جهان ما بهناگهان در برابر چشمانمان تغییر کرده است. خیابانهای خالی، فروشگاههای بسته، آسمانهای برخلاف معمول پاک و تلفات فزاینده: وضعیتی بیسابقه در برابر چشمان ما انکشاف مییابد.
خبرهای اقتصادی تقریبا در همهجا نگرانکننده است: همهگیری کووید-۱۹شدیدترین و عمیقترین فروبستگی اقتصادی در تاریخ سرمایهداری را کلید زده است. با نقل به معنا از «مانیفست کمونیستی»، همه مُحکمات ذوب و بخار هوا شده است: ماشین «جهانیشدن» دندهعقب میرود؛ زنجیره طولانی عرضه که پیشتر تنها راه «عقلایی» سازماندهی تولید بود، از هم گسسته و مرزهای ناخوشایند بازگشتهاند. تجارت بهشدت افت کرده و سفرهای بینالمللی سخت محدود شده است. ظرف چندین روز دهها میلیون کارگر بیکار شده و میلیونها کاروکسب کارکنان، مشتریان، فروشندگان و خطوط اعتباری خود را از دست دادهاند.۱
چندین و چند اقتصاد انتظار افت دورقمی تولید ناخالص داخلی خود را میکشند، و صف درازی از بخشها [ی مختلف اقتصادی] خواهان کمک مالی دولتها هستند. فقط در بریتانیا، بانکها، راهآهن، خطوط هوایی، فرودگاهها، بخش گردشگری، خیریهها، سرگرمیسازان و دانشگاهها در آستانه ورشکستگی قرار گرفتهاند؛ کارگران آواره و (موسوم) به خویشفرما به کنار که همه چیز خود را به دلیل ضربه اقتصادیای که اثر آن هنوز کاملا احساس نشده، از دست دادند.۲
کینزیسم ِ نصفهنیمه
پیامدهای سیاسی این وضع نامعلوم است. به لحاظ ایدئولوژیک، گفتمان نولیبرال درباره ضرورت «ریاضت مالی» و محدودیتهای سیاست دولتی ناپدید شده است. اتریشیهای اصولگرا و نولیبرالهای ازهمهرنگ شتابان به سنگرهای کینزیسم نصفهنیمه عقب نشستند، چنانکه هر زمان اقتصاد زمین بخورد چنین میکنند: در زمان ِ نیاز، نخستین کسی که بیشترین سهم را از خزانه بقاپد جایزه بزرگ را میبرد، و مداخله دولت فقط برای کاری به پرسش گرفته میشود که هنوز انجام نداده است. بخش خصوصی و رسانهها برای هزینهکرد دولت التماس میکنند و واعظان پرطمطراق «بازار آزاد» شتابان در صفحه تلویزیون ظاهر میشوند و درخواست هزینهکرد نامحدود دولتی را میکنند تا سرمایه خصوصی را نجات دهند. اما تردیدی نیست که با تغییر شرایط و کمرنگ شدن خاطرهها، دوباره به حالت معمول خود باز خواهند گشت. در آن زمان، دولت دوباره «بد» خواهد شد، و خدمات عمومی آماده دور دیگری از غربالگری خواهد بود. نولیبرالیسم درعینحال خود را محروم از ایدئولوگها مییابد، درحالیکه اقلیت خشمگین ضد واکسیناسیون، زمین-صاف-است گویان و متعصبان مذهبی کارشان به آنجا کشیده که اصل ِ همهگیری را به بهای خطرپذیری بزرگ شخصی۳ کتمان میکنند، درمانهای معجزاتی بر پایه داروهای ثابتنشده میفروشند، یا به همراه رئیسجمهور برزیل، بولسونارو، دستهجمعی نیایش میکنند و روزه میگیرند.۴ مگر اینکه خدا ما را از شر اینها برهاند.
شگفتآور اینکه خود این همهگیری غیرمترقبه نبوده است. برای دههها، بهویژه پس از تجربههای اچآیوی در دهه ۱۹۸۰، سارس در ۲۰۰۳ و اخیرا ابولا و دیگر بیماریهای «جدید»، استراتژیستهای غیرنظامی و نظامی سناریوهای گوناگونی را مورد توجه قرار دادهاند.۵ احتمال پیدایش ویروسی از نوع آنفلوانزا در بازار حیوانات جنوب چین امری کاملا شناخته شده بود.۶ نتیجه اینکه بحرانهای سلامت عمومی و اقتصاد، نه ناشی از شکست در برنامهریزی بلکه بازتاب تصمیمات سیاسی، حذف ظرفیتهای دولتی، شکستهای سرسامآور اجرایی و دست کمگرفتن تکاندهنده این تهدیدها بودند، که برای آن یقیناً، بهعنوان بخشی از حسابرسی عمومی ، آبروها و سرها باید بر باد رود.۷ چین تا چند هفته آغازین سال ۲۰۲۰ برای جهان زمان خرید تا برای همهگیری آماده شود، و مثالی درباره چگونگی رویارویی با آن به دست داد. دیگر دولتهای آسیای شرقی، بهویژه سنگاپور، کره جنوبی، تایوان و ویتنام به سیاستهای(کمابیش محدودکننده) بدیلی روی آوردند، و بسیار هم موفق نشان دادند. در همین حال، غرب با ناشیگری عمل کرد: دولتهای ثروتمندترین کشورهای جهان در مقابل معضلی که با تحریم، محاصره یا بمباران کشوری دوردست حلشدنی نبود، نمیدانستند که چه کنند. تعجبی ندارد که دولتهای بریتانیا و آمریکا بهویژه بد عمل کردند، درحالیکه اتحادیه اروپا بار دیگر در لحظه نیاز ناپدید شد.۸
اگرچه بزرگی این درونپاشی چند اقتصاد- با مرکزیت کشورهای پیشرفته غربی- بیسابقه بود و قطعا پیامدهای بلندمدتی برای عملکرد سرمایهداری دارد، [اما] کووید-۱۹ به یک اقتصاد مرفه جهانی ضربه نزد. در اوایل ۲۰۲۰، جهان عملا درگیر یک «کسادی بزرگ» بود که از پی بحران مالی جهانی ِ ۲۰۰۷ آمد؛ حتی رشد اقتصادی خوش عملکردترین اقتصاد بزرگ غرب، آمریکا، بهطور قابل توجهی در حال کاهش بود. این بهمنزله کم نشان دادن بزرگی توفان نیست، زیرا هر اقتصادی تحت تأثیر قرار میگرفت؛ اما، چون کووید-۱۹ به اقتصادهای شکننده ضربه زد، آسیبپذیریهای آنها را بلافاصله آشکار ساخت.
ضربه همهگیری پس از آن فرود آمد که چهار دهه نولیبرالیسم ظرفیت دولتها را بهنام «اَبَرکارآمدی» بازار تهی کرده، صنعتزدایی را از طریق «جهانیسازی» تولید گسترش داده و ساختارهای مالی شکنندهای ساخته که فقط دولت آنها را حفظ میکردند، و همه اینها را هم به نام سودآوری کوتاهمدت انجام داده است. فروپاشی اقتصاد جهانی، ناتوانی نولیبرالترین اقتصادها را که اصولا سر ِسازش پذیری ندارند، بهویژه در بریتانیا و آمریکا، برای تولید ماسک صورت و دستگاههای حفاظت شخصی کارکنان نظام بهداشتی خود، ساخت دستگاه تنفس مصنوعی برای زنده نگهداشتن مردم بستریشده به کنار، آشکار کرد. در همین حال، با توجه به معمول شدن کار آنلاین در عرصههای بیشمار ظرف چند روز، بهجای سالیانی که این گذار معمولا طول میکشید، ارائه خدمات به شکل شناختناپذیری تغییر کرده است. این درحالی است که پرستش نولیبرالی ِ مصرف در کشاکش نامحترمانه بر سر ِ مواد ضدعفونیکننده دست، ماکارونی و ساردین، و مشت و لگدپراکنی برای دستمال توالت تحلیل رفت.
بهسرعت معلوم شد که نولیبرالیسم نظام بهداشتی را در چند کشور از درون تهی، ازهمگسیخته، و بخشی از آن را خصوصی کرده، ضمن آنکه طبقه کارگر ناپایدار و فقرزدهای ساخته که بهلحاظ اختلال در ظرفیت درآمدی و نیز ترس از سلامتی خود بهدلیل فقدان پسانداز، مسکن بد، تغذیه ناکافی و الگوهای کاری ناسازگار با زیست سالم آسیبپذیر شده است.۹ درعین حال، نابودی چپ سوسیال دموکرات موجب شده که طبقه کارگر بهلحاظ سیاسی بدون حفاظ بماند. این فرایندها با هیاهوی نابهسود علیه دستاورد (دولتی) چین اوج گرفت، [هیاهویی] که در آن ایالات متحده بهطور فزایندهای همچون قلدری دیوانه رفتار کرده، ماسک و دستگاههای تنفسیای را دزدیده که نه میتوانست تولید و نه خریداری کند، و [تازه] به کشورهای ضعیفتر ناسزا هم میگوید.۱۰
دستاندازی انسان به طبیعت ممکن است موجب پیدایی این معضل در وهله نخست شده باشد،۱۱ اما تردیدی نیست که نابودی جمعگرایی در سایه نولیبرالیسم تأثیر این همهگیری را تشدید کرده است. نولیبرالیسم بهطور نمادین از ارزش جان انسان کاسته است، تا آنجا که زمان باارزشی در چند کشور-بهویژه کشورهایی با دولتهای نولیبرال راستگرای سازشناپذیری همچون آمریکا، بریتانیا و برزیل- تلف شد، تا دولتهایشان بهجای اعمال تعطیلی که هرچند ثابت شده موجب کاهش مرگومیر میشود اما به سود شرکتها آسیب میزند(شوک و وحشت!) و افزون بر آن نقش سازنده دولتها در زیست اجتماعی را به رخ میکشد، به تحمیل راهبرد «مصونیت گلهای» روی آورند که به ناگزیر حذف سالمندان، مستضعفان و کمبنیهها را در پی دارد (که این البته میتواند از «بار» مالی بودجه این دولتها بکاهد).۱۲ در این کشورها، آزمایش شهروندان نیز میرفت که محدود شود و کارکنان بخش بهداشت بدون حفاظت کافی اغلب با بار کاری مدیریتناپذیری روبهرو شدند. این رویکرد به همهگیری مرگ نالازم و بیهدف هزاران تن را به دنبال خواهد داشت.۱۳
در بریتانیا، دولتِ سردرگم و بیسازمان به رهبری بوریس جانسونِ همواره اتکاناپذیر خود را رویاروی دو شر یافت: از یک سو، برآوردهای روبه افزایش مرگومیر، و از سوی دیگر برآوردهای همواره رو به وخامت افت بالقوه تولید ناخالص داخلی. دولت در آغاز زیر فشار حزب محافظهکار و برخی از پرسروصداترین حامیان تجاری برگزیت،۱۴ «صادرات فراوردههای پزشکی» خود را دوباره از سر گرفت تا حمایت از سود و ایده «دولت کوچک» را بهنام علم توجیه کند. با این همه، در مقابل افکار عمومی بهشدت رو به خشم خود، در میانه ماه مارس بهطور چشمگیری تغییر جهت داد، اما در آن زمان کار از کار گذشته بود. به دلیل تصمیم پیشین دولت به تأخیرکاری، فقدان آمادگی و بیکفایتی شگفتانگیز آن، بریتانیا به ناگزیر با بدترینها در هر دو عرصه روبهرو شد: تلفات بیشمار (واقعا بیشمار، چراکه تلاش عامدانهای برای کمنمایی شمار مرگومیرها صورت گرفته است) ۱۵ و زیانهای اقتصادی صدها میلیارد پوندی.۱۶
پیامدهای اجتماعی همهگیری ، مثلاً، به واسطه توانایی متفاوت گروههای اجتماعی در حفاظت از خود، ظاهر شد. بهطور خلاصه، ابَرثروتمندان به درون قایقهای تفریحی خود و ثروتمندان معمولی به خانه دومشان نقلمکان کردند، طبقه متوسط در تقلای کار در خانه در کنار فرزندان بسیار هیجانزده خود ماند، و تهیدستان، که عملا در شرایط سلامتی بدتری از طبقات ممتاز بودند، یا درآمد خود را یکباره از دست دادند یا با قبول خطر جانی روزانه تن به «کارهای ضروری» بسیار ستوده اما (گفتن ندارد) کمدستمزد خود همچون رانندگی اتوبوس، مراقبتکاری، پرستاری، باربری، مغازهداری، بنایی، ضدعفونی کاری، تحویلداری و غیره دادند؛ درعینحال، خانوادههایشان در سکونتگاههای تنگ و تاریک محبوس ماندند. تعجبی ندارد که تهیدستان و اقلیتهای نژادی(BAME) به نحو چشمگیری درصد بالایی از مرگومیرها را تشکیل میدهند.۱۷
بسیاری از دولتها در پاسخ به ضربه همهگیری سیاستهای اقتصادی اجراشده پس از بحران مالی جهانی را غبارزدایی کردند، اما این سیاستها بهسرعت نشان دادند که ناکافیاند. این سقوط اقتصادی بسیار فراگیرتر است و بحران بهمراتب بزرگتر، و بستههای نجاتبخشی دولت بسیار پُرهزینهتر از دفعات پیش خواهد بود.۱۸ بانکهای مرکزی بهطور بیسابقهای شروع به ارائه کمک مالی مستقیم به شرکتهای بزرگ کردهاند. آنها اساسا به سرمایهداران دستچینشده «بالگردِ حامل پول» میدهند (که در برخی موارد، بیدرنگ به عنوان سود سهام به سهامداران انتقال مییابد).۱۹ برای تلبیس چهره نازیبای میلیاردرها، اغلب تبعیدیان مالیاتیای که در تمنای کمک ِ همان خزانهداریای هستند که از دادن مالیات به آن تن زدند، برخی دولتها وعده دادهاند که از تأمین درآمد کارگران حمایت کنند، اما معمولا این کار را از طریق کارفرمایان و نه مستقیما انجام میدهند. در آمریکا، دولت فدرال چک یکبار برای همیشه ناچیزی (که بهطور کاملا بارزی امضای خود ترامپ بر آنها نقش بسته است) برای همه خانوارها خواهد فرستاد تا پرداختیهای سرسامآوری را پنهان کند که به سرمایهداران تقدیم میکند، و شروع آن با رقم حیاتبخش و بیسابقه دو تریلیون دلاری است و قطعا با ادامه تعطیلیهای آسیبزننده به سود رویکردهای انتخاباتی ریاست جمهوری افزایش خواهد یافت.
اگر پیامدهای اقتصادی همهگیری قطعا فاجعهبار باشد، پیامدهای سیاسی آن را دقیقا نمیتوان پیشبینی کرد. در بریتانیا، همهگیری نقاب از چهره حزب محافظهکار برگرفت (و در مرحله پسین، دولت ائتلافی بدعاقبت و سلف آن، حزب کارگر نوین)، چراکه تابآوری اجتماعی را زیر ضرب بُرده و نظام بهداشت ملی(NHS) را زمینگیر کردهاند.۲۰ حتی زمانی که برای خدمات بهداشتی هزینه میشد، چنانکه در دوران حزب کارگر نوین انجام شد، هدف از آن سازمانزدایی و پخشوپلاکردن نظام بهداشت ملی، رقابتی کردن آن فارغ از هزینهها، تهیسازی خدمات و خصوصیسازی هر آنچه میشد فروخت بود تا اتکای نظام بهداشتی به سودانگیزی را افزایش دهند.
با این همهگیری، موعظه محافظهکاران درباره ضرورت «ریاضت مالی» با ظرفیت نمایان دولت به خلق پول از هیچ و ارائه بسته نجات به بخشهای گزیده اقتصاد تا آنجا که «ضروری» تشخیص داده شوند (که، درنتیجه، شامل مسکن، بهداشت، اشتغال و از این قبیل نمیشد) بادِ هوا شد. در همین حال، معلوم شد که ایدئولوژی فردگرایی تقلبی است، زیرا هرچند نبرد فردی با ویروس میتواند وجود داشته باشد، اما چاره فردی برای این فاجعه وجود ندارد. یک شخص بهتنهایی هرگز نمیتواند از این اپیدمی برَهد یا در صورت بیماری از خود پرستاری کند، و چه کسی جز دولت میتواند فروریزی اقتصادی را مهار کند، جریان درآمدها را در صورت توقف اقتصاد تضمین کند، تعطیلیها را به اجرا گذارد و خدمات بهداشتی ارائه کند؟ همچنان که چپ همواره میدانسته و نخستوزیر بریتانیا ناچار از دانستن آن شده، بههرحال چیزی به نام جامعه وجود دارد.۲۱ و مخالفت تودهای با سیاست محبوب «مصونیت گلهای» دولت محافظهکار با پیامد امحای نیروهای غیرکارگریِ آن، نقاب از چهره ناانسانی ضرورت سوددهیِ سرمایهداری برداشت.
چپ
ما اکنون بر چیزی متمرکز میشویم که چپ میتواند بر آن پای فشرد. نخست آموختن از درسهاست. بحران بهداشتی و سقوط اقتصادی در غرب، در مقایسه با پاسخهای بهمراتب کارآمدتر در شرق، نشان داده است که دولتهای نولیبرال رادیکال از انجام عملکردهای اساسی حکومتداری، یعنی حفظ جان و معاش مردم، ناتوان هستند. همهگیری احتمالا نشانگر انتقال سرکردگی از غرب به شرق نیز هست. دیدن آن ساده – و فراموشنشدنی- است که دولتهای متمرکز و توانا(تجربه نشان میدهد که دموکراتیکتر بودن یا نبودن رژیم سیاسی کمتر به کفایت سیاسی آن ربط دارد) و یک پایه تولیدی پیشرفته برای جان آدمها اهمیت بیشتری دارند و اینکه با بحرانیشدن اوضاع مرزها ممکن است بسته و دوستان ناپدید شوند.
دوم، ضرورت حفظ خود زندگی است. دولتها باید مشاغل، درآمدها و خدمات اساسی، ازجمله گسترش سریع نظام بهداشتی را تأمین کنند. این نهفقط به دلایل سیاست اقتصادی، بلکه بهعنوان بخشی از سیاستهای مؤثر بهداشتی است. ضمانتهای شغلی و درآمدی امکان آن را فراهم خواهد کرد که مردم بیشتری در خانه بمانند، که این فشار بر نظام بهداشتی را کم و پایان همهگیری را تسریع خواهد کرد و روند بهبودی را شتاب خواهد بخشید.۲۲ برای تحقق این، نظام بانکی باید ملی شود تا جریان اعتبارات را حفظ کند و مانع سفتهبازی شود، و بانکهای مرکزی باید تضمین کنند که نقدینگی بهاندازه کافی برای حفظ تحرک اقتصادی موجود باشد. خدمات کلیدی باید در اختیار دولت قرار گیرد تا تحقق نیازهای اساسی تضمین شود و، اگر مقامات مرکزی بتوانند دهها میلیارد دلار به خطوط هوایی، راهآهن و فروشگاههای بزرگ زنجیرهای بدهند، مردم نیز ممکن است مالک آنها شوند.۲۳
سوم، تحکیم بازیابی جمعگرایی و جامعهپذیری نژاد انسانی که از میان رگههای بحران پدیدار شده است. چپ باید تأکید کند که اقتصاد یک نظام جمعی است(«ما اقتصاد هستیم!»)، اینکه ما باید بهعنوان انسان با هم باشیم، و خدمات عمومی الزامی است. این میتواند راه را برای بدیلی پیشرو برای نولیبرالیسم( که اکنون بهروشنی شکلی زامبیوار پیدا کرده) هموار کند.
چهارم تخصیص هزینههاست. بار اقتصادی این بحران بسیار سنگینتر از باری خواهد بود که بحران مالی جهانی ایجاد کرد و راهی وجود ندارد که خدمات عمومی بتواند، یا باید، این بار را به دوش بکشد. تنها راه برونرفت از طریق مالیاتبندی تصاعدی، ملی کردن، نکول در صورت لزوم، و راهبرد رشد «سبز» است.
پنجم، بهویژه در بریتانیا، آنچه باید موضع حزب کارگر و در ادامه، دیگر احزاب و سازمانهای پیشرو در نقاط دیگر باشد: وحدت با دولت در لحظه بحران( و «سمزدایی» از حزب پساکوربین و هموارکردن راه برگشت آن به دولت)،۲۴ یا انتقاد از دولت محافظهکار درحالیکه با خطر میهن نادوستی روبهروییم؟ نکته مهم مسئله این است که محافظهکاران راهکارهای خطایی را در پیش گرفتند و آنها را در عین بیکفایتی اجرا کردند، و دهها هزار تن بهعنوان پیامد مستقیم آن خواهند مرد(دولتهای محلی اسکاتلند و ولز بهتر، اما همچنان ناکافی، عمل کردهاند). برای اعتبار حزب کارگر مهم است که آلوده آن سیاستها نشود، در غیر این صورت در مسئولیت این مرگومیرهای اجتنابپذیر شریک میشود. این، بخش بزرگی از مردم را سردرگم میکند که درمییابند دولت به راه خطا میرود، و میخواهد نتایج ناشی از آن را ببیند. تمرکز چپ در عوض باید بر ایجاد همبستگی در عرصه عمومی، مسئول نگهداشتن دولت، انتقاد بیوقفه از توریها[محافظهکاران] برای سیاستهای جنایتکارانه و عدم کفایتشان در حوزه اجرایی، و گسترش مرزهای ممکن سیاسی، چالش نولیبرالیسم بهمثابه یک کیشِ مرگطلب ضمن حمایت از تورهای ایمنی با هدایت دولت و بازسازی ظرفیتهای دولت پس از ایلغار نولیبرالیسم باشد. در پاسخ، استدلال شده است که حزب کارگر در زمان جنگ جهانی دوم با حزب محافظهکار ائتلاف کرد، چرا اکنون نکند؟ این کاملا درست است که در آن زمان یک دولت ملی تشکیل شد، اما آن ائتلاف با کابینه جنگی وینستون چرچیل و نه دولت وعدهشکن نویل چمبرلین بود، که حزب کارگر بهدرستی از آن سر باز زده بود.
من خوشبینی محتاطانهای دارم که سرمایهداری نمیتواند این لکه ننگ را بشوید. اکنون زمان آن است که به فکر آن نوع جامعهای باشیم که در خدمت اکثریت مردم باشد و مانع تکرار نتایج بسیار تلخی شود که داریم تجربه میکنیم. بهجای جنایات و ناکارآمدیهای نولیبرالیسم، ما نیاز به مالیات تصاعدی، گسترش خدمات عمومی با ظرفیتهای جبرانی درونزاد برای مواقع اضطراری، و جامعهای مبتنی بر همبستگی، ارزشهای انسانی و احترام به طبیعت هستیم. گفتن اینها آسان، و بیچونوچرا درست است، اما چپ تقریبا همهجا و گاه برای دههها در موضع دفاعی بوده است، و همهگیری ممکن است بهراحتی به واکنشهای اقتدارگرایانه، نژادپرستانه و ارتجاعی بینجامد.
کوتاه سخن آنکه، همهگیری کووید-۱۹ بهطور اتفاقی پدید آمد اما غیرمترقبه نبود. پیامدهای آن بهمراتب بیش از هر چیز رسواییآور و جنایتکارانه است، و چپ باید این را با رسایی و روشنی اعلام کند. ناانسانی و جنایتکارانه بودن سرمایهداری نولیبرالی افشا شده و کووید-۱۹ نشان داده است که سیاست بهداشتیای بدون همبستگی، سیاست صنعتی و ظرفیت دولتی نمیتواند وجود داشته باشد. این نبردی مذبوحانه است، و ما باید از این بحران با جامعه بهتری بیرون بیاییم. چپ هرگز پیش از این چنین مورد نیاز نبوده است و لذا بایستی برای پاسخ به این چالش برخیزد.
پینوشتها
- For a review of how the pandemic tracked the global circuits of capital, see K. Moody “How ‘Just in Time’ Capitalism Spread COVID-19.”
- For an overview, see A. Tooze, “Shockwave.”
- For a sample, see “Israel Health Minister under Fire over Ultra-Orthodox COVID-19 Crisis”; “Coronavirus: Pastor Who Decried “Hysteria” Dies after Attending Mardi Gras”; “Bishop Who Said ‘God is Larger Than This Dreaded Virus’ Dies of Covid-19,” and “Prefeito Bolsonarista, Para Quem a Cura da COVID-19 Viria de Igrejas, é Internado em Hospital de Luxo com a Doença.”
- T. Phillips and D. Phillips, “Bolsonaro Dragging Brazil toward Coronavirus Calamity, Experts Fear.” The Argentine actor and director Ricardo Darín put it succinctly, “it is very difficult to struggle against the pandemic of imbecils.”
- See, for example, T.J. Coles “Freedom from Fear: John Pilger Discusses Coronavirus Propaganda, Imperialism, and Human Rights.”
- See, for example, Ming Wang et al “Food Markets with Live Birds as Source of Avian Influenza,” Emerging Infectious Diseases 12 (11), 2006, pp.1773-1775. More generally, “China was the epicentre … In no other country was there such a vertiginous convergence of urbanization, integration into global value chains, and the adoption of new food norms” (C. Katz, “Un Detonador de la Crisis Potenciado por el Lucro”).
- For a detailed account, see S. Grey and A. MacAskill, “Johnson Listened to His Scientists about Coronavirus–But They Were Slow to Sound the Alarm.”
- For the not-yet-adopted Eurobond option, see G. Stahl “The Reconstruction of the Europeans Economy after the Corona Pandemic,” and P. O. Gourinchas, Flattening the Pandemic and Recession Curves.
- See I. Solty, “The Bio-Economic Pandemic and the Western Working Classes.”
- See, for example, B. Wright, “U.S. Accused of Stealing Ventilators from Barbados as Coronavirus Spreads in the Caribbean”; V. Doğantekin, “US ‘Steals’ Medical Supplies Amid Pandemic,” and L. Jeffery, “German, French Officials Accuse U.S. of Diverting Supplies.”
- See, for example, B. Zahoor, “Health: Why New Viruses Continue to Spread,” and J. Vidal, “Human Impact on Wildlife to Blame for Spread of Viruses, Says Study.”
- See I. Frey, “‘Herd Immunity’ is Epidemiological Neoliberalism.” Similarly, “According to media reports at the weekend, [Prime Minister Boris Johnson’s special adviser Dominic] Cummings initially stalled government action, arguing of the coming plague that ‘if that means some pensioners die, too bad’. That approach explains the dragging of heels for many days.” See also D. Conn and P. Lewis, “Documents Contradict UK Government Stance on Covid-19 ‘Herd Immunity’.” For the similarly scandalous case of the USA, see E. Lipton et al “He Could Have Seen What Was Coming: Behind Trump’s Failure on the Virus.”
- The example of Bergamo, in Italy, is especially dramatic, as it reveals the cost of protecting profits at the expense of people; see A. Sidera, “Bérgamo, la Masacre que la Patronal No Quiso Evitar.”
- For a particularly egregious example, see F. Greig, “Wetherspoons Founder Tim Martin Has Told Staff Who Might Not Be Paid During Lockdown to ‘Go Work at Tesco’.”
- In brief, the UK death totals generally include only COVID-19-related deaths reported in NHS hospitals; that is, they do not include deaths at home or in care homes. The callousness with which the British government has treated those in care homes must rank as one of the gravest scandals in postwar Europe. See N.P. Walsh and M. Krever, “The UK’s ‘Coronavirus Dashboard’ May Be Under-Reporting Deaths Significantly,” and C. Giles “Deaths from Coronavirus Far Higher in England than First Reported,” Financial Times.
- See I. Sinclair and R. Read, “‘A National Scandal’: A Timeline of the UK Government’s Woeful Response to the Coronavirus Crisis.”
- See, for example, I. X. Kendi, “What the Racial Data Show,” N. Scheiber, N.D. Schwartz and T. Hsu, “‘White Collar Quarantine’ Over Virus Spotlights Class Divide,” The New York Times, J. Valentino-DeVries, D. Lu and G. Dance, “Location Data Says It All: Staying at Home During Coronavirus is a Luxury,” The New York Times, and S. Lerner, “Coronavirus Numbers Reflect New York City’s Deep Economic Divide.”
- See, for example, J. Michell, “Coronavirus Reveals the Cost of Austerity,” and M. Sandbu, “Huge Fiscal Spending is Needed to Fight the Coronavirus Downturn,” Financial Times.
- Z. Wood, “Tesco Defends £۶۳۵m Dividend Payout after Coronavirus Tax Break.”
- See C. Leys, “How Market Reforms Made the NHS Vulnerable to Pandemics”; H. Siddique, “Despite PM’s Praise of Nurses, It’s Tory Policies that Made them Suffer,” and S. Wren-Lewis, “Who Still Thinks Austerity Was a Good Idea?” For the case of the USA, see S.B. Glasser, “How Did the U.S. End Up with Nurses Wearing Garbage Bags?”
- R. Saunders, “‘There is Such a Thing as Society’: Has Boris Johnson Repudiated Thatcherism?”
- See, for example, G. Mankiw, “Thoughts on the Pandemic.”
- For a similar approach, see D. Henwood, “A Few Ambitious Points on Fighting the Crisis,” and S. Gindin, “The Coronavirus and the Crisis This Time.”
- See, for example, O. Salem, “The PM Should Offer a National Unity Government–And Labour Should Accept.”
منبع: https://mronline.org/2020/04/18/coronavirus-crisis-and-the-end-of-neoliberalism/
منبع:شرق
- آلفردو سعد فیلهو نویسنده ی مقاله استاد اقتصاد سیاسی در گروه مطالعات توسعه ، SOAS ، دانشگاه لندن است. علایق تحقیق وی شامل اقتصاد سیاسی نولیبرالیسم ، سیاست های صنعتی ، سیاست های کلان اقتصادی جایگزین و نظریه ارزش کار و کاربردهای آن است.