یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳
یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳

مارکسیسم فلکسودوکس در معرض ابتلا به کرونا! (۲) – محمد قراگوزلو

باری بحران کرونا – که در واقع بحران سرمایه ­داری نئولیبرال است – باز هم سوسیالیسم را به عنوان تنها آلترناتیو رهایی از نکبت ­های مکرر موجود پیش­ پای همه ­ی ما نهاده است. از زمان مانیفست و بحران­ های دهه ­ی چهل قرن نوزدهم تا کنون، سرمایه­ داری هرگز تا این حد در دفاع از جان مردم – حتا کارگزاران اصلی خود – ناتوان و پریشان نبوده است

۲. مارکسیسم آکادمیِ دیوید هاروی

درآمد

برای خیلی از ایرانیان علاقه­ مند به ترم اقتصاد سیاسی و ارزیابی انتقادی سرمایه ­داری نئولیبرال، دیوید هاروی سوسیالیستی سر خط و شناخته شده است. علاوه بر نقد جامع نئولیبرالیسم، هاروی با شرح و بسط کاپیتال و تدقیق نظریه ­ی ارزش مارکس، جایگاه ویژه ­یی در حیطه ­ی مارکسیسم آکادمی دارد. او همواره و به نحو قابل تاملی – چنان که در آغاز آخرین مقاله ­اش نیز نوشته – ” هنگامی که می کوشد جریان روزانه اخبار را تفسیر و درک و تحلیل کند به دو الگوی متمایز اما متقاطع [از] نحوه ­ی عملکرد سرمایه­ داری” خم می­شود. در “سطح اول نقشه­ نگاری تضادهای درونی گردش و انباشت سرمایه” صورت می ­بندد و در سطح دوم الگوی او از سرمایه ­داری به “مثابه ­ی صورت­بندی اجتماعی متمایز ” شکل می گیرد که “شامل تبلور فعالانه ­ی مطالبات و نیازهای بشر و شهوت معرفت و معنا و جست و جوی تحول یابنده­ ی رضایت است.”۱

شرح کاپیتال از سوی دیوید هاروی با تمام ارزش­ های نظری آن و از قضا به سبب تحدید مارکس در محدوده ­ی دانشگاه فقط در سطح “تفسیر جهان” باقی می ­ماند و به عبارت دیگر هدف مارکس از “تغییر جهان” را در زنجیر آکادمی مهار می ­کند و مارکسیسم را – در غالب تحلیل ­ها – به زنجیره ­ی یک سلسله مباحث کم خاصیت دانشگاهی تقلیل می ­دهد. مساله به ساده ­گی این است که مارکسیسم بدون کمونیسمِ پراتیک لنینی و بدون جهت ­گیری به سمت تشکیل حزب کمونیست طبقه­ ی کارگر و در چارچوب آموزه­ های “مانیفست” در قالب یک سلسله نظریه ­­های علمی محض منجمد می ­شود. از سوی دیگر وقتی که مارکسیسم آکادمی وارد مباحث سخت و رادیکال سیاسی می­شود، به نحو عجیبی تا حد سوسیال دموکراسی سنتر تقلیل می ­یابد و حتا به راست متمایل می­شود. مستقل از مباحث ارزشمند و معتبر دیوید هاروی در زمینه ­های پیش گفته و البته بسط نظریه ­ی “حق شهر” هانری لوفور – برای نمونه – پذیرش دعوت شهرداری سردار قالیباف ، از شاخص­ های لرزش طبقاتی او به شمار می ­رود. با وجود محبوس شدن استاد هاروی در فضایِ منفعل آکادمی و هر درجه از مرزبندی غیرانقلابی او با سنت ­های بلشویکی و لنینیسم و انقلاب اکتبر ، نمی ­توان تلاش ­های نظری ژرف او را در شناسایی و شناساندن مارکس و کاپیتال زیر فرش کرد. هاروی ارتدوکس نیست، اما منگنه کردن او به امثال بوردیو و ژیژک و باتلر و اسمیت و هالووی – به شیوه ­ی استفن تامینو – نه فقط تنگ نظری است بلکه جاده ­ی عریض سوسیالیسم کارگری مارکس را تا حد “پل صراط” نازک و شکننده می ­کند. کمونیست­های ارتدوکس می­توانند تفسیرهای هاروی را از آکادمی بیرون بکشند و در تلفیقی از پراتیک انقلابی لنینی به سمت تغییر جهان سوق دهند. بدون شناخت دقیق و علمی از ساز و کارهای سیاسی اقتصادی و فرهنگی حاکم بر مناسبات اجتماعی تولید سرمایه ­داری تغییر انقلابی آن ممکن نیست.۲ به عبارت دقیق­تر جمع کردن بساط سرمایه ­داری – چنان­که مارکس تاکید می ­کرد – بدون عمل سیاسی و به طور خود به خودی (spontaneity) ممکن نیست. واقعیت این است که تناقض­ ها و تضادهای سرمایه ­داری – که هاروی آن­ها را به خوبی می­ شکافد – صرفاً زمینه ­های اجتماعی روی­کرد عبور از آن را مناسب می ­کند. وجود چنین زمینه ­هایی که به شکل بحر ان­های سیکلیک و ساختاری در تولید اجتماعی سرمایه­داری شکل می­ گیرد، هرگز به معنای فروپاشی اجتناب­ ناپذیر آن نیست.۳ نکته ­ی مهم این است که دفاع از حقانیت مارکسیسم در چارچوب تجزیه و تحلیل کاپیتال با تاکید بر اهمیت نظریه­ ی ارزش به عنوان کارنامه و کاروند دیوید هاروی در نهایت قرار گرفتن در سنگری دفاعی است. حفظ و حراست از این سنگر که کیسه شن ­های آن از آثار والای صد و هشتاد سال مبارزه ­ی نظری علیه سرمایه­ داری و دستاوردهای تئوریک به غایت درخشان ساخته شده است، یک ضرورت انکارناپذیر است. ضرورتی حیاتی اما سخت ناکافی. هاروی – چنان که بارها گفته و نوشته – رسالت نظری خود را در “احیای حیقیت بر باد رفته­ ی سوسیالیسم متعاقب فروپاشی شوروی/ نقل به مضمون” قرار داده است. این حرکتی است که باید ارج نهاده شود. جنبشی که هاروی یکی از نماینده­ گان شاخص نظری آن است به یک عبارت جنبش مقاومت در برابر تهاجم ایده ­ئولوژیک سرمایه­ داری به برهه­ ی گروندریسه و کاپیتال است. حتا در سطح مباحث نظری نیز این جنبش هنوز فراگیر نیست. مسوولیت­ های تئوریک این جنبش را باید متناسب با نیازهای علمی جنبش فراگیر و سوسیالیستی طبقه ­ی کارگر متخرب گسترش داد. توقف در ایستگاه مارکسیسم آکادمی، سوسیالیسم کارگری مارکس را حداکثر در حد مینی­مال ­های پولانی و برنی سندرز تقلیل می­ دهد! و تا یادم نرفته این نکته را هم در پاسخ به چند پرسش رفقا – که از طریق ایمیل با من در میان نهاده ­اند – تاکید کنم که نقد مارکسیسم آکادمی (دانشگاهی) مطلقاً به مفهوم نادیده گرفتن مبانی علمی سوسیالیسم و پایه ­های سوسیالیسم علمی مارکس نیست. به قول انگلس – در “سوسیالیسم از تخیل به علم” – سوسیالیسم از زمانی که علم شد، باید با آن علمی برخورد کرد. لنینیسم تلاشی گسترده و موفق در همین راستا بود اما آنچه که از سوی چپ نو، اصحاب فرانکفورت، پست مارکسیسم ، سوسیالیسم بازار ، سوسیالیسم آینده و مشابه مشاهده می­ کنیم، ربطی به بسط خلاق تئوریک و برخورد علمی با سوسیالیسم ندارد. نمی ­شود پایه ­های اصلی یک نظریه­ ی علمی و یک جنبش را شکست و به جای آن­ ها ستون ­های دیگری نصب کرد و نامش را برخورد علمی و به روز با سوسیالیسم “کهنه” و ارتدوکسی گذاشت. در نتیجه همان­قدر که – مستقل از محتوای آن­ها – تلاش امثال هاروی و کالینیکوس و رابرت برنر و به ویژه تامینو به قصد تبیین نقد اقتصادی سیاسی از سرمایه ­داری معاصر و پاسخ به معضلات نظری جنبش کارگری قابل تامل است در مقابل زیگزاگ­ های امثال ژیژک و به ویژه اصحاب فرانکفورت و چپ نو از بیخ و بن با مبانی اصلی و اساسی سوسیالیسم مارکس (تاکید بر مبارزه طبقاتی و تضاد میان کار و سرمایه به عنوان تضاد اصلی جامعه ­ی سرمایه­ داری) متفاوت است. به این ترتیب دیوید هاروی را علارغم گرایش­ های غیر انقلابی و اصلاح­ طلبانه ­اش، به کل باید در جایگاهی متفاوت با چپ نو ارزیابی کرد.

۱.فرازهای تحلیل هاروی در مورد اپیدمی کرونا!

در میان مقالات متعددی که پیرامون اپیدمی ویروس کووید ۱۹ و پاندمی کرونا منتشر شده است – و من خوانده ­ام – نوشته ­ی دیوید هاروی از انسجام نظری قابل تاملی بهره­ مند است. او به اختصار نکات بسیار مهمی را در مقاله ­ی “سیاست ضد سرمایه­ داری در دوران کووید ۱۹ا” گنجانده که به راستی هر یک از آن ها نیازمند بحث و بررسی جداگانه است. مقاله ­ی هاروی اما و اگرها و سوراخ سمبه­ های قابل بحثی نیز دارد که نقد و ارزیابی آن­ها می ­تواند گامی هر چند کوچک در گستره­ ی این مباحث باشد. من به اشاره و ابتدا نکات مهم نوشته­ ی هاروی را برجسته می­ سازم و در ادامه استدلال می­کنم که او کجا و چه ­گونه به خطا رفته و از مارکسیسم به سوسیال دموکراسی افتاده است. اما ارزش­های قابل توجه مقاله­ ی هاروی:

  • اختلال در تداوم گردش سرمایه و در نتیجه ارزش ­زدایی (کاهش ارزش) و به تبع آن آغاز بحران. ارزش ­زدایی به دلیل فروخته نشدن به هنگام کالا. تعمیق یا رفع این اختلالات در تناسب با زمان و تداوم آن.
  • زمینه ­های جهش ژنتیکی ویروس با توجه به شرایطِ زیست محیطی ، نظام تولید عنان گسیخته­­ی مواد غذایی (استفاده فراوان از انتی ­بیوتیک روی حیوانات) نظام ­های عرضه ­ی بی در و پیکر در مناطق نیمه حاره­ یی مرطوب و حاشیه ­ی جنگل­ های حاره­ یی از جمله بخش جنوبی رودخانه ­ی یانگ تسه چین.
  • تراکم جمعیت انسانی به عنوان زمینه ­ی مناسب اپیدمی ویروس­ ها در ارتباط با شکاف ­های الگوی اقتصادی مسلط.
  • “معایب جهانی شدن بیش­تر” و غیرممکن بودن توقف انتشار بین ­المللی ویروس. منظور هاروی از “جهانی ­شدن بیش­تر” به درستی دانسته نیست. شاید از مقررات­ زدایی­ های افراطی صحبت می­ کند! نمی­دانم.
  • سقوط و صعود بازار بورس و اختلال در زنجیره­ های تولید جهانی و کاهش نرخ سود از سوی بانک مرکزی آمریکا.
  • اشاره ­ی نازل به تاثیرات به شدت مخرب نئولیبرالی بر نظام سلامت عمومی. سیاست­ های ریاضتی به منظور تامین بودجه ­ی کاهش مالیات ثروتمندان و شرکت ­های بزرگ.
  • نقد سیاست­ های ترامپ به واسطه ­ی لغو بودجه ­ی مرکز کنترل بیماری.
  • دفاع از سیاست سفت و سخت و آمرانه و بی ملاحظه ­ی قرنطینه­ یی چین در استان هوبی با مرکزیت هوبان که جغرافیای انتشار ویروس را محدود کرد و مانع از سرایت بیماری به پکن، غرب و بخش­ های جنوبی چین شد. (قابل توجه مقامات ایران که از سفیر چین در پلمیک با سخنگوی وزارت بهداشت­شان حمایت می کنند اما اتوریته ­ی چین در قرنطینه را به دلیل بار اقتصادی زیر پا می گذارند!)
  • پیش­بینی اخراج بیشتر کارگران در آینده و جایگزینی آن ها (اتکای بیشتر) به نظام ­های تولید هوش مصنوعی.
  • نقد مصرف ­گرایی مضاعف و طرح مولفه ­ی فلج شدن انباشت سرمایه – به سبب اپیدمی – در خطوط هوایی با تاکید بر خالی ماندن هتل­ ها و برچیده­ شدن رستوران ­ها، شهر بازی ­ها، رویدادهای فرهنگی، رقابت ­های فوتبال، بسکتبال، کنسرت­ ها، همایش ­های بازرگانی و تخصصی و گردهمایی سیاسی و به طور کلی اشکال مصرف­ گرایی”رویداد محور”…

برخلاف اسلاوی ژیژک – که به اباطیل معاون وزیر بهداشت ایران در خصوص “دموکراتیک بودن ویروس کووید ۱۹” ارجاع می ­دهد – دیوید هاروی به نحو هوشمندانه و البته طبقاتی و سوسیالیستی توجه و تمرکز خود را به آسیب ­پذیری نیروی کار معطوف می­کند و عبور ویروس از مرزهای “طبقه” و “محدودیت ­های اجتماعی” را به درست در خوانش “افسانه­ های متداول رایجی” می بیند که فقط “شمه­ یی از حقیقت” در آن ­ها هست! به نوشته ­ی هاروی:

“امروز طبقه ­ی کم ­دستمزد و آثار و نتایج اجتماعی داستان دیگری را روایت می ­کند… اولاً نیروی کاری که از او انتظار می ­رود از تعداد رو به افزایش بیماران مراقبت کند، عمدتاً در بسیاری از نقاط جهان جنسیتی، نژادی و قومیتی شده است. این امر تجلی دیگری از حضور نیروهای کار طبقه محور – مثلا – در فرودگاه ­ها و سایر بخش­ های خدماتی است. این نیروی کار جدید – “طبقه کارگر جدید؟” –  در خط مقدم هستند و یا باید وزنه ­ی سنگین تبدیل شدن به نیروی کاری را تحمل کنند که به خاطر نوع شغل­شان به نحو فزونتری در معرض ابتلا به ویروس هستند و یا متعاقب سیاست­ های تعدیل اقتصادیِ ناشی از بحران کرونا بدون هیچ پشتوانه ­ی مالی کار خود را از دست می دهند. برای نمونه این پرسش مطرح است که چه کسانی می­ توانند در خانه کار کنند و چه کسانی نمی­ توانند. پرسش مزبور همچون این پرسش که چه کسانی در صورت تماس یا بیماری استطاعت مالی جدا کردن یا قرنطینه ­ی خود را دارند، شکاف اجتماعی را تشدید می­کند.” (از مقاله ­ی “سیاست ضد سرمایه ­داری در دوران کووید ۱۹”)

در همین ایران “مستضعف پرور” خودمان به محض علنی شدن اپیدمی کووید ۱۹ از بلندگو­های رسمی، میزان قابل توجهی امکانات پیشگیری در اختیار “نماینده ­گان مجلس شورای اسلامی” و سایر نهادهای اصلی دولتی و حکومتی قرار گرفت. این نهادها یکی پس از دیگری به مرخصی تشریف بردند تا معلوم شود کشور با یا بدون حضور آنها مثل “گذشته” اداره می­ شود. اعضای این نهادها یکی پس از دیگری از آزمایش کووید ۱۹ بهره بردند تا مبادا “خدای ناکرده” جان عزیزشان در خطر باشد. حتا دانشگاه­ ها و مدارس تعطیل شدند! با این حال کارخانه ­ها و مراکز صنعتی سودآور کماکان به کار خود ادامه دادند! کارمندان حقوق بگیر مراکز تعطیل شده، به هر حال همان دوزار و ده شاهی “حقوق” بخور و نمیرشان را دریافت کردند در حالی­که کارگران ساختمانی در میدان­ های خالیِ بیکاری به تعبیر فروغ “ساعات طولانی/ با نگاهی چون نگاه مردگان خاموش/ خیره شدند…” به نقش یک لقمه نان و اجاره خانه!

دقیقاً به همین دلیل است که هاروی آموزه ­ی از بیخ مهمل “ما همه با هم هستیم” و به تعبیر ژیژک “ما در کشتی واحدی هستیم” را در حد یک “لفاظی” برای “تسکین دردها” می­ خواند. در ادامه ­ی این مبحث هاروی به یک نکته ­ی چالش برانگیز اشاره می­ کند. تمکین تقدیرگرایانه ­ی نیروهای کار به سرگذشت نکبت ­باری که حاکمیت چهل ­ساله ­ی نئولیبرالیسم تحمیل کرده است. سرزنش خود یا خدا در مواجهه با پیش­آمدها به جای گلاویز شدن با سرمایه ­داری! بخشی از این فرهنگ را “سبک زنده­ گی” کارگران آسیای شرقی به جهان بخشیده است. احترام به کارفرما و قناعت به حداقل ­های زنده­ گی به عنوان یک فرهنگ نهادینه ­شده در طبقه ­ی کارگر این کشورها جا افتاده است و جهانی سازی­ های نئولیبرالی این فرهنگ را مانند ویروس به همه جا سرایت داده است. ده سال پیش از عروج نئولیبرالیسم نیز، تیبورمنده، روشنفکر مجاری در حمله به “لیبرالیسم وقیحانه ­ی غرب” از شیوع این فرهنگ در جهان سوم تحت عنوان “خدا تو را کومک خواهد کرد” نام برده بود. با این حال تمکین ناگزیر به کارفرما را باید در حطیه­ یی وسیع ­تر ارزیابی کرد و به انگیزه­ های طبقاتی آن به ویژه در ارتباط با ارتش ذخیره­ ی بیکاران چنگ زد!

۲.نادرست گفتن، درست نگفتن نیست! (موضوع سودآوری واکسن)

دیوید هاروی متعاقب طرح هوشمندانه نکات پیش­ نوشته وارد چند موضوع دیگر می ­شود که هم با روند مقاله ­ی او متناقض است و هم موید گرایش ­های سوسیال دموکراتیک سنتر و غیرانقلابی اوست. من به اختصار این مولفه ­ها را نقد و ارزیابی خواهم کرد. هاروی می ­نویسد:

“شرکت­ های عظیم داروسازی به پژوهش ­های فاقدِ سود زیاد در خصوص بیماری­ های مسری (همچون کل دسته ­ی کرونا ویروس­ ها که از دهه ­ی ۱۹۶۰ شناسایی شده­ اند) علاقه ­ی چندانی ندارند. این شرک ت­ها به ندرت در بخش پیش گیری سرمایه ­گذاری می­ کنند. این­ها گرایش بسیار اندکی به سرمایه­ گذاری در راستای آماده­ سازی برای مقابله با یک بحران سلامت عمومی دارند اما اشتیاق شدیدی به طراحی درمان ­ها دارند. ما هر چه بیمارتر باشیم، این ­ها درآمد بیشتری کسب می­کنند.”

در واقع هاروی نکته­ یی درست را به شیوه­ یی نادرست بیان کرده. شکی نیست که سود و البته کسب سود بیشتر یکی از انگیزه­ های اصلی شیوه­ ی اجتماعی تولید سرمایه ­داری است. واکسن کووید ۱۹ و پیش گیری از بیماری ­های کشنده­ ی ویروسی که سهل است اگر داروی سرطان هم مقرون به صرفه و سود نباشد بورژوازی به سمت تولید آن دست نخواهد برد. اما این فرهنگ و اخلاق طبقاتی بورژوازی به مفهوم ترجیح درمان بر بهداشت نیست. بورژوازی و به ویژه بورژوازی نئولیبرال طی چهل سال گذشته تا توانسته است به تمام عرصه ­های خدمات اجتماعی اعم از بهداشت و درمان و حمل و نقل و آموزش و مسکن و بیمه­ های بیکاری و صندوق ­های بازنشسته­ گی و مشابه یورش برده. از بودجه ­ی آن­ها کاسته و هرجا که تیغ ­اش بریده خصوصی و پولی­ سازی کرده. کافی است برای پی بردن به دلایل اقتصادی قتل عام کووید ۱۹ در ایتالیا ، اسپانیا و فرانسه به چند آمار تکان دهنده خیره شویم.

در ایتالیا از سال ۲۰۱۰ و به دنبال تشدید سیاست­ های نئولیبرالی نزدیک به چهل میلیارد یورو از بودجه ­ی خدمات بهداشتی کاسته شده و هفتاد هزار تخت بیمارستانی به بایگانی رفته! بنا به آمار رسمی سرانه ­ی تخت بیمارستانی از ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۳ – یعنی جهانی شدن سیاست­ های نئولیبرالی – از ۹۲۲ به ۲۷۵ تخت به ازای صد هزار نفر کاهش یافته. متعاقب بحران ۲۰۰۸-۲۰۰۷ تا سال ۲۰۱۷ دولت ایتالیا ۸ هزار پزشک و ۱۳ هزار پرستار و ۲۵ هزار نفر کادر بهداشت و درمان را حذف کرده است. علاوه بر روابط گسترده اقتصادی با چین و الحاق به جاده ­ی ابریشم و واگذاری بنادر به بخش ­های خصوصی و دولتی چین به سبب ارزانی نیروی کار، یکی از دلائل اصلی مرگ و میر بالای اپیدمی کووید ۱۹ در ایتالیا فقدان پزشک به اندازه ­ی کافی است. دولت­ های نئولیبرال فرانسه اعم از سوسیالیست­ های قلابی مانند فرانسوا میتران (۱۹۹۵-۱۹۸۱) تا بی خاصیت­ ترین و آبکی ­ترین­شان یعنی فرانسوا اولاند (۲۰۱۷-۲۰۱۲) تا راست­ های گُلیست (شیراک) و “اتحاد برای جنبش مردمی” (سارکوزی) و اینک ماکرون به محض کسب قدرت سیاسی به صندوق­ های بازنشسته ­گی و بیمه ­ها و خدمات عمومی و بهداشت و درمان حمله کرده ­اند. تنها طی ۲۰ سال گذشته نزدیک به صد هزار تخت بیمارستانی از خدمات دولتی و عمومی از این کشور حذف شده است. وضعیت دولت اسپانیا نیز مشابه سایر دولت­ های نئولیبرال اتحادیه ­ی اروپا و البته وخیم ­تر است.

به این ترتیب پیداست که سیاست ­های سودمحور سرمایه­ داری نئولیبرال فقط بهداشت و پیشگیری را هدف کاهش بودجه نگرفته است. درمان نیز به محاق رفته یا به شدت گران شده است. با این حال بحث هاروی در مورد موضوع پیشگیری و به طور مشخص تولید واکسن کرونا ویروس­ از اساس درست است. چگونه می­ توان پذیرفت دولتی با قدرت اقتصادی و علمی چین که برای چند دهه با کرونا ویروس درگیر بوده است، تاکنون به فکر ساخت و تولید انبوه واکسن این ویروس – و شاخه ­های احتمالی آن – بر نیامده است؟ چینی­ ها از نوامبر ۲۰۰۲ تا ژوییه ۲۰۰۳ با بیماری “سارس” (sever acture respiratory syndrome) با منشا کرونا ویروس درگیر بودند. نگارنده از صلاحیت پزشکی و علمی برای قضاوت در این مورد خاص برخوردار نیست اما در همراهی با تحلیل هاروی معتقدم اگر تولید واکسن کرونا ویروس برای چینی ­ها – مانند انبوه تولیدات بنجل و لوکس دیگر- مقرون به سود و صرفه بود حتماً دستور تولید فله­ یی آن به تعداد مازاد بر همه­ ی جمعیت ده سال آینده زمین از سوی “رهبری حزب کمونیست” صادر می­ شد! برخلاف نظر ژیژک من معتقدم اگر میراث پر افتخار مائو به جای مصادره از سوی دنگ شیائوپینگ در اختیار کمونیست­ های چینی قرار می ­گرفت، با توجه به مسوولیت ­شناسی سوسیالیستی آنها نه فقط بازارهای کثیف زنده ­خواری و وحشی ­خواری شکل نمی­بست و غذای سالم میلیاردها چینی به سهولت تامین می ­شد بلکه “چین سوسیالیستی” مانند کوبا به الگویی بی­ نظیر برای مبارزه با اپیدمی­ ها ارتقا می­ یافت. تاریخ درخشان مائوییسم در چین فلاکت ­زده و فقیر و گرسنه­ ی چیان کای چک موید صحت و سلامت مدعای من است. باری کمی به حاشیه رفتم.

این فقط هاروی نیست که توجه خود را معطوف ضرورت تولید واکسن و پیشگیری از پاندمی کووید ۱۹ کرده است. نوام چامسکی به شکلی هوشمندانه هشدار می­ دهد که:

“با پایان گرفتن بحران کرونا مردم جهان باید تصمیم بگیرند که بر اساس چه الگو و عقیده ­یی می­خواهند آینده خود را بنا سازند زیرا می­ دانیم که منشا همه­ ی نابسامانی ­ها و مشکلات عمیق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به خاطر اعمال سیاست ­های نئولیبرالیسم (نئولیبرالی) و بازار جهانی است. برای مثال از مدت­ ها پیش نئولیبرالیسم می­ دانست که یک بیماری فراگیر و کمی متفاوت با بیماری سارس(SARSr-COV) که گونه­ یی از کرونا ویروس است، از راه خواهد رسید و جهان را مبتلا خواهد کرد. سیاست نئولیبرالیسم (نئولیبرالی) می ­توانست برای پیشگیری از این بیماری دست به کار شود و واکسن آن را تهیه کند اما کمپانی­ های خصوصی دارو سازی (Big Pharma) همراه با لابی ­های وابسته، برای­شان ساختن انواع کرم پودرهای جدید سودآورتر از ساختن واکسن کرونا می­ باشد.(است) ویروسی که جان مردم را به خطر انداخته و هر روز پشته ­یی از کشته ­ها در سراسر جهان به جای می­گذارد. توجه داشته باشید که تهدید فلج اطفال با واکسن (Salk) پایان یافت. واکسنی که توسط (از سوی) یک نهاد دولتی ساخته شده بود و بدون ثبت اختراع در دسترس همگان قرار گرفت. همین اقدام می­ توانست در مورد ویروس کرونا انجام گیرد اما طاعون نئولیبرالیسم مانع از آن شد.”۴

تا آن­جا که به ضرورت تولید واکسن کووید ۱۹ – و به طور کلی کرونا ویروس – مربوط می ­شود، استنتاج علمی و ارزیابی انتقادی هاروی و چامسکی از ولع سود اندوزی سرمایه ­داری نئولیبرال مشابه است. مساله اما در نقد مبحث هاروی این نیست. او پس از طرح درست ترجیح سرمایه ­داری به تولید برای سود به این نتیجه می­ رسد که: “ما هر چه بیمارتر باشیم، آن ها درآمد بیشتری دارند.” شکی نیست که در شرایط “غیر استثنایی” و “عادی” نیاز عمومی به دارو بارها و به مراتب بیش­تر از نیاز به واکسن است. حتا اگر همه­ ی دم و دستگاه عریض و طویل بوروکراسی بهداشتی چین پس از اپیدمی سارس، تمام اهتمام علمی خود را معطوف کشف واکسن کرونا ویروس – و شاخه ­های احتمالی آن از جمله کووید ۱۹ – می ­کرد و به نتیجه ­ی مطلوب هم می­ رسید – باز دستاورد این کشف علمی در بایگانی انستیتوها و مراکز دانشگاهی چین بدون استفاده­ ی مطلوب و سودآور باقی می­ ماند. واکسن کرونا ویروس یخچال و تله­ ویزیون سامسونگ یا تلفن همراه آیفون نیست که “زرت و زرت” آپدیت شود و به تولید انبوه برسد و در بازارهای جهانی آب شود. بورژوازی چین و – البته همه ­ی نظام ­های بورژوایی حاکم بر جهان معاصر – به خوبی واقف هستند که سرمایه­ گذاری روی تولید واکسن کرونا و شاخه­ های آن فقط در صورت وقوع یک بحران به شدت هولناک جهانی می­ تواند سودآور باشد. به احتمال فراوان بحران سارس به آن ها گفته بود که کرونا ویروس و اعضای خانواده ­ی آینده­ اش چیزی در همان حد کشت و کشتار هشتصد، نهصد نفر دست به سلاح خواهد شد و روی اعداد سه یا حداکثر چهار رقمی جا خواهد رفت! با چنین احتمالی – بر مبنای تجربه ­ی سارس – به طور قطع نجات جان حداکثر هزار نفر آدمیزاد “بی­ ارزش” ، ارزش سرمایه­ گذاری برای تولید واکسن کامل علیه همه ­ی گونه­ های کرونا ویروس ندارد! بی ­تردید اگر دولت امپریالیستی چین و سایر دولت ­های سرمایه ­داری امپریالیستی اروپا و آمریکا کمترین تصور و تصویری از تهاجم کنونی کووید ۱۹ علیه همه­ ی ساز و کارهای اقتصاد و سیاست و سرمایه و پول و سود و بازار و کارخانه و خدمات و غیره داشتند حتماً دست به کار می­ شدند و پیش از اپیدمی به کشف واکسن کرونا و شاخه ­های احتمالی آن می رسیدند.

در افزوده: بحث پیرامون مسائل مرتبط با تولید واکسن کووید ۱۹ پیش از پاندمی و طرح آن در آخرین کنفرانس داووس و رقابت مافیای شرکت­ های عظیم داروسازی برای کسب انحصار تولید آن و انفعال سازمان بهداشت جهانی بماند برای فرصتی دیگر!

 وضعیت کنونی که می­ رود به یک بحران تمام عیار و عمیق – بسیار عمیق ­تر از بحران ۲۰۰۸/ ۲۰۰۷ – تبدیل شود مطلقاً برای سرمایه­ داری قابل تحمل نیست. هنوز به درستی دانسته نیست که رکود در بازار و اجبار دولت ­ها به تزریق پول و بسته­ های حمایتی و پرداخت بیمه­ ی بیکاری چه حجم هنگفتی خسارت به بورژوازی وارد آورده و تا چه میزان “ارزش زدایی” کرده است. مساله این نیست که تهاجم کووید ۱۹ نیروی کار را “ناتوان” کرده است. مساله این است که ویروس نه فقط راهِ کار و ارزش زایی نیروی کار را بسته است، بلکه میلیون ­ها بی­کار روی دست سرمایه­ داری گذاشته است و دولت ­ها را موظف کرده است که به منظور پیشگیری از شورش گرسنه­ گان بی­کار و بیمار به آنها سوبسید بدهند و علارغم میل­شان برای تنظیم بازار وارد کارزار شوند! چنین رویکردی (دخالت در بازار) برای بورژوازی معاصر از زهر هلاهل هم تلخ ­تر است! از این گذشته اگر “ناتوانی” را به معنای “بیکاری” و “بیماری” بگیریم واقعاً چرا بورژوازی باید “ما” را “ناتوان” بخواهد؟

فروشنده­ ی نیروی کار – از دیوید هاروی که اکنون در قرنطینه ­ی خانه­گی کار می ­کند – تا همه ­ی کارگران صنعتی و کشاورزی و خدماتی برای تولید “ارزش اضافه” نه فقط نباید “ناتوان” و بیمار باشند بلکه ضروری است مانند گله ­های دوران مک کارتیسم – در فیلم “عصر جدید” چاپلین – به صورتی منظم و ماشینی کار کنند. ضرورت اجتناب ناپدیر روند “سالم” انباشت سرمایه در دو عرصه­ ی کار لازم و کار اضافه ، سلامت جسمی و روانی و “توانایی” نیروی کار و کارگر است. حتا در حوزه ­ی “مصرف گرایی” نیز بورژوازی ترجیح می ­دهد که کارگر دستمزد خود را مصروف نیازهای غذایی خود کند تا پول دارو و دکتر بدهد و زودتر از حد معین از پا در آید و از بیمه ­های درمانی و بازنشسته ­گی زود هنگام استفاده کند و در نقاهت گاه ­ها بسته­ بندی شود و به کارفرما “زیان” برساند.

با این حال واقعیت این است که بورژوازی “ما را ناتوان می ­خواهد!” این گزینه ­ی هاروی غلط نیست. بورژوازی ما را در روند سازمان­یابی و سازمان­دهی و تشکل سازی و توان تحزب و قدرت اعتصاب و اعتراض و مشابه این­ ها “ناتوان” می­ خواهد. اما همین بورژوازی ما را برای ارزش زایی و استثمار “توانا” و سالم می ­خواهد! هاروی به عنوان استادی که سال ­هاست روی کاپیتال و به ویژه نظریه ­ی علمی “ارزش” مارکس کار کرده به خوبی می­ داند که این نظریه به نحو همه جانبه­ یی با مولفه­ ی “دستمزد” به هم پیوسته است.۵ مضاف به این که تبیین دقیق مارکس از “ارزش اضافه” با نظریه پرازی ­های امثال فردیناند لاسال و مالتوس و ریکاردو و مشابه در تخالف و تعارض است. من در کتاب “کیفرخواست دستمزد” به اندازه ­ی ممکن این مهم را شکافته ­ام و این جا به اشاره می ­گذارم و می­گذرم که مباحثی چون “بینواسازی مطلق” طبقه کارگر از سوسیالیسم مارکس نیامده است، چنان که تمایل بورژوازی به “بیمار کردن” و “ناتوان”سازی پرولتاریا نیز به قانون مفرغی دستمزدها و تامین کمترین نیازهای جسمی طبقه­ ی کارگر تمایل دارد. هرچند لاجرم باید گفت و پذیرفت که مقررات زدایی از قانون کار و انجماد دستمزدها از خصلت­ های سرمایه­ داری معاصر (نئولیبرال) است. در مجموع می ­توان تهاجم کووید ۱۹ به جهان سرمایه ­داری را در متن ایجاد دست کم یک رکود عمیق اقتصادی ارزیابی کرد و از اختلال جدی (شاید زوال) در انباشت سرمایه سخن گفت. اولین تبعات چنین رکودی ایجاد یک ارتش ذخیره ­ی کار دیگر خواهد بود. اکنون که آمریکا – به عنوان مرکز سرمایه­ داری جهانی –با کرونا درگیر شده نزدیک به ۶.۶۵ میلیون نفر فقط در یک هفته – منتهی به ۲۸ مارس / ۹ فروردین – اعلام بیکاری کرده­ اند. یک هفته پیشتر نیز ۳.۳ میلیون نفر اعلام بیکاری کرده بودند. امری که در تاریخ آمریکا بی ­سابقه بوده است.

در ایران کرونا زده نیز وضع به وخامت آمریکا و سایر کشورهای درگیر بیماری است! بنا به ارزیابی یکی از کارشناسان اقتصادی حکومت – سعید لیلاز – وابسته به طیف کارگزاران در صورتی که ویروس در “صنایع سنگین و میان کارگران و طبقات شهری گسترش پیدا نکند، تنها نقطه تاثیرگذارش روی بخش خدمات خواهد بود. این بخش حدود ۵۵ درصد اقتصاد ایران را شامل می­شود که ۴۴ درصد آن غیر از بخش خدمات عمومی است. مانند رستوران ­ها، حمل و نقل، خرده فروشی­ ها و … این خدمات ۴۴ درصد GDP ایران را در بر می­ گیرند و تعداد شاغلان این بخش شاید چیزی حدود ۴۰ درصد مشاغل ایران باشند. یعنی اگر ما تعداد شاغلان ایران را ۲۵ میلیون نفر بدانیم چیزی حدود ۱۰ میلیون شغل به این بخش اختصاص دارد. اگر این بحران تا اردیبهشت ادامه پیدا کند بین ۲ تا ۳ درصد از تولید ناخالص داخلی ایران را کم خواهد کرد که این رقم معادل ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار است.”۶ با توجه به نکاتی که در پی ­نوشت آمده ، حتا اگر اپیدمی پیش از شروع تابستان مهار ­شود، ورشکسته ­گی دولت یک گزینه­ ی محتمل و نزدیک به یقین است. محدودیت فروش نفت – که در بودجه ­ی ۹۹ تا یک میلیون بشکه محاسبه شده اما شاید کمتر از نیمی از این میزان باشد – و سقوط بهای هر بشکه – که در بودجه ۵۰ دلار تخمین زده شده اما در حال حاضر در حدود ۱۵ دلار است – سال ۹۹ و متعاقباً ۱۴۰۰ را برای دولت ایران به چنان تنگنای بحران زده­ یی تبدیل خواهد کرد که لاجرم باید یکی از راه­ های زیر را در پیش گیرد:

الف: برجام ۲ و تسلیم مجدد اتمی – و البته موشکی – و منطقه­ یی به آمریکا در صورت پیروزی ترامپ.

ب: درخواست مکرر از IMF برای وام و پذیرش شرایط جهنمی تادیه­ ی وام­ ها. توضیح اینکه هنوز صندوق بین­ المللی پول به تقاضای وام ۵ میلیارد دلاری جمهوری اسلامی پاسخ مثبت نداده است.

پ: برداشت مکرر از صندوق ذخیره­ ی ارزی. ما به درستی از موجودی این صندوق مطلع نیستیم! برخی منابع غیر رسمی آن را تا ۵۰ میلیارد دلار نیز تخمین زده اند. اگرچه با درخواست یک میلیارد یورویی روحانی از این صندوق بعد از ۱۱ روز موافقت شده اما دور به نظر می رسد که تداوم این برداشت ­ها به ساده ­گی ممکن باشد.

ت: انجماد دستمزدها و بیکارسازی ­های گسترده ­تر که شیوه ­ی متعارف و معمول بورژوازی در مواجهه با بحران است. باید توجه داشت که دولت ایران با این رویه در مقابل موج جدیدی از اعتراضات کارگری و تعرضات فرودستان حاشیه نشین مواجه خواهد شد و تکرار خیزش دی ۹۶ و آبان ۹۸ بسیار محتمل است. در حالی­که به اواخر فروردین نزدیک می­ شویم هنوز تکلیف افزایش دستمزدها مشخص نشده است.

ث: واگذاری ­های بیشتر و زدن چوب حراج به اموال عمومی (دولتی) که در بودجه ­ی ۹۹ در حد رقم هنگفت ۱۱۰۰۰ میلیارد تومان براورده شده (تقریباً ۳ برابر سال ۹۸ ). بی­ تردید سال جاری را باید سال خداحافظی با همان اندک خدمات تامین اجتماعی و شرکت­ های زیر مجموعه ­ی آن دانست! به نوشته ­ی پایگاه خبری تحلیلی اقتصاد مقاومتی “دولت در بخش فروش دارایی سرمایه­ ای در مجموع ۹۹ هزار میلیارد تومان درآمد در لایحه بودجه ۹۹ در نظر گرفته که حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان آن مربوط به واگذاری اموال منقول و غیرمنقول است. لازم به ذکر است درآمدهای در نظر گرفته شده از محل فروش اموال دولتی متفاوت از محل واگذاری شرکت­ های دولتی در قالب خصوصی سازی است. درآمد حاصل از واگذاری شرکت ­های دولتی در لایحه ­ی بودجه ۹۹/ ۱۱ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده است.” به این می گویند یک حراج عالی! ماشالله به این اشتها!

مستقل از این که بحران کرونا در ایران تا چه محدوده ­ی زمانی تداوم یابد و عوارض خانه خراب کن آن بر زنده­ گی زحمتکشان به چه تحولاتی بی انجامد از هم اکنون روزنامه­ نگاران هوادار دولت روحانی – که پیشتر در ارگان­ های تحلیلی و خبری دانشگاه آزاد رفسنجانی لانه کرده بودند – دو گزینه را در مقابل جامعه نشانده­ اند:

“”آقایان و خانم ­ها! سلام! یکی از دو گزینه ­ی زیر را انتخاب کنید! ترجیح می­ دهید:

  1. یکی از آن ۵ میلیون بی­کار شده باشید!
  2. یکی از ده هزار مرده باشید!””

این روزنامه ­نگاران “محترم” در همراهی با سیاست “قرنطینه نداریم” و “از شنبه کارها به روال عادی باز می ­گردد” و “ابتلای ۷۰ درصد مردم” شرم و حیا را بلعیده ­اند و به وضوح مرزهای وقاحت را جا به جا کرده ­اند. در ذهن پوسیده­ ی این ژورنالیست­ های نئولیبرال هرگز این گزینه ­ی انسانی که نقش دولت در دوره ­ی اپیدمی ­ها چیست و چگونه باید از معاش میلیون­ ها کارگر بیکار شده و مردم فقیر حاشیه نشین و گرسنه پشتیبانی کند، راهی ندارد.

۳. کشورهای کمتر نئولیبرال (The Least Neoliberal Countries) یعنی چه پروفسور هاروی؟

گفتیم دیوید هاروی علاوه بر تدریس کاپیتال، به ارزیابی­ های انتقادی بسیار مفیدی که از سرمایه ­داری معاصر (نئولیبرالیسم) به دست داده شناخته شده است.۷ هاروی از پاندمی کووید ۱۹ به عنوان “انتقام طبیعت” و نتیجه ­ی “بیش از چهل سال سوء رفتارهای متجاوزانه و شرم آور و بهره کشی نئولیبرال وحشی و بی ­قاعده” یاد می ­کند. او حق دارد . بیش از این حق دارد که از تخریب محیط زیست به تبع سیاست­ های وحشیانه ­ی سرمایه ­داری نئولیبرال بر آشوبد. آخرین مورد این سیاست­های پلید “خروج آمریکا از پیمان اقلیمی پاریس” به دستور دونالد ترامپ بود. به دنبال تاکید بر این نکته ­ی مهم هاروی می­نویسد:

“اینکه کشورهای از همه کم­تر نئولیبرال، مثل چین و کره جنوبی و تایوان و سنگاپور تا اینجا بهتر از ایتالیا اپیدمی را فرا پشت نهاده­ اند، می­ تواند دلیلی بر این امر باشد. گیرم که ایران مثال نقض این استدلال به عنوان یک اصل جهانی است.”

امر مورد نظر هاروی همان “مهار گرایش به مصرف بی محابا و بی معنای مازاد” است که از نظر او “می تواند مزایای بلند مدتی داشته باشد.”

با این حال یک نکته یا کاربست یک ترم ویژه عجیب است. اصطلاح “کمتر نئولیبرال” یا احتمالاً “نیمه خصوصی – نیمه دولتی” نظریه ­ی منسوخ “نیمه فئودال – نیمه مستعمره” را در ذهن تداعی می ­کند. واقعاً “کمتر نئولیبرال” یعنی چه؟ و چرا هاروی کشورها (دولت ­ها) ی چین و کره جنوبی و تایوان  و سنگاپور و ایران را در این حوزه ­ی اقتصادی سیاسی می ­نشاند و به چهار دولت موفق به مهار کووید ۱۹ به دلیل “کمتر نئولیبرال” بودن امتیاز مثبت می­ دهد و عملکرد آنها را تایید می ­کند اما “ایرانِ کمتر نئولیبرال” را “ناقض الگوی” مطلوب خود می ­یابد؟ آیا مهار کرونا ویروس در چهار کشور و به ویژه کره جنوبی به دلیل “کمتر نئولیبرال” بودن دولت آن کشور صورت گرفته است؟ تصور من این است که هاروی خصوصی ­سازیِ امکانات بهداشتی درمانی و سایر خدمات اجتماعی را ملاک کاربست این ترم شگفت انگیز گرفته است. در مقاله­ ی “کرونا به روایت نئولیبرالیسم در هفت پرده” من به نقل از نویسنده­ گان هوادار “حزب کمونیست” چین نوشتم که این جماعت از اینکه ۵۰ درصد بانک­ ها از پکن تبعیت می­ کنند و هنوز به اشغال بازار آزاد و بخش خصوصی در نیامده­ اند، ذوق زده ­اند و آن را سیاستی “سوسیالیستی” می­ دانند و البته دلیل مهار کووید ۱۹. از این طیف که همچون ژیژک – از سیاست “اصلاحات و درهای باز” دنگ شیائوپینگ علیه مائو دفاع می­ کنند که بگذریم مساله واقعاً این است که “نیمه دولتی و نیمه خصوصی ” بودن سرمایه­ داری هیچ شاخص روشنی برای ارزیابی عملکرد کلی آن – به شیوه­ ی هاروی – نیست. کما اینکه تحدید نئولیبرالیسم به “خصوصی سازی” هم ملاک مناسبی برای نقد این شیوه از تولید سرمایه­ داری نیست. مستقل از این که واگذاری­ ها (خصوصی سازی) در ایران به هیچ کجای جهان مانسته نیست و این خصوصی سازی­ ها – چنان که مقام­ های دولت روحانی بارها از آن نالیده ­اند – به ثمن بخس بذل و بخشش شده است (یک نمونه هفت تپه است) مساله به ساد ه­گی این است که تمام این صنایع و مراکز واگذار شده اگر در اختیار دولت هم می­بودند، نحوه ­ی عملکردشان بهتر از وضع کنونی نبود. محدود کردن سرمایه­ داری – حتا نوع نئولیبرالی آن – به مالکیت دولتی و خصوصی و دفاع از مالکیت دولتی زمانی – به طور نسبی – قابل دفاع است که دولت علاوه بر مداخله در بازار (دولت دخالت گر کینزی) در سطح گسترده­ یی به کارگران و زحمتکشان یارانه بپردازد. در غیر این صورت تمام امکانات اجتماعی اعم از صنعت و کشاورزی و خدمات می­ تواند در مالکیت دولت بورژوایی باشد ، اما بهای استفاده از آن ­ها تفاوتی با بازار آزاد نداشته باشد. یک نمونه واضح از این مدعا بهای بنزین است. در بحران اقتصادی ۲۰۰۸-۲۰۰۷ دولت امریکا ۷۰۰ میلیارد دلار به بازار آزاد تزریق کرد. این مبلغ کلان در اختیار بانک ­ها و صنایع ورشکسته قرار گرفت. یعنی بودجه ­ی دولتی به جیب بانکداران و صاحبان صنایع رفت که خود عامل اصلی ایجاد بحران بودند. در بحران کرونا نیز دولت ­های سرمایه­ داری اصلی از آمریکا تا چین و آلمان و فرانسه و ایتالیا و بریتانیا و کانادا و ژاپن و کره ضمن کاهش نرخ سود بانکی – حتا تا صفر –  مبالغ هنگفتی را برای تعدیل خسارات ناشی از شیوع کرونا و مهار اپیدمی اختصاص داده ­اند. به ترتیب ۲.۲ تریلیون دلار/ ۱۷۳ میلیارد دلار/۷۵۰ میلیارد یورو/ ۴۵ میلیارد یورو کومک به شرکت­ها و ۳۰۰ میلیارد دیگر/ ۴۰۰ میلیارد یورو / پرداخت ۸۰ درصد حقوق کارکنان خانه ­نشین تا حد ۲هزار و ۵۰۰ پوند در ماه/  ۱۸.۶ میلیارد دلار/ ۳۰.۲۷۲ میلیارد دلار/ ۳۹ میلیارد دلار. نکته ­ی اصلی اینجاست که چه میزان از این پول ­ها به صورت بسته­ های حمایتی – اعم از غذا و بیمه بیکاری تا پرداخت اجاره خانه و پول نقد ماهانه به عنوان جایگزین دستمزد – به مردم آسیب پذیر پرداخت می­ شود تا امکان در خانه ماندن و قرنطینه برای­شان مقدور شود. تعجب دیوید هاروی از فاجعه ­ی اپیدمی کووید ۱۹ در ایران به عنوان ناقض برداشت کلی و غلط او از ترم نامفهوم “کمتر نئولیبرال” را باید در عدم شناخت او از ساز و کارها و اولویت­ های دولت روحانی دانست. دولتی که ترجیح داده به جای سیاست قرنطینه و تحمل خسارت اقتصادی – روشی که در چین به نتیجه ­ی مطلوب رسیده – و پرداخت پول نقد کافی به کارگران و ارائه ­ی بسته­ های حمایتی به میلیون ­ها تن (۲۰ میلیون؟) مردم فقیر و درمانده و حاشیه نشین “رونق کسب و کار” را در اولویت قرار دهد!  بسته ­های ۲۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومانی به ۳ میلیون نفر چیزی است کمتر از هیچ!  چگونه می­شود در کشوری که به اذعان مدیران­ ارشدش نزدیک به ۲۰ میلیون حاشیه نشین و میلیون ­ها نفر زاغه نشین و بیکار به شکل جمعیت­ های متراکم از سر و کول هم بالا می روند، نام و نشان ۳ میلیون “فقیر خوشبخت” را از سبد بیرون کشید و یارانه ­ی ۲۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومانی پرداخت. یارانه­ یی که حداکثر یک سوم حداقل دستمزد ماهانه است. این مبلغ را در کشور “کمتر نئولیبرال” ایران مقایسه کنید با کشور “بیشتر نئولیبرال” انگلستان آن هم تحت حاکمیت حزب ضدکارگری محافظه­ کار! دولت “کمتر نئولیبرال” زمانی “بهتر” و “مفیدتر” از دولت “تمام نئولیبرال” است که بخش دولتی، خدمات اجتماعی را با همان کیفیت بخش خصوصی اما قیمتی بسیار کمتر به کارگران ارائه کند. تحلیل وضعیت اقتصادی چهار کشور اول مورد نظر هاروی موضوع بحث من نیست اما اگر کسی در ایران طی چهل سال گذشته یکی از مراکز دولتی را با چنین خصوصیاتی به نگارنده نشان داد، تعهد می­ دهم که برای همیشه این قلم را غلاف کنم! دولت را با توجه به ماهیت طبقاتی قدرت سیاسی حاکم ارزیابی و بررسی می­ کنند. دولت ­هایی که به ضرب و زور احزابی چون کارگزاران سازنده ­گی و جبه ه­ی مشارکت (رفسنجانی – خاتمی) و نیروهای امنیتی (احمدی نژاد و روحانی) به قدرت رسیده­ اند و برنامه ­های اقتصادی ­شان را از امثال پژویان و طبیبیان و نوبخت و نهاوندی گرفته­ اند، چگونه “کمتر نئولیبرال” هستند؟ من حتا در نقد دولت ۸ ساله ­ی میرحسین موسوی۸  به اعتبار آمار دولتی نشان دادم که ادعای مدافعان کینزی آن در خصوص دخالت دولت در بازار به نفع کارگران و زحمتکشان توهم پراکنی بیش نیست. متاسفانه سوسیالیست­ های شناخته شده – از پتراس تا هاروی – گاه در مورد دولت­ های ایران تحلیل­ هایی ارائه می­ دهند که با واقعیت جاری در جامعه منطبق نیست. سستی ترم “کمتر نئولیبرال” به اندازه ­ی “کمتر سرمایه­ دار” است! بگذریم.

۴. راهکار کینزی دیوید هاروی!

برای یک دوره ­ی طولانی و دست­کم از دوره ­ی سیاه مک کارتیسم واژه­ ی سوسیالیسم در امریکا از خطوط قرمز نهادهای پلیسی و امنیتی و اطلاعاتی و مطبوعاتی بوده است. بحران ۲۰۰۸ ناگهان تمام بنیادهای “سفت و سخت” وال استریت را “دود کرد و به هوا فرستاد” ، زیر آب ارزش­ زایی “سرمایه ­ی موهوم” (Fictitious Capital) را زد ، همه ­ی اقتصاددانان نئوکلاسیک و کینزی و راه سوم را به بازخوانی “کاپیتال ” – به ویژه مجلد سوم آن – فراخواند و “وال استریت را هم سوسیالیست” کرد! انفجار حباب ­های (bubbles) بازار بورس، بوی گند وام­ های موسوم به “ساب پرایم” (Subprime) ، شکست بازارها (Market Failures) گسست ساختارهای اقتصاد پول­ مدار (Monitarism)، بن بست سرمایه­ داری کازینو (Casino Capitalism) بحران دامنه دار انباشت سرمایه­ ی مالی، انباشت سهام (Accumulation Actionnarial) و انحلال نهایی افسانه­ ی مقررات زدایی (Deregulation) و پنچر شدن چرخ­ های اقتصاد ماده ­زدایی شده ( Dematerialized of Economy) همه و همه کار را به جایی رساند تا نه فقط فرانسیس فوکویاما ، نسبت به تز “شکست سوسیالیسم و پایان تاریخ و پیروزی لیبرال دموکراسی” – متعاقب فروپاشی شوروی – “توبه نامه” بنویسد، بلکه از همه مهم­ تر این که باراک اوباما با طرح بیمه ­های اجتماعی”سوسیالیست” شد و فردریک لوردون – در شماره­ ی اکتبر ۲۰۰۸ لوموند دیپلوماتیک – به نحو ریشخندآمیزی از “روزی که وال استریت سوسیالیست شد” خبر داد! اشاره کنایی او به دیدگاه ­های سناتور جیم بانینگ بود که دخالت دولت برای جلوگیری از سقوط بورس و رکود بازارِ اعتبار را “سوسیالیسم مالی” خوانده بود.۹

اکنون و دوازده سال پس از انکه کارخانه ­ی جهان (چین) به کومک سرمایه­ داری آمریکا و اروپا آمد و با مهربانی و عطوفت خاص “دنگ شیائوپینگی” دست “سگ­ های زنجیری امپریالیست” دیروز را گرفت و از مرداب بحران بیرون کشید، بار دیگر و این بار همه­ ی جهان سرمایه ­داری به اتفاق منجی “سخاوتمند” دیروز خود (کارخانه ­ی دنیا) وارد بحران دیگری شده­ اند که صدراعظم محافظه کار آلمان آن را مخرب ­تر از جنگ دوم جهانی می­ داند! این که بحران ناشی از کووید ۱۹ – به تعبیر نئوکلاسیک­ها – چون موتور تولید را خوابانده باید به عنوان یک “شوک در عرصه ­ی عرضه” ارزیابی شود و یا چون بخش عمده­ یی از مصرف – از جمله حمل و نقل هوایی، توریسم، ورزش و صنایع و خدمات وابسته­ اش ، ورزش ، جشنواره ­های فرهنگی و …- را به رکود کشیده است، باید در میدان کاهش تقاضا و مصرف بررسی شود ، بیرون از حوصله­ ی این مقاله است. مضاف به اینکه ارزیابی انتقادی پاندمی کووید۱۹ از منظر شوک تراپی برای “نجات دادن صنایع”- چنانکه در تحلیل سطحی نائومی کلاین (گفت و گو با مری سالیس) آمده- رونوشتی کهنه از یک مبحث کینزی دیگر است. افرادی مانند کلاین که شیفته دولت کینزی دخالت گر هستند فقط می توانند از “اهمال و سومدیریت و بحران فهم و درک ترامپ” انتقاد کنند و در نهایت در مواجهه با بسته ­های حمایتی دولت سکوت کنند. به هر حال نظریه­ ی “دکترین شوک و سرمایه ­داری فاجعه” برای تبیین یک برهه ­ی ویژه از ساز و کارهای درونی سرمایه­داری مناسب بوده و قابلیت تعمیم به همه­ ی بحران­ های کاپیتالیستی را ندارد! کما اینکه می بینیم کلاین در مصاحبه­ ی اخیر خود به جای تحلیل اقتصادی به میدان محدود اخلاقی و مدیریتی وارد می­شود و فقط به ترامپ تلنگر می زند. من شخصاً ترجیح می­ دهم بحران کووید ۱۹ را تحت عنوان “تهاجم وحشیانه­ ی سرمایه­ داری به طبیعت و محیط زیست و فاجعه­ ی غذا و بهداشت” قاب بگیرم. در این تهاجم همه ­ی غول­ های سرمایه­ داری همدست و سهیم هستند. از صنایع عظیم تا بازارهای خیسِ غذایی و وحشی خواری و شرکت­ های چینی که “ماسک” تولید می­ کنند و به فرانسه می­فروشند و پای پرواز مرعوب پیشنهاد نقدی دولت آمریکا می­ شوند و چه شرکای کابوی آمریکایی ­شان که از یک سو پیشنهاد “کومک ­های بشردوستانه ­ی پزشکی” به ایران می­ دهند و از سوی دیگر شریک تجاری خود (دولت کانادا) را از دریافت ماسک تحریم می­ کنند!۱۰ سرمایه ­داری تاکنون این درجه از توحش را رو نکرده بود. در میان این کشمکش­ های وحشیانه فقط دولت کوبا است که به آرمان ­های انسانی بنیان گذاران ­اش وفادار مانده و با وجود دهه ­ها تحریم از سوی همین “غرب وحشیِ وحشی” با ارسال پزشک و پرستار و دارو به یاری ایتالیا و سایر کشورهای کووید ۱۹ زده رفته است.

باری بحران کرونا – که در واقع بحران سرمایه ­داری نئولیبرال است – باز هم سوسیالیسم را به عنوان تنها آلترناتیو رهایی از نکبت ­های مکرر موجود پیش­ پای همه ­ی ما نهاده است. از زمان مانیفست و بحران­ های دهه ­ی چهل قرن نوزدهم تا کنون، سرمایه­ داری هرگز تا این حد در دفاع از جان مردم – حتا کارگزاران اصلی خود – ناتوان و پریشان نبوده است. دیوید هاروی برای تبیین بحران اقتصادی ناشی از پاندمی کووید ۱۹ به موضوع “مصرف گراییِ” ۷۰ تا ۸۰ درصدی در اقتصادهای سرمایه ­داری معاصر اشاره می­ کند و این رویه را به اهمیت یافتن “تحریک­ تقاضای موثر” پیوند می ­زند و سرمایه را به “طور فزاینده تقاضا – و نیاز – محور شده” ارزیابی می ­کند. روندی که کووید ۱۹ “سقوطی تمام عیار در دل این شکل از مصرف ­گرایی ، حتا در ثروتمندترین کشورها” ایجاد کرده است. به نظر هاروی:

“تنها چیزی که می­تواند آن را [فروریزی درونی شکل مارپیچی انباشت سرمایه­ ی بی حد و حصر] نجات دهد، دولتی است که از طریق تامین بودجه مصرف گرایی گسترده ­ی برآمده از هیچ را تشویق کند . چنین سیاستی نیازمند سوسیالیستی شدن تمام اقتصاد ایالات متحد آمریکا است بی آنکه سوسیالیسم خوانده شود.”

راهکار هاروی ناظر به همان مباحثی است که کینز در کتاب “نظریه ­ی عمومی اشتغال، بهره و پول” نیز مطرح کرده بود. نظریه ­ی “دولت مداخله ­گر” در تقابل نئولیبرالیسم بعد از بحران ۲۰۰۸ به نحو گسترده­ یی مورد توجه منتقدان عنان گسیخته­ گی “بازار آزاد” قرار گرفت. در آمریکا که “آزادی بازار” در شمار مقدسات بورژوازی است، این گونه سیاست­ های حمایتی دولت به سوسیالیسم یا “سوسیالیسم خزنده” تعبیر شده است. نماینده­ ی سیاسی چنین برنامه ­هایی از انتخابات سال ۲۰۱۶  تا کنون برنی سندرز است.

به نظر من – نه فقط به سبب پیشتازی جو بایدن در انتخاب رقیب ترامپ در حزب دموکرات – برنی سندرز در شرایط کنونی حتا اگر از پسِ بایدن هم بر بیاید ، شانس زیادی برای پیروزی بر ترامپ ندارد. شکست سنگین حزب کارگر انگلستان از محافظه کاران  – و حذف شدن جرمی کوربن از رهبری حزب – یک فاکت است. بیش و پیش از این ناکام ماندن سیریزا و دولت سیپراس در تقابل با تروئیکا در یونان با وجود بهره گیری از پشتیبانی ۶۳ درصد از  مردم فاکت مهم­تر دیگر است. مضاف به این که تمام دولت­ هایی که به نام سوسیالیسم در اروپا به قدرت رسیدند، از دولت­ های پاپاندرئو و سیپراس در یونان و زاپاترو در پرتغال  و اولاند در فرانسه همان سیاست­ های نئولیبرالی دستوری “برتون وودز” را پیشه کردند! در نتیجه حتا اگر سندرز – به فرض تقریباً محال – در آمریکا به قدرت برسد ، کمترین شانسی برای “سوسیالیستی شدن تمام اقتصاد” – به تعبیر هاروی – ندارد! هاروی به درست تاکید می­کند:

“اگر تنها سیاست موثر برنامه­ های سوسیالیستی است، آنگاه الیگارشی حاکم بی­ تردید به سوی پیشبرد سیاست ناسیونال سوسیالیسم حرکت خواهد کرد و نه سوسیالیسم مردم گرا. وظیفه ­ی سیاست ضد سرمایه­ داری جلوگیری از شکل ­بندی این حرکت است.”

 بی­ تردید بحران کووید۱۹ به عنوان یکی از تبعات جهانی شدن به رشد نحله­ های مختلف ناسیونالیستی و ناسیونال فاشیستی کومک خواهد کرد. بسیاری از شهروندان چین و سایر کشورهای آسیای شرقی در نقاط مختلف دنیا به هیات تروریست­ های خطرناک دیده می ­شوند. ساز خروج از اتحادیه­ ی اروپا از سوی احزاب ناسیونالیست فرانسه و ایتالیا و اسپانیا کوک شده است. تقابل با چنین پدیده­ هایی و تقویت همبستگی میان مردم زحمت­کش از اولویت­ های سیاست ضد سرمایه ­داری است. اما از این راهکار مهم که بگذریم ، واقعاً “سوسیالیسم مردم گرا” که هاروی پیشنهاد می­دهد یعنی چه؟ نگفته پیداست که منظور هاروی از “مردم” طیف وسیعی از طبقات فرودست است. جمع طبقه ­ی کارگر و گستره­ یی گسترده از خرده بورژوازی خاکسترنشین که نابرابری طبقاتی فزاینده آن ها را هر چه بیشتر به سمت کارگران رانده. هاروی از “سوسیالیسم کارگری” سخن نمی­ گوید. پولانزاس گفته بود “سوسیالیسم یا دموکراتیک است یا سوسیالیسم نیست.” می­ توان و باید – متاثر از مانیفست – در قالب همین جمله گفت:”سوسیالیسم یا کارگری است یا سوسیالیسم مارکس نیست.” امروز آلترناتیو سوسیالیستی و شیوه­ های گذار از سرمایه ­داری چیزی بیش از آموزه­ های نیمه ­ی دوم قرن نوزدهم به ما نمی ­آموزد. به اعتبار همین آموزه­ ها سوسیالیسم در ارتباط با تبدیل مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و مبادله، به مالکیت اشتراکی کل جامعه تبیین می ­شود. دولتی کردن وسایل تولید هنوز چیزی از سوسیالیسم نشان نمی ­دهد. مادامی که طبقه ­ی کارگر متحزب در قدرت سیاسی نباشد، هنوز “ملی سازی” و “دولتی کردن وسایل تولید” ربطی به سوسیالیسم ندارد. هر گونه گذار از سرمایه ­داری به سوسیالیسم منوط به این است که دولت طبقه­ ی کارگر از موضع برترین شکل اعمال اتوریتیه­ ی سیاسی دست به ریشه ببرد و کل بنیادهای دولت سرمایه­ داری و قوانین حاکم بر آن را از بیخ ساقط کند و “طرحی نو در اندازد.” نه در مقاله ­ی “سیاست ضد سرمایه ­داری در دوران کووید۱۹” و نه در سایر نوشته ­های هاروی با چنین برداشتی از سوسیالیسم مارکس مواجه نمی­شویم، چرا؟

هاروی مانند خیلی از سوسیالیست ­های دیگر بلشویک نیست! سوسیالیسم او نیز بلشویکی نیست. برای سال­ های طولانی بلشویک بودن، سرخ بودن و رادیکال بودن و کمونیست انقلابی و افراطی بودن را تداعی می کرد. مساله به ساده ­گی این است که هیچ درجه ­یی و هیچ شکلی از مارکسیسم آکادمی – که هاروی استاد و شارح آن است- قادر به تغییر جهان نیست! برای تغییر جهان ناگزیر باید به سمت پراتیک رفت و دانش مبارزه­ ی طبقاتی را از آکادمی بیرون کشید و به کارخانه و خیابان و جامعه تسری داد. کمونیسم پراتیک لنین مسلح به چنین تاکتیک ­هایی است. این کمونیسم یک بار و در سخت ­ترین برهه ­ی تاریخ با شکوه­ ترین انقلاب تمام دوران ­های تاریخی را به پیروزی رسانده و بی نظیرترین دستاوردهای انسانی را برای کارگران و زحمتکشان به ارمغان آورده است. به قول لوکاچ “لنینیسم یعنی بیان آفرینشگری تاریخی پرولتاریا و دفاع از آن. آنگاه که دوآلیته ­ی کمون – دولت در روزهای کمون پاریس در بعد از ظهر هگلی ۱۸۷۱ رخ داد و ۵۵ سال بعد در شامگاه هگلی انقلاب ۱۹۱۷در شورا پاسخ تاریخی خود را یافت؛ روش لنینی پاسخ راز تاریخی چگونه­ گی دولت کارگری را دریافت؛ تئوریزه کرد و در هیات همه­ ی قدرت به شوراها تمام قد به دفاع از آن برخاست… آنگاه که پرولتاریا گام در هستی برای خود نهد؛ آنگاه که پیله ­ی تاریخ از هم می درد؛ آنگاه که تاریخ دوباره بر در می­کوبد….لنینیسم را باز می یابد…” (بنگرید به: کارل هرتزینگر مقدمه بر کتاب “تاملی در وحدت و اندیشه­ ی لنین” اثر لوکاچ ترجمان ح شمس و ع میرقاسمی)

اگر هاروی کمی از تمرکز بر کاپیتال به سمت سه اثر دیگر مارکس  یعنی “ایدئولوژی آلمانی” و “تزهای فوئرباخ” و “فقر فلسفه” متمرکز شود آنگاه به جای “توضیح عمل توسط ایده به توضیح اساس و مبنای عقاید از طریق پراتیک” (ایدئولوژی آلمانی ۱۹۶۵/ ص ۵۰ چاپ لندن) سمت­گیری خواهد کرد!

واقعیت این است که هاروی نه مانند ژیژک اما کم و بیش به شیوه­ ی او حامی برنامه ­های برنی سندرز است. کمی رادیکال­تر. به نظر هاروی:

«تنها سیاست­گذاری ­های موفق و قابل عملیاتی شدن چه به لحاظ اقتصادی و چه سیاسی باید بسیار سوسیالیستی ­تر از هر چیزی باشند که احتمالا برنی سندرز پیشنهاد خواهد کرد و این برنامه ­های نجات باید با حمایت دونالد ترامپ و زیر سایه ­ی “دوباره به آمریکا عظمت خواهیم بخشید” به اجرا در بیایند!»

اشتباه نشود. هاروی این مولفه یا راهکار را “اوج طنز ماجرا” خوانده و پیش از طرح آن تاکید کرده:

” در جبهه ­ی اقتصادی واکنش­ ها به شیوه­ ی خروج از بحران سقوط [بازارها] در سال ­های ۲۰۰۸- ۲۰۰۷ شرطی شده است. این شیوه­ ها به معنای سیاست ­گذاری ­های پولی بسیارسخاوتمندانه مرکب از نجات مالی بانک ­ها و افزایش قابل توجه مصرف مولد به اعتبار توسعه ­ی کلان سرمایه­گذاری زیر ساختی در چین بوده است. سرمایه­ گذاری زیر ساختی در چین در مقیاس موردنظر تکرار شدنی نیست. بسته­ های نجات سرمایه در سال ۲۰۰۸ بر بانک­ ها متمرکز بود اما همچنین در عمل به ملی سازی جنرال موتورز انجامید. احتمالاً این نکته مهم است که سه شرکت بزرگ خودرو سازی دیترویت در مواجهه با نارضایتی کارگران و فروپاشی تقاضای بازار، دست کم به طور موقت در حال تعطیلی هستند. به این ترتیب اگر چین نتواند نقش خود در سال ۲۰۰۸-۲۰۰۷ را تکرار کند، مسوولیت خروج از بحران اقتصادی کنونی به عهده ­ی ایالات متحد خواهد بود و این­جا اوج طنز نهایی خوابیده است.”

“اوج طنز” از نظر هاروی تحمیل سیاست ­های شبه سوسیالیستی برنی سندرز به دولت ترامپ و اردوگاه جمهوری خواهان است. هاروی به یاد می ­آورد و یادآوری می­کند که همین جمهوری خواهان در بحران ۲۰۰۸-۲۰۰۷ “به شکل غیرمنطقی با [برنامه­ های] نجات مالی [دولت باراک اوباما] مخالفت کردند [و اینک که لاجرم به همان سیاست ­ها تمکین می­ کنند] یا باید حرف خود را پس بگیرند و یا در مقابل ترامپ بایستند”۹ ( [  ] از من است)

نخستین ملاحظه­ ی انتقادی به این بخش از مقاله ­ی  هاروی به پیشنهاد او در خصوص سیاست ­گذاری­های “سوسیالیستی ­تر” از برنامه ­های برنی سندرز مربوط می­ شود. ابتدا باید گفت که بی ­تردید پیروزی سندرز بر ترامپ به نفع جنبش کارگری سوسیالیستی در آمریکا و همه جای جهان است. هر درجه از سوسیال دموکراسی رفرمیستی سندرز باعث نمی­ شود که یک گام به پیش در راستای بهبود زنده­ گی طبقه­ ی کارگر آمریکا دست ­کم گرفته شود. علاوه بر این ­ها پیروزی سندرز می­ تواند جهان را از شرارت و تهدیدات فزاینده و سیاست­ های جنگ طلبانه­ ی دونالد ترامپ رها کند. انتخاب میان سندرز و ترامپ مطلقاً انتخاب میان “بد و بدتر” نیست. پیروزی سندرز می­ تواند شکاف­ های عمیقی در میان نخبه ­گان بورژوازی جهانی ایجاد کند و پایه­ های قطب اصلی سرمایه­ داری دنیا را به لرزه درآورد. بدون هیچ تردیدی پیروزی سندرز به نفع کارگران و زحمت­کشان بسیاری از کشورهای دیگر نیز خواهد بود. همان طور که پیروزی جرمی کوربن بر بوریس جانسون می­ توانست چنین باشد. همه­ ی این نکات بدیهی و روشن است. نکته­ ی نامفهوم اما کاربست ترم “سوسیالیستی تر” در ادبیات اقتصادی دیوید هاروی است. به راستی “سوسیالیستی ­تر” یعنی چه؟ اگر کسی بر همین سبک و سیاق مثلاً بنویسد “سرمایه­ داری تر”  آنگاه ما چگونه مساله را در ذهن خود حل کنیم؟ پیداست که هاروی ضمن حمایت از سندرز خواسته بگوید برنامه­ های او به اندازه­ ی کافی رادیکال نیست و اگر فرد یا جریانی می ­خواهد “از نظر اقتصادی سیاسی بر بحران کرونا فائق آید” باید روش­ های رادیکال­ تری از طرح و برنامه ­های سندرز در پیش بگیرد و از آنجا که اتخاذ این سیاست­ ها و اجرای آنها باید در چارچوب دولت ترامپ انجام شود به یک طنز درست و حسابی مانسته است. دولتی که در منتها الیه راست سیاست و اقتصاد ایستاده است به دستور کووید ۱۹ ناگزیر به اجرای سیاست ­های “سوسیالیستی” است. این از خصوصیات دوران کرونا است که گنگ­ های دونالد ترامپ را به چنان مخمصه­ یی می­ کشد که مجبور می­ شوند از دولت باراک اوباما – در مواجهه با بحران ۲۰۰۸ – نیز “سوسیالیستی­ تر” عمل کند. هاروی می ­داند که سندرز شانس چندانی برای عبور از بایدن و پیروزی بر ترامپ ندارد. به همین دلیل نیز لبخند زنان ماجرایی را تماشا می­کند که شکل­ بندی ابعاد پیچیده ­ی آن فقط از پدیده­ ی هولناکی به نام کووید ۱۹ ساخته است.

اکنون که در جنگ با کرونا “کارخانه ­ی جهان” جز تولید ماسک کار دیگری از دستش ساخته نیست و امریکا به نحو عجیبی تنها مانده است و به نظر می ­رسد دست ­کم در شهر نیویورک از ده ­ها هزار کشته، پشته تشکیل شود، دولت آمریکا در حساس ترین برهه ­ی تاریخی خود پس از جنگ جهانی دوم قرار گرفته است. کووید ۱۹ فقط المپیک توکیو و فوتبال جام ملت ­های اروپا و لیگ ­های ورزشی پر درآمد همه ­ی کشورها و جشنواره­ های فرهنگی را تعطیل نکرده است. بعید به نظر می­رسد که ویروس به گردهمایی ­های انتخاباتی آمریکا اجازه دهد تا زمان نهایی گزینش رییس جمهوری جدید (۳ نوامبر ۲۰۲۰ / ۱۳ آبان ۱۳۹۹) بدون تلو تلو خوردن به راه همیشه ­گی خود ادامه دهند. در حدود هفت ماه پیش از نبرد سرنوشت در یکی از مهم­ ترین انتخابات ایالات متحد، کمتر کسی را می ­توان یافت که جز راه­ رهایی از چنگال کشنده­ ی کووید ۱۹ به چیز دیگری فکر کند.

بی­ تردید هیچ یک از سناتورهای دو حزب دموکرات و جمهوری ­خواه با سیاست ­های مالی دولت ترامپ – که نتیجه ­ی تحمیل ویروس است – مخالفت نخواهند کرد. رییس جمهوری آمریکا از ۱۳ مارس (۲۳ اسفند ۱۳۹۸) و در شرایطی که فقط هزار نفر به ویروس کووید ۱۹ مبتلا شده و چهل نفر مرده بودند، “وضعیت اضطراری ملی” اعلام کرد. او که قبلاً مانند همه­ ی اظهارنظرهای شتابزده و بعضاً کلنگی خود به درجه ­ی خطرناکی ویروس خندیده و آن را چیزی در حد یک سرماخورده ­گی معمولی دانسته بود، حالا با سخت ­ترین بحران گریبان گیر آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی مواجه شده است. خروج آمریکا از این بحران بدون بر جای گذاشتن ده ­ها هزار کشته و میلیاردها دلار خسارت و فرو رفت در گرداب احتمالی شورش­ های اجتماعی محتمل نیست. ترامپ خود به کشتاری در حدود صد هزار نفر راضی است و شکل بدبینانه ­ی آن را تا یک میلیون نفر نیز تخمین زده! این حد فاجعه آمیز از کشتار خم به ابروی سرمایه­ داری آمریکا نخواهد آورد. اکنون دغدغه ­ی اصلی هیات حاکمه ­ی آمریکا – و رقیب دموکرات­شان – این است که کارزارهای انتخاباتی را چگونه برگزار کنند.

آیا کووید ۱۹ می­ تواند برای اولین بار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را – موقتاً – لغو کند و یا به تاخیر بیاندازد؟

۵. نقش دوگانه ­ی ویروس ، قتل انسان­ ها – نجات محیط زیست؟

کووید ۱۹ از یک سو انسان ­ها را می ­کُشد و از سوی دیگر “طبیعت بی­ جان” و محیط زیست آلوده را احیا می ­کند! نقش دوم ویروس، هاروی را به وجد آورده است. او از اینکه برای مدتی نامعلوم شر توریست ­های مزاحم از کانال ­های آبی ونیز کم شده خرسند است! پروفسور پس از طرح این نکته که ممکن است یورش ویروس جدید کرونا تا یک سال دوام آورد و هر چقدر این برهه طولانی ­تر شود، روند کاهش ارزش از جمله نیروی کار سرعت خواهد یافت و در صورت عدم مداخله ­ی دولت در تقابل با منافع نئولیبرالی ، سطح بیکاری به اندازه ­ی بحران دهه ­ی ۱۹۳۰ خواهد رسید، به نتایج بلافصل و متعدد کرونا برای اقتصاد و زنده ­گی روزمره­ ی اجتماعی اشاره می ­کند. از نظر او تمام عملکردهای ویروس بد نیستند! یکی از همین “خوب”ها کشیدن ترمز مصرف­ گراییِ تا حد جنون است. به نظر هاروی:

“مصرف­گرایی معاصر به اندازه ­یی افراطی شده که این وصف مارکس به آن نزدیک است: مصرف مازاد و جنون مصرف که به نوبت خود موید سقوط حیرت انگیز و هیولاوار کل سیستم است.”

این تبیین مارکس از مصرف گرایی که در مناسب ­ترین جای مقاله از زبان هاروی مطرح می­شود، به شکل مناسب­ تری به یک هشدار محیط زیستی پیوند می­خورد:

“بی مبالاتی در مصرف مازاد، نقش به سزایی در تخریب محیط زیست داشته است. لغو پروازها و کاهش ریشه­ ی حمل و نقل پیامدهای مثبتی در ارتباط با انتشار گازهای گلخانه­ یی به همراه آورده است. کیفیت هوا در ووهان و بسیاری از شهرهای آمریکا بهتر شده است. اماکن ویژه ­ی اکوتوریسم فرصتی برای بهبود از لگدمال شدن­ ها خواهد داشت. قوها به کانال­ های ونیز بازگشته ­اند. هر اندازه که گرایش بی­ محابا به مصرف مازاد، مهار شود مزایای بلند مدتی در پی خواهد داشت. کاهش مرگ و میر در کوه اورست می­ تواند چیز خوبی باشد…”

تردیدی نیست که محدود شدن پروازها و کاهش سفرهای درون و بیرون شهری و سطح معینی از تعطیلی مراکز تولید صنعتی و خدماتی، از انتشار گارهای آلاینده ­ی محیط زیست کاسته است. به اعتبار یک تصویر بسیار زیبا “نمایان شدن رشته کوه هیمالیا از فاصله­ ی ۲۳۰ کیلومتری برای اولین بار از زمان جنگ جهانی دوم به خاطر کاهش آلوده­ گی هوا یکی دیگر از عواقب شیوع کرونا !” تلقی تواند شد. کاهش ۴۰ درصدی استفاده از زغال سنگ در شش نیروگاه بزرگ چین به کاهش ۲۵ درصدی سطح آلاینده­ ها در آغاز سال ۲۰۲۰ انجامید. “وزارت زیست شناسی و محیط زیست” چین گزارشی ارائه داده که طی آن تعداد روزهای با کیفیت هوای خوب در ۳۳۷ شهر این کشور نسبت به سال گذشته ۱۱.۴ درصد افزایش یافته است. در ماه فوریه ۲۰۲۰ میانگین تعداد “روزهای هوای خوب” به ۲۱.۵ درصد صعود کرده. “تصاویر ماهواره­ یی نشان می­ دهد انتشار گاز دی اکسید نیتروژن در آسمان مناطق شمالی ایتالیا در حال محو شدن است!”

چینی­ ها بزرگ­ترین تولید کننده و مصرف کننده زغال سنگ در جهان به شمار می­روند. در سال ۲۰۱۸ مصرف زغال سنگ ۵۹ درصد از انرژی مورد نیاز چین را – اعم از صنایع، نیروگاه ­ها، منبع سوخت و گرما در مناطق روستایی – تامین کرده است. نیروگاه ­های بزرگ زغال سنگ چین طی سوم ماه فوریه تا ابتدای مارس ۲۰۲۰ در قیاس با سال گذشته ۳۶ درصد کاهش مصرف داشته­ اند. همه ­ی این دستاوردها را می­ توان به حساب “خشم طبیعت” نوشت که با دستان ظاهراً نامریی کووید ۱۹ به مصرف­گرایی افراطیِ فرهنگ سرمایه ­داری اعلان جنگ داده است.

با تمام این­ها تجربه­ ی نخستین روز شل شدن “فاصله گذاری اجتماعی” یا قرنطینه ­ی مشروط در تهران نشان داد که این وضع چندان پایدار نخواهد بود. امکانات و ملزومات دورکاری در غالب نقاط جهان بسیار محدود است. ته کشیدن بسته­ های حمایتی یا ناچیز بودن یارانه­ ها در کشوری که از کاهش شدید بهای نفت ضربه خورده و دچار کسری بودجه شده­ ، پایه ­های چوبی توصیه ­ی بهداشتی “در خانه بمانیم و کرونا را شکست بدهیم” شکسته و گرسنه ­گان را با عطش بیشتری به خیابان کشیده است.

گفته شده به ازای هر ماه قرنطینه ­ی جدی به میزان دو درصد از رشد اقتصاد کاسته می­شود. دولت­های نئولیبرال ترجیح می­دهند از طریق مصونیت موسوم به “گله­ یی” (Herd Immunity) بند و بساط ویروس را جمع کنند و تسلیم رکود بیشتر و تعطیلی کسب و کار نشوند.

مهم­ تر از همه ­ی این مولفه ­ها به ساده ­گی می­ توان گفت که حتا اگر قرنطینه ­ی جهانی، تمام شهرهای بزرگ – از نیویورک تا شانگهای – را جولانگاه صاحبان اصلی آن ها (شیر و پلنگ و دلفین تا قناری و طوطی) کند، این وضعیت، سخت کوتاه خواهد بود!

سرمایه­ داری از پس کووید ۱۹ برخواهد آمد و با ولع بیشتری محیط زیست را تخریب خواهد کرد و قوهای ونیز را نیز به ضیافت شام و شامپاین خواهد فرستاد. سفرهای هوایی (۱۱ درصد آلاینده) و زمینی (۷۲ درصد آلاینده) با آز و تمنای فزونتر پی گرفته خواهد شد. به تلافی مدتی در خانه ماندن، حرص سفر به بهانه ­های مختلف از جمله ملاقات خانواده و دوستان و بهره­ گیری از مرخصی و رفع کسالت ­های قرنطینه تشدید خواهد شد. مساله اساسی این است که “فواید” نقش دوم کووید ۱۹ در راستای کومک به تنفس طبیعت و بازیابی سلامت محیط زیست شکننده است. ماهیت کرونا ویروس – به سبب کشتار انسان ­ها و به ویژه انسان ­های ضعیف و گرسنه و از کار افتاده و پیر و بی ­دفاع – به شدت شریرانه است. کووید ۱۹ یک تهدید جدی برای هستی تهی دستان است. “دستاورد” چنین پدیده­ ی شومی نمی­ تواند به عنوان یک رویه ­ی مثبت فرهنگی در رفتارهای اجتماعی تثبیت شود. پیشگیری از مصرف افراطی و استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی و دوچرخه به جای خودروهای شخصی، با چنگ و دندانِ کووید ۱۹ به فرجام نخواهد رسید. محیط زیست سالم و جلوگیری از تولید و مصرف جنون­ آمیز مستلزم اجرایی و نهادینه شدن “تولید آگاهانه برای نیازها” است. چنین رویه­ یی فقط در قالب یک اقتصاد سوسیالیستی ممکن است.

بعد از تحریر!

من در جاهای مختلف – از جمله فیس­بوک و توئیتر- نوشتم که قصد داریم با تمام توان بر محور تاثیر ویروس کووید۱۹ بر اقتصاد سیاسی سرمایه­ داری مجموعه­ یی از مقالات معتبر را ترجمه و در قالب یک کتاب کاغذی چاپ کنیم. بدیهی است جهت­ گیری اصلی این مقالات ضد سرمایه­ داری خواهد بود. مضاف به اینکه مقالات از منتقدان شناخته شده­ یی است که طی دو ماه گذشته وارد این موضوع مهم و حیاتی شده ­اند و نقد و نظرشان برای چپ سوسیالیست ایران مفید خواهد بود. ضمن سپاس مجدد از همه ­ی رفقایی که تاکنون به ما مشاوره داده­ و ضعف ­های ما را گوشزد کرده­ اند، انتظار داریم کماکان ما را در جریان ارزیابی­ های خود بگذارند و در صورت تمایل مقالات خود را – اعم از ترجمه یا تالیف- در اختیار ما قرار دهند. مقاله به نام نویسنده یا مترجم درج و منتشر خواهد شد.

اگر فرصتی دست دهد و به قول حافظ “گر بود عمر و به میخانه روم بار دگر” بخش سوم این سلسله مقالات را با نقد و ارزیابی تحلیل آگامبن ادامه خواهم داد.

۲۰ فروردین ۱۳۹۹ ۸ آپریل ۲۰۲۰

محمد قراگوزلو
[email protected]

پی­ نوشت­ها:

  1. مقاله ­ی ارزشمند دیوید هاروی تحت عنوان “سیاست ضد سرمایه­ داری در دوران کووید ۱۹” منتشر شده است. بنگرید به:  https://jacobinmag.com/2020/03/david-harvey-coronavirus-political-economy-disruptions
  2. در زمینه­ ی ارتباط تئوری و پراتیک بنگرید به کتاب “بحران، نقد اقتصاد سیاسی نئولیبرال” از نگارنده، صص: ۱۴۴-۱۳۸
  3. در زمینه­ ی “امکان فروپاشی سرمایه ­داری” ن. ک به کتابی تحت همین عنوان از نویسنده و مصاحبه­ یی مبسوط با تلویزیون برابری: https://www.youtube.com/watch?v=1BZar8WA-cQ
  4. ن.ک به مقاله ­ی “ویروس کرونا و نئولیبرالیسم” از نوام چامسکی ، برگردان: ن. نوری زاده: برای اطلاع (مشاهده) از اصل این مطلب (مصاحبه) و حاشیه­ ی آن (مقدمه­ ی کارل کارلسون و یک مصاحبه­ ی دیگر از چامسکی) بنگرید به:

Chomsky on Coronavirus : Why Neoliberalism and Big Pharma can’t Respond

در گفت و گو با “Democracy in Europe Movement 2025” چامسکی به بحران کرونا همچون تهدیداتی از قبیل “تغییرات آب و هوایی” و “تهدیدات هسته­ یی” می ­نگرد و به نحوی طعنه آمیز و کنایی به گزارش­ هایی از عملکرد دولت کوبا اشاره می ­کند که علارغم تحمل رنج­ های چند دهه تحریم از سوی غرب در حال فرستادن پزشک و پرستار به منظور کومک به کشورهای اروپایی در جنگ با کرونا ویروس است. در ادامه چامسکی با اشاره به بحران اقتصادی یونان و عدم همیاری دولت آلمان – به عنوان غول اقتصادی اروپا – برای نجات یونان تصریح می­کند “چگونه است که آلمان نمی ­تواند به یونان کومک کند اما کوبا می­تواند به کشورهای اروپایی یاری رساند.” بنگرید به: https://www.youtube.com/watch?v=t-N3In2rLI4

https://www.aljazeera.com/news/2020/04/noam-chomsky-coronavirus-pandemic-prevented-200403113823259.html

  • در این زمینه بنگرید به کتاب : “مزد، بها، سود” مارکس ، نیز کتاب : “کیفرخواست دستمزد” از همین نویسنده محمد قراگوزلو(۱۳۹۸) کیفرخواست دستمزد، تهران: انتشارات ساتراپ
  • بنگرید به مطلب “دویچه وله فارسی” که صحبت­های لیلاز را از روزنامه­ی “همشهری” نقل کرده :

در این یادداشت (کرونا و سقوط بهای نفت ایران را به سوی ورشکستگی سوق می­دهد) به کسر بودجه­ی دولت ایران اشاره شده: “بودجه­ی سال ۹۹ بر اساس فروش یک میلیون بشکه نفت به قیمت ۵۰ دلار در نظر گرفته شده است. قیمت فعلی نفت خام برنت تا ۲۵ دلار در هر بشکه داد و ستد می­شود و قیمت نفت سنگین ایران در سبد نفتی اوپک به زیر ۱۵ دلار سقوط کرده است. بنابراین ایران مجبور است روزانه سه میلیون بشکه نفت خام به قیمت ۱۵ دلار بفروشد اما تحقق این امر با توجه به تحریم­های آمریکا غیر ممکن به نظر می­رسد . در نتیجه بودجه ­ی کشور با کسری مواجه شده است.”

  • کتاب دیوید هاروی تحت عنوان “نئولیبرالیسم، تاریخچه ­ی مختصر” از منابع معتبر در این زمینه است. برگردان محمود عبدالله زاده، تهران: اختران
  • بنگرید به مقاله: “اقتصاد بازاری موسوی”http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=33319
  • بنگرید به مقاله ­یی از همین قلم تحت عنوان “چگونه وال استریت از پا در آمد” (۱۳۷۸ – مجله­ ی اطلاعات سیاسی اقتصادی)
  • جنگ ماسک ­ها متعاقب سرقت ماسک­ های سفارشی فرانسه از سوی آمریکا در پای پله ­کان هواپیمای چینی، به تمام دولت­ های اروپایی تسری یافته. یک مقام دولت محلی برلین آلمان مدعی شد با دستور دونالد ترامپ به شرکت ۳ ام تولید کننده ماسک­ های تنفسی، ۲۰۰ هزار ماسک سفارش پلیس برلین در بانکوک، پیش از بارگیری به سوی آلمان متوقف و به سوی آمریکا تغییر مسیر داده است. مقام المانی (آقای گیزل) “کج کردن مسیر ماسک ­ها از برلین به سوی آمریکا را مصداق دزدی دریایی مدرن دانسته است!” یک مقام محلی فرانسوی (والری پرسی فرماندار ناحیه ایل دو فرانس) گفته “آمریکایی­ ها روی دست او بلند شده و ماسک ­های مورد نظر وی را به سه برابر قیمت خریده­ اند.” این آمریکایی ­ها نیستند که در جنگ ماسک به دزدی دریایی متهم می­شوند. مجله ­ی لکسپرس فرانسه از ضبط میلیون­ ها ماسک متعلق به یک شرکت سوئدی به مقصد ایتالیا و اسپانیا در شهر لیون خبر داد. این محموله شامل ۴ میلیون ماسک بود که شرکت سوئدی از چین سفارش داده بود. چینی ­ها که برای مدت دست­کم دو ماه بخش مهمی از تولید و صادرات خود را از دست داده بودند ، حالا مثل لاشه­ خواران از قِبَل بحران کرونا و فروش ماسک­ های ارزان قیمت سود می­ برند. هر آدم ساده لوحی می ­داند که تولید پیشرفته­ ترین ماسک (N95) برای طرفین “دزدی دریایی” یعنی غول ­های صنعتی جهان از آمریکا و فرانسه و آلمان گرفته تا سوئد مثل آب خوردن است. تولید ماسک و کیت ­های آزمایشی و دستگاه­ های تنفسی برای صنایعی که به راحتی بمب اتم و موشک و کادیلاک و بنز و لامبورگینی تولید می ­کنند کار بسیار آسانی است. اما وقتی که نیروی کار ارزان چینی آن هم بعد از ماه ­ها رکود و بیکاری آماده است تا پلشت­ترین شکل بورژوازی اتوریتین­ زیر پرچم دروغین “حزب کمونیست” تسمه از گُرده ­اش بکشد و با کمترین مزد بیشترین کالا را به تولید انبوه برساند، دلیلی ندارد که سرمایه ­داری آمریکا و اروپا صنایع خود را به تولید ماسک گران قیمت اختصاص دهد. جنگ ماسک را فقط در قالب خرید و فروش نیروی کار ارزان کارگر چینی باید دید!

اين مطلب را به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=25457 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نوید آذر
نوید آذر
4 سال قبل

من از اساس با دیوید هاروی و اصطلاح نئولیبرالیسم و نولیبرالیسم مخالفم و کاربرد این ترم را برای نقد سرمایه داری درست نمی دانم . با اینحال مقاله هاروی را هم در سایت ایشان خواندم و هم نگاهی به ترجمه آن در سایت “نقد اقتصاد سیاسی” انداختم. به نظر من این ترجمه بسیار ناقص و پر از اشتباهات فنی است. مدیر محترم سایت به خودشان زحمت نداده متن ترجمه شده را با متن اصلی مندرج در سایت هاروی تطبیق دهد و بر داشته همینطور آن را منتشر کرده. من به دو نمونه اشاره می کنم تا معلوم شد کامنت مدیر یا مسئول سایت خیلی حق به جانب است. مثلا در این ترجمه آمده:
” آثار محلی این اتفاق حتما اهمیت دارد و با در نظر گرفتن این که ووهان مرکز تولید ویروس بوده است…..”
اما ترجمه صحیح (قابل توجه سایت نقد اقتصاد سیاسی):
” بی گمان تاثیرات محلی قابل ملاحظه است و با توجه به اینکه ووهان مرکز تولیدی مهمی بوده است…”
سایت نقد ا س بدون توجه به این موضوع مهم شهر ووهان را از یک مرکز مهم تولیدی به یک مرکز مهم تولید ویروس تغییر داده. اشتباه مترجم ممکن است ناشی از شتابزدگی باشد اما پر ادعایی سایت چه؟
نقد اقتصاد سیاسی ادعا می کند که هاروی یک عبارت را به مقاله خود اضافه کرده . بله اضافه کرده اما شما چرا در ترجمه این سطر را دو بار آورده اید.
“اگر تنها سیاستی که موثر خواهد بود بود….”
دو بار در ترجمه مندرج در سایت نقد اقتصاد سیاسی نقل شده و این نشان می دهد که کمترین دقتی در ترجمه انجام نشده. توجه کنید عبارت یک بار در انتهای مقاله آمده. چنان که مدیر سایت آن را مصادره فرموده و یک بار هم قبل از عبارت “واکنش ها در جبهه اقتصادی….”
****
یک نکته را هم دوست دارم اضافه کنم. به جای مچگیری و غر و لند و درخواست “حق تالیف” و کپی رایت و برخورد خصمانه می توان این نکات را اگر هم درست باشد به شکلی رفیقانه حل کرد. اینگونه بلند بلند داد زدن برازنده کمونیست ها نیست.
نقد دیوید هاروی را خیلی دوست داشتم و بسیار شادمانم که آقای قراگوزلو که در کتاب “بحران” خود کلی به دیوید هاروی ارجاع داده حالا با این درجه رادیکالیسم از نوشته های رفرمیستی این پروفسور رد شده
با تشکر
نوید

سایت نقد اقتصاد سیاسی
سایت نقد اقتصاد سیاسی
4 سال قبل

بنا به رعایت حقوق معنوی پدیدآورندگان آثار ناگزیر از تذکر حاضر شدیم.
نویسنده‌ی مقاله‌ی بالا در پی‌نوشت‌ شماره یک مقاله به نسخه‌ی انگلیسی مقاله‌ی دیوید هاروی در سایت ژاکوبن ارجاع داده و لینک آن را منتشر کرده است. چنان که اطلاع دارید ترجمه‌ی فارسی این مقاله قبلاً در سایت نقد اقتصاد سیاسی منتشر شده بود و اتفاقاً همین ترجمه نیز در سایت اخبار روز هم بازنشر شد. ایشان در مقاله‌ی خود بنا به دلایل کاملاً روشنی از ترجمه‌ی فارسی منتشرشده در سایت نقد اقتصاد سیاسی استفاده کرده نه متن انگلیسی منتشرشده در سایت ژاکوبن که به آن ارجاع داده‌اند. برای مثال، به این موارد توجه بفرمایید:
۱. در متن منتشرشده در سایت ژاکوبن این جمله که چندین بار در مقاله مورداستناد آقای قراگوزلو قرار گرفته اصلاً موجود نیست: « اگر تنها سیاستی که مؤثر خواهد بود سیاست سوسیالیستی است، آن‌گاه الیگارشی حاکم بی‌تردید در راستای تحقق ناسیونال‌سوسیالیسم حرکت می‌کند، نه سوسیالیسم مردم‌گرا. وظیفه‌ی سیاست ضدسرمایه‌داری جلوگیری از وقوع این رخداد است.» این جمله‌ در مطلب منتشرشده در سایت ژاکوبن موجود نیست و در ترجمه‌ی فارسی مقاله برمبنای متن بازنگری شده دیوید هاروی توسط خودش در سایت خودش به انتهای مقاله افزوده شده است.
۲. در جای دیگری از مقاله‌شان ایشان در اشاره به «نظرات ارزشمند دیوید هاروی» به نظام تولید عنان‌گسخته‌ی مواد غذایی (استفاده‌ی فراوان از آنتی بیوتیک روی حیوانات)… اشاره دارد. این بخش نیز اصلاً در متن انگلیسی مقاله‌ی هاروی نیست و افزوده‌ی خود ما به متن ترجمه شده است. با این توضیح که با توجه به این که جمله‌ی هاروی ممکن است به لحاظ مفهومی برای خواننده‌ی فارسی زبان دشوار باشد ما در داخل گیومه آن را به متن اضافه کرده‌ایم.
از آن‌جا که رعایت حقوق معنوی پدیدآورندگان آثار یکی از اصول اولیه‌ی هرگونه فعالیت رسانه‌ای است، خواهشمندیم موضوع فوق روشن گردد.
با احترام و سپاس

مراد ظهرابی
مراد ظهرابی
4 سال قبل

با سلام و خشنودی فراوان از حضور شما در میان م.ل. ملی- جهانی

به عنوان فردی از م.ل. های شهرستانی نسل انقلاب، دیر هنگام با ادبیات شما از طریق *تاریخ تلخ* مواجه شدم. که خود این کتاب، سبب بازنگری برخی ازرفقا، به خود، در این جوامع محلی شد.
متاسفانه دسترسی به تمام آثارتان در اهواز کمی مشکل بود(پیش از کرونا)
فعلا در تلاش هستم تا از طریق چاپ – پرینت عادی، از طریق اینترنت، از آنها استفاده نماییم.

علیرغم همه ی بن بست های موجود در کشور، این شادمانی را باید اعلام کنم که:

ما بر خلاف همه ی جانباختگان راه آزادی و عدالت اجتماعی کشور، از مشروطیت تا مقطع انقلاب ۵۷، که نتوانستند مبارزه با دو استبداد سیاسی- دینی را تجربه نمایند، شاهد فروریزی اندیشه ی تقدیر گرا، در روان اجتماعی زحمتکشان و آزادی خواهان هستیم. لذا دسترسی به آثار شما و سایر رفقا صادق م.ل. کمک ارزشمندی در حضور عملی ما، در جنبش بازسازی شده ی م.ل. در کشور دارد.
با سپاس

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x