در جمعه شب ۱۲/۰۲/۹۹ مهمان برنامه پرسش و پاسخ هفتگی کانال تلگرامی “تریبون سرزمین من” آقای صادق کار بودند که ازجمله فعالان کارگری با سابقه ای هستند که تا پیش از سال ۱۳۶۰ در محیط های کار و صنعت به فعالیت های کارگری با هدف ایجاد تشکل های کارگری و سندیکا همت گماشته بودند. موضوع برنامه “دستمزد و تشکل ” بود و بیش از دو ساعت بطول انجامید. بخشی از پرسش ها در مورد بیانیه ای بود که در اعتراض به مصوبه مزد ۱۳۹۹، در صبح روز بعد از تصویب حداقل مزد در آن شرایط تقریبا تعطیل و قرنطینه کروناییِ حاکم، در فضای مجازی تدوین شد و در فاصله کوتاهی پس از آن با بیش از ۶ هزار امضا، که بیشترین آن مربوط به کارگران شاغل در محیط های کار مختلف سراسر کشور بود، منتشر شد.
در آن فضای ملتهب و محدودیت های ناگزیر تماس های غیرحضوری در فضای مجازی و مشکلات آن و در حالی که فعالان اصرار هم داشته اند هرچه زودتر در اعتراض به این مصوبه ی غیرعادلانه واکنشی داشته باشند، دور از انتظار نبود که متن بیانیه دارای اشکالات و ایرادهایی البته غیر ماهوی باشد. تلاش شده بود متن اعتراضی و مطالبات بگونه ای تدوین شود که کلیت (نه لزوما تمامی موارد آن) بتواند مورد قبول و حمایت بیشترین شمار کارگران شاغل در محیط های کار قرار بگیرد. بدیهی است که مانند هر رخداد دیگری ازین دست و هر بیانیه اعتراضی دیگری، که باید به امضای جمع پرشماری برسد، ممکن است برخی امضا کنندگان با تمامی موارد قید شده موافق نباشند یا تمامی نکات موردنظر آنان در بیانیه مورد نظر گنجانده نشده باشد. بااین همه و با آگاهی به تمامی ایرادها و کمبودهای احتمالی، این بیانیه به مثابه یک کار یا حرکت اعتراضی و مطالباتی جمعی با امضاهای گفته شده، منتشر شد. متن امضا شده بیانیه ی یک انقلاب نیست که نیروها و مواضع و اهداف مرحله ای انقلاب را نشان بدهد؛ یک بیانیه سیاسی هم نیست که مواضع سیاسی یک گروه اجتماعی یا یک حزب و سازمان سیاسی را اعلام بکند. مواضع سیاسی و دیدگاه های امضا کنندگان (اگر برایشان مهم باشد) را باید در نوشته ها و سخنان و توضیحات آن ها در جاها و تریبون های دیگر جستجو کرد.
با این توضیحات اولیه قصد این است که به نقد نظرات ارایه شده ی آقای “صادق کار” در مورد این بیانیه پرداخته شود. آقای کار در این برنامه در مورد این بیانیه به گونه ای سخن می گویند که به نظر می رسد خودشان متن بیانیه را نخوانده و برداشت دیگران را نقل می کنند یا دست کم خوب نخوانده و دقت کافی نکرده اند. این را بدین جهت میگویم که تاکید کرده باشم ابدا قصد جسارت و زدن برچسبِ خلاف واقع گویی به ایشان را ندارم. واقعیت این است که متن بیانیه به فارسی ساده، روشن، روان و دور از ابهام است و نمی توان معانی متفاوتی را از آن برداشت کرد. در هیچ جای این بیانیه که در ۴ پاراگراف و ۴۵۰ کلمه تنظیم شده از شورای اسلامی کار و کانون های آن یا دیگر تشکل های رسمی و همچنین از خانه کارگر و انجمن اسلامی نامی برده یا اشاره ای نشده و هیچ جمله ای که حاکی از حمایت از این تشکل های زرد وابسته و نهادهای حکومتی باشد در بیانیه وجود ندارد. آقای صادق کار در پاسخ های مفصل به شش سئوال در طول برنامه که در پایین به آن ها اشاره می شود، با تکیه بر داشته های ذهنی خود از رخدادها و واقعیت های سال های اول پس از انقلاب ۱۳۵۷ نویسندگان و امضا کنندگان این بیانیه اعتراضی را به دنباله روی، حمایت و تقویت تشکل ها و نهادهای نام برده شده متهم می کنند.
***
در اوایل برنامه نظر آقای کار در رابطه با بیانیه ی اعتراض به مصوبه مزد سال ۱۳۹۹ شورایعالی کار پرسیده می شود. به سخنان پیاده شده ایشان از فایل صوتی توجه کنید: “من با دادن اون بیانیه با اون کیفیت مخالف بودم. به نظرم کار اشتباهی بود. اون بیانیه در واقع سمت گیری جدیدی کرده که شوراها و انجمن های اسلامی را، که در واقع توقعی غیر از این هم از آن ها نمیرود و اونها کار خودشان را می کنند، تقویت کرده است. شوراهای اسلامی بُرد کرده اند. چون این ها را کشانده اند دنبال خودشان و شکاف بین این ها و تشکل های مستقل کارگری انداخته اند و یا گروهی از فعالان کارگری” و ادامه می دهند: “نتیجه ای هم نداده. بی ثمر بوده”. ایشان هیچ توضیحی نمی دهند و با استناد به متن بیانیه صریح و روشن نمی گویند سمت گیری جدید چیست و کجا و چگونه رخ داده و تقویت شوراهای اسلامی کار چگونه واقعیت پیدا کرده است. اگر منظور این است که آن سه تنِ نشسته بر صندلی گروه کارگری شورایعالی کار که در بیانیه از عملکرد (و فقط از عمل خودداری از امضا و ترک جلسه) آن ها حمایت شده برگزیدگان کانون شوراهای اسلامی کار هستند و هر نوع ذکر نام و حمایت از این ها سبب تقویت شوراهای اسلامی کار میشود، این استدلال بسیار ضعیف است با این استدلال در شرایط موجود هر گونه اعتراض به کاستی یا تقاضا برای افزایش دستمزد از آنجا که نهایتا باید از کانال شورایعالی کار بگذرد و در این شورا نمایندگان کانون عالی شوراهای اسلامی کار حضور دارند و باید مصوبه را امضا کنند، این اعتراض یا تقاضا موجب تقویت این نهاد زرد و وابسته می شود. نتیجه این استدلال این است که مادام که ساختار شورایعالی کار تغییر نکرده کارگران نباید نسبت به دستمزد اعتراض یا تقاضایی داشته باشند. آقای کار می گویند نتیجه و ثمری هم نداده است. اما توضیح نمی دهند که در شرایط موجود و در توازن قوایی که در کمتر از بیست روز هیچ تغییری نکرده این اعتراض چه ثمره ای می توانسته داشته باشد؟ ایشان ادامه میدهند: “ظاهرا تحلیلی هم پشت این قضیه است که گویا ماهیت شوراهای اسلامی کار تغییر کرده که تحلیل درستی هم نیست. برخی دوستان ما که تاکنون چند بار به این تشکل ها و شوراها و ساختار دولتی آن ها حمله و انتقاد کرده نمیدانم چرا این تصور به آن ها دست داده که گویا ماهیت این ها در اثر تحولات اجتماعی تغییر کرده”. ایشان در ادامه شکل پیدایش و تاسیس و رفتار این تشکل ها در سالهای اول انقلاب، عملکرد شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر و پیوند و وحدت این دو نهاد در آن دوران و رفتار و شخصیت رهبران خانه کارگر از ابتدا تا به امروز را بخوبی توضیح می دهند؛ ولی نمی گویند ربط این ها به بیانیه مورد نظر چیست؟ اگر دوست یا دوستانی، که من نمی شناسم و آقای کار می شناسند یا با نوشته هایشان آشنا هستند، در نوشته ای یا تحلیلی بر تغییر تدریجی ماهیت این تشکل ها در کوران تحولات اجتماعی اشاره یا تاکید کرده اند، لابد نظر شخصی ایشان است ولی چه ربطی به مفاد صریح بیانیه دارد؟ در بیانیه از این سه نفر با عنوان “نماینده کارگری شورایعالی کار” نام برده شده؛ هر خواننده بی غرضی در می یابد که منظور کسانی است که اکنون در جایگاه نماینده یا گروه کارگری شورایعالی کار نشسته اند. در بیانیه هم صریحا تاکید شده شورایعالی کار ایراد ساختاری دارد و باید اصلاح بشود و هم با تاکید بر مقاوله نامه های سازمان بین المللی کار خواهان تشکل های مستقل کارگری شده است یعنی تشکل های موجود به رسمیت شناخته نمی شود. اما تا زمانی که شورایعالی کار اصلاح نشده به دلیل وجود این شورا و استمرار تصمیم گیری ها و اثر گذاری این تصمیم ها بر زندگی کارگران ناگزیریم بجای سکوت و تن دادن، در شرایط و توازن قوای موجود با ادبیات خود این شورا به عملکرد آن اعتراض کنیم و بگوییم چرا مقررات خودتان را هم اجرا نمی کنید؟ در اینجا نفس قضیه و موضوع بیانیه اعتراض به مصوبه مزد ۹۹ است. دنباله روی از شوراهای اسلامی کار یا تقویت و برد کردن آن ها امری است که در ذهن آقای کار رخ داده یا اخبار نادرستی است که به ایشان رسیده است. اما نقش و کارکرد انجمن اسلامی در این میان چیست امریست که آقای کار خود باید توضیح بدهند!
در پرسشی دیگر از ایشان سئوال می شود: به نظر شما اگر بیانیه ای در اعتراض به افزایش دستمزد نوشته می شد نباید به اینکه کارگران عضو شورایعالی کار هم این نرخ ۲۱ درصدرا رد کرده و با آن مخالف بوده اند را متذکر می شد؟ نباید این حرکتِ بخصوص و نه هیچ چیز دیگر را مورد تایید قرار می داد؟ این پرسش در این زمینه قابل طرح است که طی سالهای گذشته بارها در مجادله ها و بیانیه ها و حتا یک بار در یک نشست به مناسبت تعیین مزد، رفیق همیشه همراه کارگران، زنده یاد دکتر رئیس دانا خطاب به نمایندگان کارگری شورایعالی کار گفتند: اگر ذره ای عرق کارگری در وجودتان هست هنگامی که رقم مزد مصوب تا این اندازه پایین است مصوبه را امضا نکرده جلسه را ترک کنید و سرانجام پس از چند سال این این حادثه رخ داد.
آقای کار این گونه پاسخ می دهند (پیاده شده از فایل صوتی): “من خودم مطلب نوشتم در ژانر کارگری. تقریبا همین موضع را گرفتم. یعنی گفتم این ها خوب کاری کردند امضا نکردند. همین. ولی پشتش این که این ها نماینده کارگر هستند و این که ما باید حمایتشان بکنیم و این که این ها تشکیلات خوبی هستند ولی قوانین مانع کار اینهاست، من دنبال این ها نمی رفتم؛ به هیچ وجه، آنطور که در بیانیه رفته اند…”.
باید گفت جناب آقای کار؛
اول این که بله این ها واقعا نمایندهای کارگران هستند. اما کدام کارگران. کارگران عضو یک تشکل زرد و وابسته به دولت و کارفرما که حتا در میان تشکل های رسمی موجود نیز اقلیت کوچکی هستند. اما یادمان باشد که هر نماینده کارگری لزوما یک فرد انقلابی یا پیشرو و قابل تایید نیست.
دوم، در کجای بیانیه آمده که این ها نمایندگان راستین کارگران هستند؛ در کجا آمده که باید حمایتشان کنیم؛ در کجای بیانیه گفته شده این ها تشکیلات خوبی هستند و قانون مانع کار این هاست؟ این ها که شما می گویید در متن بیانیه دیده نمی شود؛ در ذهن شما پدید آمده یا خبر نادرست به شما رسانده اند؟ یا اذهان برخی از این شش هزار تن را شما توانسته اید بخوانید؟ در متن بیانیه این طور آمده: “حمایت از عملکرد نمایندگان کارگری شورایعالی کار” و در جای دیگر این عبارت قید شده ” عملکرد نمایندگان کارگری جلسه”. هر کس که فقط کمی سواد فارسی و انصاف داشته باشد از کلیت این بیانیه چیزی جز حمایت از فقط همین عملکرد بخصوص این نمایندگان در همین جلسه را برداشت نمی کند. برداشت از بیانیه باید به استناد واژگان و جملات موجود در متن بیانیه باشد نه مراجعه به ذهن خود یا تراوشات ذهن و تحلیل های دیگران و خارج از متن بیانیه.
در جایی دیگر و در پاسخ به پرسشی دیگر در همین مورد باز هم آقای کار به دانسته های قبلی خود در مورد پیشینه ی خانه کارگر و رهبران آن و عملکرد های ضدکارگری آن ها و شوراهای اسلامی کار سال های اول پس از انقلاب (که بر همه ی فعالان این عرصه روشن است و تردیدی وجود ندارد) اشاره کرده تاکید می کنند: “من از این ناراحت هستم که در بیانیه از این ها به عنوان نمایندگان کارگر نام برده می شود” و اضافه می کنند که “چرا نباید دنبال بخشی ها، مددی ها، شهابی ها، رضوی ها، عظیم زاده ها و حبیبی و … برویم”. آقای کار نگران هستند: “این کار عاقبت خوبی ندارد، باعث بی اعتمادی بین فعالین و سندیکاهای کارگری مستقل می شود”. باید از آقای کار پرسید در دیدگاه شما نسبت به نماینده کارگری کمی ایراد یا اغراق وجود ندارد؟ در بالا هم گفته شد که هر نماینده کارگری که حتا در یک مجمع عمومی هم برگزیده شده باشد لزوما و برای همیشه قابل تایید و اعتماد نیست. در تاریخ جنبش کارگری نمایندگان کم جرات و کم کار و حتا خیانت کار کم نیستند. مگر در میان کسانی که در شرکت واحد تهران قصد ایجاد سندیکای کارگری موازی داشتند افراد برگزیده در مجمع عمومی همین سندیکای مورد تایید شما حضور نداشتند؟ نمونه های زنده ی دیگری هم هست؛ آیا لازم است گفته شود؟
اما در مورد حمایت، جناب کار نیازی به گفتن در این جا نبود ولی تاکید و سئوال نابجای شما مرا به اوردن این توضیح اضافه مجبور می کند: بسیاری از امضا کنندگان این بیانیه در بزنگاه های مورد نیاز (که اغلب خالی از هزینه هم نبوده) از اشخاص نام برده در بالا حمایت کرده اند: در دیدار با خانواده ها، عیادت از زندانیان بیمار یا استقبال هنگام آزاد شدن آن ها از زندان. نگارنده این متن و شماری دیگر در هنگامه ی بحرانِ زندانی بودن این عزیزان با نوشتن و انتشار متنی با هویت و امضای شخصی و با عنوان “من هم بخشی هستم” یا “من هم شهابی هستم” یا “بخشی یا شهابی یا … را آزاد کنید”، ایستاده و تمام قد از این عزیزان دفاع کرده ایم. اما با چه منطقی می توان گفت امضای این بیانیه با دفاع و حمایت از دیگر تلاشگران راه رهایی طبقه کارگر تناقض دارد؟ بگذارید هر عملکرد مثبت یا منفیِ هر یک ار کنشگران این عرصه در هر قد و اندازه مورد سنجش، حمایت یا نکوهش قرار گیرد. هیچکس از این کار زیان نخواهد دید. باور بفرمایید کسانی که اکنون در جایگاه نماینده کارگری شورایعالی کار قرار گرفته اند و به زعم من به هیچ وجه تشکل متبوع آن ها صلاحیت گرفتن نام “کارگری” را ندارد، با آن اشخاصی که شما در آن سال ها می شناختید یکی و یکسان نیستند. این ها برگزیدگان یک تشکل زرد کاملا وابسته به دولت و کارفرما هستند و کلیت این آقایان نیز به هیچ وجه مورد تایید و حمایت قرار نگرفته، اما همان ها هم که شما می گویید نیستند. خانه ی کارگر و کانون عالی شوراهای اسلامی کار یا از شدت شوری آش که خان هم فهمیده یا از سر مصلحت روزگار و شاید برای بستن دهان برخی اعضا و بدنه ی کارگری خود، نیز با این مصوبه مخالفت کرده اند. اگر شیوه استدلال شما “این همانی” نیست با کدام استدلال محتوای این بیانیه را دنباله روی از خانه کارگر میدانید؟
در ادامه همین پاسخ آقای کار مجددا به نوشته شخصی که از جمله ی امضا کنندگان بیانیه است استناد می کنند که به وجود ظرفیت هایی در میان برخی افراد جوان شماری از تشکل های رسمی اشاره شده و نتیجه می گیرند که این بیانیه یک تاکتیک نیست بلکه یک تغییر رویه است! نتیجه گیری ای بسیار عجیب و غیر منطقی! کدام تاکتیک و کدام رویه؟ بیشترین شمار امضا کنندگان که در نقاط مختلف این سرزمین هستند تاکنون هرگز همدیگر را ندیده و شاید هرگز هم نبینند و در کار دیگری هم مشترک نشوند. نقطه اشتراک و پیوند انها همین بیانیه است و پیشینه ای با یکدیگر ندارند که حالا با این بیانیه خواسته باشند تغییر رویه بدهند. این قضیه فقط زاییده ذهن آقای کار است که دیدگاه شخصی یکی از امضا کنندگان را به سایرین و به تاثیر در این بیانیه تعمیم داده اند. بیانیه ی اعتراض به مزد، که مطالباتی را نیز مطرح می کند، بیانیه ی یک حزب یا یک گروه سیاسی نیست که بشود آن را تاکتیک تغییر رویه تعبیر کرد. بیانیه ایست که کمینه ۶ هزار امضای حقیقی دارد امضاهایی که صاحبان آن ها می توانند هریک اندیشه و روشی خاص خود و متفاوت از دیگران داشته باشند اما همگی در این اعتراض و بیان این مطالبات توافق نظر دارند. این نکته را که جزو بدیهیات کار گروهی و پروژه ایست؛ گویا فراموش شده است.
در ادامه سئوال دیگری از آقای کار پرسیده شد که می توانست ارتباطی هم به بیانیه نداشته و پاسخ مستقل خود را داشته باشد:
“این که حتا شوراهای اسلامی کار مقابل مصوبه حکومت قرار بگیرند، آیا شما به مخالفت و اعتراض همین نمایندگان شوراهای اسلامی در کمیته ی دستمزد اعتقاد ندارید و فکر نمی کنید نسبت به این اعتراضات نگاه مثبت باید داشت؟
این پرسش بطور مستقیم ربطی به بیانیه ندارد ولی فکر کردن در باره این وضعیت و یافتن توضیح و پاسخ مناسب برای آن می تواند به داشتن درکی بهتر از شرایط موجود (ریزش بدنه تشکل ها و نهادها) کمک کند. اما آقای کار که بطور عجیبی و با قطعیت فکر می کنند امضا کنندگان بیانیه از جمله ی گمراهانند این پرسش را نیز به بیانیه ربط داده (البته ربط بی منطق) و پاسخی می دهند که در واقع تکرار همان پاسخ های پیشین است: “باید فقط حمایت شان می کرد. همین! تمام شد. ولی دنباله رو آن ها نباید می شد. دیگر این که روی اسب مرده شرط ببندی و بگویی این ها نمایندگان ما هستند و بروند شق القمر می کنند… تعهد به ایشان نباید بدهی، پشت سر ایشان نباید بروید… مشکل اینجاست که این بیانیه پشت سر اینها رفته و تعهد داده، حتا عده ای توجیه تئوریک کرده اند”!؟
در اینجا متاسفانه آقای کار برای تخطئه متن بیانیه و اثباِت بدون استدلالِ گمراه بودن امضا کنندگان آن، بقدری اصرار دارند که اضافه بر تکرار گفته های نادرست پیشین کلمات و عبارات عجیبی از جمله “نمایندگان ما”، “شق القمر” و “تعهد دادن” را هم به متن بیانیه نسبت می دهند.
کسانی که با محیط های کار و جو کارخانجات و بنگاه های اقتصادی دارنده نیروی کار زیاد طی دو دهه گذشته آشنایی نداشته باشند ممکن است هنوز هم مانند سالهای۵۹ و ۱۳۶۰ فکر کنند که تمام کسانی که در شوراهای اسلامی کار فعالند یا کارگران کارخانجاتی که به این نمایندگان شوراهای اسلامی کار رای می دهند همگی ذوب در ولایتند یا برای ماموران حراست و امنیت کار می کنند!. این دوستان نمی توانند باور کنند که شمار قابل توجهی از کارگران، البته به دلیل نداشتن آگاهی طبقاتی، از سر ناچاری که گزینه و ملجا دیگری ندارند برای رفع شماری از مشکلات کاری و شغلیِ در چارچوب همان کارخانه و بنگاه به همین شوراهای اسلامی کار روی می آورند و از آنها کمک می طلبند (البته می توان سبکسرانه و سهل انگارانه گفت و توصیه کرد که خب بروند برای خودشان تشکل و سندیکای مستقل برپا کنند). به همین دلیل شماری از کارگران صادق و فعال در امور صنفی کاندید عضویت در این شوراها می شوند (باز هم تاکید می کنم از سر ناچاری و کمبود آگاهی) و در انتخابات و مجمع عمومی رای آورده به عضویت همین شوراهای اسلامی کار در می آیند و گاه در سلسله مراتب بدنه ای این تشکل ها (برای رفع سوئ تفاهم باز هم تاکید می کنم ایدئولوژیک و زرد و وابسته به دولت و کارفرما) بالا رفته و گاه به کانون های شهری و استانی هم می رسند. دقیقا به همین دلیل است که در بالا هم گفته شد شوراهای اسلامی کار امروزی را ضمن آن که نمی توان و نباید به آنها دخیل بست اما نباید با شوراهای دهه ی اول پس از انقلاب یکسان پنداشت و همه ی رفتار ها و موضع گیری های آن ها را از دریچه خانه کارگر و نهادی حراستی و امنیتی نگاه کرد. برای کسانی که آتش را از دور نگاه می کنند باور کردن این مساله مشکل است که اعضای حتا رده بالای این تشکل های رسمی تحت تاثیر منافع و بعضا دیدگاه های شخصی، عرق کارگری یا فشار بدنه و لزوم پاسخگویی (البته بطور استثنا) به بدنه و اعضا گاه سخنانی می گویند و مواضعی را برمی گزینند که به کلی با سیاست ها و خط مشی این تشکل ها در تناقض است. مثال های زیادی از این دست موجود است.
بله عزیزان چشمها را باید شست و به گونه ای بهتر و عمیقتر باید نگریست. همه چیز از لابلای کتاب و جزوات بدست نمی آید. از تلفیق یافته های کتابی و مشاهدات میدانی نتایج بهتری می توان یافت.
آقای کاظم فرج الهی خود را به در و دیوار میکوبد که بگوید تومار ضد اکثریت کارگران بهتر است تا مبارزه، اعتراض و اعتصاب و ایجاد تشکلهای مستقل کارگری.
آقای کاطم فرج الهی عریان بیرون آمده تا آب تطهیر به روی شوراهای اسلامی بریزید و شجاعانه میگوید که شوراهای اسلامی نماینده کارگرانند و مشکل ساختاری شورایعالی کار را میخواهند یک تنه البته با چند تا امضا اصلاح کنند.
جالب است آقای فرج الهی برای اینکه یکهو به ته چاه نرود لطف کرده و میگویند البته شوراهای اسلامی کار ، نماینده کارگران تشکل زرد و وابسته به دولت و کارفرما هستند. هله لویا ، این دیگه چه معجونی است که در این دنیای ویروسی و کرونایی داره ساخته میشه و به خورد طبقه کارگر میخواهید بدهید.
البته باید انصاف داشت، برای اینکه بو این نظرات مشام جامعه کارگری را اذیت نکند، مینویسند ومیگویند که حمایت از یک لقمه عمل مشخص نمایندگان کارگری جلسه شورایعای کار است، اما در نوشته شان آنچنان دم خروس دفاع از شوراهای اسلامی کار بیرون میزند که شکی برای کسی باقی نمیماند که آقای کاظم فرج الهی سینه چاکانه محو این ظرف ساخته شده دولت و صاحبان سرمایه به تبلیغ میپردازد و میگوید اینها دیگه آن جریان مجری حراست و امنیتی قبلی نیستند، چند تا کارگر خوب هم در آنها هستند، که حرفهای خوبی در خفا میزنند.
آقای کاظم فرج الهی مینویسند که کارگرانی از سر ناچاری و کمبود آگاهی به عضویت شوراهای اسلامی درآمده اند و یا به آنها برای کمک رجوع میکنند، سوال این است شما که آگاه هستید چرا سینه چاکانه از شوراهای اسلامی دفاع میکنید و آنها را نماینده کارگران جا میزنید؟
آقای کاظم فرج الهی دیگر به سیم آخر زده اند و فعالبت برای تشکل مستقل کارگری و تصمیم گیری کارگران بر سرنوشتشان را سبک سری و سهل انگاری میشمارند. این افاظات ازتوهین به اکثریت کارگران و مبارزه روز مره شان برای یک زندگی انسانی و شرافتمندانه کارگران نه تنها گذشته است بلکه بخشودنی نیست.
آقای کاظم با میکروسکوب چند تایی را در شورایی اسلامی پیدا کرده است که عرق کارگری دارند و این تمام پایه استدلال شده تا از شوراهای اسلامی رفع جنایت کند. واقعیت این است که دعوا برسر افراد نیست، مسئله ظرف و تشکل، اهداف و اعمال شوراهای اسلامی است که هیچ تغییری را نمیتوان در این ۴۰ و چند سال نشان داد که صورت گرفته باشد و یا ذره ای تغییر از ماهیت این تشکل دیده شده باشد. اینها از همان بدو تشکیل، تشکل امنیتی، مدافع منافع صاحبان سرمایه و کارفرمایان و مهره اجرایی سیاستهای حراست بوده اند. پیدا کردن چند آدم خوب برای آب تبرک ریختن بر این تشکل سیاه نه تنها سطحی است بلکه حمله سرکوبگرانه با بحث و قلم به کارگران زندانی، کارگران اعتصابی و معترض، تشکل ها و جمعهای مستقل کارگری است و ایستادن در مقابل پیشروی طبقه کارگر و زحمتکشان است. همین امروز میتوان دید این نمایندگان شورای اسلامی آقای کاظم فرج الهی، به لو دادن کارگران ، ایستادن در مقابل و تحریف کردن خواسته ها ومطالبات کارگران هستند.
آقای فرج الهی آتش را از نزدیک اما با چشم بسته نگاه میکند. شستن چشم کافی نیست باید برای دیدن چشمها را باز هم کرد.
درک این مسائل و سیاستها و عملکرد مالکان، صاحبان سرمایه، دولت و شوراهای اسلامی نیاز به آگاهی تئوریک و نظری ندارد، نیاز به آگاهی طبقاتی و عرق طبقاتی دارد که از هر تئوری، علم، دانش ، پرفسور و روشنفکر و … عمیقتر و عینی تر است. کارگرانی که صبح تا بوق شب استثمار میشوند ولی هنوز نان شب ندارند را ناآگاه دانستن دیگر خیلی زیاده گویی و جز تراوشات تهوع آور چیز دیگری نیست.
آقای کاظم فرج الهی شیفته چند تا کارگر مهربان در شوراهای اسلامی شدن و آنها را پیراهن عثمان کردن تا بی استدلالی، عقبگرد، کهنه اندیشی و به ناکجا آباد رفتن خود را پنهان کند. اما این شیوه و این درک و سیاست و ایده ها چیزی جز خاک پاشیدن به چشسم کارگران، ضربه زن به کارگران و مبارزاتشان، اعتراضات و تقلا یشان برای ساختن تشکل های مستقل و تقلا برای به میدان کشیدن نیروی عظیم اجتماعی برای مقابله با ستم و استثمار و تبعیض … به هیچ وجه چیز دیگری نیست.
بهزاد پویا
من به آقای فرج الهی احترام میگذارم ودر موارد متعددی نظرات ایشان را خیلی بهتر از آقای صادق کار میدانم اما متاسفانه در این مورد مشخص خطای بزرگی مرتکب شده وبا استدلالات سطحی به جای بازگشت از خطا بر آن اصرار میورزد.
قصد بی احترامی ندارم ولی مثل این میماند که کسی کوری رنگ دارد ومداد سبز رنگی را برداشته ومیخواهد به جای رنگ قهوه ای استفاده کند وتازه در مورد مزایای رنگ قهوه ای مطول در افشانی کند. دوست محترم و عزیزم تشکل سیاه وفاشیستی که به قصد سرکوب مبارزات کارگران تشکیل شده نیروی تشکیل دهنده اش اساسا همین کارگران ناآگاه هستند.این کارگران متوانستند در یک تشکل زرد باشند وبالقوه نیروی یک تشکل سرخ حتی .
مشکل شما جا زدن تشکل سیاه به عنوان تشکل زرد است وبا آغاز ازاین نقطه بیاینه امضا میکنید وبعد آسمان وریسمان می بافید.