سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

شادباشِ نوروزی؛ به استادِ بزرگ ودوستِ بزرگوارم، ابراهیم جانِ گلستان – اسماعیل خویی

شادباشِ نوروزی؛ به استادِ بزرگ ودوستِ بزرگوارم، ابراهیم جانِ گلستان – اسماعیل خویی

خویی - گلستان

۱

گویند:ـ «گلستان به خودش مغرور است:

از فرطِ غرور، بر همالان کور است»!

او گوهرِ خویش را شناسد: زین روی،

پیوسته ز خرمُهره فروشان دور است.

۲

گو بی هنران پایه ندانند او را:

سوی صفِ خود فرو کشانند او را!

نابوده بگیرشان: که یارانِ هنر

دانند که در کجا نشانند او را.

۳

دانند بسی به هوش وبینش تیزم؛

خوانند بسی سروده رشگ انگیزم:

امّا، چو به هرکارِ گلستان نگرم،

بینم که چه مایه پیشِ او ناچیزم.

۴

نه قصّه، نه سینما، هنر را بینم؛

وآنگاه بزرگی ی بشر را بینم.

در کارِ گلستانِ بزرگ است که من،

زین هر دو، شکوهِ هر اثر را بینم.

۵

از گنجه ی آفریده بسیارِ شما،

آورد گُزینه ای از آثارِ شما

نتوان، به شمار از همه با هم کمتر:

چون نیست مگر بهینه هر کارِ شما.

۶

از بهرِ گلستان چو همالی جویم،

هر جُستاری باز بَرَد تا اویم.

ـ:«شادم که زیم»، گوید، «درعصرِ امید»*:

من نیز از اوی و خود همین را گویم.

ششم فروردین ۱۳۹۸ – بیدرکجای لندن

* استادِ دیگرم، اخوان جان.

https://akhbar-rooz.com/?p=27659 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x