سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

اسن* (Essen)… خسرو باقرپور


 

آی! شهر خاکستری ی خسته
ای… اِسن*
با تو چه رازی است؟
که شکوفه می دهند درختانِ تو
پیش از آن که بهار بیاید؟
و یخ می زنند جوبار هایِ تو
در میانه ی پاییز.
و تابستانت رنگِ هوا،
رنگِ خون است
رنگِ مریخ!
چونان گونه ی دخترکانِ کم سالِ کولی ی خود فروش،
در جنده خانه ی رو به رویِ دانشگاه

اسن!
شهر خرگوش های بیمار
سنجاب های علیل
و چکاوک های لال

اسن!
ای زمستانِ دائمی ی نفرین شده
آیا در سیاره ی دیگری ام من؟
من این جا چه می کنم؟ ای داد…

اسن!
با تو چه رازیست ای شهر!
در خاکت چه رازی است!
در راه ها و رود هایت چه رازیست
ای شهری که بالایت
جماعتی اند از جاکشانِ آهن و کاغذ و کار،
منگ اند و مست اند در صنایعِ سنگینِ “کروپ”*
و چندین ده نامِ جهانی ی دیگر
و نامدارند
در هزار مقاوله یِ جهانی یِ دیگر
و چند جنگِ جهانسوز.
و بوی خونِ دل و دودِ استخوانِ آدم انگار
هنوز… هنوز…
ممزوج در هواست

آی… آی… اسن!
شهرِ انبوهِ معلمانِ الکلی و بیکار و با فرهنگِ!
با میعادگاهِ شیک و دمکراتیک و پُر الکل و پر گفتگویِ هر روزه شان!
شهرِ کارمندانِ پیرِ صنعتِ آهن،
شهرِ گردهمایی ی باشکوهِ کمونیست ها در میدان کِنِدی
شهرِ اعتصاب هایِ هر روزه ی اتوبوس ها و متروها
شهر بازارها و مراکز خریدِ شیک
و انبوهه ای از بوروکرات های خبیثِ نشسته در دفتر های شیکِ اداره ی شهرداری.
و اداراتِ بیکاری
این کاسه هایِ داغ تر از آش
و این میهن پرستانِ قحبه تر از صاحبانِ این همه مال
و نیز قحبه های سنگین وزنِ
با افاده های متعفن
که انگار
تلخی ی این افاده ها
باید
اوقات تلخ تر از زقومِ متقاضیانِ پناهندگی ی افغانی و آفریقایی را تلخ تر کند هر روز.

و پایینت ای اسن،
زیرزمینی به وسعت بالایت،
از معادنِ تهی شده و خالی ی زغالِ سنگ
و صنایعِ قدیمی یِ زنگ زده
که به لطفِ حزبِ نازِ سوسیال دمکرات
و جماعتِ نازنازی ی سبزها
موزه های جالبی شده اند.

اسن!
شهرِ بدبخت های کراواتی،
شهر از یکشنبه تا یکشنبه ی دیگر، بازار
شهر هر روز بازار
شهر مرافعه!

اسن!
پایتخت فروش و خریدِ ماشین های ِ دستِ دومِ آلمانی
شهر چاقوکشی های هر روزه ی عرب ها
شهر عذر خواهی ی هر روزه ی ایرانی ها
شهر صف های طویل در اداراتِ کمک به محتاجان
شهر توزیعِ دم به دمِ هرویین در ایستگاه های قطار
ای شهر التماس های تکراری
شهرِ لاشه های انبوهِ کشتگانِ جوانِ الکل،
در کنارِ سوپرمارکت های ارزان
شهر سیاه پوستانی که فقط مستراح ها را تمیز می کنند
شهر کارِ شاق سریلانکایی ها در همه ی رستوران ها به نصفِ نصفِ مزدِ معمولِ کار
شهرِ “یک یورو برایِ یک ساعت کار”

اسن!
شهرِ کنترلِ نامحسوسِ پُلیس!

اسن!
چه شهرِ بی رحمی!
چه شهر دلگیری!
من این جا چه می کنم؟

* اسن (Essen) : نام شهری است بزرگ و صنعتی در غربِ آلمان

* کروپ Krupp: مجموعه ی صنعتی و بزرگی که متعلق به خانواده ای با همین نام بوده است. این موسسه ی بزرگ صنعتی از تولید کننده های بزرگ فولاد در جهان است. این مجموعه دارای روابطی قدیمی با ایران بوده است. اربابانِ کارخانجات کروپ پس از خاتمه ی جنگ جهانسوز دوم و به خاطر تولید جنگ افزار های مصرفی ی آلمان نازی و استفاده از کار اجباری اسرا، توسط متفقین بازداشت شدند. ناصرالدین شاه قاجار در سفرش به اروپا مهمان آقای کروپ صاحبِ این مجموعه ی بزرگ صنعتی بود.

https://akhbar-rooz.com/?p=33687 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x