شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

دیگر زمین، زمین ِ خدا نیست و یک سروده ی دیگر – ابراهیم هرندی

در نگاه‌ِ تو سرِ بریده‌ای‏ست‌
که‌ لاله‌ را جام‌ِ خون‌ می‏کند
و جان‌ را جوانه‌ اندوه‌
دریا،
شوراب‌ِ اشک‌ِ فرشتگان‌ است‌
و فواره‌ باژگون‌ِ بید
تندیس‌ِ جنون‌

عجوزه‌ فریبکاری‏ست‌ جهان‌
“بیتوته‌ کوتاهی‌
در فاصله‌ گناه‌ و دوزخ‌”

چه‌ بیهوده‌ پایان‌ِ جهان‌ را به‌ ماتم‌ نشسته‌ای!
چه بیهوده!!

رویای‌ مردگان‌ است‌
بُغضی‌ که‌ در جان‌ِ تو ترک‌ می‏خورَد
و سایه‌ای‌ که‌ تو را با خود به‌ آغاز جهان‌ می‏کشاند
چه‌ بیهوده‌ می‌ پایند دستان‌ِ تو
دیوارها و فاصله‌ ها را!
چه‌ بیهوده‌!!

دیگر زمین‌ زمین‌ِ خدا نیست‌
دیگر کسی‌ نمی‌ آید
و آسمان‌ِ آبی‌ِ آرام‌
رنگین‌ کمان‌ِ کودکی‌ِ ما را
از یاد برده‌است‌

***

● روان درمـانی

چشمانت را ببند
و آرام…. و….. رام
خورشید را با فوتی خاموش کن
……
کردی؟

اکنون دریا را از نقشه جغرافیای جهان‎ بردار
تا ریشه هر ترانه در تاریکی بخشکـد
……
بهتر شد؟

نــــگاه کن
اینک هردرخت عرعر ِ آوارگی‎ست
و دیگر هیچ گیاهی
به هیچ گناهی راه نمی‏برد

اینک آسمان،…
کدام آسمان؟ خورشید مرده است
دیگر هیچ انگیزه و رنگیزه‎ای
دلی را هوایی نمی‎کند
کوه‎ها درغربت غمناک خویش غنوده‎اند
و رودها در سیاهی گم می‎شوند
وباران،
ترانه بی ترنم تنهایی‎ست

بهترنشد؟

چشمان‏ات را ببند و تاری بتن
از آیه “اَمَن یجیب” برگرد خویش

چشمانت را ببند و بمیر
که اینجا خانه شعرو شور و شیدایی‎ست

https://akhbar-rooz.com/?p=36913 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x