نگاهی به جهان سرمایه داری و چند هزارکارتل بین المللی که تعدادی از آنها الیگارشی عظیمی را تشکیل داده اند و بر اغلب کمپانی ها و رسانه های مهم بین المللی چنگ انداخته اند، نشان می دهد ماهیت نظام سرمایه با سود و جنگ گره خورده است .
تاریخ معاصر حداقل دو جنگ جهانی و صدها جنگ منطقه ای وداخلی را به یاد دارد، که حاصل آن بیش از ده ها میلیون کشته و معلول بوده است. از زمانی که وجه تولید سرمایه داری به مثابه یک سیستم حکومتی درجهان سلطه یافت، علیرغم توسعه سیاسی و صعنتی و …..
تاریخش با استثمار و استعمار و جنگ و کودتا و خونریزی رقم خورده است . ازبردگی انسان ها و فروختن آنان به مالکان و سرمایه داران جهت کشت و کار در مزارع پنبه و نیشکرگرفته تا خون ریزی ها و کودتاهای بی شمار درکشورهای جهان سوم.
در چند دهه اخیر به دلیل تسلط نئوکان ها و نئولیبرال ها در قدرتمند ترین کشور های سر مایه داری ، ایجاد دنیایی از صلح وعدالت به آرزویی دور از دسترس تبدیل شده است . آمار های سازمان ملل یعنی نهادی که تریبون یک جامعه بین المللی است نشان می دهد:
“ازبیش هفت میلیاردجمعیت کنونی جهان : نزدیک یک میلیارد نفردر فقر غذایی کامل هستند یعنی در گرسنگی بسر می برند . یک میلیارد نفر به آب و غذای سالم دسترسی ندارند.. پنج میلیارد نفر فاقد شرایط جهانی حقوق بشرهستند، یعنی ازحق کار و حق اموزش و بهداشت و ازادی بیان برخوردار نیستند “
فحشاو مواد مخدر به عنوان سود آور ترین حرفه بعد از فروش سلاح شناخته می شود و صاحبان اصلی این شبکه های فاسد اغلب ،دربین کمپانی ها و کارتل های عظیم سرمایه جاخوش کرده اند . درجهان سرمایه به روایت منابع رسمی همین کشورها ثروت و قدرت در دست کارتل های بزرگ سرمایه است که با انباشت سیری ناپذیر خود یک الیگارشی عظیم از طبقه ثروتمند را تشکیل داده اند که بربخش عمده مردم جهان حکم می رانند و تعیین سیاست می کنند .
بخش بزرگی از نهاد های بین المللی درانقیاد این انحصارات و این الیگارشی عظیم مالی و رسانه ای است. تجاوز و غارت منابع و تصرف بازار های چندین منطقه مهم جهان، در آسیا و افریقا و امریکای لاتین و حتی بخشی از شرق اروپا ، از اهداف اصلی این نیروی اهریمنی است که به شکل های گوناگون در جهان به خصوص خاورمیانه در حال پیاده شدن است.
اگربه نتیجه عملکرد مخرب آنان در ویران کردن ساختار های اقتصادی و اجتماعی این مناطق توجه کنیم و حجم قراردادهای نفتی و جولان شرکت های امریکایی و اروپایی را در همین مناطق مورد تهاجم یعنی لیبی و عراق و یمن و کویت و… به گزارش همین منابع غربی ،که بالغ برچندین هزار میلیارد دلار است توجه کنیم، متوجه خواهیم شد این تهاجم ها و این ویرانی ها بی سبب نبوده است .
اکنون در خاورمیانه ،جنگ و کشتار و گرسنگی،آوارگی ، ،سرکوب مخالفان . شکنجه و تجاوز و غارت و فساد ودر یک کلام بی اعتنایی به حقوق انسان ، از امنیت و جان مردم گرفته تا خورد و خوراک و تحصیل وکار و… به امری روزمره تبدیل شده است .
منطقه به کشتارگاهی از انسان تبدیل شده ، در این کشورها به خصوص آنجا که جنگی در جریان است، حاکمان و زمامداران با کمک دولت های ذینفوذ و صاحب منافع … با پیچیده ترین و و پیشرفته ترین تکنولوژی های نظامی و سایبری و با مخوف ترین بمب ها و جنگ افزارها …جان دهها میلیون انسان بیگناه را تهدید می کنند.
فحشا ، مواد مخدر ، فروش ادوات جنگی ، استثمار کودکان و زنان حرف اول را می زند آن هم بوسیله حاکمان وگروههایی که دریک کشور زندگی می کنند و شاید تا چندی قبل همشهری و یا شاید همسایه یکدیگر محسوب می شدند. چه عاملی باعث شده بخش و گروهی … روی هم مهین خود شمشیر بکشد ودر یک روزچند صد تن راب ه گلوله ببندد و به زنان وکودکان تجاوز کند. آیا خشونت ذات این منطقه است.؟
یا لشکر کشی وعملکرد متجاوزان باعث چنین واکنش غیر انسانی شده است؟
نئولیبرالها و نئوکان ها و رسانه های قدرتمند سرمایه داری وابسته و دلبسته بدانان با انواع توجیهات سیاسی و مذهبی، شبانه روز دررسانه ها ، خود را از این جنایات مبرا می دانند ، و علت را سقوط دیکتاتورها و مردم آزاد شده از قید و بند استبداد گذشته توضیح می دهند واین جنگ ها را معلول شرایط سیاسی و اجتماعی این کشورها می خوانند .
بعضی مفسران که دستی در تاریخ دارند این مصبیت ها را با جنگ های فرقه ای ومذهبی اروپا مقایسه می کنند ومعتقدند خاورمیانه دوران پیش از رنسا نس خودرا می گذراند. و گروههایی همه این کشتار و و یرانی را به عوامل خارجی و متحدان آن نسبت می دهند.
اما به راستی علل این همه کشتار و لشکر کشی و اختلافات سیاسی و قومی و مذهبی چه می تواند باشد، نقش عوامل داخلی یا خارجی در بروز چنین ویرانی چگونه است ؟ آیا در چند دهه پیش این نیروهها در این کشورها وجود نداشتند؟
بدیهی است این نیروهها در این جوامع بودند، اما امکان رشد و قدرت سرباز گیری نداشتند وقادرنبودند به بسیج مردمی دست بزنند وصاحب سرزمین . مال و رسانه و تسلیحات شو ند. عواملی که به بیدارشدن این نیرو ی خفته اما موجود در این جوامع کمک کرد و آنها را از نقش منفعل ویا حداکثر بالقوه ، به صورت بالفعل درآورد ، ناشی از تغییرعمده در سیاست جهان سرمایه ، بخصوص امریکا و فروپاشی و ناتوانی رژیم های مستبد قبلی است که نتوانسته بودند علیرغم ثروت های هنگفت و منابع عظیم نفتی و گازی دولت و یک جامعه مدرن بسازند .
تا چند دهه پیش در فضای قطب بندی شده که ناشی ازتضاد بین دو بلوک “سرمایه و سوسیالسیم واقعا موجود بود”، بنا برمنطق و سیاست جنگ سرد در منطقه شکلی از امنیت برقراربود . اما جنگ و کشتار و چنین وحشی گری به این ابعاد در منطقه حاکم نبود.
به قولی این امنیت تمامی نمادهای مشخص جنگ سرد را با خود داشت ، از فساد و استبداد گرفته تا غارت وجنایت در پرتو قانون. این حکومت ها ی وابسته به شرق یا غرب ، همگی از معیارهای دمکراسی و عدالت اجتماعی به معنای حقیقی فاصله زیادی داشتند ، اما صاحب نظمی و در این نظم ظالمانه، کما بیش امنیتی با توجه به درک و ماهیت این حاکمان وجود داشت.
اما از دهه هفتاد میلادی با روی کا ر آمدن ریگان و تاچر جهان سرمایه استراتژی خودرا تغیرداد . سردمداران جهان سرمایه و سازمان ریز ودرشت اطلاعاتی و امنیتی آنان، سیاست محاصره ، بحران سازی و حمله به تمامی جنبش های ملی و ترقی خواه را در دستور خود قرار دادند.
بلوک غرب ، به سازمان دادن و بسیج قبایل ومسلح کردن و آموزش آنان پرداخت و استراتژی خودرا تخریب وتجزیه ا ین کشورها قرار داد . دراجرای این سیاست، گروههایی که پتانسیل بلقوه ای در این جوامع داشتند زمینه رشد یافتند و به یک جریان قوی اجتماعی تبدیل شدند. این گروهها با ادعای و ضدیت با دخالت خارجی که در فرهنگ منطقه ، برای بخش هایی از تهیدستان و جوانان جاذبه داشت، پرچم مبارزه با امریکا و جهان غرب رادر دست گرفتند و در بعضی از کشورهای منطقه مانند ایران و افغانستان و پاکستان و ترکیه و عراق … صاحب نفوذ اجتماعی و قدرت شدند .
این جریان های افراطی با لشکر کشی و محاصره و تحریم ها و فروپاشی اردوگاه و …. در چند دهه اخیر نه تنها ضعیف و ساقط نشدند . بلکه با لشکر کشی و بمباران کور امریکا و متحدین اروپایی و منطقه ای….. برای بخشی از توده های مذهبی شهری و روستایی مشروعیت و مقبولیت بیشتری یافتند.
نظم نوین ادعایی ایجاده شده پس ازلشکر کشی به منطقه، علیرغم هیاهوی رسانه های جهان ازاد به نفع دموکراسی ونیروهای ترقی خواه تمام نشد ، بلکه بیش از پیش به تقویت نیروهای مستبد ورشد تمایلات قومی و مذهبی و ضعیف شدن نهاد های مدنی و امرمبارزه طبقاتی در این جوامع انجامید .
سرکوب کشتار باعث مهاجرت قریب دهها میلیون اقشار متوسط و مترقی و دانشگاهی و نیروی ارزان کار به غرب شد رجوع شود به امار پناهدگان و نحوه پذیرش انان در کشورهای اروپایی به خصوص المان.
روی گردانی از سیاست های دولت رفاه و دخالت و لشکر کشی به کشورهای افریقایی و آسیایی ، کوشش در تجزیه هرچه بیشتر کشورهایی که وابسته به بلوک شرق محسوب می شدند ، و همسویی و هم آواز شدن دولت های اروپایی چون فرانسه وآلمان با جناح های جنگ طلب امریکا و انگلستان، نشان داد ه است جهان سرمایه به زعامت امریکا سعی دارد هر آن چه را در دوران جنگ سرد از دست داد. مجددا به هر نحوی به دست آورد . این تهاجم ، که با همدلی بخشی از لیبرال ها همراه شد. درمنطقه بربریتی حاکم کرد که اکنون به فجیع ترین شکل و با پیشرفته ترین تکنولوژی، در کشتار انسان ها در غزه و لبنان و…. شاهد ش هستیم .
……………
تحولات اجتماعی و استقرار نظمی نوین پروسه ای است که نه می توان با لشکر کشی و تجاوز..آن را شکل داد و نه میتوان با کودتا و قدرت الهی ان را سامان داد، بلکه هر تحولی به توازن نیروها و شرایط سیاسی و اقتصادی و رشد فرهنگی و اجتماعی این جوامع بستگی دارد که چه مسیری را انتخاب کنند.
ایجاد خاورمیانه بزرگ ویا برقراری یک دولت لیبرال یا دینی و حتی یک دولت دموکراتیک خلقی در این و یا آن کشور، همه وهمه به شرایط تاریخی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دولت و ملت این کشور ها بستگی دارد و نمی توان با زور و کودتا وتجاوز و لشکر کشی ان چه که در سر داشت پیاده نمود.
بشریت شاهد است، که چند دهه تلاش در جهت ساختن دولتی با اراده این و آن چه سرانجامی یافته ، و اکنون نیزمی بینند که مداخله نئوکانهای مانند بوش و دولت های اروپایی برچه توهماتی استوار بوده. و سیاست و عملکرد های مداخله جویانه چگونه به قدرت گیری راست افراطی و متحدین قومی و دینی آن ها و رشد جریان های تروریستی در منطقه وپیروزی گروههای نژاد پرست و راست در اروپا و امریکا کمک کرده است .
این دولت ها با دخالت در سرنوشت ملی این کشورها وبدون توجه به توازن نیروههای اجتماعی و بافت سیاسی و منطقه ای و فرهنگی این جوامع ، با سرکوب سازمان های مترقی و انهدام ساختارسیاسی و اجتماعی این جوامع ، یک جامعه ویران را بنا نهادند واکنون که نتیجه عملیات خود را به عینه شاهد هستند. به سیاست تجاوزکارانه ، از نوعی دیگر اقدام می کنند.
…………
مایکل لدین استاد مقیم در انستیتو کار افرینی امریکا در کار گروه ویژه در آستان حمله امریکا ومتحدینش به عراق نوشته بود : “ویژگی ما هم در جامعه خودمان وهم در خارج ، ویرانگری خلاق است ما نظم کهن را از کسب و کار گرفته تا علم و ادبیات وهنر و معماری و سینما تا سیاست و قانون ، روزانه ویران می کنیم.…” .
رویدادهای چند دهه اخیرنشان داد ه است ، بلوک سرمایه ومتحدین بلفعل و بلقوه ان ، برای تحرک و حل بحران های ساختاری خودکه هر چند سالی گریبانش را می گیرد به دشمن نیاز دارد . دشمنی که بتواند صنایع نظامی را از رکود خارج سازد و بخشی از بحران بیکاری و رکود اقتصادی خودرادر این جنگ ها ….بازسازی کند.
نگاهی به گزارش ها و سخنان چند دهه قبل افرادی مانند پاول و رایس و گروهی که خودرا گروه پروژه ی قرن جدید امریکا می نامیدند نشان می دهد آنها چه اندازه از واقعه یازده سپتامبر به مثابه موهبتی ا لهی استقبال کردند .
کالین پاول وزیردفاع دولت بوش و فرد موثر در سیاست جنگ طلبانه امریکا با پایان گرفتن جنگ سرد قبل از واقعه یازده سپتامبر می گوید: “خوب در این باره فکر کنید دیوهای من دارند تمام می شوند“. و خانم رایس وزیر خارجه دولت بوش مدعی می شود:”در نبود قدرت شوروی برای امریکا از همیشه دشوار تر شده است که تعریف مناسبی از منافع ملی خود ارائه دهد، واقعه یازده سپتامبر فرصت مغتنمی برای دکترین امریکا است که باید مورد بهربرداری قرار گیرد.”
سمیر امین می نویسد:”طبقه های رهبری کشورهای غربی درک کرده اند که آن ها فقط می توانند فرمانروایی شان بر سودها و درآمدهای انحصار سرمایه را به نحو دیگری توسط کنترل نظامی سیاره حفظ کنند. برای منطقه ما، خاورمیانه بزرگ، این هدف ویرانی جامعه های ما، نابودی توانایی دولت ها در رد کردن پیروی از «لیبرالیسم نو» را ایجاب می کند.
اسلام سیاسی واپس گرا، اسلام اخوان المسلمین و سلفی ها یگانه گزینش برای نوید دهندگان طرح جدید امپریالیستی اند. اسلام سیاسی واپس گرا، که از حیث فکری محدود و در رفتار خود فرصت طلبانه است، ضامن ویرانی جامعه های ما است. ناکام ماندن پروژه کنترل نظامی واشنگتن و متحدانش شرط پیشرفت آینده است“.
………..
به دو نوشته اماری زیر اگر دقت شود می بینیم
” جناحی در حاکمیت آمریکا خواهان مماشات با تروریزم در چهارکشور خاورمیانه است: چون از کش دادن جنگ سود می برد. چند نمونه از تسلیحات آمریکا منتفع از جنگ بقرار زیرند: کمپانی لاکید مارتین هزار موشک هل فایر دیگر سفارش دریافت کرده. کمپانی ای ام جنرال مشغول تولید ۱۶۰ ناقل اسلحه هاموی ساخت آمریکا، برای عراق است؛ در حالی که کمپانی جنرال دینامیکز، تانکهایی به ارزش میلیونها دلار به دولت آمریکا میفروشد. اکنون ۶۳۰۰ پیمانکار نظامی در عراق برای پشتیبانی از عملیات آمریکا کار میکنند. ودر گزارشی دیگرنوشته اند : ” ارزش بازار تولیدکنندگان اصلی تجهیزات نظامی در ایالات متحده آمریکاواروپا در دو سال و نیم گذشته و در پی جنگهای اوکراین و غزه افزایش نجومی داشته است
یورونیوز در ادامه گزارش داد: بر اساس مطالعهای که توسط موسسه مشاوره مالی و استراتژیک Accuracy انجام شده عملکرد هفت شرکت اصلی آمریکا در این صنعت و همتایان اروپایی آنها از سال ۲۰۲۲ تاکنون نزدیک به ۶۰ درصد افزایش داشته و کمپانیهای اسلحهسازی آمریکایی به سودهای قابل توجهی دست یافتهاند.
اگرچه این مطالعه بازه زمانی ژانویه ۲۰۲۱ تا مارس ۲۰۲۴ را در بر میگیرد، اما بیشترین افزایش در ارزش سهام بین سه ماهه سوم سال ۲۰۲۳ (زمانی که حمله اسرائیل به غزه آغاز شد) و سه ماهه اول ۲۰۲۴ رخ داده است. در این شش ماه، سرمایه جهانی ۱۴ غول صنعت نظامی ۲۰ درصد رشد کرده است.
در حالی که سهام معامله شده در شرکتهای آمریکایی در سه ماهه چهارم سال ۲۰۲۳ به رکورد ۱.۰۳ میلیارد یورو رسید که همزمان با تشدید خشونت ها در خاورمیانه است
اکیورسی که این پژوهش را انجام داده در این خصوص میگوید: «همه این شرکتها از فضای جنگ سود میبرند، اگرچه برخی، به دلیل نوع محصولشان به صورت مستقیمتری این سود را بدست میآورند.
شرکت های آمریکایی بین سه ماهه اول سال ۲۰۲۱ تا سه ماهه اول سال ۲۰۲۴، حدود ۱۴.۱ میلیارد یورو فروش داشتهاند”.
این جنگ ها از جمله حملات هوایی و سایبری اسراییل و ایران وحملات گروههای نیابتی مانند حماس و حزب اله و حوثی و حشد اشعبی به اسراییل و … وجنگ و نسل کشی و کشتار بی شرمانه زنان و کودکان در غزه و لبنان. به وسیله داردوسته نتانیهو و شرکای مورد حمایت امریکا ….نشان می دهد چه کشور هایی از بحران و جنگ سود می برند و منبع تامین پول و اسلحه به این خالقان کشتار و ویرانی هستند .
…………….
حاکمان مستبد و مرتجع و سرکوب گر و دهها سازمان ریزو درشت وابسته به انان … معلول و مخلوق شرایط ..تجاوز.. استبداد… کودتا و مناسبات سیاسی اجتماعی این جوامع هستند. چنین نیروهایی با متلاشی شدن نظم مستقر ودر غیاب و نبود یک التر ناتیو ملی و مترقی جدی ، با کمک دولت های حامی آنان امکان رشد یافتندو برای تسلط بر قدرت و منابع نفت و گاز این منطقه به رقابت برخاستند.
این جریانات که با پرچم فرقه های مختلف، مذهبی و قومی ….. نیز خود را آراسته اند، با توجه به عقب ماندگی و فقر فرهنگی و اقتصادی وسیاسی و اجتماعی ، از تهیدستان روستایی و حاشیه نشینان شهری این جوامع که به وسیله رئیس قبیله یا امام جماعت خودرهبری می شوند ، سرباز گیری کرده و با کمک مالی و نظامی دولت های منطقه تغذیه مادی و روحی می گردند ولشکر پیاده این قدرت های منطقه ای و جهانی شده اند .
قدرت های منطقه از ایران و عربستان و ترکیه واسراییل … ، این بازیگران بلقوه و بلفعل ، همگی علیرغم اختلافات سیاسی و مذهبی مستقیم و غیر مستقیم در خدمت استراتژی ویرانگری هستند.
انها باکمک و سازمان دهی این جنگ های به غایت ارتجاعی ، و با عمده کردن تضاد شیعه و سنی ، وکشتار وسیع …. صحنه اجتماعی منطقه را با تخریب نهاد های ملی و اجتماعی برای تثبیت قدرت خود و دخالت مجدد نیروهای خارجی مهیا می سازند.
رشد و قدرت گیری این نیروهای ارتجاعی برای جلوگیری از قدرت یافتن یک نیروی ملی و مترقی است که مبادا منافع اشان به خطر بیفتد در یک کلام آنها منافع مشترک دارند وهر کدام لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
برپایه طرح کنگره در سال دو هزارکه بنام همین طرح منتشر شد . ر هبری امریکا برجهان بر اساس دو موضوع باید انجام گیرد .
الف– کنترل امریکا بر منابع نفت و گاز جهان و به طور کلی مواد اولیه…
ب-جلو گیری از شکل گیری هرگونه قدرت اقتصادی جدید در جهان و محدود کردن قدرت اتحادیه اروپا ،روسیه ، چین و….
بر اساس چنین برنامه ای امریکا و شرکا…. به یک خاورمیانه دموکراتیک و قدرتمند احتیاج ندارند و این خواست را حداقل در چند دهه اخیر به خوبی نشان داده اند .
جهان سر مایه و شر کای منطقه ای و جهانی او راضی نخواهند شد خاورمیانه با منابع غنی نفتی و گازی و موقعیت ژئوپلتیک خود به یک رقیب اقتصادی قدرتمند تبدیل گردد. فقط حجم قرارد های نفت و گاز امریکا و متحدین در عراق ” بیش از ۳۵۰ میلیارد دلار است”.
نگاهی به سیاست های نتانیهو و خامنه ای و شرکا … که به نوعی سیاست ویرانگری را پیش می برند نشان می دهد . کدام نیروها در راستای منافع جهان سرمایه تقویت شدند و با چه عناصری ازحکام محلی و منطقه ای داد وستد شد.
اسناد افشاء شده نقش امریکا و متحدین منطقه ای را در سازمان دهی سازمان های تروریستی کاملا روشن می سازد که بلوک سرمایه با ادامه این ناامنی و خونریزیها چندان هم مخالف نیست.
نگاهی به فروش تسلیحات نظامی و پرداخت های چند صد میلیونی برای نجات گروگان ها و استفاده وسیع این آدمکشان از سیستم بانکی و ارتباطی دولت های اروپایی و امریکا وخرید نفت تولید شده داعش بوسیله ترکیه که ارقام آنها به دهها میلیارددلار می رسد ، می تواند نشانه چه باشد؟
انها از این جنگ و کشتارنگرانی به دل راه نمی دهند و کوششی جدی در توقف این جنگ های خانمان سوزکه منافع انان را به طور بنیادی مورد خطر قرار نمی دهد انجام نمی دهند.
سخنان مسئولان امریکایی و اروپایی ومتحدین منطقه ای نشان می دهد آنها با گسترش جنگ برای چه گروههای نیرو ، ذخیره می کنند. جهان سرمایه وارتجاع منطقه، با توجه به بحران ساختاری خود، منافع شان در حفظ و تداوم چنین سیاستی است .
انها با صلح و امنیت مخالف هستند ، چرا که وجود صلح و امنیت در این منطقه به رشد متوازن این جوامع و شکل گیری دولت های ملی وترقی خواه خواهد انجامید. صلح و امنیت ، زایش و رشد نیروهای ارتجاعی را متوقف خواهد کرد.
مردم تنها در صلح وامنیت است که می توانند در جهت دموکراسی و عدالت و حقوق اجتماعی خود مبارزه کنند و خواست های خودرا در ایجاد یک دولت دموکراتیک پیش ببرند، امری که با سیاست دولت های بزرگ و ذینفوذ و متحدین جنگ طلب بلقوه و بلفعل آنان در تناقض است .
کودتا ها و لشکر کشی های اینان ، نیروهایی را وارد صحنه اجتماعی این کشورها نموده ، که از نظر تاریخی بسیار عقب مانده تر از حتی دولت های مستبد قبلی بوده که روز گاری با مشت آهنین با مردم خود سخن می گفتند
رشد این نیروهها ی ارتجاعی و عقب مانده ، مردم منطقه را به جایی رساند ه ، که حکومت های مستبد سابق در این سرزمینها برای بخشی از مردم خسته از جنگ و بحران و … مقبولیت یافته و امنیت وصلح به مهمترین خواست آنها تبدیل شده است.
در چنین شرایطی که بربریت ، ناامنی و کشتار حرف اول را در منطقه می زند و اقدامات محدودی در جهت توقف کشتارها و جنگ صورت می گیرد. امریکا و جنگ طلبان محلی و منطقه ای برای اوارگان و کشته شدگان اشک تمساح می ریزند و هراز گاهی با بیانیه های به ظاهر انسان دوستانه و بدون پشتوانه اجرایی ژست بشردوستانه می گیرند.
در نبود و فقدان همبستگی تشکل های ترقی خواه و دلسوز قدرتمند تاثیر گذار در سطح بین المللی و منطقه ای ….. مردم ستمدیده و جنگ زده و آواره خاورمیانه مجبورند ،صرفا به اتکای مبارزات پراکنده و غیر متشکل کارگران جوانان و زنان و ازادیخواهان ….و روشنفکران و نویسندگان و ..در شرایط خفقان و استبداد و در بند و زنجیر ، با چند حزب و نهاد مردمی صدای خودرا به گوش افکار عمومی جهان برسانند که برای تحقق همین امر ، هزینه های سنگینی را متحمل می شوند .
دولت های قدرتمند که برخی رسانه های شان در اختیار همین متجاوزان منطقه ای است ، به همت رسانه های وابسته خود ، اخبار را گزینشی و هر طور که منافعشان تشخیص داد آن را عمده و رسانه ای کنند.
برای کسانی که وقا یع منطقه را دنبال می کنند باید روشن شده باشد . چرا هفت دهه پس از سقوط مصدق ، هنوزتسلط بر موقعیت استراتژیک منطقه خاورمیانه ومنابع اصلی ان مانند نفت و گاز هدف اصلی قدرت های جهانی است. همگان شاهد هستند علیرغم کشتار ها و عملیات تروریستی یک روز هم تولید و صادرات نفت و گازاین کشورها قطع نشد.. اکنون برای همه نیروهای صلح دوست منطقه و جهان روشن شده ، این جنگ ها جز کینه و ویرانی و اوارگی و…که به نوعی عواقب آن دامن اروپا وامریکا را نیز برگرفته است .چیز دیگری به ارمغان نخواهد آورد.
راه حل هایی امریکا و متحدین بلفعل و بلقوه انان نمی تواند برای حل مشکلات کارسازباشد. این راه حل ها که عمدتا با نگاه قومی و مذهبی ارائه می شود . خود زمینه ساز در گیری آینده و نیروهایی را رشد خواهد داد که دخالت بیشتر قدرت های خارجی را موجب می شود.
جنگ هشت ساله عراق و ایران ، حمله عراق به کویت و کودتا در افغانستان و سپس لشکر کشی امریکا و متحدین او به افغانستان ،عراق و لیبی و حملات مداوم و خونین اسراییل به لبنان و فلسطین و جنگ داخلی سوریه وحملات گروههای نیابتی ایران … به تقویت و رشد کدام نیروی اجتماعی انجامید ؟
باید در منطقه اتحاد و همدلی بین جریان ها و احزاب ترقی خواه و صلح دوست ایجاد شود تا بتوانند دولت هایی را برمصدراموربنشانند که بتوانند صلح و آزادی و عدالت را برقرار کنند و حافظ منافع همه اقوام و مذاهب و در یک کلام ملت ها باشد. و این مهم جز به همت نیروهای مترقی همین منطقه امکان پذیر نیست و این راه سخت و طولانی پرهزینه …تنها گزینه ممکن برای رهایی از جنگ و کشتار در خاورمیانه است. راهی که برای به تحقق رسیدن وتسریع آن،تلاش اتحادو همدلی همه نیروهای سیاسی واجتماعی مدافع آنرا ، در ایران و کل منطقه می طلبد
بهروز رحیمی
شهریور ۱۴۰۳
سالهاست ملایان رژیم نیز بالای منبر میروند و از شیطان بزرگ گرفته تا شمر و یزید میگویند ولی مردمی که حاصل کارشان را دیده اند معتقدند که اگر اینها حسینی اند پس حق با یزید بوده. هموطن گرامی این همه صفحه سیاه کردی تا مطالبی را در این سایت سیاسی خبری چپ بگویی که سالهاست همه در ایران نیز میدانند بدون هیچ راه برون رفتی. میفرمایید “باید در منطقه اتحاد و همدلی بین جریان ها و احزاب ترقی خواه و صلح دوست ایجاد شود”در حالی که ما قادر نیستیم حتا چنین اتحادی را در میان خودمان ایجاد کنیم. نیرو های مردمی و صلح دوست نمیتوانند با ایده ال های خود و وعده های تابحال تحقق نیافته در این جهان توده مردم را متحد کنند. برای پایان دادن به بحث های بی پایان و بیگانه با توده ها هر حزب و گروه سیاسی میباید نام کشور مورد علاقه خود را به عنوان هدف تبدیل ایران به آن مشخص کند و قانون اساسی آن کشور را منتشر و به آگاهی مردم برساند تا شاید اتحاد واقعبینانه ای شکل گیرد بدون تفسیر های مختلف از آزادی و دموکراسی.
باز یک مطلبی در مورد نقش امپریالیسم و حمایت های آشکارش از پروژه اسلام سیاسی و برنامه مشخص آنان برای تخریب زیربناهای زندگی در خاور میانه ، نوشته شد و خاطر این جناب” نیک” را آشفته کرده و واکنش اعتراضی ایشان را در پی داشت.
ننویسید لطفا! هیچ چیزی در چنین مواردی ننویسید چون باعث آزار ” نیک” ها می شوید!
در روز های پس از انقلاب که بحث های سیاسی در هر کوی و برزن و محفلی داغ بود با کسی آشنا شدم که معتقد بود چون این انقلاب اسلامیست پس از بن غلط بوده و روشنفکران نباید در آن شرکت میکردند. من در پاسخ گفتم که من قبول ندارم که این انقلاب اسلامیست. دلیل انقلاب مردم نارضایتی از رژیم شاه بود, حال اگر اسلام را به عنوان جانشین آن سیستم به زبان میاورند بر اساس شناخت عمیق از اسلام نیست و بر اساس باور های سطحی دینیشان و عدم آشنایی با اشکال دیگر حکومت است. پاسخ این جوان بسیار ساده بود. پاسخی که پس از ۴۵ سال نمونه آن رامانند شما هر روز از دوستان مدعی چپ و پیروان سوسیالیسم علمی میبینیم. پاسخ دهنده بجای تفکر و استدلال چند مهر بر روی میز خود گذاشته تا بجای پاسخ مدلل یکی از آنان را بر پیشانی شما بکوبد و با احساس پیروزی دل خود شاد کند. پاسخ آن فرد این بود : پس معلوم میشه تو توده ای هستی.