جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

آواز عاشقانه ی تبعیدی (غزلی برای دل خودم) – خسرو باقرپور

 ای که بَعدِ رفتنت ویرانِ ویرانم هنوز
زخمی ی تبعیدم وُ در غم به زندانم هنوز

زخم دیروزین فراموشم شده، اما کنون،
مبتلای عشقم وُ در فکر درمانم هنوز

گرچه پنهانی ز چشم وُ بی قرارم می کنی
قایق صبرم به رودِ گریه می رانم هنوز

گر چه خود در خلوتِ آرامِِ شهر غربتم
غمگسار میهنِ در چنگِ دیوانم هنوز

آذرخشِ چشم تو آنسان به جانم شعله زد
همچو سروی شعله کش در کنج ایوانم هنوز

آنچنان مست از شرابِ مهر چشمانِ تو ام
بندی ی غربت نیَم دیگر، در ایرانم هنوز

بلبلِ طبعم ز بی عشقی پریشان بود و لال
گُربه ی محنت رمید و من غزلخوانم هنوز

با تو من مبهوت وُ مدهوش وُ خموش وُ کودکم
خود نباشد گوشِ جان با پندِ پیرانم هنوز

گر بخوانی قصه ی انسانی ی “هِرمان هِسه”
همچو آن آتش به جان، “گرگِ بیابان” ام هنوز

روز و شب هایی نه، قرنی رفت وُ پندارم هنوز
منتظر در کوچه ی نزدیکِ میدانم هنوز

وعده ی دیدار یار آمد، دلم پیشانه رفت
جان وُ دل در مقصد وُ من در اتوبانم هنوز!

https://akhbar-rooz.com/?p=33914 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x