چه صدای خوبی! آه!
من پیشانه صدای تو را نوشیده بودم.
و پستان های رگ کرده ی مادرم؛
از صدایِ خوبِ تو روشن بود.
من بی محابا ساده ام؛
و عاشقِ باران!
بهار بود؛
صدای باران از خانه ی سبزِ تو می آمد؛
به خانه ات آمدم،
خانه ات ابری بود
ابر نمی بارید
صدایِ تو می آمد؛
واژه ها از دهانِ تو سقوط می کردند
و عشق؛
زار زار می گریست.
اسن، اوایل شهریور ماه ۱٣۹۵
*تصویرِ متن: Erik Johansson
۰
۰
رای ها
امتیاز بدهید!