شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

اردیبهشت و رویایِ انگور – خسرو باقرپور


 
اردیبهشتِ زیبا
رفاقت می کند
با زمستانِ واژه هام
و می داند من امسال
در غربتِ برف و گردنه ماندم
و کلامِ پاییزی ام
در زمهریرِ کبودِ بی مهری
در فصلِ چهارمِ حوصله ات مُرد.

در جانِ من اینک
سالی در گُذر است
که تنها یک فصل دارد
پاییزی هزاران رنگ
در تکاملی از رنگ های درخشان
از سبزِ برگِ مو
تا رویِ سرخِ انار
و آوازِ روشنِ انگور.

من در غم های دائمی
و شادی هایِ یادِ تو
در خاطراتِ امنِ تو بیتوته می کنم
من دچار توام
چون نهالِ تاک
در تنِ زمین.

در زهدانِ یادِ تو
مَست می شوم
و پیش از دیده گشودن
بر روی روشنا
زبان به شعر می گشایم.

دلدارِ برفی ی من!
بر عطرِ بوسه های تو می پیچم
در قمصر بناگوشت مدهوش می شوم
بر شیبِ نرمِ شکمت
نرم می خزم
و پستانهایِ لطیف ات را
تا آستانه ی فهمیدن
می گریم.

من رویایِ انگورم
در چشمانِ مستِ تو
بی آن که تاک باشم
و خوشه ی انگور.

نقاشی ی متن: “اسلیمی پروانه ای ختایی” کارِ امین نبی پور با درودی سپاسگزار بر او.

۱٣ اردیبهشت ۱٣۹٣ – اِسن

https://akhbar-rooz.com/?p=33786 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x