جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

گردش در شهرِ بزرگ – خسرو باقرپور


 خوابگردِ روزانِ این شهرم!
در ازدحامِ پُرآشوبِ خیابان هاش.
این جا همه شبیهِ تو اند.
انبوهه ای از صدها هزار “تو”،
در غبارِ و در غوغا؛
در این مِهِ هماره پا برجا؛
از هم و در هم می گذرند.
دالان هایِ بُهت
پر و خالی می شود
و اژدهایِ ناگهانِ قطار ها،
عنان به شیطانِ شتاب می سپارند
با شکمی سرشار از آدمیانِ خواب آلود،
که همه شبیهِ تو اند.
سرسامِ شهر است و بهتِ من از دیدنِ این همه “تو”
و سایه ی تو در هر گوشه ای پیداست
ایستاده ای بر آن پلکانِ سنگی ی قدیمی؛
بر نقوشِ سائیده ی کتیبه ای دست می کشی.
در کالسکه ای از میدانِ اسب های بالدار می گذری
بر آستانه ی کاخِ با شکوهِ ملکه می ایستی،
دوربینم را رویِ چهره ی تو زوم می کنم!
و تو کنار آن نگهبانِ بی چِهرِ سرخپوش
که ماتِ هیچی ی موهومی در هواست
چهره ات را به لبخندی دلگشا می گشایی.
می بینمت در کافه ای با صندلی هایِ خالی ی سرخ
خیس و خسته؛
کنارت می نشینم
و چایِ سبز می نوشم.

https://akhbar-rooz.com/?p=33359 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x