به بهانه ۸۳مین سالگرد پایهگزاری حزب توده ایران!
پیشگفتار
لیبرالهای میهنی و برونمرزی سرمست از پشتیبانی حاکمیت جمهوری اسلامی و امپریالیسم خود را آزادیخواهترین بخش جامعه ایران میدانند. آنها با بیشرمی مشت مشت رنگ شب به سوی آسمان پر ستاره جنبش ”چپ” میریزند، تا خود مانند کرم شبتابی در سپهر میهن بدرخشند. دروغ و ریا پیشه همیشگی اندیشمندان لیبرال بودهاست و آنها در این راه دشمن طبقاتی خود را به خوبی میشناسند. آنها چالش بزرگی نه با جمهوری اسلامی سرمایه داری و نه با امپریالیسم دارند، بلکه نوک تیز خنجر زهرآلود خود را به سوی سینه پاک ”چپ”ها نشانه گرفتهاند.
اصلاحخواهان که یک بار دیگر با اجازه ولی فقیه، بخت خودنمایی پیدا کردهاند، برای خودشیرینی بیشتر نزد دوستان طبقاتی خود، فتیله ”چپ”ستیزی را بالا کشیدهاند. آنها از پراکندگی و کمتوانی ”چپ” بر ضد ما بهرهجویی میکنند و یک یورش گسترده را با میدان فرستادن فائزه هاشمی رفسنجانی، زیدآبادی، زیباکلام و با همآهنگی رسانههای امپریالیستی فارسی زبان سازماندهی کرده و پیاده میکنند.
بگذارید نخست به ”چپ”ستیزی لیبرالهای میهنی بپردازیم. سپس با بررسی تاریخ بیش از صد ساله میهن از مشروطیت تا هم کنون نشان دهیم که ”چپ”ها نه تنها برای آزادی جنگیدهاند، بلکه در نبرد با ستمگران گوناگون بیشترین کُشته را دادهاند.
”چپ”ستیزی لیبرالهای میهنی
بزرگترین کار سیاسی اصلاحخواهان پخش دروغهای ضدکمونیستی و ضد”چپ” میان مردم است. این اصلاحخواهان آن چنان از ”چپ”ها بیزار هستند که روزنامههایی که ولی فقیه به آنها اجازه چاپ دادهاست را، پُر از سخنان زشت و درشتگویی و کینهجویانه علیه “چپ” میکنند. یکی از دروغهای بزرگ آنها، خودکامه خواندن ”چپ”ها و ارج نگذاشتن ”چپ”ها برای آزادی است.
آنها حتا زیرکانه آمدن آقای خمینی را هم زیر پای ”چپ”ها نوشتهاند و با آن که خود با او هم دین و هم ایدیولوژی بودهاند، ”چپ”ها را برای آوردن خمینی سرزنش میکنند. آنها یادشان میرود که نخستین پابوسان و وزیران و نخستوزیر دولت خمینی لیبرالهایی مانند آقای سنجابی و آقای بازرگان بودند.
ما در هیچ جا، سخنی از آقای بازرگان نشنیدیم که نشان دهنده هواداری از آزادپوشی زنان و ضد روسری باشد. حتا وارونه، ایشان از دانش دانشگاهی خود برای نشان دادن درستی حجاب بر پایه ترمودینامیک سخن میگفتند. آقای بازرگان لیبرال، در هیچ کجا از آزادی کمونیستها و آزادی کُرد، بلوچ و عرب سخن نگفت و پشتیبانی نکرد. حتا وارونه، زندهیاد آقای بازرگان که در لیبرال بودن سرشناس بود، با تکیه به قانون سیاه رضاخان، حزب تودهی ایران را غیر قانونی میدانست و از دادن گذرنامه به مهاجران تودهای برای بازگشت به میهن خودداری میکرد.
برای ارزیابی و ارزشیابی کارکرد ”چپ” و یا راست در جامعه ما، باید به بررسی دادهها و رخدادهای تاریخی پرداخت.
لیبرالهای درون و بیرون مرزها، باید به ما بگویند که از انقلاب مشروطیت تا کنون، در تاریخ بیش از صد سال گذشته میهن ما، چه لیبرالهایی با اندیشه لیبرالیستی برای آزادی جنگیدهاند و جان خود را در این راه از دست دادهاند؟ ما دادههای فراوانی داریم که نشاندهنده نبرد پیوسته و دلیرانه ”چپ”ها بر ضد ستمگران و خودکامگان و برای آزادی است.
” چپ”ها در نبرد علیه دیکتاتورهای گوناگون بیشترین کُشته را در راه آزادی دادهاند. ارانی، روزبه، جزنی، گل سرخی، حمید اشرف، تیزابی، کتیرایی، حتا برادران رضایی و حنیف نژاد با ایدیولوژی ”چپ” برای آزادی جنگیدند. پرچم نبرد آزادیخواهانه میهن ما با خون سرخ کمونیستها، به ویژه تودهای ها و فداییها رنگین شدهاست. دستهای جمهوری اسلامی به خون ”چپ”هایی مانند کی منش، مهرگان، انوشیروان لطفی، دیگر کمونیست های آزادی خواه، همه مجاهدانی که با باور به جامعه بیطبقه توحیدی کُشته شدهاند، آلوده است. جمهوری اسلامی در تاریخ ننگین ۴۵ ساله خود، در کجا، چه هنگام و چند تن از آزادیخواهان لیبرال را به پای چوبه دار فرستاد؟ حاکمیت جمهوری اسلامی به خوبی میداند که لیبرالها با ستم طبقاتی آن دشمنی ندارند! برای همین خانم فائزه رفسنجانی را آزاد میکند، ولی سپیده قلیان را آزار می دهد!
لیبرالهای میهننشین از همهی رسانهها برای پخش اندیشه لیبرالیستی خود سود میجویند، و لیبرالهای برون از مرزها از پشتیبانی گسترده و بی دریغ رسانههایی مانند “رادیو فردا”، “صدای امریکا” که از سوی امپریالیسم سرمایهگزاری میشود، برخوردار هستند. ”چپ”ها با این که از دستگاه بزرگ رسانهای بیبهره هستند، ولی پیام آنها آن چنان برای تودهها دلگیر و دلنشین است که به دل مینشیند. ترس لیبرالها هم از همین است. بیشتر مردم میهن ما پیام ”چپ” را به سود منافع طبقاتی خود میدانند.
دستههای گوناگون اصلاحخواهان لیبرال هوادار اقتصاد نئولیبرالیستی هستند و دل نگران شکاف طبقاتی هم نیستند. تلاش ”چپ”ها برای برپایی عدالت اجتماعی، از سوی این دوستان با برچسب غربستیزی روبرو میشود. برخی از لیبرالها برای دست یابی به آزادی، حتا خودشان را در آغوش امپریالیسم و بورژوازی صهیونیسم انداختهاند.
نقش آزادیخواهان ”چپ” پس از انقلاب مشروطه
انقلاب مشروطیت در جامعه پوسیده فئودالی ایران، مایه رویش بورژوازی بازرگانی و خردهبورژوازی هم شد. شرایط عینی و ذهنی انقلاب مشروطیت، در خودکامگی فرمانروایان قاجار، اقتصاد پسمانده، پرخاشگری و غارتگری امپریالیستهای انگلیسی و روسیه تزاری و آشنایی روشن اندیشان با فرهنگ و جامعه اروپای ریشه داشت. مشروطیت نشان داد که توان بزرگ انقلابی در جامعه نهفته است. از خودگذشتگی، دلیری و بی باکی از ویژگی های درست انسانی شد که در آن ستارخان قهرمان جنبش مشروطیت ایران زاییده شد و پرورش یافت.
انقلاب اکتبر در سال ۱۹۱۷ نیرو و سرشت نویی به جنبش و انقلابیهای میهن ما بخشید. از درون این جنبش، جنبش آزادیخواهی و هوادار طبقه کارگر نوپا با پیشاهنگی حزب کمونیست ایران پای به پهنه نبرد گذاشت. انقلاب گیلان به رهبری میرزا کوچکخان علیه نیروهای تزاری شورید. این جنبش به دلیل جایگاه بورژوازی رهبران خود، نه تنها پیوسته و پیگیر نبود، بلکه با افتادن به دام ضدکمونیستی، سرداران نامدار کمونیست را ناجوانمردانه کُشت. با شکست انقلاب گیلان، تنها حزب کمونیست ایران نبرد را دنبال کرد.
قیام خیابانی، با شعارهای برانداختن شاهنشاهی، پایهگزاری جمهوری، رهایی از بند بیگانگان و خودمختاری در آذربایجان آغاز شد. حکومت ملی او دست به اصلاحهایی در زمینه بهداشت، فرهنگ و پایهگزاری ارتش ملی زد. او روزها برنامه های حکومت ملی را با سخنرانیهای آتشین به گوش مردم می رساند. ولی تفنگچیان قزاق همراه با فرمانده ژاندارمری، خیابانی را کُشتند. کلنل محمدتقیخان پسیان یک افسر انقلابی خردهبورژوازی ضدحکومت اشراف، ضدانگلیس و هوادار یک حکومت دموکراتیک بود. کلنل اگر چه زمانی به کمک آلمانها امیدوار بود، ولی پس از انقلاب اکتبر هوادار آن شد. کلنل بیباکانه در نبردی نابرابر در برابر دستنشاندگان قوامالسلطنه کُشته شد. همهی این جنبشها از سوی بورژوازی فرمانروای نوپا به همکاری بزرگزمینداران سرکوب شدند و مردان بزرگ و نیکخواه به دست گزمگانشان به دار آویخته یا تیرباران شدند. همهی این جنبشهای آزادیخواهانه اجتماعی از پشتیبانی بیدریغ دولت نوجوان سوسیالیستی شوروی و حزب رزمنده کمونیست برخوردار بودند.
پس از فروپاشی دودمان قاجار و به سر کار آمدن رضاخان، باز این ”چپ”ها بودند که در برابر زورگویی او دلیرانه ایستادند. پس از شکست انقلاب مشروطیت و شکست جنبشهای اجتماعی هم چون جنبش جنگل در گیلان، قیام خیابانی در آذربایجان و پسیان در خراسان، موج نویی از خوشبینی انقلابی سراسر میهن ما را فراگرفت. از درون نظام فئودالیستی که اندک اندک جای خود را به سرمایهداری میداد، فرزندانی برخاستند که با بیپروایی و دانش خود دل به تنگ آمده تودهها را به تپش در آورند.
دیکتاتوری رضاخان با سیستم پلیسی خود، هرگونه ناخشنودی، شورش، خیزش و جنبش را ددمنشانه با زندان، شکنجه و کُشتن سرکوب میکرد. هیچ لیبرالی، بیپروایی درگیر شدن با رضاخان را نداشت.
دکتر ارانی هنگام گذراندن دوره دکترای خود در آلمان با مرتضی علوی یکی از اندیشمندان مارکسیست ایرانی و عضو حزب کمونیست آلمان آشنا شد. پس از برگشت به ایران ارانی و چند تن دیگر از یاران او، همکاری با چند عضو پرکار و کارآزموده حزب کمونیست را آغاز کردند. ارانی یکی از برجسته ترین آزادیخواهان و ستمستیزانی بود که با انتشار مجله “دنیا” به آموزش ماتریالیسم دیالکتیک به روشناندیشان و پیشاهنگان جنبش کارگری ایران پرداخت.
این دسته در دانشکدهها و در کارخانهها دست به کار سازماندهی ناخرسندان شدند. ولی در سال ۱۳۱۶ عضوهای پنهانی این سازمان نوبنیاد از سوی پلیس دستگیر و به زندان روانه شدند. ارانی در زندان به دستور رضاخان از سوی پزشک احمدی تبهکار با آمپول هوا کشته شد. با کُشته شدن او، جنبش آزادیخواهانه “چپ” فروکش نکرد.
همانگونه که طبری گفت: ارانی بذر زرین بر فراز کشوری افشاند، ارانی مرد بذرش کشتزاری گشت پر حاصل.
(خوانندگان می توانند فهرست بیهمانند کنشهای برجسته ”چپ”ها برای مردم و جامعه، برای سکولاریسم و مدرنیت، را از زمان مشروطیت تا هنگام گریز ننگ آمیز رضاخان بدنام را در پیوست یک ببینند.)
نقش ”چپ”های آزادیخواه پس از گریز رضاخان
یاران ارانی پس از گریز شرمسارانه رضاخان از کشور، از زندانها آزاد شدند و حزب توده ایران را در سال ۱۳۲۰ پایهگزاری کردند. برای نخستین بار در تاریخ میهن ما، اندیشمندانی که از دیدن زندگی غمناک مردم رنج میدیدند، تصمیم به بسیج و سازماندهی رنجبرانی گرفتند که شرایط ناگوار زندگی، آنان را به اندیشیدن واداشت. همهی دروازههای پیشرفت برای این مردان و زنان باز و نردبانهای بالارفتن آماده بود، ولی زراندوزی و جایجویی آنها را به سوی لجنزار خودپرستی و خوددوستی نراند. گزینش نبرد برای آزادی مردم از رنجی بود که دلها، از اندیشیدن مغز آنها میکشید.
بزرگترین خوشبختی را، نبرد در راه خلق میدانستند و بهبودی زندگی آن سرگرمی همیشگی مغز و جان آنها بود. در جان و دل آنها، سرود زندگی روان بود. کار پررنج نبرد دوزخی است، ولی دل آنها در رزم شور زندگی مییافت.
آنها نگران گشنگی و بیخانمانی مردم بودند. آنها میخواستند که همهی انسانهای رنج را با عشق در آغوش و نوک شمشیر تیزان خود را به دل دشمنشان نشانه بگیرند. آنها زندگی را عاشقانه دوست داشتند و آن را لذت بخش میدانستند، ولی گوارایی زندگی را برای همگان میخواستند؛ میخواستند که پرتو آزادی به جان همه انسانها گرمی بخشد؛ زندگی را دوست داشتند، ولی حق زندگی با کار، نان و خانه را برای همه میخواستند. آنان به آن زندگی که میبایست باشد، آنچنان باور داشتند که جان خود را برای آن دادند. همچون کمونیست به گونهای پاک و بیریا و ساده زیستند که برای مردم الگویی از فروتنی و از خودگذشتگی شدند. آنها برای آینده مردم ما، رویایی نه پندارگونه بلکه رویایی که با رزم میتوانست واقعیت شود، داشتند.
تودهایها شیفته آزادی و دلباخته تودههای رنج بودند. ولی دیکتاتوری با سپهر خاکستری و نفرتانگیزش صلح و آسایش را از مردم ربودهبود. این شب سیاه و سرد یلدایی دستمایهی بسیاری از هنرمندان حزبی شد، تا داستانها، شعرها و نمایشنامههایی از این ستم بازگو کنند.
حزب توده ایران در زمان کوتاهی همهی زمینههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و فلسفی کشور را برای همیشه دگرگون کرد. این حزب هم میهنان ما را با مقولههایی مانند سکولاریسم، مدرنیت، فمینیسم، حزب گرایی، بسیج، سازمان دهی، آزادی خواهی، عدالت اجتماعی، سوسیالیسم، بورژوازی، فاشیسم، امپریالیسم ووو آشنا کرد. سخن این حزب در بارهی آزادی، زنان، کارگران، دهقانان و هنرمندان مانند باران پاییزی، زمین کویری و تشنه میهن را گُلستان کرد.
آنها در شب یلدایی با ایمان خارایین و با امید به فردایی روشن، پای به نبردگاه نابرابر گذاشتند. آنها در تلاش برای ساختن دنیایی آزاد، برابر، دادگرانه و صلحآمیز، خشم طبقههای انگلی میهنی و امپریالیسم را برانگیختند؛ آتش خشمی که تنها به بهای ریختن خون این دلدادگان میتوانست خاموش شود.
آنها در برابر سرمستیِ زورگویان و پستی چاپلوسان جان بر کف ایستادند. آنان شبهای درازی را در بیخوابی سر کردند، تا شمع جان خود را برای روشنایی خانه ی جمع فروسوزانند. آنها هم دوست داشتند که به جای تاریکخانه سرد زندان، روی تخت سیمی شکنجه، در شبهای پُرستاره تابستانی در کنار دریاچهای دست در دست دلدار خود دراز بکشند و به ستارهها نگاه کنند؛ در یک روز بهاری، شکوفههای نورسیده را بویند و به تاب شاخهها و ابرهایی که در آسمان شناور هستند، بنگرند. هنگام پوشیدن غل و زنجیر در دخمههای نمور، عشق به رنجبران زندگی آنها را لذتبخش میکرد.
سینهشان از خنجر ستم زخمدار شد. از مرداب تن نیلوفر اندیشه ساختند و بر شکنجه پیروز شدند. در زمستان نبرد، سردی و سیاهی را پذیرفتند، ولی به لشکر چپاولگران نپیوستند. آنهایی که با موهای مشکین و پاهای چالاک گام به خارگه نبرد گذاشتند، با کمری خمین و موهای سیمگین بر دار شدند. آنان تا واپسین دم، در برابر جوخه مرگ از دمیدن سپیده نومید نشدند.
هنگام مرگ نیز به پیمانی که با خلق بستند، وفادار ماندند و از کورهی آزمایشهای گوناگون همچون سیاوش تابناک و پاک از آتشها گذشتند.
حتا آنهایی که شاعر نبودند، سرودی برای زندگی، عشق، نبرد، وفاداری خواندند. تن وارطان را پارهپاره و دستهایش را بیناخن کردند، ولی همانگونه که شاملو میگوید: “وارطان سخن نگفت؛ سرافراز، دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت…چو خورشید از تیرگی درآمد و در خون نشست و رفت”.
شاملو در بارهی آن سالها نوشت: «سال بد/ سال بد/ سال اشک/ سال شک/ سال روزهای دراز و استقامتهای کم/ سالی که غرور گدایی کرد/ سال پست/ سال درد/ سال عزا/ سال اشک پوری/ سال خون مرتضا.»
پس از زمان کوتاهی، دژخیمان محمدرضا، مرتضی کیوان، شاعر تودهای، شاعری که آموزگار بسیاری از شاعران بود را، در زندان قصر تیرباران کردند. او با سربلندی نوشت: “درد و رنج و تازیان چند روزی بیش نیست/ رازدار خلق اگر باشی همیشه زنده ای”.
چند سالی پس از آن، دشمنان آزادی فرزند دیگر خلق، روزبه را به تیر بستند. ولی همانگونه که طبری میگوید: “لرزید دل خصم چو از چوبه اعدام بشنید غریو سخن پر شر و شورش”، “بی مایه شد عربده” دژخیمان “نزد نهیبش، بی جلوه شد طنطنه” شکنجه گران پیش غرورش. به جای خاموشی “تابنده بر اطراف وطن منبع نورش”.
ما هرگز توان پرداخت بدهی، به چنین مردان یل و زنان دلاوری را که جان را در راه برابری، برادری و آزادی داده اند، را نخواهیم داشت.
رومان رولان میگوید که ” قهرمان کسی است که آنچه را که می تواند انجام می دهد.” و این مردان و زنان از خودگذشته، بیشتر از ان چه که در توان یک انسان است، برای آزادی و برابری انجام دادهاند.
طبری دربارهی این قهرمانان مینویسد: “رفقای شهید ما در بازجویی و دادرسی و به ویژه در بازپسین مرحله حیات و در آستانه اعدام قهرمانی شگرفی از خود بروز دادند. ایران از این قهرمانی تکان خورد. جهان از این قهرمانی آگاه شد. فرزندان مزدک و بابک، حیدرعمواوغلی و ارانی، نشان دادند که روح مقاومت و عنادِ انقلابی در ایران نمرده است، کماکان در پرتویی نیرومند در تجلی است.”
(خوانندگان میتوانند فهرست بیهمانند کنشهای برجسته حزب توده ایران را ، پیش و پس از کودتای امپریالیستی ۲۸ مرداد سال ۳۲ را در پیوست دو و سه ببینند.)
نقش ”چپ”های آزادیخواه در سالهای پنجاه
دشمن به عبث در این اندیشه بود که با سرکوب ددمنشانه حزب تودهها، آتش آزادیخواهی را برای همیشه خاموش کرد و جاودانه شد. ولی از پهلوی زخمی و خونآلود حزب تودهها، کمونیستهای دیگری زاده شدند که با شیوهای دیگر، نبرد برای آزادی را دنبال کردند و در برابر دشمن طبقاتی ستمگر، جان بر کف پای به نبردگاه گذاشتند.
بیژن جزنی در نوروز ۱۳۴۲، با چندتن از دانشجویان مارکسیست، «گروه جزنی – ظریفی» را پایهگزاری کرد. در روزهای ۱۸ -۱۷ بهمن سال ۱۳۴۶، بیژن جزنی و یارانش دستگیر شدند. علی اکبر صفایی فراهانی و حمید اشرف در بیرون از زندان، گروه جزنی را زنده نگه داشتند و در پی آن در سال ۱۳۴۹ آماده نبرد چریکی شدند.
۲۲ چریک زیر نام «گروه کوه» و «گروه شهر» آماده نبرد چریکی شدند. در جنگل گیلان، پنج فرسنگی دورتر از دریای مازندران، مردان یلی در میان انبوه درختان بلند، برای پیاده کردن برنامه خود، رخت رزم بر تن کردند. کمی دورتر از آنان کودکان بازی میکردند و در سایهروشن درختان، زنها گاوها را می دوشیدند، بی آنکه بدانند که در این هنگام جوانانی سرنوشت مردم را برای همیشه دگرگون خواهند کرد.
در ۱۹ بهمن سال ۱۳۴۹، «گروه کوه» با به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل یورش برد. از این ۲۲ چریک ۱۷ چریک دستگیر شدند که در پی آن ۱۳ تن از آن ها به رهبری علی اکبر صفایی فراهانی در تاریخ ۲۶ اسفند ۴۹ تیرباران شدند.
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران از یکی شدن دو گروه مارکسیست- لنینیستی که به خط مشی چریکی باور داشتند در فروردین ۱۳۵۰، پدید آمد. کسانی مانند مسعود احمدزاده، امیر پرویز پویان، بیژن جزنی، علیاکبر صفایی فراهانی، عباس مفتاحی و حمید اشرف از بنیانگذاران آن بودند.
پس از شکست جنبش ملی شدن نفت و سرکوب ددمنشانه حزب تودهی ایران، نوای گلولههای جوانان اندیشمند و به ستوه آمده در جنگلهای شمال، تودهها را بیدار و خواب را از چشم ستمگران پراند. در زمان کوتاهی، آوازه این از خودگذشتگان سراسر میهن را فراگرفت و امید دوباره همانند اخگری جانها را با آتش خود گرم کرد. بانگ سهمناک تفنگ، همراه با فریاد برخاسته از سینههای ستبر این جوانان، خاموشی شهر، دشت و کوهستان را در هم شکست.
ماکسیم گورگی میگوید که “ترس همان چیزی است که مایه تباهی همه ماست. و آنهایی که بر ما چیره اند از ترس ما سود می جویند تا ما را بیشتر بترسانند.” ” تا زمانی که مردم می ترسند، مانند توس های مرداب می پوسند. زمان آن رسیده است که ما جسور شویم.!” و این جوانان فرهیخته، هوشمند و بی باک، چه دلیرانه از مرز ترس گذر کردند. محمدرضا پندارگونه میاندیشید که با تیرباران روزبه، شبها را آسوده میخوابد، ولی بیست سال پس از جاودانگی روزبه، گامهای حمید اشرف در خیابانهای تهران، خواب را از چشم او پرانده بود.
این مردان دلیر، تخم یک شورش چند ساله را در زمین کال نبرد کاشتند. نبرد نابرابر تفنگبدستان فدایی خلق با گزمگان ساواک محمدرضا، فریاد تلخ انسان ناشکیبایی بود که کولهباری از خشم، از زخمهای ژرف و هنوز باز پدران خود بر دوش داشت. نبرد مسلحانه، نبرد نارسای طبقاتی و ناگزیر در یک جامعه بسته بود که کنشگران آن به خوبی میدانستند که شکستن خاموشی مرگبار، تنها با دادن جان، این برجستهترین گوهر و دارایی انسان، شدنی است.
آنها جوانان اندیشمند، پاک و بیباک برجسته ای بودند که برای آزادی و علیه ستم طبقاتی شوریدند و پرچم نیمه افراشته نبرد را دوباره برافراشتند. آنها در نبردهای نابرابر در جنگل و خیابان با نیروهای ساواک جنگیدند و با سری افراشته در یک نبرد سخت دلاورانه کُشته شدند.
آن چریکهایی هم که در پهنه نبرد دریافتند که نبرد طبقاتی نیاز به بردباری و شکیبایی دارد، از سنگرهای رزم خود بیرون نرفتند، بلکه از دالانی به دالانی دیگر گام گذاشتند.
آنهایی که تنها خود را دوست دارند با روبرو شدن با آزمایشهای دشوار زندگی، خود را میبازند. ولی تنی که عاشق است و عشق و نگرانی برای دلداده خود دارد، رنج نمیشناسد، مرگ نمیداند. آنها به خوبی میدانستند که به گفته ی رومن رولان “بعضی مرده ها زنده تر از زنده ها هستند.” عاشق نیاز به دلهای دوست داشتنی دارد و چه دلهایی پاک تر و پرتپش تر از دل های رنجبران. با سرمستی از این عشق، آنها پای به میدان عمل و نبرد گذاشتند.
به گفت شاعر تودهای، کسرایی:
مادر بگو! که در تک این خانه ی خراب
گلهای آتشین
در باغ دامن تو چسان رشد می کنند؟
این خواهر و برادر من، آیا
شیر از کدام ماده پلنگی گرفته اند؟
خواننده داستان ما با واقعیتی تلخ و غمناک روبهرو میشود که بیتردید شور نبرد علیه زورگویان را در او به جوش میآورد.
در بامداد روز ۱۷ مهر سال ۵۰ عضوهای گروه “آرمان خلق” کتیرایی، همراه با چهار تن از رفیقانش تیر باران شد. کتیرایی در برابر شکنجههای ددمنشانه دژخیمان ساواک دهان باز نکرد و حتا آن ها را از شنیدن ناله خود ناکام گذاشت؛ میگویند با خواندن “آرش” و با خونسردی در برابر جوخه تیرباران ایستاد. خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشیان در بامداد روز ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ تیرباران شدند. گلسرخی از روز دستگیری تا هنگام تیرباران هیچگاه “برای جانش” چانه نزد، بلکه دلواپس آزادی و مردم رنجبر بود. پرویز حکمت جو عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران در سال ۵۳ زیر شکنجه جان داد. هوشنگ تیزابی عضو حزب توده ایران در ۷ تیر ۱۳۵۳زیر شکنجه جان داد.
در شبانگاه۲۹ فروردین ۱۳۵۴، بیژن جزنی همراه با ۶ نفر دیگر از چریکهای فدایی خلق در تپههای دوروبر زندان اوین تیرباران شدند.
تورج حیدری بیگوند رهبر گروه “منشعب” چریکهای هوادار حزب توده ایران در مهر ۱۳۵۵ به دام ساواک افتاد و خودش را با سیانور کشت. این رشته سری دراز دارد.
از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ چریکهای فدایی در یک نبرد نابرابر با دژخیمان ساواک شاه دلیرانه جنگیدند و نزدیک به دویست تن از آنان جان خود را یا در رزم خیابانی و یا در زیر شکنجه فدای خلق کردند و بسیاران دیگری دستگیر و در شکنجهگاههای ساواک زندانی شدند. (خوانندگان میتوانند فهرست جان دادگان سازمان فدایی خلق را در راه آزادی و برابر در پیوست چهار ببینند.)
دیکتاتوری رضاخان و محمدرضا از خودش تلخیها و ناکامیهای بسیاری بهجا گذاشته که همچنان زخمهایش در دل ما زنده است. داستانی خواندنیتر و جانسوزتر از داستان رفیقان به دار آویخته و یا تیرباران شدهی ما یافت نمیشود. داستان ما، سرشار از ایستادگی، شکنجه و زندان، خیانت، وفاداری و ایستادن با سری افراشته هنگام تیرباران است که بخشی از تاریخ نوین ما است.
به گفته طبری: پروانهای که شیفته شمع روشن است پروا ندارد/ انکه بسوزد وجود خویش.
”چپ” پس از انقلاب
”چپ”های پس از انقلاب سیاستهای گوناگونی در برابر حاکمیت جمهوری اسلامی برگزیدند. برخی از آنها جمهوری اسلامی را یک نظام واپسگرای دینی خواندند و دربرابر آن ایستادند و برخیها هم کوشیدند که نیروی خود را در راستای استراتژی ژرفش هدفهای انقلاب ملی – دموکراتیک و برای دگرگونیهای اقتصادی و اجتماعی ریشهای بکار برند.
به این همه، همهی ”چپ”ها در آغاز با دشمنی و کینهتوزی دولت موقتی که در دست لیبرالها بود، روبرو شدند. همهی آنها از جمهوری اسلامی برای تنگ شدن پهنه آزادی، پیامدهای ناگوار اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، نزدیک شدن به امپریالیسم، دشمنی با اردوگاه سوسیالیسم و افغانستان، قانون کار ضدکارگر، پیاده نکردن بند ج و د، و پایان ندادن به جنگ پس از آزادی خرمشهر به شیوه های گوناگون انتقاد کردند. همهی آن ها زود و یا دیر از سوی نهادهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ددمنشانه سرکوب شدند، و رهبران، کادرها و عضوها و هوادارانشان، با دست گزمگان و دژخیمان رژیم، گاهی به دست اصلاحخواهان لیبرال امروزی، دستگیر، شکنجه، تیرباران یا به دار آویخته شدند .
”چپ”های زندانی، مانند لیبرالهای کنونی، اجازه خرید گوشت و میوه، یا دیدار دلبخواه با خانواده، یا حق مرخصی را نه تنها نداشتند، بلکه بسیاری از آنها از دیدن نور هم بیبهره بودند. زندان ”چپ”ها، مانند زندان لیبرالهای امروز، اوینی که زیباکلام آنرا هتل پنج ستاره میخواند، نبود. آن چه که بود، تنهایی، تاریکی، تازیانه، شکنجه، تیرباران و دار بود.
محمدعلی عمویی که بیش از هر زندانی سیاسی در جهان، زندگی خود را در زندانها (دوران محمدرضا و خمینی) گذراند در کتاب “صبر تلخ” میگوید: “وقتی وضع پایم خیلی بد میشد … به جای خواباندن دستبند قپانی میزدند.. یک دست را از بالا میبرند پشت سر، یک دست را از پایین میآوردند کمر، به قدری که آرنجها را به هم فشار میدهند تا مچها از پشت به همدیگر برسند. بعد یک دستبند میزنند و همانطور ساعتها نگه میدارند. آدم احساس میکند جناغ سینهاش میخواهد بشکند بیرون بیاید. واقعا احساس میکند دارد میشکند”.
او می افزاید: “شما نمیدانید پاندول شدن با دستبند قپانی و آویخته از سقف یعنی چه… شلاقها و دستبند قپانی فشار میآورد ولی این چیز دیگری بود”.
آن چه که آشکار است، شکنجه دیگر رزمندگان ”چپ” از سازمان اکثریت، سازمان اقلیت، راه کارگر، پیکار، رنجبران، رزمندگان، کومله، حزب دموکرات ووو از این آسانتر نبود.
پایان سخن
”چپ”ها از پایهگذاران و رزمندگان راه آزادی بودهاند؛ آنها آزاداندیشی سکولار و رها از دین را به هم میهنان ما به ارمغان دادهاند. ستم، زورگویی، سرکوب و کُشتار جمهوری اسلامی به آن اندازه فراگیر شدهاست که بختی به هواداران لیبرال رضاخان و محمدرضا دادهاست که به پاک شویی ددمنشی و خونخواری آنها بپردازند. باز هم ”چپ”ها بودند که در برابر این پدر و پسر ستمکار ایستادند و اندک لیبرالهایی که در برابر محمدرضا ایستادگی کردند، با نرمخویی زندانبانان روبرو بودند.
لیبرالیسم اصلاحخواه امروز مانند آقایان سروش، خاتمی، زیبا کلام، عبدی، زیدآبادی، خانم فائزه رفسنجانی ووو هنوز رنگ و بوی اسلامی دارد و آنها نتوانستند و یا نخواستند که بند ناف خود را از پایههای ایدیولوژیک نظام اسلامی ببرند. همهی آنها کم و بیش در آزادیکُشی و آزادیخواهانکُشی دست داشتهاند. سروش آفریننده انقلاب فرهنگی و سرکوب دانشجویان بود؛ فائزه رفسنجانی هنگام کُشتار زنجیرهای نماینده مجلس و پدرش رییس جمهور بود. آزادیخواهی لیبرالها هیچگاه دربرگیرنده حقوق دموکراتیک نبوده است. آنها با مقولههایی مانند حق داشتن سندیکا، حق کار، حق خانه برای کارگران بیگانه هستند.
لیبرالهای برونمرزی که در زیر چتر آقای رضا پهلوی گرد هم آمدهاند، نه تنها پیشینه آزاداندیشی ندارند، بلکه در کُشتار آزادیخواهان و آزاداندیشان دست داشتهاند. به پهنه آوردن آدمکُش زننده و سهمگینی مانند ثابتی، مشتی از این خروار است.
آن دسته از لیبرالهایی که با این دو اردوگاه لیبرالیستی اصلاحخواهان و شاهنشاهیخواهان پیوند ندارند و به دنبال پاکشویی نظام ددمنشانه بهره کشی سرمایهداری هم نیستند، نمیتوانند با نیشکینه و با دشمنی با ”چپ” برخورد کنند. زیرا آنها میدانند که ”چپ” بزرگترین و پیگیرترین گردان آزادی خواه تاریخ میهن ما بودهاست و بیشترین کُشته را در این راه داده است.
آری، ”چپ”ها آزادیخواه بوده اند و هستند، ولی آنها برای این هم میجنگند که گواراهاییهای زندگی در دسترس همگان باشد. آنها هم راه رفتن زیر آسمان باز، گل چیدن در باغچه، نوازش گوشها با آواز پرندگان و خش خش برگ درختان را دوست داشتند و دارند، ولی چون که زیبایی را، دارایی را، زندگی را برای همگان میخواهند، چارهای سوای نبرد برای فراهم کردن زمینههای انسانی کردن جامعه نمیبینند.
پیوست ها
پیوست-یک) کنش ”چپ”ها پیش از پایه گزاری حزب توده ایران
زمان | رویداد |
۱۷ سفند۱۲۵۹ | انتشار نخستین مقاله در معرفی سوسیالیست در روزنامه نیمه رسمی “ایران” |
سال ۱۲۸۳ | تشکیل گروه سوسیال دموکراسی کارگران ایران در باکو به نام گروه “همت” |
فروردین ۱۲۸۶ | اعتصاب ۱۶۰۰ کارمند تلگراف خانه در تهران و دیگر شهرهای ایران برای دریافت اضافه حقوق |
بهار ۱۲۸۶ | اعتصاب کارگران چاپخانه تهران برای همدردی با یکی از کارگران حروفچین |
تابستان ۱۲۸۶ | اعتصاب کارگران چاپخانه های تهران برای کاهش ساعت کار |
شهریور ۱۲۸۶ | تصویب برنامه سازمان مجاهدان در مشهد که خواستار برقراری آزادی های دموکراتیک، مصادره زمینهای شاهی و خان های بزرگ و دادن آن به دهقانان، ۸ ساعت کار، آموزش رایگان برای همه |
دی ۱۲۸۶ | اعتصاب کارمندان تلگراف خانه تبریز که خواهان پرداخت حقوق عقب مانده خود بودند |
سال۱۲۸۷ – ۱۲۸۶ | تشکیل اتحادیه های کارگران چاپخانه تهران، کارگران واگن های اسبی، تلگراف چیان، قالی بافان کرمان |
فروردین ۱۲۸۷ | اعتصاب کرجی بانان لنگرود برای اضافه دستمزد |
مهر ۱۲۸۷ | تشکیل نخستین گروه سوسیال دموکرات در تبریز |
۷ آبان ۱۲۸۷ | اعتصاب کارخانه های چرم سازی تبریز زیر رهبری سوسیال دموکرات ها |
دی۱۲۸۷ | اعتصاب کارگران شیلات شیلات انزلی علیه خودسری کنترل چیها |
تابستان ۱۲۸۹ | اعتصاب کار کارگران چاپخانه تهران و کارمندان تلگراف خانه تهران |
تابستان ۱۲۸۹ | انتشار نخستین روزنامه کارگری به نام “اتفاق کارگران” که بیش از ۵ شماره از آن منتشر نشد |
سال ۱۲۸۹ | انتشار روزنامه مترقی “ایران نو” ارگان حزب دموکرات که سوسیال دموکرات ها در آن نفوذ داشتند |
سال ۱۲۹۵ | تشکیل نخستین گروه عدالت زیر رهبری اسدالله غفارزاده در معادن نفت باکو |
اردیبهشت ۱۲۹۶ | تشکیل حزب عدالت |
سال ۱۲۹۷ | اعتصاب ۴ روزه ی کارگران چاپخانه های تهران |
سال ۱۲۹۷ | تشکیل اتحادیه های نانوایی، آموزگاران، کارمندان پست و تلگراف، کفاشان و خیاطان |
پایان سال ۱۲۹۷ | تشکیل شورای اتحادیه ی کارگران تهران |
تیر ۱۲۹۹ | نخستین کنگره حزب عدالت که حزب کمونیست ایران نام گرفت |
مهر ۱۲۹۹ | پلنوم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران به رهبری حیدر عمواوغلو |
۱۳۰۰ | تشکیل دفتر مرکزی برای رهبری جنبش های اتحادیه ای و پذیرش اتحادیه ایران در بین الملل اتحادیه ها |
۹ دی ۱۳۰۰ | انتشار نخستین شماره روزنامه حقیقت ارگان اتحادیه کارگری تهران به مدیریت سید محمد دهقان عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران |
۱۱ اردیبهشت۱۳۰۱ | نخستین نمایش جمعی به مناسبت اول ماه مه |
سال ۱۳۰۱ | انتشار روزنامه کار کرد پس از توقیف روزنامه حقیقت |
سال ۱۳۰۱ | نخستین اعتصاب در تأسیسات شرکت نفت جنوبی |
بهمن ۱۳۰۱ | اعتصاب ۲۱ روزه آموزگاران تهران |
۱۳۰۱ | انتشار هفته نامه خلق که در پاورقی الفبای کمونیست را منتشر میکرد |
۱۳۰۱ | انتشار مجله جرقه ارگان تئوریک حزب کمونیست |
شهریور ۱۳۳۰ | اعتصاب کارگران پارچه بافی تهران |
۱۳۰۴ | تشکیل اتحادیه کارگران نفت جنوب |
۱۲ آبان ۱۳۰۴ | قتل میرزا یحیی واعظ کیوانی یکی از شخصیت های حزب کمونیست ایران از سوی احمد شاه |
اردیبهشت ۱۳۰۶ | اعتصاب عمومی کارمندان دولت علیه کاهش دستمزد |
سال ۱۳۰۶ | تشکیل کنگره دوم حزب کمونیست (کنگره ارومیه) |
۱۸ اردیبهشت ۱۳۰۸ | اعتصاب ۳ روزه ۲۰۰۰۰ کارگران نفت جنوب |
تابستان ۱۳۰۸ | اعتصاب ۱۲۰۰ کارگر راه آهن مازندران |
بهمن ۱۳۰۸ | کنفرانس کارگران نفت جنوب که در آن خواست کارگران افزایش دستمزد ها بود |
سال ۱۳۱۰ | انتشار روزنامه پیکار ارگان مرکزی حزب کمونیست ایران و مجله ستاره سرخ |
سال ۱۳۱۰ | اعتصاب کارگران راه آهن سراسری شمال به رهبری حزب کمونیست ایران |
اردیبهشت ۱۳۱۰ | اعتصاب کارگران کارخانه وطن اصفهان به رهبری حزب کمونیست |
خرداد ۱۳۱۰ | تصویب قانون ضد کمونیستی (قانون سیاه) از سوی رضا خان |
اردیبهشت ۱۳۱۳ | آغاز انتشار مجله دنیا |
پایان سال ۱۳۱۳ | تجدید سازمان حزب کمونیست ایران |
سال ۱۳۱۴ | اعتصاب در دانشگاه تهران و دانشکده فنی |
اردیبهشت ۱۳۱۶ | بازداشت ۵۳ کمونیست ایرانی |
سال ۱۳۱۷ | تشکیل اتحادیه مخفی کارگران راه آهن شمال |
سال ۱۳۱۷ | ۵۳ کمونیست در بی دادگاه رضا خان |
۱۴ بهمن ۱۳۱۸ | کشته شدن دکتر ارانی در زندان رضاخان |
پیوست-دو) کنش حزب توده ایران تا زمان کودتا
۳ شهریور ۱۳۲۰ | ورود نیروهای متفقین به ایران و پایان دیکتاتوری ۲۰ ساله رضاخان |
۲۸ شهریور ۱۳۲۰ | آزادی برخی از زندانیان سیاسی |
۷ مهر ۱۳۲۰ | تشکیل جلسه موسسان حزب انتخاب کمیته مرکزی موقت حزب توده ایران به ریاست سلیمان محسن اسکندری یکی از آزادیخواهان دوران مشروطیت |
۱۰ مهر ۱۳۲۰ | پایه گزاری حزب توده ایران (جشن باستانی مهرگان) |
۲۴ مهرماه۱۳۲۰ | تصویب قانون عفو عمومی زندانیان سیاسی |
۱۲ بهمن ۱۳۲۰ | انتشار نخستین شماره روزنامه ضد فاشیست مردم |
اسفند ماه ۱۳۲۰ | ۱۳۲۰ انتشار روزنامه سیاست به عنوان ارگان مرکزی حزب |
اسفند ماه ۱۳۲۰ | تشکیل شورای مرکزی اتحادیه کارگران ایران |
۱۷ مهر ۱۳۲۱ | نخستین کنفرانس ایالتی تهران |
۱۰ بهمن ۱۳۲۱ | نخستین شماره روزنامه رهبر ارگان مرکزی حزب |
اول فروردین ۱۳۲۲ | تشکیل سازمان جوانان حزب توده ایران |
خرداد ۱۳۲۲ | تشکیل نخستین اتحادیه دهقانی در ده های تهران در برخی استان ها به ویژه آذربایجان |
تیر ۱۳۲۲ | تشکیل دموکراتیک تشکیلات دمکراتیک زنان |
۲۵ مهر ۱۳۲۲ | نمایش ۴۰۰۰۰ نفری اعضای حزب توده ایران به منظور افشای توطئه سیاسی سید ضیاء الدین طباطبائی |
اسفند ۱۳۲۲ | آغاز فعالیت فراکسیون حزب توده ایران در مجلس شورا ، دکتر رادمنش از لاهیجان ، ایرج اسکندری از مازندران ، عبدالصمد کامبخش از قزوین |
اردیبهشت ۱۳۲۳ | شورای متحده مرکزی کارگران و زحمت کشان ایران با شرکت ۴ سازمان سندیکایی تاسیس شد |
۱۰ مرداد ۱۳۲۳ | افتتاح نخستین کنگره حزب توده ایران |
تابستان ۱۳۲۳ | تشکیل جبهه آزادی شد از مدیران مترقی و نویسندگان به نام روزنامه ها به ابتکار حزب توده ایران |
مهر ۱۳۲۳ | تشکیل سازمان اتحادیه دهقانان وابسته به حزب توده ایران |
۱۴ بهمن ۱۳۲۳ | آتش زدن کلوب حزب توده ایران به دست دست نشاندگان سید ضیاء الدین طباطبائی |
۶ فروردین ۱۳۲۴ | یورش عمومی به سازمان حزب توده ایران و اتحادیه کارگری در اصفهان |
۱۱ اردیبهشت ۱۳۲۴ | نخستین رژه زحمت کشان به رهبری حزب توده ایران |
۲۲ اردیبهشت ۱۳۲۴ | میتینگ ۴۰۰۰۰ نفر از حزب توده ایران و شورای متحده مرکزی به افتخار پیروزی بر فاشیسم |
۹ خرداد ۱۳۲۴ | نخستین اعتصاب کارگران نفت کرمانشاه زیر رهبری اتحادیه مخفی محلی |
اول تیرماه ۱۳۲۴ | اعتصاب موفقیت آمیز کارگران قسمتی از پالایشگاه آبادان |
تیرماه ۱۳۲۴ | تشکیل حزب دموکراتیک ایران، حزب ضدکمونیستی به رهبری قوام السلطنه |
۲۶مرداد ۱۳۲۴ | تشکیل دومین کنفرانس ایالتی سازمان تهران |
۲۷ مرداد۴ ۱۳۲ | رگبار بستن سرگرد اسکندانی، ستوان یکم شهبازی، ستوان یکم نجدی، ستوان یکم مینایی، ستوان دوم نجفی، سر جوخه بهلول، سرباز قره وشی در پی شورش افسران در تهران و مشهد |
اول شهریور۱۳۲۴ | تبعید عده ای از افسران حزب توده ایران به کرمان |
۱۲ شهریور ۱۳۲۴ | تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان |
۱۰ مهر ۱۳۲۴ | تظاهرات صد هزار نفری در تهران برای پنجمین سالگرد پایه گزاری حزب توده ایران |
۳ آبان ۱۳۲۴ | تشکیل اولین کنگره حزب دموکرات کردستان |
آبان ۱۳۲۴ | شرکت فرقه دموکرات آذربایجان، حزب دموکرات کردستان، حزب جنگل و حزب سوسیالیست در جبهه ی اتحادی احزاب آزادی خواه |
۲۱ آذر ۱۳۲۴ | تشکیل حکومت ملی در آذربایجان |
۲۲ بهمن ۱۳۲۴ | تشکیل حکومت ملی در کردستان |
۱۹ اسفند ۱۳۲۴ | صدور قطعنامه مشترک حزب توده ایران و شورای متحده مرکزی علیه تصمیم مربوط به تمدید مجلس چهاردهم |
۲۶ اسفند ۱۳۲۴ | اعلام گرسنه گی افسران زندان در کرمان |
۱۱ اردیبهشت ۱۳۲۵ | شرکت بیش از ۷۰۰ هزار کارگر در سراسر ایران در جشن اول ماه مه |
۲۰ اردیبهشت ۱۳۲۵ | اعتصاب صد هزار کارگر نفت در آغاجاری |
۲۷ اردیبهشت ۱۳۲۵ | تصویب قانون کار و ۱۰ درصد از بهره ی مالکانه |
۲۳ تیر ۱۳۲۵ | اعتصاب ۸۰ هزار کارگر در منطقه های نفت خیز خوزستان |
۱ مرداد ۱۳۲۵ | شرکت نمایندگان حزب توده ایران ایرج اسکندری، دکتر فریدون کشاورز، دکتر یزدی در دولت ائتلافی قوام |
۱۵ مرداد ۱۳۲۵ | مسافرت لوییس آن دبیر سندیکای جهانی کارگری به ایران و شناسایی “شورای متحده مرکزی” از سوی سندیکای جهانی |
۴ مهر ۱۳۲۵ | خروج نمایندگان حزب توده ایران از دولت ائتلافی قوام |
۹ آذر ۱۳۲۵ | شهادت سرهنگ محمد قاضی اسدالهی در سنگر مبارزه با باند ضدانقلابی ذوالفقاری در جریان جنبش دمکراتیک آذربایجان |
۲۱ آذر ۱۳۲۵ | سرکوب جنبش دموکراتیک در آذربایجان و کردستان |
دی ۱۳۲۵ | اعدام ۳۳ افسر حزب توده ایران در آذربایجان، از میان آنها سرهنگ عظیمی، سرهنگ مرتضوی، سرگرد الهی، سرگرد جودت، سرگرد جعفر سلطانی، سرگرد حبشی، سرگرد قاسمی، سروان دبیرنیا، سروان سقایی، ستوان سنایی، سروان غفاریان، ستوان کیانی. |
۱۰ دی ۱۳۲۵ | روزنامه مردم بجای روزنامه رهبر ارگان مرکزی حزب شد |
۱۰ فروردین ۱۳۲۶ | کشته شدن قهرمانانه رهبران جنبش کردستان، قاضی محمد، صدر قاضی و محمدحسین سیف قاضی |
۱خرداد ۱۳۲۶ | جلادان فریدون ابراهیمی عضو حزب توده ایران یکی از رهبران جنبش دمکراتیک آزاد با جان را به دار آویخته استبه دار آویختن نورالله یکانی، خلیل آذربادگان، داداش تقی زاده، میرزا ربیع کبیری، محمد امین آزاد وطن، قربانی صوفی نوری میرایوب شکیبا، غلام رضا جاویدان، حسین نوری، محمد علی رامتین |
۱۱ تیر ۱۳۲۶ | تشکیل سومین کنفرانس کنفرانس التی تهران |
۱۳ مهر ۱۳۲۶ | امضاء قرارداد نظامی بین ایران و آمریکا |
سال ۱۳۲۶ | تشکیل نخستین کنگره سازمان جوانان حزب توده ایران |
فروردین ۱۳۲۷ | تشکیل “جبهه مطبوعات ضد دیکتاتوری” از ۴۷ روزنامه به ابتکار حزب توده ایران |
۵ اردیبهشت ۱۳۲۷ | برگزاری دومین کنگره حزب توده ایران |
اردیبهشت ۱۳۲۷ | برگزاری پلنوم اول کمیته مرکزی حزب توده ایران |
خرداد ۱۳۲۷ن | برگزاری پلنوم دوم کمیته مرکزی حزب توده ایران |
۲۲ مهر ۱۳۲۷ | برگزاری سوم کمیته مرکزی حزب توده ایران |
۱۵ بهمن ۱۳۲۷ | تیراندازی به شاه |
۱۶ بهمن ۱۳۲۷ | دیکتاتوری شاه حزب توده ایران را غیر قانونی کرد |
۱۲ اسفند ۱۳۲۷ | آغاز محاکمه ۱۴ نفر سران حزب توده ایران که ۶ نفر آن عضو کمیته مرکزی بودند |
۱اردیبهشت ۱۳۲۸ | تشکیل مجلس موسسان به فرمان شاه تیر |
تیر ۱۳۲۸ | امضای قرارداد کس گلشایان این قرارداد مکمل قرارداد نفتی ۱۹۳۳ بود |
۱۰ مهر ۱۳۲۸ | انتشار دومین دوره روزنامه مردم پس از غیرقانونی شدن |
دی ۱۳۲۸ | امضای قرارداد ایران و آمریکا درباره به اصطلاح کمک متقابل به منظور دفاع |
۱۵ بهمن ۱۳۲۸ | نخستین شماره رزم ارگان کمیته مرکزی سازمان جوانان حزب توده ایران |
۴ اردیبهشت ۱۳۲۹ | اعتصاب کارگران کارخانه نساجی شاهی این نخستین اعتصاب پس از بهمن ۱۳۲۷بود |
اردیبهشت ۱۳۲۹ | اعتصاب دانشجویان دانشکده پزشکی دانشگاه تهران |
۱۴ خرداد ۱۳۲۹ | تشکیل جمعیت ایرانی هواداران صلح همراه با ملک شعرای بهار |
۲۵ آذر ۱۳۲۹ | فرار اعضای کمیته مرکزی ایران و رفیق روزبه از زندان قصر |
آذر ۱۳۲۹ | نمایش دانشجویان و انتشار اعلامیه از طرف سازمان های دانشجویی در تهران مبنی بر تقاضای خروج استثمارگران انگلیس |
دی ۱۳۲۹ | تشکیل جمعیت ملی مبارزه با شرکت استعماری نفت جنوب |
۲۷ بهمن ۱۳۲۹ | نخستین میتینگ ده ها هزار نفری جمعیت ملی مبارزه با استعمار |
۱۴ اسفند ۱۳۲۹ | امضای قرارداد دو جانبه ایران و آمریکا |
اسفند ۱۳۲۹ | رزم آرا به دست خلیل طهماسبی کشته شد |
۲۹ اسفند ۱۳۲۹ | تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت |
۲۹ اسفند ۱۳۲۹ | اعتصاب ۸ هزار کارگر بندر معشور برای جلوگیری از کاهش دستمزد |
فروردین ۱۳۳۰ | تشکیل کانون جوانان دموکرات ایران |
فروردین ۱۳۳۰ | انتشار نخستین شماره روزنامه ظفر مخفی ارگان شورای متحده مرکزی |
۱۴ فروردین ۱۳۳۰ | اعتصاب ۴۰ هزار کارگر نفت آبادان |
۹ اردیبهشت ۱۳۳۰ | تشکیل دولت ملی دکتر مصدق و تصویب قانون خلع ید از شرکت استعماری نفت |
۳۰ اردیبهشت ۱۳۳۰ | تشکیل سازمان زنان ایران با همکاری حزب توده ایران |
اردیبهشت ۱۳۳۰ | تظاهرات صلح با شرکت ده ها هزار در تهران |
۷ خرداد ۱۳۳۰ | نمایش ۱۰۰ هزار نفری زحمت کشان ایران به رهبری حزب توده ایران در تهران |
۲۹ خرداد ۱۳۳۰ | تصمیم به خلع ید از شرکت نفت |
۷ تیر ۱۳۳۰ | میتینگ عظیم ضد استعماری مردم تهران علیه شرکت نفت |
۲۳ تیر ۱۳۳۰ | هریمن مشاور مخصوص ترومن رییس جمهور آمریکا برای حل مسئله نفت به ایران آمد |
۱۴ آذر ۱۳۳۰ | تظاهرات گسترده دانشجویان |
۱۸ دی ۱۳۳۰ | تمدید قرارداد نظامی ایران و آمریکا |
۲۶ دی ۱۳۳۰ | امضای قرارداد به اصطلاح کمک فنی بین ایران آمریکا |
۱۵ اسفند ۱۳۳۰ | تشکیل کنفرانس جمعیت ایرانی حمایت کودک به رهبری حزب توده ایران |
۸ فروردین ۱۳۳۱ | در این روز تظاهراتی از طرف کانون جوانان دموکرات انجام گرفت که منجر به کشته شدن ۸ نفر از جوانان گردید |
۷نیم خرداد ۱۳۳۱ | اجرای قانون خلعیت به دست حکومت ملی دکتر مصدق |
۱۲ خرداد ۱۳۳۱ | تشکیل نخستین کنگره ملی صلح |
۹ تیر ۱۳۳۱ | اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در شیراز |
۲۶ تیر ۱۳۳۱ | استعفای دکتر مصدق به منظور اعتراض به عدم موافقت شاه با واگذاری تصدی وزارت جنگ |
۲۷ تیر ۱۳۳۱ | صدور فرمان نخست وزیری قوام از جانب شاه |
۲۸ تیر ۱۳۳۱ | انتشار اعلامیه جمعیت مبارزه با استعمار در مخالفت با حکومت قوام |
۳۰ تیر ۱۳۳۱ | در این روز مردم ضد استعمار ایران قطع نظر از اختلافات به قصد واژگونی دولت قوام تظاهرات کردند |
۳۰مرداد ۱۳۳۱ | تصویب لایحه اختیارات دکتر مصدق در مجلس سنا |
۲۴ مهر ۱۳۳۱ | دولت دکتر مصدق با انگلستان قطع رابطه سیاسی نمود |
۴ آبان ۱۳۳۱ | در این روز جشن تولد شاه هم در امجدیه به صحنه نبرد بین مردم و نیروی نظامی تبدیل شد |
۹ اسفند ۱۳۳۱ | توطئه شاه و واپسگرایان و امپریالیسم علیه دولت مصدق با هشیاری حزب توده ایران شکست خورد |
اردیبهشت ۱۳۳۲ | اولین کنگره ملی زنان ایران |
۲۹ خرداد ۱۳۳۲ | میتینگ بزرگ در بابل علیه شاه |
۶ تیر ۱۳۳۲ | ۲۰ هزار کارگر کوره پزخانه های تهران دست به اعتصاب زدند |
۱۹ تیر ۱۳۳۲ | تشکیل فستیوال ملی جوانان ایران |
۱۲ مرداد ۱۳۳۲ | رفراندوم دولت مصدق به منظور انحلال مجلسی که نمایندگان مرتجع و هوادار امپریالیسم بود با شرکت فعال حزب توده ایران |
۱۹ مرداد ۱۳۳۲ | میلیون ها نفر از مردم شهرستان ها در رفراندوم به انحلال مجلس رای دادند |
۲۲ مرداد ۱۳۳۲ | صدور فرمان نخست وزیری زاهدی و عزل مصدق از طرف شاه |
۲۵ مرداد۱۳۳۲ | کودتای علیه دکتر مصدق با شکست روبرو شد و محمدرضا فرار کرد |
۲۸ مرداد۱۳۳۲ | کودتا با پشتیبانی هم پیمانان آمریکا و انگلیس علیه نهضت ملی ایران انجام شد |
پیوست-سه) بخشی از کنش های حزب توده ایران پس از کودتا
۱۶ مهر ۱۳۳۲ | نخستین بار پس از کودتا اعتصاب هماهنگ متوقق و تظاهرات ضد کودتا در بازار و دانشگاه |
۲۰ مهر ۱۳۳۲ | امضا قرارداد با آمریکا |
۱۷ آبان ۱۳۳۲ | آغاز محاکمه آقای دکتر مصدق |
۱۶ آذر ۱۳۳۲ | کشته شدن بزرگ نیا، شریعت رضوی و قندچی در دانشکده فنی |
۲۵ اسفند ۱۳۳۲ | شهادت کریم پور شیرازی، مدیر روزنامه شورش |
۱۲ اردیبهشت ۱۳۳۳ | کوچک شوشتری عضو سازمان جوانان در شکنجه گاه کشته شد |
۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۳ | وارتان سالاخیان عضو کارآزموده حزب توده ایران زیر شکنجه کشته شد |
۲۲ بهشت ۱۳۳۳ | گزمگان شاه به زندان رشت یورش بردند و ۵ تن بنام محمد تقی اقدام دوست، علی بلندی، هرمز نیک راه، سبز علی محمد پور و محمد تقی محبوب را کشتند |
۶ خرداد ۱۳۳۳ | اعتصاب همه زندانیان سیاسی تهران |
۲۹ خرداد ۱۳۳۳ | مردم تهران به مناسبت سومین روز سال خلع ید به دعوت حزب و نهضت ملی تظاهرات کردند |
۲۸ شهریور ۱۳۳۳ | امضا قرارداد نفت با کنسرسیوم از سوی دکتر امینی وزیر دارایی کابینه زاهدی |
مرداد سال ۱۳۳۳ | کشف سازمان افسری |
۲۷ مهر ۱۳۳۳ | تیرباران نخستین افسران حزب توده ایران؛ سرهنگ سیامک، سرهنگ مبشری، سرهنگ عزیزی، سرگرد عطارد ، سرگرد دکتر وزیریان، سروان مدنی، سراوان واعظ قائمی، سروان شفا، ستوان افراخته و مرتضی کیوان |
۷ آبان ۱۳۳۳ | تصویب قرارداد با کنسرسیوم نفت |
۸ آبان ۱۳۳۳ | گروه دوم افسران توده ای تیرباران شدند؛ سرگرد بهنیا، سروان بیاتی، سروان کلانی، سرگرد محبی، سروان کلهری، سروان مهدیان |
۱۷ آبان ۱۳۳۳ | گروه سوم افسران توده ای تیرباران شدند؛ سرهنگ کاظم جمشیدی، سرهنگ ۲ امیر افشاربکشلو، سرهنگ محمد جلالی، سرگرد جعفر وکیلی، ستوان یکم محمد باقر واله |
۱۹ آبان ۱۳۳۳ | شهادت دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت مصدق |
۲۶ مرداد ۱۳۳۴ | تیرباران ۶ افسر توده ای؛ سرگرد هوایی رحیم بهزاد، سرگرد هوایی ارسطو سروشایان، سروان هوایی اسماعیل محقق زاده، ستوان یکم هوایی منوچهر مختاری، ستوان یکم هوایی حسین مرزبان، ستوان ۳ هوایی اسدالله نصیری |
آذر ۱۳۳۴ | تصویب قانون جلب و حمایت از سرمایه های خارجی |
۱۹ مهر ۱۳۳۴ | اعلام پیوستن ایران به پیمان بغداد |
دی ۱۳۳۴ | اعدام رهبران جمعیت فداییان اسلام |
بهمن ۱۳۳۴ | ستوان منزلی عضو سازمان حزب توده ایران هنگام گریز از ایران در بیروت دستگیر و زیر شکنجه در ایران جان داد |
۴ اسفند ۱۳۳۴ | شرکت ایران در پیمان بغداد به تصویب مجلس رسید |
اول خرداد ۱۳۳۶ | کمیسیون دادگستری مجلس، حزب ایران را به علت همکاری و ائتلاف با حزب توده ایران غیرقانونی اعلام کرد |
– ۶ تیر ۱۳۳۶ | ۴ پلنوم چهارم وسیع کمیته ی مرکزی برگزار شد |
۱۵ تیر ۱۳۳۶ | خسرو روزبه پس از نبرد یک ساعت با گزمگان شاه دستگیر شد |
۱۶ مرداد ۱۳۳۶ | جلسه مشورتی نمایندگان حزب توده ایران با نمایندگان فرقه دموکرات آذربایجان |
آذر ۱۳۳۶ | رادیو پیک ایران آغاز به کار کرد |
بهمن ۱۳۳۶ | انتشار نخستین شماره روزنامه “صبح امید” |
۱۲ اسفند ۱۳۳۶ | ابوالقاسم لاهوتی شاعر توده ای در ۷۰ سالگی در مسکو درگذشت |
۲۳ فروردین ۱۳۳۷ | اعتصاب ۱۲ هزار تاکسی ران تهران |
۲ اردیبهشت ۱۳۳۷ | آوانسیان و هوشنگ رضوانی عضو حزب تیرباران شدند |
۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۷ | قهرمان ملی روزبه تیرباران شد |
۱۸ مهر ۱۳۳۷ | اعتصاب پیروزمندانه کارگران بندر شاهپور |
۱۷ اسفند ۱۳۳۷ | دولت اقبال قرار داد نظامی دوجانبه با آمریکا امضا کرد |
۱۳۳۸ | انتشار نخستین شماره دوره پنجم روزنامه مردم |
۱۵ اردیبهشت ۱۳۳۸ | درگذشت محمد علی افراشته |
۲۳ خرداد ۱۳۳۸ | اعتصاب ۴۰ هزار کارگر کارخانه کوره پزخانه های تهران |
۲۵ خرداد ۱۳۳۸ | تیرباران رفیق علوی عضو هیئت اجرایی کمیته مرکزی |
۲۲ تا ۲۷ شهریور۱۳۳۸ | پلنوم ششم کمیته مرکزی |
۱۵ آبان ۱۳۰۸ | اعتصاب کارگران کارخانه شهباز زنان کارگردان درخواست افزایش دستمزد |
۲۰ دی ۱۳۳۸ | اعتصاب دانش آموزان تهران دست به اعتصاب زدند |
۱۰ اسفند ۱۳۳۸ | تصویب موافقت نامه توسعه بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران به عنوان پایگاه مهم اقتصادی آمریکا |
۱۴ اردیبهشت ۱۳۳۹ | تیرباران ۵ توده ای؛ کلانتری، فروغی، زهتاب، جهانیان، عظیم زاده |
خرداد ۱۳۳۹ | برگزاری چهلمین سالگرد تأسیس حزب کمونیست ایران |
۳۰ تیر- ۷ مرداد ۱۳۰۹ | برگزاری پلنوم هفتم وسیع |
۱۰ – ۱۱ مرداد ۱۳۳۹ | تشکیل کنفرانس وحدت حزب و فرقه دموکرات |
۱۱ مرداد ۱۳۳۹ | تشکیل پلنوم هشتم (اول کمیته مرکزی پس از وحدت) |
فروردین ۱۳۴۰ | اعتصاب کارگران کارخانه های نختاب و شهناز اصفهان |
۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ | تظاهرات ۱۲ هزار آموزگار و دبیر در برابر مجلس |
اردیبهشت ۱۳۴۰ | اعتصاب کارگران نفت مسجدسلیمان |
۱۹ اردیبهشت ۱۳۴۰ | اعتراض مردم به انتخابات تقلبی (محمدرضا مجلس بیستم و سنا را منحل کرد) |
خرداد ۱۳۴۰ | اعتصاب کارگران ۴ کارخانه نساجی اصفهان |
۳۰ تیر ۱۳۴۰ | دولت امینی تظاهرات مردم را به مناسب روز تاریخی ۳۰ تیر به گلوله بست |
۱۹ – ۲۵ شهریور ۱۳۴۰ | تشکیل پلنوم نهم (دوم کمیته مرکزی وحدت) |
دی ۱۳۴۰ | تظاهرات ۳ هزار از بیکاران در بندر معشور |
۳۰ دی ۱۳۴۰ | اعتصاب کارگران کارخانه حریر بافی اصفهان |
اول بهمن ۱۳۴۰ | یورش گزمگان به دانشگاه ها |
۳ بهمن ۱۳۴۰ | قتل مهدی کلهر دانش آموز دبیرستان علمیه |
۲۹ فروردین ۱۳۴۱ | کپلنوم دهم کمیته مرکزی |
۳۰ بهمن ۱۳۴۱ | حسین خیرخواه هنرپیشه توده ای در شهر برلین درگذشت |
اسفند ۱۳۴۱ | بیانیه کمیته مرکزی درباره وضع بین المللی حزب |
۱۹ فروردین ۱۳۴۲ | ۶۱ زندانی سیاسی قزل قلعه اعتصاب غذا نمودند |
۱۵ خرداد ۱۳۴۲ | بزرگترین تظاهرات ضد رژیم پس از کودتا |
۱۱ آبان ۱۳۴۲ | تیرباران ۲ تن دستگیر شدگان ۱۵ خرداد |
۲۵ آبان ۱۳۴۲ | اعتصاب کارگران کارخانه ریسندگی بافندگی زاینده رود اصفهان |
۲۲ تیر ۱۳۴۳ | رفیق توده ای ستوان قبادی دست دژخیمان شاه تیرباران شد |
۱۱ خرداد ۱۳۴۳ | اعتصاب کارگران کارخانه صنایع پشم اصفهان |
۴ آبان ۱۳۴۳ | تصویب قانون اعطای مصونیت سیاسی به مستشاران آمریکایی |
۱۳ آبان ۱۳۴۳ | تبعید خمینی از ایران |
۱ بهمن ۱۳۴۳ | منصور نخست وزیر شاه با گلوله محمد بخارایی کشته شد |
۲۱ فروردین ۱۳۴۴ | یکی از افراد گارد سلطنتی به نام رضا شمس آبادی به سوی شاه تیراندازی کرد |
۲۶ خرداد ۱۳۴۴ | تیرباران ۴ تن از متهمین قتل نخست وزیر منصور |
تیر ۱۳۴۴ | تشکیل جبهه ملی سوم |
۱۴ مرداد ۱۳۴۴ | ۶۰ سالگی انقلاب مشروطیت |
۱۴ مرداد ۱۳۴۴ | آغاز محاکمه ۱۴ نفر متهمین آدرس کاخ مرمر |
۲۹ مهر- ۲ آبان ۱۳۴۴ | برگزاری یابود سی امین سالگرد کنگره هفتم کمینترن با شرکت حزب توده ایران |
۳ آبان ۱۳۴۴ | اعتصاب غذای دانشجویان ایرانی مقیم کشور |
۱۷ بهمن ۱۳۴۴ | آغاز محاکمه ۵۵ تن از احزاب حزب ملی اسلامی به رهبری محمد کاظم بجنوردی |
۳۰ دی ۱۳۴۴ | تشکیل پلنوم یازدهم کمیته مرکزی حزب توده ایران |
اسفند ۱۳۴۴ | امضا موفق موافقتنامه با آمریکا که به موجب آن صدور مازاد محصولات کشاورزی آمریکا به ایران مجاز است |
سال ۱۳۴۴ | شهادت سرهنگ حمیدی و یارانش |
۲ فروردین ۱۳۴۵ | اعتصاب غذای دانشجویان ایرانی مقیم آلمان به رای دادگاه برای تیرباران حکمت جو، خاوری ومحمد کاظم بجنوردی |
۱ تیر ۱۳۴۵ | حکم دادگاه برای تیرباران خاوری، حکمت جو و ۶ تن دیگر از رزمندگان توده ای |
۱۷ آبان ۱۳۴۵ | شهادت بهمن بهادری قشقایی در شیراز |
۱۴ اسفند ۱۳۴۵ | درگذشت مصدق |
اردیبهشت ۱۳۴۶ | دستگیری صابر محمدزاده و آصف رزم دیده کارگران توده ای چاپخانه حزب |
خرداد ۱۳۴۶ | یورش گزمگان محمدرضا به کردستان و کشتار بسیاری از رزمندگان |
پیوست-چهار) جان دادگان راه آزادی و برابری از سازمان چریک های فدایی خلق
سال | نام ۱۸۴ جان داده راه آزادی و برابری چریک فدایی (بالاترین شمار کشته شدگان در سال ۵۵ ۶۷ چریک فدایی) |
۴۹ | حسن نیک داودی، مهدی اسحاقی، محمدرحیم سمایی، علی اکبر صفایی فراهانی، احمد فرهودی، محمدعلی محدث قندچی، ناصر سیف دلیل صفایی، هادی بنده خدا لنگرودی، شعاع الدین مشیدی، اسکندر رحیمی، غفور حسن پور اصیل شیرجوپشت، محمدهادی فاضلی، عباس دانش بهزادی، هوشنگ نیری، جلیل انفرادی |
۵۰ | جواد سلاحی، خلیل سلماسی نژاد، کاظم سعادتی، امیرپرویز پویان، اسکندر صادقی نژاد، رحمت اله پیرونذیری، بهروز دهقانی، کاظم سلاحی، احمد خرمآبادی، سیروس سپهری، مهرنوش ابراهیمی، منوچهر بهایی پور، چنگیز قبادی، محمدعلی سالمی، سید نوزادی، عبدالحسین براتی، شاهرخ هدایتی، حسین محمودیان، مرتضی احمدی، مرتضی حاج شفیعیها، مسعود احمدزاده هروی، عباس مفتاحی، مجید احمدزاده هروی، اسداله مفتاحی، حمید توکلی، غلامرضا گلوی، بهمن آژنگ، سعید آریان، عبدالکریم حاجیان سه پله، مهدی سوالونی، علیرضا نابدل، یحیی امین نیا، جعفر اردبیل چی، عبدالمناف فلکی تبریزی، محمد تقی زاده چراغی، علی اصغر عرب هریسی، اکبر موید، علی نقی آرش، حسن سرکاری |
۵۱ | محمد صفاری آشتیانی، فرخ سپهری، مهدی فضیلت کلام، فرامرز شریفی، فریدون شافعی، احمد زیبرم، اسداله بشردوست، پوران یدالهی، بهروز عبدی |
۵۲ | ایرج سپهری، حسن نوروزی، یوسف زرکار، مجتبی خرمآبادی |
۵۳ | مرضیه احمدی اسکویی، علیرضا شهاب رضوی، حبیب برادران خسروشاهی، عباس جمشیدی رودباری، عباس کابلی، حسن جان لنگرودی، ابراهیم پوررضا خلیق، سعید پایان |
۵۴ | حسین الهیاری، خشایار سنجری ، محمد معصوم خانی، شیرین فظیلت کلام، علی اکبر جعفری، حبیب اله مومنی، محمود نمازی، منصور فرشی، حسین سلاحی، خسرو تره گل، مارتیک قازاریان، محمود عظیمی بلوریان، نزهت السادات روحی آهنگرانی، یداله زارع کاریزی، عبداله سعی بیدختی، زین العابن رشت چی، جانبخش پایداری، غلامرضا بانژاد، پروین فاطمی، فرشاد فرجاد، پری، فرهاد سپهری، علی دبیری فرد، فاطمه حسن پور اصیل شیرجو پشت، مسرور فرهنگ، فاطمه (شمسی) نهانی، روحی آهنگرانی، فتحعلی پناهیان، فاطمه افدرنیا، مجید پیرزاده جهرمی، جعفر محتشمی، مسعود پرورش، مصطفی دقیق همدانی، کاووس رهگذر، حمید مومنی |
۵۵ | حمید اکرامی، محمدرضا کامیابی، هادی فرجاد، هوشنگ اعظمی لرستانی، لادن آل آقا، فرهاد صدیقی پاشاکی، مهوش حاتمی، محمدرضا قنبرپور، احمدرضا قنبرپور، عزت غروی، قربانعلی زرکار، ناصر شایگان شام اسبی، ارژنگ شایگان شام اسبی، جهانگیر باقرپور، محمود خرمآبادی، تورج اشتری، فریده غروی، مصطفی حسن پور اصیل شیر جو پشت، منوچهر حامدی، میترا بلبل صفت، بهروز ارمغانی، اسماعیل عابدی، زهرا (زهره) مدیرشانه چی، حسین فاطم، مینا طالب زاده، علیرضا رحیمی علی آبادی، حسین موسی دوست دموچالی، نسترن آل آقا، گلرخ مهدوی، نادعلی پورنغمه، حمیدرضا هزارخانی، مریم شاهی، حمید اشرف، یوسف قانع خشک بیجاری، غلامرضا لایق مهربانی، محمدرضا یثربی، فاطمه حسینی، محمدحسین حقنواز، طاهره خرم، عسگر حسینی ابرده، محمدمهدی فوقانی، علی اکبر وزیری، غلامعلی خراط پور، حمید آریان، بهزاد امیری دوان، افسرالسادات حسینی، نادره احمد هاشمی، سیمین توکلی، حمیدژیان کرمانی، مرتضی فاطمی، اعظم روحی آهنگرانی، حسن سعادتی، پرویز داوری، رحیم خدادادی، پرویز نصیرمسلم، زهرا آقانبی قلهکی، خدابخش شالی، رفیق حسینعلی پرورش، فردوس آقا ابراهیمیان، انوش فظیلت کلام، کیومرث سنجری، حسین برادران چوخاچی، محمد کاسه چی، محسن نوربخش، صبا بیژن زاده، بهنام امیری دوان، عبدالرضا کلانتر نیستانکی |
۵۶ | یداله سلسبیلی، غزال آیتی، سیمین پنجه شاهی، نسرین پنجه شاهی، عباس هوشمند، عبداله پنجه شاهی، غلامحسین بیگی |
۵۷ | رفعت معماران، بناب، سلیمان پیوسته حاجی محله، قاسم سیادتی، بابک سیلانی، خسرو پناهی، مهدی اقتدارمنش، محمدجواد عرفانیان |
سرچشمه های کمکی
سالنامه توده؛ انتشارات حزب توده ایران
صبر تلخ؛ تاریخ شفاهی چپ ایران؛ گفتگو با محمدعلی عمویی درباره حزب توده ایران۱۳۵۷-۱۳۶۲
به نظر من در سیستم اجتماعی سرمایه داری همه ارکان اجتماعی ازجمله آزادی رنگ و معنای طبقاتی دارد. تمام لیبرال های این وری و آن وری منادیان و حافظان نظم موجودند و آزادی را برای چپاول و غارت و استثمار بیشتر کارگران و رنج دیدگان میخواهند. این فرومایگان چهره خود را زیر انواع القاب و الفاظ میپوشانند تا به اهداف خود برسند. و در نهایت از برخی دوستان گلمند که در کامنت های زیر از حزب توده ایران برای سیاست این حزب در ابتدای انقلاب انتقاد دارند میگویم که جاده نبرد بین کار و سرمایه بسیار سنگلاخ تر از آن است که آزادی زن را در تنها در روسری و چادر ببینند. انتقاد من از این دوستان این است که در مورد آزادی زنان چرا فقط تاکید میکنم فقط به حجاب نگاه میکنند؟ آیا زنان کارگر ما مشکلات دیگری ندارند؟ خوب این حزب توده ایران بود که با طرح پیشنهادی قانون کار بسیاری از خواسته های طبقاتی را مطرح و پیگیری نمود.
به جای شعار دادن و توجیه اشتباهات و انحرافات سوسیالیسم اردوگاهی که توان ِسرمایه داری جهانی را دست کم گرفت ومعلوم نیست براساس کدام فاکت ها، آماروارقام درقطعنامه های احزاب برادردر سالهای۱۹۶۰ و ۱۹۶۰ مدعی شدند که “گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم با موفقیت انجام شده و برگشت ناپذیر ست..”
این خوش خیالی تبعات سیاسی درموضع گیری های بین المللی داشت .البته ما دردوران اختناق حکومت کودتا از اوضاع جهان اطلاع نداشتیم و منابع مطالعاتی هم بصورت «زیر زیرکی» بدون بحث های زنده وعلنی دررسانه ها سطحی بود.بعدازانقلاب قطعنامه های یاد شده دردسترس قرارگرفت که آنهم فقط برای «ملحق» شدن به حرب توده بود.بعدها دوراز صدمات و آسیب هائی که تمام نیروها از فاشیسم اسلامی خوردند واردوگاه سوسیالیسم ازهم پاشید.حقایقی که باید در دهه ها قبل می شناختیم را با تاخیر و به بهای سنگین آموختیم .جنبش کارگری و سوسیالیستی جهان و ایران بدون بازنگری و شناخت واقع بینانه و مسئولانه تاریخ خود اعتلا نخواهد یافت.
نکات مثبت بسیار ست.
یادمان باشد که جنبش جهانی کارگری و سوسیالیستی ریشه های تناوری در قرن نوزدهم دارند انترناسیونال اول ۱۹۸۶ تاسیس شد. با شروع جنگ جهانی اول درحزب سوسیال دموکرات آلمان و دیگر کشور ها شکاف افتاد که در انترناسیونال دوم تاثیر گذاشت. با انقلاب بلشویکی اکتبر ۱۹۱۷ درروسیه بیشتراحزاب سوسیال دموکرات دچارانشعاب شدند.احزاب کمونیست با گرایش بلشویکی و کمینترن شکل گرفت.
«چپ ستیزی» همیشه وجود داشت ولی بعداز انقلاب اکتبر روسیه شدت گرفت.در یک کامنت نمی توان به تمام بالا و پائین رفتن های جنبش کارگری ، سوسیالیستی ، کمونیستی و..بعداز جنگ جهانی اول پرداخت.ولی می توان تاکید کرد که بحران ناشی از جنگ جهانی اول علاوه بر انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷،زمینه را برای رشد فاشیسم و نازیسم و دیکتاتوری در اروپا و جهان مساعد نمود. محصول آن جنگ جهانی دوم شد.این کامنت فقط می تواند بگوید کسانی که مجموعه مبارزات نیروهای چپ علیه جنگ ها ،دوجنگ جهانی و جنگ سرد را «انکار» می کنند دانسته و نادانسته در کنار دشمنان نیروهای چپ می ایسند.
بیش از چهار دهه است که نیروهای چپ ایرانی در دایره ای بسته، که پریدن به هم است و غفلت از دژخیمان، گرفتار بوده اند. نیک پیداست که آنان برای انجام وظیفه پایه ای خود، که گشودن راه به آینده برای برقراری مردمسالاری ست، سخت نیازمند همراهی و هم افزایی اند.
از نیروهایی که براستی دل در گرو بهروزی مردم دارند انتظار میرود که از هر “بهانه” برای نزدیکی و پیوند با یکدیگر بهره بجویند. نوشتارهایی ازین گونه یکی از همان “بهانه”هاست. مگر آنکه این نیروها، گرفتار در توهمات خویش بمانند، همچنان پای بر کژروی بفشارند و فرصت ها را بسوزانند…
از نگرگاه خرد، کدامین کس نمیداند که سوزاندن فرصت، هنر و استعداد نمیخواهد؟!
گر تو بنشینی و من بنشینم ، چه کسی بر میخیزد؟
آرمان گرامی با درود؛کدام آدم عاقلی ازوحدت بدش میاید؟جریاناتی که بعدازدهه ها هنوزیک سطردر ردفجایعی که آفریدند ننوشته وهنوزبا سوءاستفاده از پایمردی افسران حزب توده واحمد زاده و پویان ومرضیه اسکویی ها گذران میکنند.درود برفدایی-سلام برمجاهد شعارغالب آن دوران بود.نویسنده عامدانه فراموش میکند.علیرغم اشتباهات(نه خیانت)در روش مبارزه سچفخا-مجاهدین (بعدها پیکار)درنفی سازشکاری جبهه ملی-نهضت آزادی و رد رویزیونیسم خروشچفی(نوشته های احمدزاده؛نابدل…)شکل گرفت.آنچه دربالا آمده بخشی ازگذشته خونبارچپ ایران است.دیگرهمه میدانند نفوذ ساواک وعباس شهریاریها از سویی وغلبه طیف نگهداردرنیمه های دهه۵۰ به دنبال ضربات مهلک رژیم پهلوی(شهادت حمیداشرف)از سوی دیگر؛چه برسربزرگترین سازمان چپ ایران آمد؟مقاله فوق با الصاق توده ای به سچفخا در پی کسب اعتبارند!نمونه های کوچکی ازوحدت درعمل درهمایش۲۲آوریل۲۰۲۳درکلن درحمایت ازمنشورحداقلی۲۰صنف داخل کشور(علیرغم کمبودهایش) وشورای نیروهای چپ وکمونیست وجود داردکه امیدست گسترش یا
دست مریزاد .عالی بود
بله چپ ها پرچمدار مبارزات آزادیخواهانه و ضد استعماری و برابر طلبانه بودند تا مقطع انقلاب بهمن. از آن پس به لطف عملکرد فاجعه بار حزب توده و منحرف کردن بزرگترین و محبوب ترین سازمان چپ ایران ( سازمان چریک های فدایی خلق) در پشتیبانی از جمهوری اسلامی نتیجه و اعتبار تمامی آن جانفشانی ها و قهرمانی ها و مبارزات بهترین فرزندان این سرزمین دود شد و به آسمان رفت. جناب کیانی تا کی میخواهید که نیمی از حقیقت را بگویید و چشم بر انحرافات ببندید. همین گونه نگاه بود که سبب شد برادران بزرگترتان در آن سوی مرز عیب کارشان را نبینند و همه انحرافات خود را پروپاگاندای سرمایه داری تبلیغ کنند. فروپاشی آن درسی برایتان نشد؟
نمی دانستیم پشتیبانی از ارتجاع اسلامی به رهبری خمینی ضد امپریالیست ؟؟؟ و همکاری نظری و حتا اطلاعاتی با رژیم ولایت فقیه نامش ژرفایش ؟؟؟انقلاب اسلامی است . این حزب که پس از انقلاب به گفته زنده یاد شاملو به دریوزگی کفی نان مسلمان شد در دوره نهضت ملی تا سی تیر ۱۳۳۱ از ضربه زدن به این جنبش و مصدق کوتاهی نکرد و در فاصله دو کودتا از ۲۵ تا ۲۸ مرداد از چپ روی فرو نگذاشت وتا زمان خروشف استالینیست بود ،خود را پرچم دار ازادی می داند .جالب این که نویسنده ی ازادی خواه مقاله ، نیروی سوم ، مائویست ها ، تروتسکیست ها و… و نیزهر منتقد شوروی را از اردوی چپ کنار گذا شته است . نسل پیش از اینها در کنگره وسیع حزب در ۱۳۳۷ به انتقاد از سیاست های ویرانگر خود در نهضت ملی پرداختنداما اینان از سیاست ازادی ستیزانه خود پس از انفلاب که چپ ایران را بی اعتبار ساخت و در تحکیم ارتجاع اسلامی ـــ همان دژخیم اینده خود ــ کوشید هم چنان دفاع میکنند.نرود میخ اهنین در سنگ
آغاز مقاله با عبارت “چپ ها” آن هم در پرانتز و بعد ادامه بحث بلافاصله با نام حزب توده ترفند قدیمی است که حزب را گرانیگاه جنبش چپ بداند. اگر احتمالاً از امثال اقلیت یا حزب کمونیست کارگری و دیگران بپرسید شما را به عنوان چپ قبول ندارند. شما هم که آنان را در دوران ننگین و سیاه شصت “تربچه های پوک” نامیدید. مقاله بوضوح نشانه استیصال از شکست و نزدیکی به انقراض است.
چاپ عکس دختر جوان بی حجاب با سکوت شما در برابر شعار “یا روسری یا توسری” نا همگون است ونوعی مردم فریبی!
درمقاله شما اسامی۵۱ نفراز سازمان مجاهدین(م.ل) که دردهه ۵۰ دردرگیریهای خیابانی ویا درخانه های تیمی جان عزیز خود را دره آزادی و برابری و در نبرد برعلیه رژیم پهلوی از دست داده اند از قلم افتاده است.۱۳ نفراز این افراد زنان مبارز و انقلابی بودند که محبوبه افراز(پزشک) و خواهرش رفعت افراز جزو کادر پزشکی بودند که درراه کمک رسانی به مردم عمان در جریان مبارزات جبهه آزادیبخش خلق ظفار جان خود را از دست دادند و منیژه اشرف زاده کرمانی که متاهل و دارای فرزند بود اولین زن زندانی سیاسی بود که درتاریخ جنایات رژیم شاه ۳ بهمن۱۳۵۴به جوخه های اعدام سپرده شد.
دهها نفراز اعضای سازمان انقلابی حزب توده(انشعاب ازحزب توده) وکنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی نیز در دهه های۵۰-۴۰ جزو کسانی بودند که متاسفانه سرانجام دردناکی داشتند
اعدامیان سازمانهای چپ درسالهای۶۰-۵۸؛ ۶۳-۶۰وبعد ازآن تا تابستان۶۷نیز بالغ بر۵۰۰۰ نفرست(طبق آرشیواسناد اپوزیسیون ایران)
جنبش دادخواهی کشتارهای دوران شاه و شیخ تا پیروزی آن ادامه دارد!
مطالب این نوشته واقعتی است که انکار شدنی نیست . ولی دنیا اکنون چهره دیگری دارد بمراتب بدتر از گذشته .باید راه دیگری پیدا کرد .
یک جمبندی خوب و عالی در خدمت تشکیل جبهه چپ.