ای مؤمن گرسنه ی با نُدبه همنشین
ای بین عابدان جهان بینواترین
ای آنکه در قبال یکی تکه نان خشک
شکر رسول میکنی و ربّ العالمین
ای دیگ و کاسه ات سر سفره پر از دعا!
ای سفره ی تو خالی و ذکر تو پر طنین
دانی چرا تو بی رمق و شیخنا قوی؟
دانی چرا تو پِرپِری و شیخنا وزین؟
ای رو به قبله!، مشکل تو سؤتغذیه ست:
او «نان ِ دین» همی خورد اما تو «نان و دین!».
هادی – شهریور ۱۴۰۳
آقا شده اچل مچل
از داغ اون حسن کچل
خمیر او گشته تروش
آبروی رفته فروش
ای وای نگو این حرفها
لیز میخوری رو برفها
مگن که سید حسن آره تاب بویه
جای شربت عرق خورده خواب بویه
یک ایرانی مگن که شربت دایه
گفته بخور دعا ز تربت دایه
ای وای نگو این حرفها
لیز میخوری رو برفها
یکی مگه ردیاب بوده تو رودش،
یکی میگه تو معدش
یکی میگه نه جان مو،
ردیاب بوده تو کله ش!
ای وای نگو این حرفها
لیز میخوری رو برفها
یکی مگه که ریش او مصنوعیه
مو کاشتن
یک چیز ریزه میزه را
شبونه اون تو کاشتن
ای وای نگو این حرفها
لیز میخوری رو برفها
.نازگل زاده
زیباست آقای خرسندی. کله ات درد نکنه!