جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

بوسه به چشمان پسرم (چند سروده ی کوتاه) – خسرو باقرپور

*

ای رنگِ شادمانی و آبادی؛
جان – واژه یِ ترانه ی آزادی،

آبی؛ صدایِ خوبِ تو در یاد است؛
آوازه ای که یادِ پدر دادی!


* سایه

همخانه و همسایه که دیده ست؟ بگو!
زیباتر از این سایه که دیده ست؟ بگو!

این ماه مرا سایه ی سر خواهد بود
چتری ز مَه و سایه که دیده ست؟ بگو!


* بوسه

شمعِ مرده ام! روشن!، همرهِ شب ات بودم
همچو نرمه باران بر آتش تب ات بودم.

سالیانِ تلخِ من؛ ساعتِ عسل می شد؛
گر چو بوسه ی زنبور بر گُلِ لب ات بودم.


* بارانچکه

منال از دوریم ای لولی ی مست
شکستی این دل و رفتم من از دست.

چو بارانچکه ای افتاده در آب،
چو تیری از کمان در رفته از شست.  
 

* دیدارِ یاران

من غریبِ غم و خلوتگهِ یاران میهن
دلِ آشفته ی من در کفِ ایشان ایمن.

بر بیابانِ جهان دیده ببندم زین پس؛
تا میّسر شَوَدم خوابِ گلستان دیدن.

https://akhbar-rooz.com/?p=33448 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x