفتی ایران است و در استان هرمزگان، ۱۴۴ کیلومتری جنوب جزیره لاوان قرار گرفته است.
این گزارش که تهیه دادههای آن بیش از یک سال زمان برده، داستان کارکنان نفتی است که حقوق و مزایای عجیب و غریبی ندارند؛ اما قبول کردهاند در فرآیند استارت توربین، نقش یک قطعه را بازی کنند و حالا قطعه شدن، بخشی از فرآیند کاری آنان به حساب میآید. اصل گناه را پای تحریمهای ظالمانهای بنویسید که بنا بر آمارها، در سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱ حدود ۱۲۰۰ میلیارد دلار به کشور خسارت وارد کرده و اجازه وارد کردن تجهیزات را نمیدهد.
بخش دیگرش هم گردن آنان است که تحریم را نعمت اقتصاد دانستند؛ همان افرادی که با دور زدن تحریمها، جیبهای خود را پر کردند و دست آخر رفتند آن سر دنیا و مردم را با آنچه نعمت خوانده بودند، تنها گذاشتند. مقصود زیرسوال بردن عملکرد مدیران این میدان نفتی نیست. برعکس باید از آنان برای مدیریت کار و تلاششان جهت جلوگیری از توقف فعالیت در فضای سخت تحریم تقدیر کرد. چنانکه خود آدمهای قطعهشده هم با احترام از مدیران بالاسری -که با یکی از آنها در این گزارش گفتوگو کردیم- صحبت میکنند و کار آنها را قابل ستایش میدانند. اما این از عمق بحران و سختی که کارکنان با گوشت و پوست خود لمس میکنند کم نمیکند.
رسمی و پیمانکار به نوبت
برخی از دستگاههایی که در کابین توربین نگهداری میشوند، تولید سال ۱۹۷۰ است و دههها پیش وارد ایران شد. شرکتهای تولیدکننده این دستگاهها توصیه میکنند که هر پنج سال یک بار، تعمیر و سرویس شده و برخی از قطعهها باید ۱۰ سال یک بار، بهطور کلی تعویض شوند. یکی از کارکنانی که در این گزارش با آنها صحبت کردهایم، به شوخی میگوید: «همین الان اگر بتوانید با خود سازنده ارتباط برقرار کنید و بگویید چنین دستگاهی بعد از گذشت این همه سال، هنوز در حال کار کردن است، احتمالاً تعجب کند. هیچ تضمینی نیست و هر لحظه ممکن است دستگاهها از کار بیفتند. وزارت نفت باید هر چه سریعتر اقدام به سرمایهگذاری در صنعت نفت کند تا بتواند جلوی این ضررها را بگیرد.»
فرقی میان کارکنان نیست؛ تفاوتی ندارد که کارکنان، پیمانی باشند یا رسمی. همه باید در نوبت خود، وارد دستگاه شوند تا توربینها حرکت کنند. حمید، یکی از کارکنانی که تجربه ایستادن به جای قطعه را دارد، میگوید: «گاهی، افراد رسمی میتوانند نفرات پیمانکار را مجبور کنند که جور آنها را بکشند. البته این در صورتی است که پیمانکار، به کمک رابطه وارد سیستم نشده باشد. کارکنان رسمی نمیتوانند نفرات رسمی را مجبور به ورود به داخل کابین کنند، چراکه در وهله اول مسئولیتی از بابت استارت نشدن به عهده آنها نیست و از طرفی حمایت کامل قوانین تامین اجتماعی را دارند و با کوچکترین فشاری به آنها، بهراحتی مرجعیت اداره کار حامی آنهاست.»
به گفته او، گاورنر در یک محفظه در بسته و چارچوبی از جنس فلزی است که قرار نبوده انسانی وارد آن شود. حمید ادامه میدهد: «فردی که قرار است توربین را استارت بزند، باید وارد دستگاه شود. او در محفظه را باز میکند و باید حتماً بعد از آن در را ببندد. این فرد تنها در صورتی به راحتی درون محفظه میشود که وزناش کمتر از ۷۰ کیلو باشد و قدش هم، بیشتر از ۱۷۰ سانتیمتر نباشد.»
آنطور که او توضیح میدهد اگر کسی درون خود محفظه دستگاه نباشد، مشکلی برایاش ایجاد نمیشود؛ تمام مشکل از آنجایی شروع میشود که کسی درون محفظهای برود که قرار نبوده در آن باشد. حمید میگوید: تمام این دستگاهها، خاموشکننده اتوماتیک دارند و بهصورت مداوم توسط سنسورهای تشخیص شعله و جرقه پایش میشوند، اگر در بسته نباشد میتواند منجر به تشخیص اشتباه شده و سیستم خاموشکننده آن عمل کرده و گاز هالون را به درون محفظه کابین تزریق کند. به همین دلیل وقتی به داخل میرویم، باید در را ببندیم. از زمانی که در بسته شود، دمای محیط به راحتی بیش از ۶۰ و گاهی ۷۰ درجه هم میشود.
او که مدام تاکید میکند، محفظه بههیچوجه مناسب حضور انسان نیست، میگوید: «محفظه با شرایط مناسبی برای حضور فرد ساخته نشده است و باید اتوماتیک باشد. باکسی که از آن صحبت میکنم، مکعبمستطیلی است و ارتفاع آن دو متر و نیم، عرض آن دو متر و نیم و طول ۱۴ تا ۱۵ متر است. شاید این فضا نسبتاً بزرگ به نظر برسد اما قطعات مرتبط با کمپرسورها و ژنراتورها، تمام فضا را اشغال کردهاند. بنابراین دیگر جای اضافهای وجود ندارد که فرد بتواند درون آن برود. مابین لولهها، یک پای خود را این طرف و یک پای دیگر را آن طرف میگذاریم تا بتوانیم کار کنیم.
حمید توضیح میدهد که دمای بسیار بالای درون محفظه، دمای محیطی نیست اما وقتی قرار است خود ژنراتور کار کند، پرههای مختلف آن در چندین مرحله هوا را فشرده میکند تا بتواند دور بگیرد و ژنراتور و کمپرسور را بچرخاند. اینگونه است که برق تولید میشود. احتراق دستگاه بدین شکل است که در آن گاز در مشعلهای مخصوص توربین توسط جرقهزنها آتش گرفته، بهدلیل فشار بسیار بالا موجب چرخش مداوم توربین میشود. با وجود اینکه توربین عایق شده اما با این عایقها هم دما گاهی تا بالای ۶۰ یا ۷۰ درجه میرسد. این فضا، کاملاً بسته و تاریک است و روزنهای به بیرون ندارد؛ زیرا سنسورها، مدام محوطه را آنالیز میکنند و ممکن است دچار خطا شوند و به شکل کاذب عمل کنند. زمانی که درون محفظه باشیم، تنها از طریق صدای بیسیم با بیرون در ارتباط هستیم. آن هم برای اینکه بدانیم عملیات استارت، به درستی انجام شده است یا نه.
استانداردی تعریف نشده
حسین که ۱۸۹ سانتیمتر قد دارد، یکی دیگر از کارکنانی است که در نوبت خود، درون دستگاه میشود تا فرایند استارت توربین، انجام شود. بنا بر تجربه او، اینکه افراد ریزجثه بخواهند به جای کارکنانی که درشتهیکلتر هستند به درون محفظه بروند یا نه، به ارتباط بین کارکنان بستگی دارد. او بیان میکند: «اگر روابط دوستانه باشد، افراد کوتاهتر و سبکتر، خودشان داوطلب میشوند که به جای درشتجثهترها به درون محفظه بروند اما اینطور نیست که از بالا به ما بگویند تنها افراد ریزجثه باید در دستگاه بروند. خود من سکویی را سراغ دارم که بیشتر کارکنان آن، افراد بالای ۸۰ کیلو هستند. آنها، نوبتی در دستگاه میروند. لباسی هم که میپوشند، لباس فرم مخصوص شرکت نفت است. اینگونه نیست که فردی که در دستگاه میرود لباس خاصی داشته باشد».
به گفته حسین، عملیات استارت زدن توربین، ممکن است چند بار تکرار شود. او میگوید: «از زمانی که وارد محفظه شویم، باید عملیات اولیه استارت توربین را انجام دهیم. ممکن است ما استارت بزنیم اما عملیات موفق نباشد. در این صورت مجبور میشویم که در همان شرایط، بیسیم دستمان بگیریم تا همکاری که خارج از محفظه است، به ما اطلاع دهد که وضعیت به چه شکل است. معمولاً فردی که درون توربین میرود، به دلیل سروصدای زیاد حتی متوجه نمیشود که اپراتور بیرون چه میگوید و همین که بیسیم روشن شود، اقداماتی که لازم است را انجام میدهد.»
حسین در پاسخ به این پرسش که آیا لباس و تجهیزات ایمنی مناسب برای آنها تهیه شده یا نه؟ پاسخ میدهد: «ما تجهیزات و لباس خاصی نداریم چراکه این کار اصلاً در استانداردها تعریف نشده است که قرار باشد لباس خاصی داشته باشیم. این کابینها به گونهای طراحی شده که صرفاً دستگاه درون آن جا بگیرد نه اینکه فردی وارد آن شود. به همین دلیل، فردی که وارد میشود، تنها میتواند یک بیسیم و در بهترین حالت یک گوشی محافظ گوش با خودش ببرد. البته با شرایط و سروصداها، این گوشی هم کاربردی ندارد.»
او فرایند کار خود را این چنین توضیح میدهد: «در کابین که بسته شود، استارت اولیه توربین انجام میشود. این توربین باید به یک دور خاص یعنی بین ۳۵۰۰ تا ۴۵۰۰ دور برسد تا آن لحظه جرقهزنی انجام شود. همزمان باید شیرهای گاز و سوخت را با هم و همزمان باز کنیم تا توربین به دور زدن خود ادامه دهد. این پروسه، ممکن است بین نیم ساعت تا ۴۵ دقیقه هم طول بکشد و تمام مدت، یک نفر باید درون محفظه بماند.»
حسین درباره خطرات احتمالی نیز میگوید: «این دستگاه تجهیزات ضدحریق دارد اما تجهیزات برای محافظت دستگاه است. تا این لحظه برای هیچکس حادثهای رخ نداده اما اگر تنها یک لحظه، سیستم ضد حریق عمل نکند، همان گاز دیاکسید کربن، میتواند برای فرد خطرساز شود زیرا سطح اکسیژن درون محفظه را به شدت کاهش میدهد. محفظه در شرایط عادی، سنسورهای تشخیص گاز و شعله دارد چراکه کافی است کوچکترین نشتی گاز اتفاق بیفتد و این نشتی، در لحظه جرقهزنی رخ دهد تا انفجار صورت بگیرد و فرد داخل دستگاه، دچار حادثه جبرانناپذیری شود. گذشته از همه اینها، تقریباً همه با صدای موتور هواپیما آشنا هستید. این توربین دقیقاً از نظر کارکردی مانند موتور آن هواپیماها کار میکند. همه ما که درون این کابین و محفظه کار میکنیم، بعد از ۱۰ یا ۱۲ سال دچار مشکلات شنوایی بسیار جدی میشویم.»
این کارمند نفتی، همچنین یادآوری میکند: «تصور کنید قرار است در یک محفظه بسته که حتی نمیتوان بدون دشواری ایستاد؛ بمانید. ما باید در مکانی بسیار نامتعادل که نه جای نشستن و نه جای ایستادن دارد، بایستیم. چون اصلاً جایی برای حضور انسان در دستگاه تعبیه نشده است و این دستگاه باید کاملاً اتوماتیک باشد. در بهترین حالت این عملیات هفتهای یک بار و در حالتهای نامطلوب بین سه تا چهار بار انجام میشود.»
اجبار برای قطعه شدن
صابر که یکی دیگر از کارکنان مشغول به کار در گاورنر است، معتقد است با وجود اینکه کسی آنان را مجبور نمیکند وارد قطعه شوند اما نمیتوان گفت که آنها به خواسته خود وارد کابین یا همان محفظه میشوند. او باور دارد که اجبارهای غیرمستقیم، کارکنان نفتی را مجبور میکند تحت هر شرایطی، تن به کار کردن به جای قطعه دهند. صابر میگوید: «بحث اجبار را باید از زاویه دیدی دیگر نگاه کرد.
ممکن است اجبار از نظر شما این باشد که یک نفر، مثلاً رئیس، کارکنان را مجبور به انجام کاری کند؛ اما اینطور نیست. زمانی که یکی از ما به این وضعیت اعتراض کند، در زمان محاسبه اضافهکاریهای ماهانه و ارزشیابیها امتیاز منفی دریافت میکند. گذشته از همه اینها، اگر از انجام وظایف اینچنین، سر باز بزنیم، مرخصی کمتری شامل ما میشود یا اینکه اگر شرکت این امکان را دارد که ما را با بالگرد از یک محل کار به جای دیگر بفرستد، این آمد و شد را به وسیله کشتی انجام میدهد و این گونه فشار روانی به وجود میآورد یا اینکه ممکن است فردی را سالها در یک پست ثابت نگه دارند و ارتقایی را شامل حال او نکنند.»
چرا کارکنان قطعه میشوند؟
توربینها با گاز کار میکنند و تامین برق شرکتها به عهده آنهاست؛ اما این دستگاه، در سالهای بسیار قبل، از خارج وارد شده است و در حال حاضر هم کشور تکنولوژی تولید آن را ندارد. همچنین، به دلیل تحریمها هم هیچ قطعهای از آنها وارد نمیشود مگر آنکه واسطهها کمکی برسانند و قطعات، وارد کشور شوند. این تجهیزات در سکوهای نفتی و گازی و همچنین در تمام سکوها و جزیرهها استفاده میشود.
تا قبل از تحریمها، این توربینها به دُبی ارسال میشد و این کشور، اقدامات لازم را برای سرویسدهی آنها انجام میداد اما اواخر دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، شرکتهای دُبی همکاری خود را با ایران قطع کردند. به همین دلیل، چند شرکت ایرانی، مسئولیت تعمیرات و سرویس این دستگاه را بر عهده گرفتند؛ اما در نهایت، آنها نتوانستند قطعات اصلی را تهیه کنند یا اینکه قطعاتی که مجبور به خرید آن بودند، دستدوم یا غیراصل بود. همه این عوامل در کنار هم، به مرور باعث شد، دستگاههایی که برای سرویس و تعمیر ارسال شده بودند، کارایی خود را از دست بدهند.
توربینها نمیتوانستند به طور مداوم در مدار باشند و ژنراتورها دچار مشکل شدند. این مسئله، در روند تولید اختلال ایجاد میکرد؛ بهخصوص اگر محلی که قرار بود در آن از توربین استفاده شود، جزو مخازن مشترک باشد. به همین دلیل هم کارکنان نفتی، خودشان به شکل دستی گاورنر را تنظیم میکنند. این دستگاه مغز کنترل توربینهاست و باید بسیار دقیق تنظیم شود چراکه لازم است خودکار عمل کند اما زمانی که خود گاورنر مشکلی پیدا کند یا قطعات آن نباشد، تنظیم آن به شکل دستی و با سعی و خطا انجام میشود.
در ۹۰ درصد سکوها، توربین ژنراتورها و توربین کمپرسورها، دو کاربره هستند؛ یعنی هم ژنراتور میتواند به آنها وصل شود تا برق تولید کند و هم کمپرسورها میتوانند به آنها وصل شوند که باعث رانش گاز شود. این رانش گاز، ممکن است برای تزریق در مخازن نفتی باشد؛ یعنی فشار بیاورد تا نفت بالا بیاید و تولید شود. همچنین امکان دارد در خطوط انتقال گاز، کمک کنند فشار گاز، افزایش یابد. این نیروگاهها در کشور با فاصلههای چندصد کیلومتری احداث شدهاند و همین مسئله باعث شده که ضربه جبرانناپذیری وارد شود.
منبع: هم میهن
عجب روزگار غریبی است،
در جهان پیشرفته قطعه یا رباط جانشین انسان میشود و در کشور ما انسان جانشین قطعه !
و هردو ب ضرر کارگر!