عملیات امنیتی – نظامی اسرائیل در دره بقاع و بیروت که به شکل طوفانی و مرگبار صورت گرفت، نه فقط حزب الله لبنان را زمینگیر مقطعی کرد بلکه ساختار رهبری و فرماندهی آن را دستکم برای مدتی به تلاشی کشاند. ابتدا انفجار سازمانیافته و برنامهریزی شدهی پیچرها بود که کم سابقهترین برگریزان را در سازمان کادری آن به دنبال داشت. امری که البته لبنانیهای غیر نظامی هم از تروریسم اسرائیل آسیب دیدند. رهبری حزب الله هنوز از ضربات وارده به خود میپیچید که دفعتاً – ولی قابل پیشبینی از نظر کارشناسان سیاسی – مواجه با بمبارانی برق آسا شد و عملاً از پا درآمد.حملات بقدری حساب شده و مبتنی بر شناسایی دقیق اماکن اصلی استقرار مقامات بالای حزب الله بود که فقط در عرض چند دقیقه همهی فرماندهان جز یکی دو استثناء از آن، و نیز از همه مهمتر رهبر اتوریتر این سازمان شبه نظامی یعنی شخص شیخ حسن نصرالله را نابود کرد. تلفات وارده بر حزب الله طی عملیات اخیر که هنوز هم ادامه دارد، تنها با شکست خاص در میدانهای جنگ مغلوبه قابل مقایسه است. میادینی که طرف شکست خورده چه در سطح پیاده نظام، چه افسران رده میانی و چه ژنرالها و حتی سر فرماندهی یکجا زیر داس مرگ درو میشوئد.
مکث این نوشته البته بر ماهیت اسرائیل اشغالگر و مهاجم نیست که از یک سال پیش به دستاویز حملهی تروریستی ۷ اکتبر حماس، دست به کشتار وحشیانه با تلفات نزدیک به ۴۲ هزار تن فلسطینی در غزه و کرانه غربی رود اردن زده است. نیز قصد ورود در مسئلهی تشنجات دیرینه بین اسرائیل و حزب الله را هم ندارم که ناتان یاهو با بهانه قراردادن موشکپرانیهای تحریک برانگیز اخیر حزب الله، عملیات در جنوب لبنان را وارد استراتژی مبنی بر گسترش جنگ خود در منطقه کرد. تمرکز این نوشته بر جمهوری اسلامی است: این سرمایه گذار اصلی پروژهی حزب الله لبنان.
شکست خفتبار حزب الله را میباید ورشکستگی رسوا و هزینهبردار جمهوری اسلامی دانست. زیرا حزب الله لبنان فقط تحت الحمایهی دائمی جمهوری اسلامی به حساب نمیآید، بلکه دستسازی در ۴۲ سال پیش و دستآموزی طی این مدت بوده و است. بعید است کسی نیم نگاهی به صحنهی سیاسی داشته باشد و این سخن تکراری حسن نصرالله را به یاد نیاورد که در قدردانی از ولایت فقیه به تصریح اعلام داشت حزب الله هرچه دارد از جمهوری اسلامی دارد. «حزب الله» لبنان، کانونیترین و قدیمیترین عنصر در سیاست «عمق استراتژیک» و «هلال شیعی» جمهوری اسلامی است.
حزب الله نه فقط محصول پروار مالی، تسلیحاتی، لجستیکی، آموزش نظامی و اطلاعاتی حکومت ولایی بلکه مکمل عملی و بازوی سپاه قدس است. اعزامیهای جمهوری اسلامی به لبنان، حضور مستقیم در برنامهریزیهای نظامی حزب الله و حتی انجام عملیات آن دارند. نشانهاش، کشتههای سپاه در لبنان و آخرین آن عباس نیل فروشان. افکار عمومی این پروژه را از مشخصههای جمهوری اسلامی شناخته و از سالها پیش بیزاری و خشم خویش نسبت به این برنامه را در شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» بازتاب داده است؛ و رسانندهی این: چراغ روا به خانه، بر مسجد حرام است.
اکنون خامنهای در اطلاعیهی صادره به مناسبت مرگ سید حسن نصرالله، او را نماد «یک راه و یک مکتب» دانسته و گفته است حزب الله حتی «استحکام بیشتری خواهد یافت»! او که برای سردار درددانهاش سلیمانی و مهمانش اسماعیل هنیه ۳ روز عزای عمومی اعلام کرد و در هر دو هم قول انتقام از آمریکا و اسرائیل داد اینجا اما عزای عمومی ۵ روزه اعلام کرد و این رجزِخوانی را کافی دانست که «رژیم صهیونی در این حادثه، به پیروزی دست نیافته است»! اما در ایران زیر سلطهی وی مرگ بیش از ۵۰ انسان مدفون در معدن مستحق عزای عمومی برای نیم روز هم نشد.
این رویکرد، هم جایگاه حزب الله چونان فرزند خوانده برای جمهوری اسلامی را نشان میدهد و هم در همان حال نمایش عجز و نیز ورشکستگی سیاست هستیسوز خارجی چندین دهساله نظام و در درجهی نخست به مسئولیت شخص خامنهای را. این البته جای خرسندی دارد که جمهوری اسلامی علیرغم زبان تند، در ادامهی ماجراجوییهای تاکنونی در تولید «عمق استراتژیک» سراسر آسیب برای مردم ایران و منطقه، دندان تیزی ندارد تا برنامهی جنگی دولت دست راستی ناتان یاهو و ارتش جنگطلب اسرائیل را مکمل باشد. دندان قروچه رفتن طرفین اگر عملی شود، فاجعه است.
سیاست خارجی منجر به انزوای سیاسی ایران، با نتیجهی کوچک شدن اقتصاد کشور و فقر فزاینده در آن، دیروقتی است که بن بست تام و تمام خود را نشان داده است. این فلاکت و نکبت اما، در یک سال گذشته و به ویژه بر متن ماجراها و تشنجات بیشتر چند ماه اخیر، هر چه صریحتر به نمایش درآمده است. اکنون شخص خامنهای به عنوان مسئول اول و پاسخگوی مستقیم این شکست و ورشکستگی، در ضعیفترین موقعیت خود قرار دارد و لذا از هر امکان برای نشاندن او در گوشهی رینگ میباید بهره برد.
در این رابطه اتکاء بر این یا آن جناح حکومتی به عنوان نمایندهی بدیل سیاست ولایی ورشکسته، خیالی بیهوده است. کاش از دل ناکامی، عقل بیرون میزد، اما چنین چیزی خیالی بیش نیست. یک نگاه به تسلیت گفتنهای اصلاحطلبها و اعتدالیون به «مقام معظم رهبری» نشان میدهد که انتظار عقل سیاسی جسورانه داشتن از اینان، اب در هاون کوبیدن است. در حالیکه لحظه برای عقب نشاندن راس نظام از سیاستهای ماجراجویانه و هستی سوز فراهم است، اما بهرهگیری این آزمون پس دادهها از فرصت سیاسی به دست آمده – ولو حاصل زور از خارج و واماندگی در داخل – توهم است.
این بر اپوزیسیون سکولار دمکرات است که فاجعهبار بودن سیاست خارجی نظام را که محصول ناگزیر سوداها و سوداگریهای حکومتیهاست، بیش از هر وقت دیگر نشان دهد. باید نشان داد که جمهوری اسلامی چه زیان عظیم ناشی از این سیاست بر کشور و مردم ایران وارد آورده که بسیاری از آنها مطلقاً جبران ناپذیر است. در بسیاری از نقاط جهان، آسیب رسانی بسی کمتر از این برای به زیر سئوال کشیدن حکومت و در ادامهاش به زیرکشیدن سیاستمداران خطاکار کافی است. حداقلی که ما سکولار دمکراتها میتوانیم انجام دهیم، روشنگری مشترک در این زمینه است.
اصالت روشنگری در قبال سیاستهای نظام در زمینهی راه انداختن نوچه پروری و نیروی نیابتی به هزینهی مردم ایران و خلاف منافع مصالح ملی کشور اما همانا باید با این محک بخورد که در مرزبندی صریح با جنایات دولت دست راستی اسرائیل قرار گیرد. مخالفت برحق با سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال منطقه و جهان، بهیچوجه نباید بر زورگویی هیچ قدرت سلطه طلبی چشم ببندد. ترویج سیاست خارجی مبتنی بر توسعهی پایدار که صلح در جهان و منطقه و بر این بستر همکاری کشورها را ایجاب دارد، با نقد کارنامهی جمهوری اسلامی و طرد آن به هدف خواهد نشست.
بهزاد کریمی ۷ مهر ماه ۱۴۰۳ برابر با ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۴
آقای کریمی چرا با تعارف میگویید “دولت دست راستی ناتان یاهو و ارتش جنگطلب اسرائیل” و چرا نه دولت تروریست و ارتش اشغالگر و متجاوز اسرائیل؟
در آغاز نوشتار خود کشتار صدها و آسیب رسانی به هزاران شهروند لبنانی را محکوم نمیکنید. آیا دقت کرده اید که جملات پایانی پاراگراف یکم نوشتارتان بسختی سر مرز ستایش از عملیات تروریستی اسرائیل ایستاده اند؟
شما حملهی ۷ اکتبر حماس (و چهار گروه دیگر فلسطینی) به اسرائیل را (همچون نیتان یاهو و دولت های سرمایه داری غرب) “تروریستی” میخوانید. آیا باور ندارید که پایه ای ترین مسئله همان اشغال فاشیستی-صهیونیستی ۷۶ ساله سرزمین فلسطین (با “ابتکار” امپریالیسم انگلیس) است. که بر زمینه ی آن هرگونه برآمد در برابر اشغالگر پذیرفتنی میگردد؟
باشما میتوان و باید همراه بود که “مخالفت برحق با سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال منطقه و جهان، بهیچوجه نباید بر زورگویی هیچ قدرت سلطه طلبی چشم ببندد.” اما چگونه ست که، بگواه نوشتارتان، چشمان شما در این زمینه بسته مانده اند؟
موضوع اسرائیل بعداز تقسیم فلسطین ۱۹۴۸ به سه بخش طبق قطعنامه ۱۸۱ تا امروز فراز و نشیب های زیادی داشته ست. جنگهای شش روزه ۱۹۶۷ و اکفبر ۱۹۷۳ بین کشور های اعربی و اسرائیل فقط آمریکا را متقاعد کرد که کشورهای عربی در حمایت از مردم فلسطین آرام نخواهند گرفت.قدم اول جدا گردن مصر از جبهه مقاومت غلیه اسرائیل اشغالگر بود که با قرار داد کمپ دیود ۱۹۷۸بین مصر و اسرائیل صلح برقرار شد.شوروی ، سازمان آزادیبخش فلسطین، سوریه، لیبی و..مخالفت کردند.انقلاب اسلامی ایران، کودتای نظامی چپگرای افغانستان نیز به رشد واپسگرایان اسلامی دامن زدند که ریگان زئیس جمهور آمریکا از همه ی آنها در جهت تقویت مجاهدین افغانستان علیه اشغال شوروی استفاده کرد که بعداز خروج شوروی بلوک شرق از هم پاشید.با روی کار آمدن کلینتون موضوع صاح فلسطین و اسرائیل در دستور قرار گرفت که بعداز کنفرانس اسلو قرار داد کمپ دیوید ۲ در واشنگتن۱۹۹۴ بین یاسر عرفات ، اسحاق رابین و شممعون پرزمنعقد شد که بعداز تروراسحاق رابین بی سرانجام ماند.
(ادامه)
در تمام آن دوره حکومت ارتجاعی ولایت فقیه با توهمات خود درامورجنبش رهائی بخش مردم فلسطین اخلال نمود و با حمایت حزب الله لبنان و دیگر گروههای تروریستی مسلمان در منطقه در عالم خلافت شیعی بود. بعداز فاجعه تروریستی ۱۱ سپتامبر
پنتاگون به بهانه ی سرکوب تروریست ها و سلاح های کشتار جمعی ،کشورهای افغانستان ، عراق ، لیبی ، سوریه و..را مورد یورش قرار دادند. بعضی از تحلیگران آنرا انتقام غرب از حکومت های دوست شوروی تلقی کردند.ولی در این سالها که اسرائیل چندین بار سرزمین های فلسطین را مورد حمله قرار داد وبسیاری از منطق آنها را به شهرک سازی اختصاص داد. بخصوص بعداز عملیات غافلگیرانه حماس در ۷ اکتبر۲۰۲۳. جهان با این واقعیت روبرو شد که مردم فلسطین دیگراز حمایت کشورهائی که در جنگ شش روزه و اکتبر ۱۹۷۳ شرکت داشتند برخورد ارنیست وتنهای تنها مانده اند.حمایت حکومت اسلامی ایران و حزب الله لبنان از حماس فقط بسود اسرائیل بوده ست و حماس در تمام این دوران علیه صلح عمل کرده. فلسطین با جنگ آزاد نمیشود.
جناب باران؛عرض کرده بودم،کارشما انحراف مباحث است.حرف دل شما را۲سال پیش حسن نصرالله درنفی خیزش مهساوچسباندن آن به”اجانب” زده است!درمقاله آقای فرج الهی درهمین سایت درمورد کشتاردهها کارگربیگناه معدن بدست سرمایه داران حکومت فاشیست شیعی فیلت هوای هندوستان کرده وعزادار قاسم وهنیه ورهبران مزدورحزب الله شدی.ولی دریغ از۹۰حرف درمورد کشتارهای دهه۶۰و۳۶امین سالگرد تابستان کشی۶۷؟ودومین سالگرد خیزش ژینا!؟
توکه ماشاالله زیرمقالات ادبی-هنری-ورزشی هم سنگ رهبران مزدوری را به سینه میزنی؛که زمینه را برای ادامه اشغال ونسل کشی۷۵ ساله حکومت نژادپرست وفاشیست فراهم کردند؛میدانی غارتگران سفره میلیونها مردم رنج کشیده کارگر؛بازنشسته ومزد بگیرچه کسانی هستد؟ننجون زینب سلیمانی هاهم میدانند!خمینی-سیدعلی بنیانگذارحزب الله وحماس وحامیان آنند.بعدازمردم بیگناه فلسطینی نوبت زنان وکودکان لبنانی است که قربانی جنگ افروزی دوقطب ارتجاعی شوند.
اینقدرکه توبرای“میهن”،“اشک”میریزی،سیماثابت دراینترنشنال وفرشگردیهاوسپاه نمیریزند!؟
جناب روزه خوان گفته اند اگر سگی چاق چله شد که نباید گوشتش را خورد.اینجانب هیچگاه اجباری به “به به , چه چه” گفتن هر مقاله ای اجبار ندارم .
نظر حسن نصرالله در مورد شورش کور و بی محتوی “ژن ژیان نازایی”درست بوده است.
اسامی ایرانیان خارج نشین و:طرفداران غائله ارتجاعی”زن ، زندگی ،آزادی”را بشناسید!
رضا پهلوی کودتا زاده،یاسمن پهلوی،معصومه علینژاد ،مهدی مهدویآزاد ،مجید محمدی،محسن سازگارا،امیرعباس فخرآور ،فروغ کنعانی ،علی جوانمردی ،پوریا زراعتی ، شهرام همایون، مجتبی واحدی،علیرضا نوریزاده، جمشید چالنگی ، مناشه امیر ، علی افشاری ، پرویز ثابتی و دهها ایرانی خارجنشین و مزدبگیر دیگر …
رسانههای شبانه روزی اسرائیل انترناسیونال، بیبیسی، من و تو ، دایچ نیوز ، فرانس نیوز … کیهان لندن ، دست راستی ترین حکومتها از کاخ سفید تا الیزه…و اخیرا ورزای خارجه چهار کشور انگلیسی زبان… که همه برای مهسا امینی سینه پاره میکردند چرا برای سینههای پاره شده هزاران زن فلسطینی و یا لبنانی حرفی ندارند ؟
جنبشی بنام زن زندگی ازادی
خود جوش شکل گرفت این جنبش و این سه مفهوم که شعار وحدت بخش شده بود باعث شد حکومت دینی حاکم برکشور و حکومت های مستبد زن ستیز منطقه دچار وحشت شوند و بسمت سرکوب شدیدش بروند.
باید گفت بعد از شروع آن حرکت گروهی فرصت طلب و دزد موقعیت های مبارزاتی خلق شده به کمک حکومت آمدند اما با ژست ضد آخوندیسم
و موضوع را از داخل به خارج اوردند و توجه ها به بیرون باعث شد حکومت نفسی راحت بکشد و تا بتواند سرکوبش را عملی کند و…
اما طنز موضوعات بعدی چیست؛
به بهانه افراد مشکوکی در خارج که فریبکارانه ژست حمایتی از زن زندگی ازادی گرفته اند می بینیم هراز چندگاهی، الف بارانی
کینه ای، بسمت این حرکت زن زندگی آزادی حمله ور می شود و در اولین فرصت، با لفاظی هایی در پی مهوجه نشان دادن سرکوب سرکوبگری حکومت حاکم بر کشور بر می آید
آنهم با ژست ضد امپریالیستی و…
همه چیز مبارزینی خاص بسمت طنز شدن می رود
۲سال قبل،حسن نصرالله درواکنش به قتل وکشته شدن مهسا امینی،گفته بود:«درخصوص فوت یک خانم که هنوزعلت فوتش مشخص نیست ببینید که چه حمله رسانهای درجهان علیه جمهوری اسلامی شکل گرفته.هدف همه این اتفاقات حمله به جمهوری اسلامی ایران است»
پاسدارنیلفروشان از فرماندهان عملیات سپاه قدس وسرکوبگران اعتراضات در داخل ایران (کودک کشی) و درگیریهای نظامی در خارج کشورکه به ویژه در سوریه، دخالت و نظارت داشت.به غربیها هم پیام داده بود:
“کاری نکنید تادوباره چکمه های دهه۶۰مان را بپا کنیم”؟!
همزمان حمله فرشگردیها؛ فائزه و داوری(یاراحمدی نژاد)علیه چپ تشدید و رویای تکرارتابستان ۶۷ را دارند
اصلاح طلبان (بخشی از همان جانیان دهه ۶۰ که از حکومت رانده شده اند) دهه هاست امتحان خود را پس داده اند. نوک تیزحمله باید برعلیه کسانی باشد که هنوزبا استفاده ازروشهای مختلف سعی دراحیا مجدد آنان و فریب چند باره مردم دارند. رسانه های مواجب بگیروشناخته شده خارج ازکشور برای انحراف مبارزات مردم جولانگاه این افراد شده است
جناب کهنسال در گذشته در پای نوشتاری پاسخی به پاسخت دادم اما منتشر نشد
مهم نیست،
اما ظاهرن در بخورد با موضوعات ، موضوع مهمی را وظیفه خودت می دانی؛ آنهم موضوع درگذشتگانی که توسط حاکمیت حاکم در یک روش وحشیانه کشته شدند که باید یاد آن درگذشتگان و وجودشان همیشه یاد آوری شود و کشندگانشان افشا و حتا در زمانی محاکمه شوند.
این روشت قابل تحسین است و حتا قابل دفاع.
اما گاهی شعاری می شوی و از مجموعه کشندگان آن زنده یادان ،در پی پررنگ کردن گروهی خاص می شوی
که گاهی خود این گروه ، درگیر روش های ضد مردمی حاکمان هستند.
اینکه مستبدخواهان خارج نشین را همسنگ افرادی در داخل می گیری آنهم افرادی که گاهی زیر ضرب حاکمیت هستند.
این روشت کمی پرسش بر انگیز می شود.
تندرست و شاد باشی
“این بر اپوزیسیون سکولار دمکرات است که فاجعهبار بودن سیاست خارجی نظام را که محصول ناگزیر سوداها و سوداگریهای حکومتی هاست، بیش از هر وقت دیگر نشان دهد.”( مقاله)
” آری به حکومت سکولار دمکراسی ” ؟!
این شعار، شعار مبارزاتی و استراتژیک برای آینده مردم ایران در تشکیلاتی چون “حزب چپ ایران” هم میباشد .
گوئی که میلیونها مردم رنج کشیده و آخوندزده و گرفتار نان سفره خانواده و کمر به زیر بار گرانی خم کرده،برای”حکومت سکولار دموکراتیک”رقص و پایکوبی میکنند ؟ آیا میتوان از از نویسنده و یا این گروهای چپ مرفه بیدرد پرسید که حکومت “سکولار دموکراتیک” شما چه نوع حکومتی است ؟ از نوع سوسیال دموکراسی اروپائی است و یا شبیه رژیم ” سکولار “پهلوی، ترکیه ، اندونزی و فیلیپین است ؟ “دموکراسی” پیشنهادی شما چگونه دموکراسی است ؟ کارگری است یا ازنوع بورژوایی و یا دموکراسی”بازار آزاد”، یا از نوع ” ائتلاف همگانی” ؟
باران گرامی، نویسنده خود باید به سوال شما در باره حکومت سکولار دمکراتیک چه نوع حکومتی ایست پاسخ دهد ولی بنده بعنوان یکی از «چپ های مرفه بی درد» پاسخ میدهم که منظور بنده سوسیال دموکراسی دولت های رفاه اسکاندیناوی میباشد که در تمامی آمار های گرفته شده بوسیله مراکز مختلف آمار گیری درجه رفاه و خوشحالی مردمشان در صدر کشورهای دیگر بوده و هست. حال اگر شما با سکولاریسم و دموکراسی اشکال دارید بفرمائید اولا اختلافتان با جمهوری اسلامی در چیست و ثانیأ چه کشوری در این کره خاکی سکولاریسم مد نظر شما و دموکراسی کارگری شما را پیاده کرده است که ما که هیچ، حتی چپ های نامرفه و با درد هم از آن بیخبرند؟ با تشکر.
این الف باران به قول معروف«نفسش ازجای گرم» میاد.یه جائی درگوشه ی دنیا «مرفه و بی درد» یه سری «کلیشه » ها را تکرارمیکنه…قبل از۵۷ به دلایل اختناق و سانسور سیستماتیک کاربرد «کلیشه » ها توجیه داشت ولی بعدا به قیمت جان هزاران نفر و مهاجرت اجباری و فروپاشی «سویالیسم واقعا موجود» بسیاری از نیروهای ضد استبدادی علیه حکومت کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ به بهای سنگینی از «کلیشه » ها فاصله گرفتند. کاری ندارم که بعضی مثل الف باران به مصداق «مرغ یک پا دارد» هنوز در همان عالم نیم قرن پیش ماسیده اند که می گفتند :«هرکس بعداز شاه بیاد بهتر است».. زندگی نان داد که نه، حکومت مشروعه و روحانیون و دنبالچه های آن با تمام عوامفریبی ها از پیش از مشروطه تا ۵۷ مرتجع ترین و فاسد ترین گروه های اجتماعی بودند که خطر آنها به غیراززنده یاد بیژن جزنی عنایت نشد.امروز هم کسانی که در گذارازحکومت فاشیستی ولایت فقیه تعلل به خرج می دهندعملا تحلیلی ازآلترناتیوهای خطرناکترازحاکمیت ضد مردمی مذهبی ندارند دچارترس وحمایت ازارتجاع حاکم شدند.
حزب الله همان است که عناصر مزدورش در ترور و قتل هبران اپوزیسیون در خارج از کشور در طی ۳۰ سال گذشته نقش اساسی داشتهاند. کوچکترین دلسوزی برای قاتلی بیرحم چون نصرالله همسویی با رژیم ایران و همپالکی با چپهای محور مقاومتی است. روشن بینی و صداقت بهزاد کریمی در مقاله بالا در این است که او همه این را نتیجه سیاستهای خارجی ویرانگر جمهوری اسلامی میداند. جان مایه مقاله فوق در اشاره صریح و صادقانه به شعار “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” است که حاکی از نفرت مردم ایران از سیاستهای رژیم خامنهای است. این تفاوت صریح کریمی و مقالهاش با چپهای محوریست که اشک تمساح رای حزب الله و فلسطین میریزند و خود را در برابر ایرانیان ناچیز و منقرض جلوه داده اند.
نویسنده در مورد “ورشکستی نظام” به تفصیل سخن میگوید, که خوب است. انتظار این بود که در مورد “ابتری اصلاح طلبان” با ارایه چند مثال, و “مسئولیت اپوزیسیون” هم چیز جدیدی میگفت.
مگر نه اینست که عنوان مقاله, این هر سه رکن را در خود دارد؟!
مشکل اینجاست که ملارهبر که ادعای خدایی هم کرده در دیدارش با خانواده قاسم سلیمانی که ویدیوش هست را نمیشود جوابگوی سیاست های غلطش کرد. فرمانده سپاه تروریستان تازه بعد از ۴۵ سال به این نتیجه رسید و گفت که اگر حمایت آمریکا از اسرائیل نباشد در عرض ۲۴ ساعت خفه اش میکنیم، درحالیکه از ۴۵ سال پیش هم کاملا مشخص بود دفاع حتی نظامی از اسرائیل توسط آمریکا و دوستانش در پیمان شان است طوریکه اجازه ساخت بمب اتمی هم به اسرائیل داده شد. هرچند خامنهای دیکتاتور دنباله روی کورکورانه از دکترین خمینی بیسواد کرده که نابودی اسرائیل را از وظایف حکومتش وثیت کرده! بعد جناب کریمی انتظار دارد اسرائیل کبوتر صلح باشد و جنگیدن را کنار بگذارد وقتیکه در اطرافش اینهمه دشمن دارد.دلارهای نفتی ایران رژیم ملایان را بدجوری هار کرده و فکر میکردند با راه اندازی گروه های نظامی جنگی نیابتی یک تیر و چند نشان میزنند هم اسلام سیاسی و انقلاب شان را صادر میکنند و هم با حمایت گروه های تروریستی از آمریکا با تهدید اسرائیل باج میگیرند!