جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

توهم کرونایی – سعید سلطانی طارمی

توهم کرونایی

مرد جوان عبوس و هراسان
                                 می گوید:
“وقتی که من درون ژل و الکل
دست و دهان و پا و سرم را
                می شستم
حس می کنم خیال دبنگم
دزدانه رفته­ است و خودش را
توی دهان  یک زن زیبا
                       پرتاب کرده­ ست
حس میکنم دهان زن زیبا
با آن ادا و نازکی کارکشته­ اش
خندان و خوش، خیال خرابم را
با بوسه ­ای که در تب آن ویروس
                          جزغاله می شده،
آلوده کرده ­است.
حالا سر تمامی دندان هام
تب کرده است و درد گرفته
و دارد از ته نفسم خس خسی دراز
سوی دریچه ­های گلویم می لولد
و فکر می کنم اگر کرونا باشد…

آخر چرا خیال من احمق…
حالا چکار کنم دکتر؟

دکتر بلند می شود و بی­حال
در آینه به ماسک و نقابش
ورمی رود
 و تیک تند پلک چپش
آرام می کند:
“این روزها خیال همه عین مال تو
ولگرد و بی خیال شده جانم!
و شهر
با وحشتی کشیده به وسواس
احساس می کند ریه ­هایش
توی تبی پر از خفگی می سوزند.

اما شما که مرد خرد هستی
و فکرت اسطقس درستی دارد
راحت باش
جایی که رفته بوده خیالت
سرچشمه ی شفاست نه بیماری
برگرد خانه با خیال خودت خوش باش.
و نسخه ­ی همیشگی قرص ­هات را
تکرار کن.”

مرد جوان سپاسگزار از در
خارج که می شود دو باره می­ آید تو:
“وقتی که من درون ژل و وایتکس…


۳۱/۲/۹۹

https://akhbar-rooz.com/?p=31844 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x