شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

گردش سرمایه و بیماری کووید ۱۹-بخش دوم،مانتلی ریویو. ترجمه: ا.مانا

علت کووید ۱۹ و عوامل بيماری زای مشابه فقط موضوع یک عامل عفونی معین یا دورهٔ بالینی آن نبوده و ریشه در زمینهٔ روابط زیست محیطی دارد که سرمایه و دیگر عوامل ساختاری به منافع خود گره زده اند. گونه های متنوع پاتوژنها، نمایندهٔ گونه های مختلف با میزبانانِ گوناگون، شیوه های انتقال، دوره های بالینی، و نتایج اپیدمیولوژیکی، همهٔ نشانه هایی که ما را با چشمان متحیر به دنبالِ هر شیوع مجددی به سراغِ موتورهای جستجو روانه می دارند، نمود بخش ها و راههای مختلف در حواشی همان جریانات استفاده از زمین و انباشت ارزش می باشند
نیویورک

این مقاله در شمارهٔ ماه می مانتلی ریویو به عنوان «مرور ماهانه» منتشر خواهد شد. نسخهٔ چاپ شده با تاریخ ۲۷ مارس انتشار خواهد یافت. انتشار زود هنگام آن (بیش از یکماه قبل از تاریخ مقرر) تا کنون سابقه نداشته و گواه وضعیت اظطراری جاری است. انتظار داریم که به هنگام انتشار نهایی در اول ماه می  بروز رسانی هایی در آن صورت پذیرد. دبیران مانتلی ریویو

راه برون رفت، چیزی کمتر از آفریدنِ جهانی نوین نیست و یا شاید بهتر که گفته شود راه برون رفت بیشتر در امتداد مسیر بازگشت به ضروریات زیستن بر این کرهٔ خاکی است

دخالت

به جای این اقدامات چکار باید کرد؟ قبل از هر چیز نیاز داریم دریابیم که در پاسخ به وضعیتی اضطراری به روش صحیح، ما با هر دو جنبهٔ نیاز و خطر درگیریم.

نیاز داریم که بیمارستانها را همانند اسپانیا ملی نماییم. و به مانند سِنِگال تعداد و زمان اعلام نتایج تست ها را بهبود بخشیم. نیاز داریم شرکتهای دارویی را ملی نماییم. باید که حداکثر حفاظت و حمایت از کادر پزشکی – درمانی را مقرر داریم تا از فرسوده شدن آنان جلوگیری نماییم. باید حق تعمیر ونتیلاتورها و دیگر دستگاههای پزشکی را برقرار نماییم. نیازمندیم که تولید انبوه کوکتل های ضد ویروس چون Remdesivir و داروی قدیمی ضد مالاریای کلروکواین Chloroquine (و هر داروی دیگری که ممکن است اثر بخش بنظر آید) را سازمان دهیم در حالی که آزمایشات کلینیکی برای اطمینان از اثربخشی آنها را ورای استفاده های آزمایشگاهی به انجام می رسانیم. یک سیستم برنامه ریزی لازم است که شرکتها را وادار به تولید ونتیلاتور و وسایل حفاظت شخصی ضروری برای کادر پزشکی – درمانی نموده و اولویت توزیع این امکانات را بر مبنای بیشترین نیازها سازمان دهیم.

باید یک شرکت بزرگ پاسخگویی به پندمیک ها را بنیان گذاریم تا نیروی کار لازم – از کادر تحقیقات تا مراقبت های پزشکی را که این ویروس (وانواع دیگر آن در آینده) به ما تحمیل می کند تأمین نماید، بار آوار شده بر دوشِ سیستم را با تعداد تخت های بیمارستانی، کارمندان و دستگاههای لازم به گونه ای هماهنگ نماید که نواقص موجود برای مقابله با بیماری مرتفع گردد. به عبارتی دیگر نمی توان با ایدهٔ کنونی کنار آمدن با حملات کرونا موافق بود در حالی که می دانیم متعاقباً باید اقدام به ردیابی تماس ها و ایزوله کردنِ بیماران برای کاهش شمار آنان به کمتر از حد معینی نمود. باید کارکنان لازم را استخدام کرد تا این ویروس را خانه به خانه تعقیب نموده و آنان را به وسایل حفاظتی لازم چون ماسک کافی مجهز کنیم. در ادامهٔ راه، لازم است اجتماعی را که حول محور سلب مالکیت سازمان یافته ( از مالکان گرفته تا تحریم های دیگر کشورها) معلق نماییم، به گونه ای که مردم بتوانند از بیماری، و همچنین از راه های درمان آن،  جان سالم بدر برند.

گرچه تا چنین برنامه ای بتواند عملی گردد، جماعات بزرگی بطور عمده به حال خود رها خواهند شد. حتی در حالی که با پیروی از سنت های از دست رفتهٔ سازماندهی طبقه کار که ۱۵۰ سال پیش جاری بود لازم است به حکومت های سرسخت فشار آورد، مردم عادی که قادرند باید به گروههای کمک رسان در حال ظهور و بریگادهای محلی بپیوندند. کارمندان حرفه ای سلامت عمومی که می توانند از طریق اتحادیه ها تأمین گردند باید این گروهها را تعلیم دهند تا با مهربانی از شیوع ویروس ممانعت نمایند.

اصرار بر درنظر داشتن ریشه های ساختاری این ویروس در برنامه ریزی اضطراری، کلیدی را در اختیار ما می گذارد که هر گام آتی را به وسیله ای در خدمت حمایت از مردم، ارجح بر سود و منافع،  تبدیل نماییم.

یکی از خطراتِ متعدد، عادی سازی امور غیرعقلایی است که هم اکنون در جریان است (برگرفته از نام یک شرکت ریسک سرمایه گذاری و با اشاره به صفات اختصاصی علائمی بیماران از آن رنج می برند به Batshit Crazy شهره شده است). باید بر شوکه شدن بشر، به هنگامی که دریافت ویروس دیگری از خانواده سارس از مأمن طبیعی خود برون جسته و فقط در مدت هشت هفته خود را به کُل بشریت تسری داده است، تأمل نمود. این ویروس در یکی از پایانه های خط تولید محلی غذاهای عجیب و غریب ظهور یافته و با موفقیت زنجیره ای زا واگیری انسان – به – انسان را در جایی متفاوت در ووهان چین رقم زده است. از آنجا به بعد، این بیماری هم در ووهان شیوع یافت وهم سوار بر هواپیماها و قطارها – از میان شبکه ای از ارتباطات مسافرتی و در سلسله مراتبی از شهرهای بزرگتر به کوچکتر – به اقصی نقاط جهان رسیده است.

غیر از تصریح بر بازارِ حیوانات وحشی رایج در شرق، تلاش ناچیزی صورت گرفته است تا به واضح ترین سؤالات پاسخ داده شود. چگونه بازارِ دادوستدِ حیوانات وحشی به جایی رسید که بتواند این محصولات را در کنار مواد غذایی سنتی در بزرگترین بازار ووهان به فروش برساند؟ این محصولات نه سوار بر یک وانت و یا در کوچه پس کوچه ها بفروش رسیده است. به مجوزها و پرداخت هایی بیندیشید (و مقررات زدایی هایی) که برای فروش این محصولات لازم بوده است. ورای صنعت شیلات، بازار غذاهای فراهم آمده از حیوانات وحشی،  بازاری به گستردگی جهان است در بخشی که هر روز عادی تر گردیده – و هر چه بیشتر توسط همان سرمایه هایی تغذیه می گردد که در کار تولید صنعتی است. گرچه از لحاظِ میزان محصولات رشد قابل توجهی نیافته، جداسازی آنها هم اکنون دشوار گردیده است.

منطقه جغرافیایی مشترک اکنون از بازار ووهان تا مناطق داخلی گسترش یافته است، جایی که غذاعای سنتی و غریب توسط عملیاتی فراهم می آیند که مرزهای حیات وحش را هر روزه به عقب نشینی وامیدارد. همزمان با دست اندازی تولید صنعتی به آخرین بازمانده های جنگلها، تولید غذا از حیوانات وحشی باید برای تأمین خوراکهای لذیذ به دور دست ها رفته و یا به آخرین سنگرهای طبیعت هجوم برد. در نتیجه غریب ترین پاتوژنها (عوامل بیماری زا) – در این حالت سارس ۲ از خفاش ها – راهشان را به داخل کامیونی یافته – در قالبِ غذاهای حیوانی یا از طریق کارگرانی که با آنان در تماسند – چون تیری است که از یک سوی مدار زندگی در پیرامون  شهری به دیگر سو شلیک گردیده،  پیش از آنکه در صحنهٔ جهان گسترش یابند.

نفوذ

این ارتباط نیازمند افزودنِ جزئیاتی است که ما را در برنامه ریزی برای آینده در خلالِ شیوع این بیماری یاری نماید که در یابیم چگونه بشریت خود را در این دام گرفتار نمود.

بعضی پاتوژن ها مستقیماً از مراکز تولید بروز می نمایند. باکتری های موجود در غذا مانند سامَنِلا و کمپلوباکتر از این جمله اند. ولی بسیاری چون کووید ۱۹ ریشه در خطوط مقدم تولید سرمایه داری دارند. در واقع ۶۰٪ از پاتوژن ها در انسانها از حیوانات وحشی به جوامع انسانی انتقال می یابند (پیش از آنکه با موفقیت به بقیهٔ جهان سرایت نمایند).

پاره ای از صاحبنظران در حیطهٔ سلامت مرتبط با زیست بوم، که توسط کُلگیت – پالمولیو و جانسن اند جانسن تأمین مالی می گردند، شرکتهایی که با جنگل زدایی تشویق شده توسط کسب و کارهای کشاورزی، قلمرو خونین آن را توسعه می دهند، بر اساس بیماریهای شیوع یافتهٔ پیش از دهه ۱۹۴۰ نقشه ای جهانی تهیه نموده اند که یادآور می گردد پاتوژن های آینده از چه مناطقی بر خواهند خواست. احتمال بروز پاتوژن ها (عوامل بیماری زا) در مناطق پر رنگتر نقشه بیش از سایر مناطق بود. اما با سردرگمی هایی در مورد این مناطق – نقشهٔ تهیه شده چین، هندوستان، اندونزی، و بخشهایی از آمریکای لاتین و آفریقا را مشخص می نماید در حالی که یک امرِ بسیار مهم را نادیده می گیرد. تمرکز بر مناطق اولیهٔ شیوع، روابط مشترکِ اقتصادی بازیگران را نادیده می گیرد که اپیدمیولوژی ها را شکل می دهند. منافع سرمایه داری در حمایت از توسعه – و تغییراتِ ناشی از تولید در استفاده از زمین و ظهور بیماری ها در مناطق کمتر توسعه یافتهٔ جهان تلاش هایی را تشویق می نماید که مسئولیت شیوع بیماری ها را متوجه جوامع بومی وبه اصطلاح روشهای کثیف فرهنگی آنان می نماید. تهیه مواد غذایی از گوشت حیوانات شکار شده و دفن خانگی اجساد از جمله عاداتی هستند که در ظهور پاتوژن ها مورد سرزنش قرار می گیرند.  با پرداختن به نقشهٔ مناطق جغرافیایی مرتبط، بر عکس، بطور ناگهانی نیویورک، لندن و هنگ کنگ منابع کلیدی سرمایه‌ جهانی به سه مکان از بدترین کانون های خطر جهانی تبدیل می گردند.

در عین حال، مناطق شیوع حتی توسطِ سیاست های سنتی اداره نمی گردند. مبادلهٔ اکولوژیکی نابرابر – که بدترین آسیب های ناشی از کشاورزی صنعتی را به جنوب زیست کره منتقل می نماید – از مرحلهٔ محروم نمودن مناطق از منابع، توسط امپریالیسم حکومتی، گذر و به عصرِ مجموعه هایی وارد شده است که از نظر مقیاس و مسائل کالایی سابقه نداشته است. کسب و کارهای کشاورزی در حالِ سیاست گذاریهایی هستند که عملیات استخراج آنها را به فضای شبکه های غیرقابلِ تجدید در مناطقی مختلف و در مقیاسهای متفاوت می کشاند. برای مثال فعالیت تعدادی از «جمهوریهای سویای چند ملیتی» (Soybean Republics) اکنون محدوده ای در بولیوی، پاراگوئه، آرژانتین و برزیل را شامل می گردد. جغرافیای جدید با گونه هایی از تغییر در ساختار مدیریت شرکت ها، سرمایه گذاری، واگذاری به پیمانکاران دست دوم، جایگزین های زنجیره ای عرضه، اجاره دادن ها، و تجمیع زمینهای کشاورزی فراملیتی تجسم می یابد. در گذر از مرزهای ملی، این کشورهای کالایی، به طرزی انعطاف پذیر در سراسر اکولوژی ها و مرزهای سیاسی جا افتاده، و در حال تولید بیماری های همه گیر جدیدی هستند.

ارتباط بین پاتوژن ها و بیماری های ناشی از آنها در گذر از فضا و زمان دستخوش تغییراتی گردیده است. یک سارس، فقط چند روز پس از خروج از غاری که خفاش ها در آن لانه دارند، به ناگهان می تواند به انسان هایی در شهرهای بزرگ انتقال یابد

برای مثال، علیرغم جابجایی کلی جمعیت از مناطق روستایی کالایی شده به زاغه های حاشیهٔ شهرها که امروزه در سراسر جهان ادامه دارد، تقسیمات شهری – روستایی که قسمت عمدهٔ بحث بروز بیماریها را شامل می شود، مسئلهٔ معین نیروی کار روستایی و رشد سریعِ «شهرهای روستایی» در حاشیهٔ شهرها و یا بین شهرها را به دست فراموشی می سپارد. مایک دیوویس و دیگرانی مشخص نموده اند که کالاهای کشاورزی جهان چگونه برای رسیدن به بازارهای محلی و منطقه ای از این «شهر – روستاها» عبور می نمایند. بعضی از این مناطق حتی به مرحلهٔ پسا-کشاورزی وارد شده اند. در نتیجه، دینامیسم بیماری های جنگلی، منابع اولیهٔ پاتوژن ها، فقط در مناطقِ داخلی محبوس نمی مانند. ارتباط بین پاتوژن ها و بیماری های ناشی از آنها در گذر از فضا و زمان دستخوش تغییراتی گردیده است. یک سارس، فقط چند روز پس از خروج از غاری که خفاشها در آن لانه دارند، به ناگهان می تواند به انسان هایی در شهرهای بزرگ انتقال یابد.

اکوسیستم ها، که چنین ویروس هایی در آنها بعضاً توسط پیچیدگی های جنگلهای حاره ای کنترل می گردیدند، از طرفی به طرزی وسیع توسط جنگل زدایی های سرمایه – محور و از دیگر سو توسطِ توسعهٔ پیرامون شهرها، با کم و کاستی های موجود در سیستم سلامت عامه و بهداشت زیست محیطی،  به طرزی جدی تغییر یافته اند. در شرایطی که بسیاری از پاتوژن های مرتبط با حیات نباتی با نابودی گونه های میزبان شان از بین می روند، دسته ای از عفونت ها که قبلاً نسبتاً سریع در جنگلها از بین می رفتند، در مواردی فقط با مواجهه با میزان غیرعادی میزبانان شان، هم اکنون در حال تکثیر در بین جوامع انسانی آسیب پذیر هستند که آسیب پذیری شان اکثرا توسط برنامه های ریاضت اقتصادی و مقرراتِ فاسد شدت یافته است. حتی با وجود واکسن های کارآمد، شیوع بیماری ناشی از آنها با اندازها ی قابل توجه و نیروی فراوان وقوع می یابد. آنچه که زمانی نشت های محلی به حساب می آمد اکنون اپیدمی هایی هستند که مسیرشان را از میان شبکه های مسافرتی و تجارتی  طی می نمایند.

با این اختلاف منظر، تنها با اتفاقی در پس زمینه های زیست محیطی – استانداردهای قبلی چون ابولا، زیکا، مالاریا، و تبِ زرد، که رشد آنها نسبتاً کم است، همگی به تهدیدهای منطقه ای تبدیل می شوند. آنها به ناگهان از نشر در دهکدهای دورافتاده، هر از چند گاهی، به آلوده نمودن هزاران نفر در شهرهای بزرگ می انجامند. در حالت اکولوژیکی متفاوتی، حتی حیوانات وحشی، که معمولاً از قدیم نقطهٔ آغاز بیماری ها بوده اند، از این تغییرات آسیب می بینند. میمونهای بومی جهان جدید که جمعیت شان در اثر جنگل زدایی کاهش یافته، در مقابل تب زرد آسیب پذیر شده اند، بیماری که صدها سال در معرض آن بوده اند. هم اکنون که مصونیت گله ای شان (و به عبارتی مصونیت جمعی شان)  را از دست داده اند صد ها هزار از تعدادشان کاسته می شود.

گسترش

کشاورزی کالایی، صرفاً با گسترشِ جهانی اش، در آنِ واحد به مثابه پیشران و حلقهٔ ارتباطی عمل می نماید که پاتوژن ها با منشأ مختلف از طریق آن از دور افتاده ترین مناطق به مراکز جمعیتی در کُل جهان منتقل می گردد

کشاورزی کالایی، صرفاً با گسترشِ جهانی اش، در آنِ واحد به مثابه پیشران و حلقهٔ ارتباطی عمل می نماید که پاتوژن ها با منشأ مختلف از طریق آن از دور افتاده ترین مناطق به مراکز جمعیتی در کُل جهان منتقل می گردد. اینجا است که در طولِ مسیر پاتوژن های جدید به اجتماعاتِ کشاورزی وارد می گردند. هر چه زنجیرهٔ عرضهٔ کالایی طولانی تر باشد و میزان جنگل زدایی وسیع تر، پاتوژن های زونوتیک (بیماری های عفونی منتقل شده از موجودات غیر انسانی به انسانها) متنوع تر و عجیب و غریبتر می گردند. در میان پاتوژنهای اخیر که به تازگی و یا مجدداً ظهور یافته اند، که ریشه در مزارع و یا مواد خوراکی داشته اند، و از سرتاسرِ طیف مرتبط با عمل انسانی آغاز گردیده اند، از آنفلوآنزای خوکی آفریقایی، کمپلوباکتر، کریپتوسپوریدیم، سایکلوسپورا، ایبولا رِستن، ای کولای O157:H7، Foot and Mouth Deisease، هپاتیت E، لیستریا، ویروس نیپا، تبِ Q، سامنولا، ویبریو، یرسینیا، و گونه های دیگری از آنفلوآنزهای نوین شامل (۲۰۰۹) H1N1، H1N2V، H5N1، H5N2، H5Nx، H6N1، H7N1، H7N3، H7N7، H7N9، H9N2 می توان نام برد.  

هر چند غیر عمدی، کلیتِ خطوط تولید برگردِ عملیاتی شکل می گیرد که تحول حدتِ پاتوژن ها و انتقال آتی آن را تسریع می بخشد. رشد تک محصولی ژنتیک – پرورش حیوانات و نباتاتی با ژنوم (۳) تقریباً مشابه، حفاظهای ایمنی انتقال در جماعاتِ متنوع تر را از بین می برد. پاتوژنها اکنون می توانند بسرعت حولِ ژنوتیپ های عادی ایمنی میزبانان خود متحول گردند. در همانحال، شرایط ازدحام، عکس العمل سیستم ایمنی را مختل می نماید. تعداد زیاد حیوانات در مزارع و تراکم این کارخانه – مزرعه ها امکان انتقال بیشتر و بازتولید عفونت را تسهیل می نماید. هر چه این سیستم ها بزرگتر می شوند، در هر بخش از تولید صنعتی، میزان بازتولید مداوم تعداد قابل توجهی از آسیب پذیری ها در طویله ها، مزارع و سطوح مختلف منطقه ای افزایش یافته و موانع تحول عواملِ بیماری زا را از میان بر می دارد. گردآوری تعداد بزرگی از احشام در مکانی واحد این آسیب ها را که می تواند بسرعت در میان آنها پخش گردد افزایش می دهد. کاهش سِن ذبح، به شش هفته در مرغ ها، احتمالاً به انتخاب نوعی از پاتوژن ها منجر خواهد شد که از پسِ سیستم های ایمنی قویتر نیز برمی آید. گسترش حدودِ جغرافیایی تجارت و صادرات احشام به توسعهٔ تنوع بخشهای ژنومی منجر می گردد که پاتوژنها در آنها تبادل نموده و پاتوژنها را وامی دارد که به جستجوی امکانات تحول بیشتر بپردازند.

در حالی که تحول پاتوژنها از این طریق در جریان است، دخالت بسیار ناچیزی – حتی به درخواست خود صنایع، تا چه رسد به نجات حواشی مالی ناشی از شیوع ناگهانی بیماری – صورت می پذیرد. تمایل بسوی نظارت کمتر دولتی بر مزارع و کارگاههای فرآوری است، و قانون مخالف مراقبت های دولتی یا فعالین یا حتی مخالف گزارش نمودن خصوصیات بیماری های کشندهٔ شیوع یافته در رسانه ها است. علیرغم پیروزیهای اخیر در محاکم قضایی علیه سموم دفع آفات و آلودگی های مرتبط با پرورش گراز، هدف اصلی تولید بطورِ کامل بر آفرینش سود متمرکز است. خسارات بیماری های شیوع یافته به دیگران منتقل می گردد – از احشام گرفته تا محصولات کشاورزی، حیاتِ وحش، کارگران، دولت های محلی و فدرال، سیستم سلامت عمومی، و سیستم های کشاورزی جایگزین خارجی بر پایهٔ اولویت های ملی. در ایالات متحده آمریکا، گزارشات مرکز کنترل بیماریها حاکی است که بیماری های ناشی از مواد خوراکی در ایالت های تأثیر پذیر و در میان مردم آلوده شده گسترش می یابند

این به معنای آنست که از خود بیگانگی ناشی از سرمایه به سودِ پاتوژنها تجزیه و تحلیل می گردند. در حالی که منافع عامه در مزارع و کارخانه ها، محلی از اِعراب نداشته، پاتوژنها از دروازهٔ ایمنی بیولوژیکی، که صنایع حاضر به تقبلِ هزینه های آنند، عبور نموده و در بازگشت، به میان مردم راه می یابند. تولید روزانه خطرات اخلاقی سودآوری را نمایندگی می کند که از اشتراکات سلامت عمومی تغذیه می نماید.  

رهایی

طنزی در نیویورک بر سر زبانهاست. یکی از بزرگترین شهرهای دنیا که ساکنانش برای مقابله با کووید ۱۹ در خانه هایشان پناه گرفته اند، جایی که در دیگر نهایت کرهٔ خاکی نسبت به ووهان منشاء این ویروس است. میلیونها نفر در ساختمانهایی پنهان شده اند که تا این اواخر تحت نظر خانم آلیشا گلِن بود که تا سال ۲۰۱۸ معاون شهرسازی و توسعهٔ شهرداری نیویورک بود. گلِن، مدیر اجرایی پیشین گُلدمن سَکس بود که بر کار شرکت سرمایه گذاری «گروه سرمایه گذاری شهری» نظارت می نمود که هزینه مالی پروژه هایی را در جوامع خاصی که دیگر واحدهای شرکت خطِ قرمز قلمداد می نمودند، تأمین می نمود.

البته، شخصاً گلِن را نمی توان برای شیوع این بیماری سرزنش نمود، ولی سمبل ارتباطی است که تأثیر عمیقی بر جای می گذارد. سه سال پیش از آنکه به استخدامِ شهرداری در آید، بر اساسِ یک بحران مسکن و تا اندازه ای رکود بزرگی که خود در پیدایش آن سهیم بود، کارفرمای سابقش، در کنار جی پی مورگان – بانک آمریکا – سیتی گروپ – ولز فارگو و مورگان استانلی ۶۳٪ وام اضطراری دولت فدرال آمریکا را دریافت نمود. گلدمن سَکس، با کنار گذاشتن بالاسری، درصددِ تنوع بخشی به داشته هایش و حفاظت از آن در مقابل رکود برآمد. گلدمن سَکس ۶۰٪ سهامِ «سرمایه گذاری و توسعهٔ شانگهای» را خریداری نمود که بخشی از یک کسب و کار چینی کشاورزی بود که شرکت آمریکایی مواد غذایی «اسمیت فیلد» که بزرگترین تولید کنندهٔ گراز در جهان بود، را خریداری نمود. با پرداخت ۳۰۰ میلیون دلار، گلدمن سَکس همچنین مالکیت کاملِ ده مزرعهٔ پرورش ماکیان در فوجیان و هونان، استان مجاور ووهان و کاملاً در حوضهٔ بازار حیوانات شکار شده این شهر، را خریداری نمود. در مشارکت با بانک آلمان (دویچه بانک) ۳۰۰ میلیون دلار دیگر در عملیات پرورش گراز در همان استان سرمایه گذاری نمود.

جغرافیای ارتباطی که در بالا مورد اشاره قرار گرفت ما را به نقطهٔ آغاز باز می گرداند. پندمیک جاری، آپارتمان به آپارتمان در سراسر نیویورک بزرگترین مرکز کووید ۱۹ در ایالات متحده، آنانی را که گلِن نمایندگی می نمود، مریض می نماید. به همین شکل، نیاز است اذعان داریم که حلقهٔ عللِ این شیوع بعضاً به خارج از نیویورک کشیده می شود، هرچند سرمایه گذاری گلدمن سَکس به نسبتِ اندازهٔ بازار کشاورزی چین ناچیز بنماید.

انگشت اتهام ناسیونالیستی بسوی چین دراز کردن، آنگونه که در اظهار نظرهای نژادپرستانهٔ «ویروس چینی» ترامپ و سایرین در طیف لیبرال مشاهده گردیده است، بر ارتباط متقابلِ مدیران حکومت ها و سرمایه (به گفتهٔ مارکس برادرانِ دشمن) سرپوش می گذارد. مرگ و خساراتِ وارده به مردم در میدانهای این نبردِ اقتصادی، و اکنون در سرفه هایشان بدنبالِ نفسی که فرو می دهند، نشانهٔ رقابت نخبگان برای منابع طبیعی کاهش یابنده و ابزاریهایی است که مشترکاً برای تفرقه انداخته بین توده های مردم و کنترل آنان بین چرخ دنده های این ماشین مورد استفاده قرار می گیرند. در واقع پندمیکی که از شیوهٔ تولید سرمایه داری ناشی می شود و قرار است توسطِ حکومت مدیریت شود، می تواند فرصتی را فراهم نماید که در آن سوی ماجرا، مدیران و برخورداران از سیستم از آن منتفع گردند. در اواسطِ فوریه پنج سناتور آمریکایی و بیست نمایندهٔ کنگره میلیونها دلار سهام خود را در صنایعی فروختند که گمان می رفت، در جریان پندمیک قریب الوقوع،  آسیب ببینند. سیاستمداران داد و ستد خود را برپایهٔ اطلاعات درون سیستم که در اختیار عموم قرار نمی گیرد بنا نهاده، حتی آن هنگام که عده ای از نمایندگان به تکرار پیام رژیم در مورد تهدید نبودن این پندمیک در ملاء عام ادامه می دادند.

ورای این غارت عیان، فساد حکومتی سیستماتیک، نشانی از به پایان آمدن سیکل انباشت در ایالات متحده، به هنگامی است که سرمایه در صدد نقد کردن داشته هایش است، می باشد.

در تلاش برای ادامهٔ وضعیت – حتی هنگامی که امور حول حقیقت بخشیدن به مسائل مالی در مقابلِ زیست بوم هایی که اتفاقات در درون آنها رخ می دهد (و اپیدمیولوژی های همراه آن) – عنصری نابه هنگام نهفته است. برای گلدمن سَکس، این پندمیک مثل بحرانهای پیشین، فضایی برای رشد را عرضه می دارد:

«در این خوشبینی متخصصانِ واکسن های مختلف و محققان در شرکتهای بیوتکنولوژی که براساسِ پیشرفت خوبی که تا بحال در زمینهٔ تراپی ها و واکسن های گوناگون حاصل شده است شریکیم. معتقدیم که هراس با نخستین نشانه های چنین پیشرفتی فروکش نموده ……تلاش برای دادوستد در حداقلِ میزان، هنگامی که اهداف پایان سال ارقام به غایت بالاتری هستند، برای خریداران همیشگی، تعقیب کنندگان تکانه ها و مدیران پاره ای از «هج فاندها» (۴) مناسب است، نه برای سرمایه گذارانِ دراز مدت. به همان اندازه مهم، ضمانتی وجود ندارد که مارکت به حد پایینی برسد که فروش امروز را توجیه نماید. از طرفی دیگر، اطمینان داریم که مارکت نهایتاً با تکیه بر انعطاف پذیری و برتری اقتصاد آمریکا به اهدافِ بالاتر دست خواهند یافت. و نهایتاً، در واقع معتقدیم که سطحِ فعلی فعالیت فرصتی است تا به تدریج یک نمونه به میزان ریسک اضافه گردد. برای آنانی که نقدینگی کافی دارند و قادرند تا دارایی های راهبردی مناسب را حفظ نمایند وقت آنست که به مرور به سهام S&P بیفزایند».

هراسان از کشتار این ویروس، مردم در نقاط مختلف جهان به نتیجه گیری های متفاوتی می رسند. جریان های سرمایه و تولید، که پاتوژن ها یکی پس از دیگری، چون زائده های رادیواکتیو هدف قرار می دهند، بنظر غیر قابلِ اعتماد می نمایند.

چگونه این سیستم ها را، چنانچه قبلاً اشاره شد، ورای امور موقت و منطقه ای بررسی نماییم؟ گروه ما در صددِ ایجاد مدلی است که از حدودِ تلاشهای طب مدرنِ استعماری فراتر می رود. تلاشهایی که سلامتی اکولوژیکی (Ecohealth) و سلامتی یگانه (One Health – روشِ همکاری بخشهای مختلف برای رسیدن به سلامت بهینهٔ عمومی) در پیش گرفته اند که به سرزنش نمودن بومی ها و خرده مالکان محلی برای جنگل زدایی (که منشاء بیماری های نوظهور است) ادامه می دهند.

تئوری کُلی بیماریهای نوظهور عصر نئولیبرالیسم، که چین را هم در بر می گیرد، موارد زیر را به هم ارتباط می دهد:

  • جریانهای جهانی سرمایه
  • بکارگیری سرمایه های مذکور برای نابودی پیچیدگی های محیط زیستهای منطقه ای که تعداد پاتوژنهای فوق العاده خطرناک را محدود می نماید
  • افزایش های ناشی در نرخ و وسعتِ کلاسه بندی حوادثی که به شیوع بیماریها منجر می گردد
  • توسعهٔ مدارهای کالایی پیرامونِ شهرها که شیوع بیماری در احشام و کارگران را از عمیقترین مناطق داخلی به شهرها سرایت می دهند
  • شبکه های در حالِ گسترش مسافرت (و تجارت احشام) که این بیماریها را در اسرع وقت از این مناطق به شهرها انتقال می دهند
  • چگونگی کاهش اصطکاک در انتقال این بیماریها توسط این شبکه ها، که به تکاملِ بیشتر پاتوژنهای مرگبار در میان احشام و مردم منتهی می گردد
  • در کنار دیگر تحمیل ها، وسعتِ بازتولید در محل دامداری های صنعتی، با حذفِ انتخابهای طبیعی به مثابهِ عملکرد زیست بومی که محافظت طبیعی و (تقریباً بدون هزینه) در مقابل بیماریها را فراهم می آورد.

فرضیهٔ عملیاتی اساسی آن است که علت کووید ۱۹ و پاتوژنهای مشابه فقط موضوع یک عامل عفونی معین یا دورهٔ بالینی آن نبوده، و ریشه در زمینهٔ روابط زیست محیطی دارد که سرمایه و دیگر عوامل ساختاری به منافع خود گره زده اند. گونه های متنوع پاتوژنها، نمایندهٔ گونه های مختلف با میزبانانِ گوناگون، شیوه های انتقال، دوره های بالینی، و نتایج اپیدمیولوژیکی، همهٔ نشانه هایی که ما را با چشمان متحیر به دنبالِ هر شیوع مجددی به سراغِ موتورهای جستجو روانه می دارند، نمود بخش ها و راههای مختلف در حواشی همان جریانات استفاده از زمین و انباشت ارزش می باشند.

سرمایه داری جهانی مار چند سری است که روابطِ اجتماعی چند لایه ای را مالک گردیده، درونی ساخته و به نظم در آورده است. سرمایه داری در وسعتِ نواحی پیچیده و به هم پیوستهٔ نژاد، طبقه، و جنسیت عمل نموده و در راستای تحقق بخشیدن به رژیمِ ارزش های منطقه ای از مکانی به مکان دیگر است

یک برنامهٔ مداخلهٔ کُلی بسیار فراتر از یک ویروس خاص گسترش می یابد. برای خودداری از بدترین نتایج از اینجا به بعد، فاصله گرفتن از «از خود بیگانگی» بزرگترین تغییر آتی بشر را توضیح می دهد: دور انداختنِ ایدئولوژی استعماری، بازگرداندن انسان به سیکلِ بازتولید زیست کره، و کشفِ حس فردیت در جمعیت ها ورای سرمایه و حکومت. گرچه اقتصاد گرایی، و این باور که همهٔ علل صرفاً اقتصادی اند، رهایی کامل را ممکن نمی گرداند. سرمایه داری جهانی مار چند سری است که روابطِ اجتماعی چند لایه ای را مالک گردیده، درونی ساخته و به نظم در آورده است. سرمایه داری در وسعتِ نواحی پیچیده و بهم پیوستهٔ نژاد، طبقه، و جنسیت عمل نموده و در راستای تحقق بخشیدن به رژیمِ ارزشهای منطقه ای از مکانی به مکان دیگر است.

با خطر نمودن در پذیرفتنِ درک هانا هاراوی، تاریخدان، در ردِ آنچه «تاریخ نجات» نامید – «آیا قادریم بمب را بموقع خنثی نماییم؟» – فاصله گرفتن از «از خود بیگانگی» باید با از بین بردن سلسله مراتب چند لایهٔ ستم و راههای خاص محلی تعامل آن با انباشت توأم گردد. در طولِ راه، باید از حیطهٔ تصرف مجدد پر هزینهٔ سرمایه در پهنهٔ مادی گرایی مولدِ اجتماعی و سمبولیک بیرون آییم. به عبارتی از آنچه که به تمامیت گرایی می انجامد رهایی یابیم. سرمایه داری همه چیز را کالایی می نماید، کشفِ مریخ – خوابیدن آنجا – حوضچه های لیتیوم – تعمیر ونتیلاتورها – و حتی خودِ پدیدهٔ دوام پذیری را، و غیره و غیره، و این همه تحریف بسیار فراتر از کارخانه و مزرعه را در بر می گیرد. واضح تر از همیشه اینکه در همهٔ اینها، تقریباً همگان و در همه جا، از بازار تأثیر می پذیرند، که در هنگامه ای چون امروز توسطِ سیاستمداران سعی می گردد به آن ویژگی انسانی داده شود.

خلاصه انکه، مداخله ای موفق برای ممانعت از کشتارِ میلیونها نفر توسط هر یک از این پاتوژنها که در قلمرو گردش اقتصاد کشاورزی به صف ایستاده اند باید از آستانهٔ نبردی با سرمایه و نمایندگان محلی آن بگذرد – هرچند خیلِ سربازان پیاده نظام بورژوازی – از جمله گلِن در صددِ کاهش صدمات ناشی از این نبرد بر آیند. آنچنانکه گروه ما در پاره ای از کارهای اخیرمان خاطر نشان ساخته ایم، بنگاههای کشاورزی با سلامت عامه سرِ جنگ دارند. و سلامت عامه بازندهٔ این جنگ است.

اگر قرار است بشریت در مقیاس بزرگ آن در نبردِ این نسل پیروز گردد، باید مجدداً خود را به متابولیسم سیارهٔ ما مقید گردانده، هر چند از مکانی به مکانی دیگر متفاوت از آن یاد گردد، تا ارتباط مجددی بین بوم شناسی و اقتصادهای ما برقرار نماید. چنین ایده هایی ورای موضوعات خیالپردازانه هستند. در انجام این مهم، راه حلهای عاجل را همگرا می نماییم. در حفظ پیچیدگی های جنگلها می کوشیم که پاتوژنهای کشنده را از یافتن میزبانان جدید و ورود به شبکهٔ مسافرتی جهانی باز داریم. تنوع گله ها و مزارع را مدِ نظر قرار می دهیم و کشاورزی و دامداری را در مقیاسی در مزارع زنده می نماییم که از جهش پاتوژنها – از واگیری و گسترش جغرافیایی آنها –  بکاهیم. امکان بازتولید احشام در مزارع را فراهم می آوریم، با شروع مجددِ انتخاب طبیعی – که مصونیت تحولاتی را ممکن می گرداند – که ردیابی بموقع پاتوژنها را امکان پذیر می نماید. در تصویر کُلی، به متوقف نمودن برخوردی با طبیعت و جامعه – در مقام رقیبی که در صددِ غارت ان است – پایان داده و آنرا مملو از آنچه برای بقای ما ضروری است نگه می داریم.

راه برون رفت، چیزی کمتر از آفریدنِ جهانی نوین نیست (و یا شاید بهتر که گفته شود راه برون رفت بیشتر در امتداد مسیر بازگشت به ضروریات زیستن بر این کرهٔ خاکی است). این روش با بالا زدن آستین ها، ما را در جهتِ حل بسیاری از مشکلاتمان یاری خواهد نمود. هیچکدام ما به زیستن در اتاقهای پذیراییمان محدود نخواهیم ماند (از نیویورک تا پکن)، و یا بدتر آنکه با از سر گذراندن دوبارهٔ شیوع مشابهی  به سوگِ عزیزان مان نخواهیم نشست. آری، امراض عفونی – برای بخش عمده ای از تاریخ بشر به مثابه بزرگترین منبعِ مرگ زود هنگام – بمانند تهدیدی باقی خواهد ماند. با توجه به مقالات موجود در مورد پاتوژنها، با بدترین شیوعهایی که هم اکنون در دوره های سالانه اتفاق می افتند، به احتمال قوی با پندمیک های مرگبار دیگری در فواصل زمانی بسیار کوتاهتر (یکصد سال از ۱۹۱۸) مواجه خواهیم شد. آیا می توانیم روش مان در استفاده از طبیعت را بگونه ای اساسی تغییر دهیم و با این بیماریهای عفونی به آتش بسی دست یابیم؟

  • نویسندگان: راب والِس، آلکس لیب من، لوییز فرناندو چاوز و رادریک والِس (۱)، ترجمه به فارسی: ا. مانا
  • به روز شد ه در تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۲۰

پی نوشت ها:

۱- راب والِس متخصص اپیدمیولوژی تکاملی و مشاور سازمان غذا و کشاورزی و مرکز کنترل بیماری آمریکا  – آلکس لیب من دانشجوی دکترای جغرافیای انسانیو دارندهٔ فوق لیسانس اقتصاد کشاورزی از دانشگها مینه سوتا – لوییز فرناندو چاوز بو شناسِ بیماری و محقق در زمینهٔ تغذیه و سلامت – رادریک والِس دانشمند محقق در زمینهٔ اپیدمیولوژی (بیماری شناسی) – نگارندگان مقاله قدردانِ نظرات کارشناسانهٔ کنیچی اوکاموتو هستند. 

۲- پندمیک بیماری واگیرداری که در پهنهٔ جغرافیایی وسیعی شیوع می یابد.

۳- کلیت اطلاعات ارثی که در DNA (و یا در بعضی ویروسها RNA) نهفته است و شامل ژنها و دنباله های DNA می باشد. این واژه در ۱۹۲۰ ابداع گردید.

۴- هج فاند – شراکت محدود سرمایه گذاران که روشهای با ریسک بالا را مورد استفاده قرار می دهند. مثلاً سرمایه گذاری با وامهای دریافتی به امیدِ سودهای قابل توجه.

۹ آوریل ۲۰۲۰

بخش اول

https://akhbar-rooz.com/?p=25618 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x