جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

سرگردان در میانه ی میدان انقلاب و اصلاح – ف. تابان

هدف این یادداشت بیشتر از آن که پیرامون موضوع رفراندم و بحث هایی که نامه ی پانزده نفره به راه انداخته است باشد، طرح ملاحظاتی بر آخرین مقاله ی رفیق بهزاد کریمی است که جنبه هایی از آن در نظر من نگران کننده است. او این مقاله را در ارتباط با موضوع رفراندم نوشته، اما موضوع را از ان فراتر برده و رفراندم را نقشه سیاسی و پروژه هدفمند «تحول طلبی» در ایران معرفی کرده که بر مشی مسالمت آمیز متکی است و در برابر راه حل انقلابی یعنی مجلس موسسان قرار داده است. مقاله ی او فرصتی فراهم کرده است تا از او بپرسم «تحول طلبی» ای که او در برابر سیاست انقلابی قرار می دهد، در حقیقت خود چیست؟


۱. در مورد رفراندام

من با طرح شعار رفراندم مخالفتی ندارم و پیش از این هم وقتی که این موضوع یک بار دیگر مطرح شده بود، از آن حمایت کرده بودم. در این موافقت بیشتر جنبه های تبلیغی و بسیج گر آن مورد نظرم است که بتواند نیروهای بیشتری را علیه جمهوری اسلامی به میدان بیاورد و به هم نزدیک کند و حکومت اسلامی را که به طور مداوم بر حمایت مردم از خود مانور می دهد و خود را حاصل رای و نظر مردم می داند، به چالش بگیرد و بگوید این گوی و این میدان، بیایید و خود را به رای مردم بگذارید. و این را هم می دانم که چنین اتفاقی نخواهد افتاد.

اما اگر «رفراندم» بخواهد به عنوان شیوه و یا استراتژی گذار مطرح شود و در برابر مجلس موسسان قرار گیرد و از آن بالاتر مشخضه ی یک خط مشی سیاسی و شناسنامه تحول طلبی شود، – کاری که بهزاد کریمی کرده است – آن گاه پرسش های زیادی مطرح می شود که پاسخ های قانع کننده ای برای آن ها وجود نخواهد داشت. بهزاد کریمی در دفاع خود از رفراندم بارها از «نقشه ی سیاسی» و «پروژه ی هدفمند سیاسی» می نویسد و این طور می گوید که «رفراندم» یک پروژه و نقشه ی هدفمند سیاسی است که الزاما با مشی مسالمت آمیز و جریان تحول در ایران گره می خورد. او «رفراندم» را تا سطح یک استراتژی تمام عیار بالا می کشد و انقلابیون را متهم می کند که نقشه و پروژه ی سیاسی ندارند. اما پرسش ها:

اول. ارگان فراخوان دهنده ی رفراندم کیست و چطور انتخاب می شود؟ در طرح پانزده نفره، سازمان ملل متحد قرار است «نظارت» کند، اما برگزار کننده چه کسی خواهد بود؟

دوم. اگر نتیجه ی رفراندم نفی قانون اساسی موجود باشد. سرنوشت قانون اساسی جدید چه خواهد شد؟ اگر نتیجه ی رفراندم، نقی حکومت اسلامی و گذر به یک «حکومت سکولار و دموکرات» باشد؟ چه کسی این «حکومت سکولار و دموکرات» را تاسیس خواهد کرد و کدام ارگان قرار است قانون اساسی جدید را بنویسد؟ در هر صورت، هم برگزاری احتمالی رفراندم و هم اجرایی کردن نتیجه و نتایج آن احتیاج به یک ارگان و نهاد معین و منتخب دارد. این نهاد معین و منتخب در عرف معمول همه ی تحولات و انقلابات اجتماعی مجلس موسسان بوده است. تشکیل مجلس موسسان برای تاسیس حکومت تازه ضروری است، یعنی ضروری تر از برگزاری رفراندم است و با و یا بی رفراندم گذار به آن حکومت «دموکرات و سکولار» و قانون اساسی تازه ی آن جز از طریق مجلس موسسان، گذار دموکراتیکی نخواهد بود.

ما یک تجربه ی تلخ داریم. یک بار جمهوری اسلامی مردم ایران را برای «تعیین نوع نظام»، به رفراندم کشاند. آقای بهزاد کریمی آن موقع منتقد این نوع رفراندم بود و می گفت تا محتوای این نظام تازه روش نباشد، نمی شود در مورد آن رفراندم برگزار کرد. آیا او حالا هم می خواهد مردم را به رفراندم در مورد «نظام دموکرات و سکولاری» که جز همین دو جمله چیز بیشتری از آن نمی دانیم، بکشاند؟ محتوای یک نظام سیاسی را در درجه ی اول قانون اساسی آن تعیین می کند. قانون اساسی باید در مجمعی صاحب صلاحیت (مثل مجلس موسسان) نوشته و تعیین شود. آن وقت است که می شود و می باید آن قانون اساسی را به رفراندم گذاشت. یعنی رفراندم در حقیقت خود، متوجه ی تصویب قانون اساسی و موخر بر تشکیل مجلس موسسان است.

پرسش اینجاست که در طرح هایی که پیرامون «رفراندم» مطرح می شود، چرا در مورد تشکیل مجلس موسسان سکوت می شود؟ جرا بهزاد کریمی در مقاله ی خود در این مورد هیچ نمی نویسد؟ ارتباط بین آن دو را نادیده می گیرد؟ و اصلا چرا درخواست تشکیل مجلس موسسان برای انحلال حکومت فعلی و تاسیس حکومت تازه را به عنوان یک «پروژه سیاسی» مطرح نمی کند؟ رفراندم هر چند در نظر دموکراتیک می آید اما متکی بر یک انتخاب «توده وار» است در مورد هدفی که ما از آن چیز زیآدی نمی دانیم و مجلس موسسان متکی بر یک «نهاد» منتخب است که می خواهد محتوا را تعیین کند.

نتیجه ی از نظر من این است: «رفراندم» هیچ پروژه ی سیاسی و نقشه ی هدفمندی برای گذار نیست، یک شعار تبلیغی است که می توان از آن استفاده و بر خواست تحولات مسمالمت آمیز تاکید کرد. پروژه و نقشه ی سیاسی برای گذار از جمهوری اسلامی تشکیل مجلس موسسان است. هم برای الغای رسمی حکومت فعلی و قانون اساسی آن و هم برای تاسیس نظام تازه و تنظیم قانون اساسی آن. اما این پروژه، یک پروژه ی انقلابی است که بهزاد کریمی می کوشد خود را از آن کنار بکشد. او مردم را شاهد خود می گیرد و این گفته ی اصلاح طلبان را تکرار می کند که مردم دیگر حاضر به انقلاب نیستند. حرف او در مورد بخش هایی از جامعه ی ایران که عمدتا پشتیبان اصلاح طلبان هستند، درست است، اما بدشانسی بهزاد کریمی در این است که این حرف ها را درست یک ماه بعد از یک «انقلاب کوچک» در ایران تکرار می کند.


۲. در دفاع از مشی انقلابی؛ حقیقت تحول طلبی چیست؟

بحث اصلی من در مورد مقاله ی بهزاد کریمی، تلاش او برای تقسیم نیروهای مخالف حکومت به «تحول خواهان» و «سرنگونی طلبان» است. او به طور ضمنی تحول طلبان را موافق رفراندم و سرنگونی طلبان را مخالف آن معرفی کرده است.

من از این که اینجا مجبور به استفاده ی مکرر از واژه ی «سرنگونی طلب» هستم باید از خوانندگان معذرت بخواهم. یخشی از آن به خاطر این است که بهزاد کریمی در مقاله ی خود به این تقسیم بندی تن داده است. این واژه و ترم بر ما – همه ی ما – تحمیل شده است. مبتکر و مخترع آن هم دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی هستند که به قصد ایجاد ارعاب و فاصله انداختن بین توده ی مردم و مخالفان، این ترم ترسناک را انتخاب و تبلیغ کردند. بعدتر برخی اصلاح طلبان و محافظه کاران بیرون حکومت کوشش بسیاری کردند که این ترم و واژه را در میان نیروهای اپوزیسیون «جا» بیاندازند و هر کس را اصلاح طلب نیست، سرنگونی طلب بخوانند و دستگاه های اطلاعاتی – امنیتی را به جان آن ها بیاندازند. بهزاد کریمی البته در این ترم هم «تحول» ایجاد کرده، اما به نظر من اساسا تن دادن به چنین تقسیم بندی گمراه کننده و وارد شدن به بازی خطرناکی است.

سرنگونی طلب یک مفهوم روشن و واقعی نیست، یعنی هیچ چیزی را جز مخالفت با کلیت نظام جمهوری اسلامی تعریف نمی کند. از سلطنت طلبان افراطی، تا مجاهدین خلق، تا جریانات مختلف چپ و حتی برخی نیروهای ملی و دموکرات را یک کاسه می کند و نیروهای امنیتی را به سوی آن ها کیش می دهد. آن ها که این تقسیم بندی ها را باب می کنند «سرنگونی طلب» را در کنار «خشونت طلب» می گذارند و آن دو را به هم می چسبانند. خشونت طلب! یعنی آن ها که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند، طالب و طرفدار خشونت هم هستند. معلوم است سود چنین تعاریفی را چه کسانی می برند.

ما سال هاست با ترم «تحول طلبی» که می کوشد خود را در برابر «انقلابی گری» و «سرنگونی طلبی» قرار دهد، نیز آشنا هستیم. از جمله سازمان بهزاد کریمی یعنی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) خود را یک سازمان «تحول طلب» معرفی می کند. برای من اما هنوز بعد از تلاش های زیاد و نوشته شدن مقالات و تنظیم سندهای گوناگون، مشخص نشده است که این «تحول طلبی» که می خواهد خود را در برابر «انقلابی گری» تعریف کند و هویت بدهد – در عرصه ی سیاسی – به درستی چیست، چه می گوید و چه می خواهد؟ حدس می زنم یکی از دلایل ان – اگاهانه یا ناآگاهانه – بیرون آمدن از زیر ضرب اتهام سرنگونی طلبی دستگاه های امنیتی حکومت اسلامی است.

استدلالاتی که بهزاد کریمی در مقاله ی خود در مورد تحول طلبی و تفاوت آن با «سرنگونی طلبی» می آورد نه تنها روشن کننده این ابهام نیست، بلکه تعجب آور است.
او سرنگونی طلبی و انحلال طلبی را «با خواست حذف جمهوری اسلامی» تعریف می کند و می نویسد تحول خواهی با «تاکید بر گذار مسالمت آمیز، برآنست تا عبور جامعه از نظام بگونه مدنی محقق شود»!
اما این «عبور به گونه مدنی» چیست؟ آیا او می خواهد در این جا «گونه مدنی» را در برابر «گونه خیآبانی»، قرار دهد؟

توضیحات بیشتر بهزاد کریمی این است: «سومیها و چهارمیها که اپوزیسیون نظام هستند و نه فقط اپوزیسیون بخشی از حکومت یا برخی سیاستهای آن، با آنکه سر این موضوع اشتراک نظر دارند که می باید از این نظام گذشت، اما هم در مواجهه با قدرت و هم جامعه، متمایز از همدیگرند. یکی بر حذف یکباره قدرت مستقر تاکید دارد (!) دیگری اما برای مغلوب کردن قدرت، کشتی گرفتن با آن در تشک جامعه را در پیش گرفته است (!). تحول طلبان با رویکردهای فاز به فاز مردمی در می آمیزند، اما سرنگونی خواهان عموماً بر آنند که بگذار مردم خود در تجربه شان به حقانیت تز سرنگونی ما برسند!»

توضیحات باز هم بیشتر بهزاد کریمی این است: « بخش دیگرش (سرنگونی طلبان) اما به دنبال چیزی است مانند روند انقلاب توده ای ۱٣۵۷، و در واقع منتظرنشستن وقوع انقلابی کلاسیک بی آنکه البته خود پروژه سیاسی و سازماندهی مشخصی برای آن داشته باشد. پروژه تحول خواهان اما تکیه دادن بر روند جنبشهای مدنی و تبعیض ستیز است بخاطر عقب نشاندن حکومت، تکمیل محاصره مدنی در پروسه و پلاتفورمیزه کردن این روند با چشم انداز داوری حقیقی- حقوقی جامعه نسبت به نوع ساختار قدرت و تدوین قانون اساسی نوین دمکراتیک.»

من حقیقتا نمی دانم بهزاد کریمی این تعاریف و تقسیم بندی ها و اتهام ها را از کجا درآورده است، اما این را می دانم که اگر او به هنگام نوشتن این سطور، لحظه ای گذشته ی خود را به یاد می آورد – چون او در گذشته یک «سرنگونی طلب» بوده است، آن گاه می توانست بفهمد که دارد به گذشته ی خود و به امروز بسیاری از رفقایش دروغ می گوید – وقتی کسی حقیقت را می داند اما آن را انکار یا تحریف می کند از چه واژه دیگری می توان استفاده کرد؟ – او می داند بسیاری از چپ های «سرنگونی طلب» همرزمش، لحظه ای از حمایت و تقویت «نهادهای مدنی» باز نمانده اند و به این خاطر مرارت های بسیاری را متحمل شده اند. او می داند سازمانش در وقتی که هنوز «سرنگونی طلب» بود، چه رنج ها برای تقویت نهادهای مدنی کشید و آیا او با این جملات به رفقای خود بی احترامی نمی کند؟ – او می داند که این «سرنگونی طلبان» در هر سنگر مبارزه ی مردم برای عقب نشاندن قدم به قدم حکومت و برای دستیابی به هر کدام از خواست های کوچک و بزرگ امروزی شان حضور داشته و دارند، او می داند آن ها فعالانه در این مبارزه شرکت می کنند و منتظر «سقوط یکباره نظام» نیستند، او می داند که در گذشته – وقتی سرنگونی طلب بوده است، درست مثل امروز، همه ی زندگی و عمر خود را وقف «پروژه ی سیاسی و سازماندهی» مبارزه مردم در حد امکانات خود کرده است. مگر همه ی تلاش آو در آن دوره در خدمت بسیج و سازمانگری جنبش های توده ای نبوده است؟ پس چرا این ها را می نویسد؟

او این ها را می نویسد چون تعریف روشنی از تحول طلبی جز «کشتی گرفتن در تشک جامعه با حکومت» ندارد و به ناچار هویـت این تحول طلبی را در ستیز با انقلابی گری می جوید، و اثبات خود را در نفی آن. و در این راه از جاده ی انصاف بسیار به دور می رود.

تحول طلبی او دو مشخصه دارد: تاکید افراطی بر موضوع «مسالمت» و دوز بالای اصلاح طلبی.
آن چه ما در گذشته به آن اعتقاد داشتیم، تقدیس قهر و انقلاب قهر آمیز به عنوان عالی ترین تجلی مبارزه ی طبقاتی بود. شعبده بازی بزرگ در این سال ها – که متاسفانه تحول طلبان ما در آن نقش بازی کرده اند – این است که قهر را با خشونت و تخریب یکی گرفته است. قهر جزیی از مبارزه ی طبقاتی است، هر اعتصاب کارگری یک اعمال قهر است، و هیج کدام از ما چپ ها با اعتصابات کارگری مخالف نیستیم. آن چه باید تا حداکثر ممکن – تاکید می کنم – تا حداکثر ممکن – نفی شود، اعمال خشونت است. در این جا اما نباید چراغ راهنما را گم کرد. اعمال خشونت در درجه ی اول مربوط به حکومت است که همه ی وسایل خشونت و سرکوب را در دست دارد. انقلابیون بر حق مردم برای مقابله با خشونت های حکومتی تاکید می کنند. بسیاری از انقلابیون مشوق خشونت نیستند و بر مسالمت تاکید می کنند، اما آن ها را به دروغ «خشونت طلب» یعنی طالب خشونت می خوانند. خطای بزرگ در اینجاست که از «مسالمت» یک ایدئولوژی ساخته شود و نیروهای سیاسی بر پایه ی آن تقسیم بندی شوند. از جمله مواردی که «چپ تحول طلب» می کوشد خود را با آن تعریف کند، ایدئولوژی ساختن از «مسالمت» است. *

این تحول طلبی علاوه بر این، یک مشخصه ی دیگر هم دارد. دوز بالای اصلاح طلبی! و این همه ی ماجراست. تاکید زیاد بر روی تضادهای درون حکومت و بازی کردن در آن ها (البته تنها تصور بازی کردن در این تضادها) ویژگی این «تحول طلبی» است. آخرین نمونه ای که آقای کریمی در همین مقاله ی خود نشان داده است «استقبال از طرح رفراندام روحانی» است. تا آن جا که من می دانم بهزاد کریمی این نگاه دائم رو به بالا را «سیاست کردن» می خواند.

تحول طلبی ای که بهزاد کریمی در مقالات اخیرش نشان می دهد، سرگردانی بین انقلابی گری و اصلاح طلبی است. او چندسالی است نه می خواهد انقلابی باشد و نه می تواند اصلاح طلب شود، پس به پناهگاهی به نام «تحول طلبی» پناه برده است. تا این جا هیچ اشکالی البته وجود ندارد، او می تواند از همین سنگر کار خود را پیش ببرد. اشکال در ان جا پیش می آید که او برای «اثبات» خود به کسانی می پیوندد که سیاست انقلابی را تحریف می کنند و انقلابیون را مشتی «کله خر» فاقد برنامه و استراتژی و سیاست، که به خواست های مردم بی توجه اند، مبارزات مدنی برایشان ارزشی ندارد و… معرفی می کنند.

بهزاد کریمی یک بار دیگر به استدلالاتی که در مورد «سرنگونی طلبان» در این مقاله مطرح کرده، مراجعه کند، آیا قبلا آن ها را در نوشته های دیگران ندیده است؟


* از انقلابی گری نیز نباید یک هویت ساخت. هدف من در این مقاله از تاکید بر مشی انقلابی ساختن یک هویت خدشه ناپذیر از انقلاب نیست. انقلابی گری و اصلاح طلبی تابع وضعیت سیاسی و در درجه ی اول قدرت حاکم است. در یک حکومت متکی بر آزادی و عدالت من قطعا یک اصلاح طلب خواهم بود، اما در حکومت نافی همه ی حقوق کارگران و زنان و اقلیت ها و مخالفان، که هیچ راهی برای اصلاحات باقی نمی گذارد، اصلاح طلب ماندن، می تواند به فاصله گرفتن از آرمان های انسانی منجر شود.

مقاله ی بهزاد کریمی را در اینجا ببیند

     از : سیامک رهگذر

عنوان : موضوع کُشتی گیری جناب کریمی بر روی تُشک حریف و فیتیله پیچ شدن او!
جناب کریمی میگوید:”یکی بر حذف یکباره قدرت مستقر تاکید دارد دیگری اما برای مغلوب کردن قدرت، کشتی گرفتن با آن در تشک جامعه را در پیش گرفته است. ” ایشان بعنوان تحول خواه (نه انقلابی!) میخواهد بر روی تُشکی با حریفانش کشتی بگیرد که تُشک در زمین حریف یعنی رژیم است و داور سوت زن و مجری برگزار کننده مسابقه کشتی هم از خودیهای رژیم است و قرار است پیشاپیش نتیجه به نفع میزبان این کُشتی که خود رژیمی ها باشند تمام شود وگرنه به عقل جناب کریمی میزبان کُشتی ایشان ممکن است به باخت خودش تن بدهد؟ تا زمانیکه شرایط یک مسابقه کشتی عادلانه مهیا نباشد و داور مسابقه به نفع میزبان قرار است سوت بزند خب معلوم است برنده این کُشتی کدام طرف است یا نه؟ رژیمی که همه اختیارات و امکانات و امتیازات را فقط در دست خودش دارد حالا جناب کریمی چطور میخواهد این کُشتی خودش را در مقابل چنین حریف پرقدرت ببرد؟ به عقل من یکی جور در نمیآید به عقل شما چطور؟ قبول کردن پیشنهاد رفراندوم امثال کریمی ها نه تنها از روی خوش باوری و ساده نگری است یا میخواهند آدرس غلط دادن بما بدهند تا از هدف اصلی که سرنگونی رژیم است منحرف شویم؟ ایشان ضد و نقیض میگوید وقتیکه مینویسد:” این نظام با حفظ ساختار ولایی، امکان دگرگونیهای اساسی را
ندارد…- حکومتی تمامیت گرا که اکنون با تمام جامعه درگیر است.” خب اگر ایشان اینرا قبول دارد پس باید مطمئن باشد که عمراً چنین حاکمیت ضد مردمی برای بریدن گوشت خودش چاقوی رفراندوم نمیسازد مگر اینکه پاک عقلش را از دست داده باشد. ولایت فقیه آن بالا نشسته با قدرت مطلقش چرا باید بیاید تن به رفراندوم و تغییر قانون اساسی بدهد که او را از قدرتش بیاندازند؟ شما اجازه میدهید من به جیب شما دست ببرم تا از فشار جیب پُر پولی شما کمی کاسته شوید؟ سران این رژیم امکان ندارد دواطلبانه دست از قدرت بردارند مگر اینکه فشار بیرونی ( نظامی یا تحریمهای اقتصادی ) کمرش خُرد شود یا اینکه فشار ناشی از اعتراضات خیابانی مردم خواب خوش حکومت را برهم بزند و مجبور شوند تن به رفرم حداقلی بدهند برای خواباندن اعتراضات مردم. اگر منظور جناب کریمی با لبیک گفتن به رفراندوم ملا روحانی استفاده ابزاری کردن از آن بعنوان اهرم فشار باشد با او موافقم که با این خواسته در بین سران رژیم ملائی اختلاف بیفتد و به جان هم بیافتند و خودشان را تکه پاره کنند! ولی تاریخ گذشته بما آموخت که این آخوندها شارلاتان هائی هستند که ده تا امثال من و جناب کریمی ساده را لب چشمه آب میبرند ولی تشنه برمیگردانند!
٨٣۵۲۶ – تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣۹۶       

     از : peerooz

عنوان : کارد بی دسته
نمیدانم که این کامنت منتشر خواهد شد یا نه, بهر حال, اپوزیسیون آنقدر کارد بی دسته ساخته است که از حساب بیرون است, اکنون نیز گفتگو بر سر کارد دیگری ست که معلوم نیست چگونه میتوان آنرا به کار برد.
٨٣۵۰٣ – تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣۹۶       

     از : فریدون بی بیان

عنوان : از کدام مردم دفاع کنیم ؟
آقای خسرو صدری ، از رهنمود های داهیانه شما سپاسگزارم .
ولی مشارکت کلی سراسری حدود ۷۳ درصد در سالهای ۹۲و ۹۴و۹۶ اگر زیاد تر از آمار واقعی اعلام نشده باشد کمتر اعلام نشده.
اما چرا شما منکر دو دوره متفاوت ۹۴ و ۹۶ با مشارکت حدود ۵۰ در صد در تهران بزرگ هستید؟ چه ربطی به این دارد که در این یا آن ستاد انتخاباتی چه و چه شده است.

گویا شما هنوز بعداز ۴۰ سال و آن همه خوش خیالی ها میخواهید تلافیش را بر سر دیگران در بیاوردید.
شما «شیفته » مناظره کاندیداهاهستید که :« نشان میداد که آن ها شمشیر را از رو بسته اند» ولی نگارنده حسن روحانی را از اول انقلاب می شناسم … وقایع دیماه نیز نشان میدهد که در نبود انتخابات واقعی مردم دلیلی نمی بینند که تا پایان دوره صبر کنند. این نشان میدهد که شما گول برق شمشیر ها خوردید ولی مردم دیگر طاقت ندارند.
بر خلاف ادعای شما که فکر می کنید:«بسیاری مخالفین خارج از کشوردوست دارند به خود و دیگران بباورانند که رژیم سرو تهش از یک کرباس است وبدون تحلیل محلیل باید سرنگون شود.»
باید یک بار برای همیشه مروری کنید بر آنجه از دوم خرداد ۷۶ اتفاق افتاد که میزان مشارکت را به ۸۰ در صد رساند( رفسنجانی در دو دوره با ۵۴ درصد انتصاب شد) زنان و جوانان میخواستند با شکست ناطق نوری به شرکای ولی فقیه شمول هاشمی رفسنجانی ، روحانی، ولایتی ، رضائی ، فلاحیان و….. بفهمانند که دیگر بس است !!!
سال بعدش ۱۳۷۷ جبهه مشارکت ایران اسلامی تاسیس شد . درک این موضوع سخت نیست که بفهیم نیروی محرکه اصلاحات رای دهندگانی بودند که قبلا شرکت نمی کردند. این نیروی تغییر ( حدود ۳۰ در صد رای دهندگان ) در سال ۸۴ در انتخابات شرکت نکردند زیرا فهمیدند که اصلاح طلبان حکومتی حاضر به نمایندگی آن ۳۰ در صد نیستند.
حتما می گوئید پس سال ۸۸ چه شد؟
آقای صدری سراسر ایران و جهان شاهد بود که مردم با مشارکت ۸۵ در صدی میخواستند احمدی نژاد را بزیر بکشند تا بیش از آن آبرو ریزی نکند . علاوه بر تحریم ها خظر حمله نظامی جدی بود. بازهم مردم تجربه کردند که: نرود میخ آهنین بر سنگ !!!!! ۸ سال از سال ۸۸ گذشته است.
نگارنده هنوز ضمن ارج گذاشتن تلاشی که مردم ایران و خارج از کشور برای جلوگیری از انتخاب احمدی نژاد کردند و در انتخابات بعدی ۹۲ و ۹۶ برای جلوگیری از انتخاب جلیلی و رئیسی .. بهیچ عنوان نتیجه نمیگیرم که این قبیل انتخابات می تواند منشاء اثری توسط حسن روحانی و شرکاء شود که معاون رئیس مجلس هاشمی رفسنجانی و محرم راز خمینی و خامنه ای در تمام ۴۰ سال بوده است.
اگر خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی در دو دوره کمی از خواسته های رای دهندگان را انجام داده بودند که منفعل نمی شدند. در این سالها نیز انگیزه های انتخابات ریاست جمهوری حاد و ماورای تضاد های طبقاتی و اجتماعی بود. حمله نظامی ، تحریم اقتصادی ، مذاکرات اتمی و نظائر اینها
بیست سال است که خواسته های محوری مردم خواهان اصلاحات روی هم تلمبار شده است حالا شما آمده اید و رهنمود می دهید:« این هااگرهم سروتهشان از زاویه ای خاص از یک کرباس باشد ولی مردم عجالتا بین آنها فرق می گذارند.»
معنی این گزاره چیست؟

آقای صدری ایا متوجه هستیدچه می نویسید:« چپ ها و هر گروه سالم دیگرذینفع در آنند که ابتدا واقعیات را آنگونه که هست ببینند و بعد ارزیابی و موضعگیری کنند.
در غیر اینصورت به دکانی بدل خواهند شد که مشتریش خودشان خواهند بود و نه مردم ایران.»
بازهم از راهنمائی شما سپاسگزارم ولی این قدر چپ چپ نکنید.

حرف آخر : مردم ایران حد اقل دو دسته اند.
یک ـ آنها که ۴۰ سال است چشم و گوش خود را بر تمام جنایات حکومت بسته اند و در تمام جنگولک بازیهای حکومت شرکت می کنند و از مواهب حکومت ولایت مطلقه سود برده اند همیشه در انتخابات شرکت کرده و حتی اخیرا نیز مانند زمان احمدی نژاد این مردم حکومتی را به خیابان آوردند تا بقیه مردم معترض را بترسانند.
دو ـ مردمی که از فردای انقلاب مورد حمله و تعدی و آزار این گزمگان حکومت قرار گرفته اند . هزاران عزیر خود را از دست دادند و هزاران نفر زندانی و شکنجه شدند و.و.و.
روشن است ؟
٨٣۴۹۴ – تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۶       

     از : سیامک رهگذر

عنوان : به جناب خسرو صدری
قبول دارید که تنها راه ممکن برای تغییرات بنیادی مثبت در ایران تغییر رژیم اسلامی به جمهوری دموکراتیک است و جدائی دین از سیاست! این قبیل حرفها مثل برگزاری رفراندوم در چارچوب همین نظام اسلامی برای برپا ماندن همین نظام ولی با کمی تغییرات ممکنه و اصلاحات نه تنها اوضاع درب و داغان ایران را بهتر نمیکند بلکه نمایشی است به کارگردانی صحنه گردانهای حکومت اسلامی ملایان تا بار دیگر مرگ رژیم خود را چند صباحی به عقب بیاندازند. شخصا معتقدم بر خلاف نظر شما که از نوعی استقلال داشتن گروهای چپی دم میزنید بدون حمایت و دخالت نیروهای خارج از ایران ( بقول شما پشت گود نشین!) و بدون حمایت و دخالت برخی کشورهای خارجی به تنهائی نمیشود از هیولای جمهوری اسلامی گذشت با توجه به میلیاردها دلاری که برای سرکوبگری شورشهای داخلی رژیم هزینه کرده طوریکه مخابرات و تلفن و همه رسانه ها زیر نظارت نهادهای امنیتی کشور میباشند و میتوانند هر گونه اعتراضاتی مثل دی ماه اخیر را با خشونت سرکوب بکنند و برای خودشان هم مشروعیت شرعی اسلامی میتراشند. نمیدانم چرا امثال شما که با هرگونه فشار بیرونی بر روی رژیم مخالف هستید چرا درک نمیکنید که این رژیم ملائی فقط حرف زور میفهمد و تا فشار بیرونی یا درونی رویش نباشد محال است تن به امتیاز دادن به مردم بدهد. حالا وقتیکه یکسری ایرانی مخالف رژیم که موافقند همه گزینه ها حتی مثل حمله نظامی مثلا آمریکا یا ادامه تحریمها اقتصادی بر عیله رژیم هم باید روی میز باشد تا رژیم ملایان فشار را حس بکند و زیر فشارها کمرش بشکند و فرو بپاشد چرا امثال شما میخواهید که فشار روی رژیم کم شود و آنوقت انتظار بیهوده هم دارید که رژیم قدرت را به اپوزیسیون واگذار بکند؟ مردم ایران برای براندازی رژیم یا حتی اصلاح آن تا حالا چند خیزش داشتند که همگی نتیجه آنچنان مثبتی نداشت چونکه توان سرکوبگری نهادهای رژیم قویتر از اعتراضات یا شورش و قیامهای بی رمق مردم بوده. بنابراین باید راه حل را در جای دیگر جست و حتی شده از برخی نیروهائی که هم ایدئولوژیک ما نیستند یا نباشند برای رسیدن به هدف مشترک که براندازی رژیم ملایان باشد در مقطع زمان و شرایط خاصی اتحاد عمل داشت تا اینکه فشار روی رژیم آنقدر قوی باشد که به انفجار درونی تبدیل شود. آنوقت است که بعد از سرنگونی رژیم اسلامی میشود از مردم پرسید چه شیوه حکومتی غیر اسلامی را میخواهند! شما فکر نمیکنید که همین دو تا تهدید خشک و خالی دونالد ترامپ تاثیر مثبتش را روی سران حکومت اسلامی گذاشته که حالا ترسیدند و بدجوری دستپاچه شدند و میخواهند به نحوی سرشان را از طنابی که ترامپ بر گردنشان آویخته با عوامفریبی و مطرح کردن رفراندوم نظام فاسد و کثیف ضد مردمی و ضد ایرانی خود را نجات بدهند؟ فکر کردید اگر ترامپ دو ماه دیگر برجام را رد بکند ( به احتمال زیاد هم میکند!!) و فشار اقتصادی ناشی از تحریمهای دنیا (چونکه تمام اقتصادهای مهم دنیا هم دنباله رو اقتصاد اول دنیا که آمریکا باشد هستند) چه فاجعه ای برای سران رژیم ملایان و مردم ایران بدنبال خواهد داشت؟ شما هم در درون ایران حتی با مطرح کردن حمله نظامی ممکنه ( حتی فقط تهدیدش) فکر نمیکنید میتوانید سران رژیم را زیر فشار قرار داده تا هرچه زودتر تن به خواسته های مردم بدهد؟ بگمانم اگر حتی تهدیدهای نظامی آمریکا یا اسرائیل و عربستان به ایران کمی جدی شود خواهید دید نه تنها سران رژیم دوباره نرمش قهرمانانه خواهند کرد و فورا حاضرند حتی حجاب اجباری را بردارند بلکه بر سر میز معامله با آمریکا بنشینند برای نجات نظام و قدرتشان و آنوقت است که این آخوندها تن به رفراندوم واقعی شاید بدهند. مهم اینست که ابتدا فشار و خطر سرنگونی رژیمشان را جدی حس بکنند آنوقت است که رژیم اسلامی ممکن است قدرت را به نیروهای مخالفش واگذار بکند تا شاید جلوی جنگ نظامی که میداند در آن بازنده حتمی است و برای ایران ثمری جز ویرانی بیشتر ندارد تسلیم شود. پس سعی کنیم به هرنحوی و وسیله ای شده فشار را روی سران رژیم دیکتاتوری اسلامی زیاد کنیم تا زیر فشار بیرون مرزی و درون مرزی خطاهای بیشتری بکنند و نظام ضد مردمی اش فرو بپاشد و راه برای نجات ایران و ایرانی باز و مهیا شود! بدون کوتاه کردن دست ملایان و پاسداران از قدرت هیچ چیزی در ایران عوض نخواهد شد حتی با ده ها رفراندوم کذائی گذاشتن! پیروز باشیم در سرنگونی رژیم اسلامی!
٨٣۴۹٣ – تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۶       

     از : خسرو صدری

عنوان : پاسخی به آقای بی بیان
در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، ستاد انتخاباتی روحانی به هواداران خود توصیه کرده بود که در مدارس (ونه مساجد) رای دهند تا امکان دستکاری آرا کمتر شود. مناظره کاندیداهاهم نشان میداد که آن ها شمشیر را از رو بسته اند. مردمی هم که در صف های طولانی بعد از ساعت ۱۲ شب نتوانستند رای دهند(افرادی که در آمار۷۳ درصدی شمامنظور نمی شوند) بر این باورهستند که”اصول گرایان” عمدا چنین شرایطی بوجود آوردند که شاید روحانی رای نیاورد. این فضایی است که در تهران وجود داشت. بسیاری مخالفین خارج از کشوردوست دارند به خود و دیگران بباورانند که رژیم سرو تهش از یک کرباس است وبدون تحلیل محلیل باید سرنگون شود. این هااگرهم سروتهشان از زاویه ای خاص از یک کرباس باشد ولی مردم عجالتا بین آنها فرق می گذارند. چپ ها و هر گروه سالم دیگرذینفع در آنند که ابتدا واقعیات را آنگونه که هست ببینند و بعد ارزیابی و موضعگیری کنند. در غیر اینصورت به دکانی بدل خواهند شد که مشتریش خودشان خواهند بود و نه مردم ایران.
٨٣۴٨٨ – تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۶       

     از : فریدون بی بیان

عنوان : چپ قبل از هر چیز باید آگاه ،واقع بین ، دقیق و صادق باشد تا تحلیل درست ارائه نماید.
آقای خسرو صدری ، نگارنده در ایران زندگی نمی کند ولی مثل بقیه هموطنان می داند که بنا بر آمار و ارقام منتشر شده در دو «انتخابات» مجلسین ۹۴ ـ و ریاست «جمهوری » ۹۶ میزان کل مشارکت ۷۳ در صد بود… اما در تهران بزرگ حدود ۵۰ در صد در این دو انتخابات شرکت کردند. البته تعداد حوزه های انتخاباتی کاهش یافته بود و این باعث کندی کار و ایجاد صف و تمدید زمان «انتخابات» شده بود.
حکومت و مشاطه گران آمار کلی را بزرگ کردند ولی در مورد تهران بزرگ سکوت کردند. نگارنده در همان موقع چندین بار در این مورد اشاره کرده و پیش بینی میشد که ایران آبستن حوادث است.. ولی راستش فکر نمی شد به این زودی تقّبش در بیاد.
در مورد وقایع قبل از انقلاب نیز تصمیمات در راه پیمائی ها گرفته نمیشد و شعار های مبتذل نیز محصول «نبوغ» عقب مانده ترین نیروهای اجتماعی بود که دودوران جنگ سرد تمام قدرت به آنها تحویل داده شد و ما نمی دانستیم در پشت پرده چه خبر است.
ـ دکتر صدیقی تلاش کرد شاه بماند و سلطنت مشروطه را حفظ کند که رهبران جبهه ملی قبول نکردند..
ـ دکتر بختیار تلاش کرد شاه برود تا سر و صدا ها بخوابد..

ـ دکتر سنجابی و فروهر به خمینی پیوستند و گفتند شاه باید برود..
ـ هایزر و سالیوان به نیابت از طرف جیمی کارتر فرمانده های ارتش و ساواک را متقاعد کردند که ارتش اعلام بیطرفی نماید .. بخوان خمینی همه کاره شود.
ـ بحث همگانی بر سر تشکیل مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی جدید بود که بعداز ۲۲ بهمن بتدریج زیر پا گذاشته شد.
ـ دولت موقت بازرگان در ۱۴ بهمن ۵۷ با حکم خمینی برای شرکت مردم در انتخابات مجلس موسسان شروع به کار
کرد. مردم در ۱۹ بهمن از او حمایت کردند.
ـ «دولت موقت» اصلا به دولت موقت شبیه نبود بلکه حکومت اسلامی خمینی بود که بلافاصله اعدام سران حکومت پیش را شروع کرد.
برگزاری همه پرسی «جمهوری اسلامی آری یا نه ! » از زیر عبای خمینی بیرون آمد.
ـ تا اینجا چپ ها چند دسته شده بودند … همه با خمینی نبودند و تاریخ چنین نمی گوید …حتی بعداز تشکیل مجلس من در آوردی خبرگان …
حتی بعداز اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری …
اینکه بلافاصله بعداز سقوط حکومت پادشاهی مطلقه چپ های مارکسیست باید چه تحلیلی از شرائط می داشتند هنوز اهمیت تاریخی دارد. آیا شما می دانید؟
و اینکه چپ ها چه مواضعی داشتند باید صادقانه و دقیق بر خورد کرد نه با قصه های کوچه پس کوچه های «خیابان انقلاب» ژست انقلابی نگرفت.
ما چپ ها به دلایل زیادی نتوانستیم مواصع مناسبی در آن روزها در مقابل حکومت شاه ، دخالت غرب ، جامعه روحانیت و خمینی ، مجاهدین خلق ، نهضت آزادی ، جبهه ملی ،شخصیت های منفرد ، نهاد های مدنی مثل کانون وکلا ، کانون نویسندگان اتخاذ کنیم.
چپ ها مواضعی از راست راست تا چپ چپ اتخاذ کردند.
٨٣۴٨۷ – تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۶       

     از : آرمان

عنوان : قطار انقلاب به حرکت افتاده است
رژیم ملایان با تمامی جناحهایش به دنبال آن است که قطار انقلاب را که در دی ماه به حرکت افتاده و اکنون توقفی کوتاه کرده است را کاملا متوقف کند و این ترفندها برای گمراه کردن نیروی محرک این قطار است اما تمام شواهد حکایت از آن دارد که راه حلی معقولی برای مهار بحران ندارد و برای مشگلات اقتصادی که عامل اصلی این تحرک است نمی توانند کاری بکنند. اکنون بورژواهای ایرانی به دنبال جایگزینی این رژیم با شکل دیگری از حاکمیت می باشند که کمترین هزینه را برای منافع آنها داشته باشد و همزمان مطالبات طبقات زحمتکش را کنترل کرده و از شکل گیری نیروی سیاسی رهبری کننده مطالبات آنها جلوگیری کند. احزاب گوناگون داخلی و خارج از ایران قادر نبودند که موفقیتی در به دست گرفتن کنترل این لکوموتیو انقلاب داشته باشند و به همین دلیل شاهد پیشنهاد های مختلف و تحت نامهای پرطمراق مانند سوسیال دمکرات و جمهوری خواهان رنگارنگ می باشیم تا شاید بتوانند توجه توده های مردم را به خود جلب کنند. اینها اما قادر نیستند که به خواسته های طبقات زحمتکش جوابی مناسب بدهند و به همین چپ ها می توانند نقش مهمی در رهبری انقلاب ایفا کنند. مسابقه برای کسب رهبری انقلاب شروع شده است اما هنوز شرکت کنندگان در این مسابقه کاملا شناخته نشده اند. مطمنا هرگونه نزدیگی به این رژیم چه در گذشته و چه اکنون به مانند جزامی عمل خواهد کرد که به ترد این افراد و احزاب توسط توده مردم خواهند انجامید.
٨٣۴٨۴ – تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۶       

     از : امیر ایرانی

عنوان : حرکات اجتماعی پراکنده که خواسته محدودی را مطرح می کند باید در همان حد ارج گذاری شود
آقای تابان در نوشتارش تلاش داشته، مرزبندی خویش را با همراهان قبلی
– که طیفی از چپ را می سازنند و هویتی به نام چپ مرسوم در آن دوران را با خود همراه دارند-
پررنگ کند؛
این نگرش ایشان و ابرازش در این مرحله، می تواند، کارپایه ای، برای ارائه نظرات مختلفی باشد و بشود؛
و نگرش ایشان بعنوان یک نگرش:
که شاید،
رگه های از میراث داری چپ گذشته را به نمایش می گذارد؛
یا دلبسته به حرکاتی در دی ماه شده؛
یا هویت سازی جدید برای حرکات بعدی مدنظرش است،
نیاز به پرداختن دارد و یا باید با خرد نقاد بی رحم
این نگرش به پرسش گرفته شود.
اما نکته ایکه باید این بزرگواران(آقای تابان و…) در نظر داشته باشند اینست:
حرکات دی ماه را اگر بخواهند بیش از وجودش، فربه کنند و این حرکات را جدا از حرکات اصلاحی قبلی هویت بخشی کنند و این حرکات را مبنای کارهای خاصی قرار دهند،
شاید
یک خطای استراتژیکی را انجام دهند و سبب یک در جا زدن شوند.
و شاید این خطای استراتژیک را بخشی از حاکمیت خواهان است و آنرا دامگهی خوب برای روند تحولخواهی می بیند و روند تحولخواهی را از آزادی خواهی ودمکراسی خواهی به سمت محدودتری به نام عدالت خواهی ببرند
که جالبست بخش تمامیت خواه حاکمیت خودش دارد ساز عدالت اجتماعی خواهی را می نوازد.بگذریم.
٨٣۴٨٣ – تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۶       

     از : خسرو صدری

عنوان : چپ باید تحلیل طبقاتی داشته باشد
کسانی که در ایران زندگی می کنند، می دانند که چند ماه پیش، روز انتخابات ریاست جمهوری ، حوزه های رای گیری آنقدر شلوغ بود که لا اقل در تهران بعد از ساعت ۱۲ شب، صف های طویلی پشت درها ماندند و موفق به دادن رای نشدند. علت این امر به نظر من آن است که طبقه متوسط ایران به این باور رسیده که بیشتر ازآن که از جمهوری اسلامی بترسد، از”ناجیان” و چلبی های خارج از کشور که از بیرون گود می خواهند با بمب افکن آمریکا و اسراییل طرف را لنگش کنند، باید بترسد. ناآرامی ها و اعتراضات طبقات فرودست جامعه دردی ماه هم به همین خاطر نتوانست با اقبال اقشار میانی مواجه شود. با دور شدن نسبی خطرحمله نظامی آمریکا پس از برجام، تضادهای درونی خود حاکمیت روبه رشد گذاشته است و برای آن ها خطرواقعی همینجاست.
با آن که بیم آن می رفت که آمریکایی ها مراکزی را در ایران بمباران کنند ولی برنامه براندازی هیچگاه تا امروز در دستورکارشان نبوده است.وگرنه در اوج شعارهای “یا با اونا یا با ما”، که کشور در بحرانی ترین ایام سه دهه اخیرش قرار داشت، اوباما بیکار ننشسته بود. بنابراین چلبی ها را هم ابرقدرت برای بالابردن توان چانه زنی دور وبر خود نگاه داشته است.
“چپ”ها تا زمانی که فاقد تحلیلی طبقاتی ازوضعیت داخل باشند، یا چرخ پنجم براندازان طرفدار آمریکا و اسراییل و یا دنباله روی جناح های داخل حاکمیت باقی خواهند ماند.
یادم می آید درراهپیمایی های میلیونی ایام انقلاب ، آنگاه که سیل جمعیت در خیابان اصلی به سمت میدان شهیاد( آزادی) در حرکت بود، ما در خیابانی فرعی جمع می شدیم و بحث می کردیم که : چپ باید صف مستقل خود را داشته باشد و یا باید داخل صف مردم ( خرده بورژوازی !) شود. بعد هم بحث بالا می گرفت و به هم انگ ” توده ای خائن ” و “مائوئیست ” و غیره می زدیم. مردم هم گاهی یک سرکی می کشیدند تا ببینند این جماعت چرا اینجا جمع شده اند و چه می گویند. بالاخره وارد راه پیمایی اصلی می شدیم و دورتادور خود را هم زنجیر درست می کردیم تا قاطی “خرده بورژوازی” نشویم و شعار می دادیم : “اتحاد،اتحاد، اتحاد ، ای ملت ، ما با هم متحد می شویم ، تا برکنیم ریشه استبداد . درود ، درود، درود ، درود بر….. ” درود برکی ؟ باز هم دعوا و چند صدایی بر سر این که : ” درود بر فدایی ” یا ” درود برخمینی” یا… در همین حیص و بیص هم فشار جمعیت زنجیرمان پاره می کرد و سیل ما را با خود می برد.
هنر آن است که هم صف مستقل داشته باشی، هم از مردم جدا نباشی و هم این که سیل مردم صفت را برهم نزند و تو را با خود نبرد.
٨٣۴۷۹ – تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣۹۶       

     از : سیامک رهگذر- از آلمان

عنوان : طناب روحانی و چاه رفراندم
با درود فراوان به سردبیر محترم سایت اخبار روز جناب فواد تابان! احسنت به شما که طبق معمول با حرفهای بسیار منطقی و درست خودتان روی نقاط ضعف طرفداران رفراندوم انگشت گذاشتید و فکر نکنم امثال بهزاد کریمی های خوش باور! جواب قانع کننده ای برای ایراداتی که شما گرفتید داشته باشند. نظرات قبلی خودم که در پای دو مقاله دیگر روی سایت شماست شباهت صدرصدی دارد با گفته های مجید محمدی جامعه شناس:”پیشنهاد روحانی در مورد رفراندم در شرایط حاضر جمهوری اسلامی به همان اندازه بی‌وزن و بی‌ربط است که سخن دو روز بعد وی در باب همه‌پرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ مبنی بر این که «همان بیش از ۹۸ درصدی که آن روز رای دادند به جمهوری اسلامی، امروز هم رای می‌دهند.» (الف ۲۴ بهمن ۱۳۹۶) با طناب چنین فردی هیچ‌کس وارد چاله نمی‌شود چه برسد به چاه. روحانی نتیجهٔ همه‌پرسی توسط نظام را حتی در سال ۱۳۹۶ از پیش اعلام کرده و نیازی به انجام چنین کاری نیست. نظارت سازمان ملل یا هر سازمان بین‌المللی دیگر ساختار مهندسی انتخابات در ایران را تغییر نمی‌دهد.فراتر از این که منظور روحانی همه‌پرسی در مسائل مورد اختلاف جناح‌ها و در چارچوب نظام بوده و نه کلیت نظام، و از لحاظ حقوق اساسی نیز در شرایط حاضر غیرممکن به نظر می‌رسد (به دلیل نیاز به تأیید آن توسط شورای نگهبان و رهبر) در این نوشته فقط بر موضع مورد توجه گروه اول متمرکز می‌شوم که سخن روحانی را زمینه‌ای مناسب برای طرح موضوعی کهنه دانسته و تصور می‌کند همه‌پرسی می‌تواند روشی برای گذار از جمهوری اسلامی به دمکراسی پارلمانی و سکولار باشد.در هیچ موردی سراغ نداریم که یک رژیم سیاسی ( ایدئولوژیکی ) با همه‌پرسی منحل یا ساقط شده باشد. همه‌پرسی برای تغییر و تحول محتمل در نظام حقوقی حکومت‌های در حال شکل‌گیری یا حکومت‌های دمکراتیک است و نه برای تغییر رژیم‌های سیاسی اقتدارگرا و تمامیت‌خواه در عالم واقع.در شرایطی که قوای قهریهٔ حکومت‌های اقتدارگرا و تمامیت‌خواه در یک کشور سلطه دارند آنها هرگز زیر بار چنین موضوعی نمی‌روند. هیچ نظام دیکتاتوری در دنیا با همه‌پرسی ساقط نشده تا جمهوری اسلامی مورد دوم آن باشد.هیچ رژیم سیاسی‌ای با صندوق رای حذف نشده بلکه رژیم‌های سیاسی اقتدارگرا با جنبش‌های اجتماعی و سیاسی (انقلاب‌های خشونت‌آمیز روسیه و چین و ایران و نیکاراگوئه و کوبا، یا انقلاب‌های رنگی اروپای شرقی)، حملهٔ خارجی (نازیسم آلمان، فاشیسم موسولینی، اسلامگرایی طالبان و داعش، بعث صدام، دیکتاتوری قذافی) یا کودتاهای نظامی (در آمریکای لاتین و آفریقا) ساقط شده‌اند.هیچ حکومت مستبد و فاسد و متقلبی در دنیا لولهٔ تانک را به سمت کاخ قدرت خویش نشانه نمی‌رود و در فرایندی مشارکت نمی‌کند که نتیجهٔ آن از پیش روشن نباشد. در نظام حقوقی جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و اسلامگرا بودن حکومت امری ابدی تلقی شده‌است و امر ابدی را به رفراندم نمی‌گذارند. دیکتاتوری‌ها بنا به تعریف ابدی‌اند تا زمانی که از قدرت به زیر کشیده شوند. رفراندم در نظامی برگزار می‌شود که هیچ چارچوب و ساختاری ابدی نیست (نظام عرفی دمکراتیک) و مردم توانایی تغییر همه چیز را دارند. کافی است تعدادی مشخص از امضا را در هر موردی جمع‌آوری کنند تا موضوع به پرسش همگانی گذاشته شود. در نظام‌هایی که اصول ابدی دارند رفراندم تنها هنگامی قابل برگزاری است که حکومت سقوط کرده باشد و مخالفان بخواهند از این طریق به نظام جدید مشروعیت ببخشند و اختلافات میان خود را به نحو مسالمت آمیز حل کنند.پیشنهاد رفراندم به این نظام‌ها از جنس نصیحت به کسانی است که نصیحت کردن به دیگران را منحصر به خویش می‌دانند. این‌گونه نصایح چهار دهه است که با ده‌ها هزار نامه و یادداشت سیاسی، ده‌ها هزار بیانیه و میلیون‌ها شعار دهندهٔ خیابانی و شبکه‌های اجتماعی به جایی نرسیده‌است. آنها که تصور می‌کنند همه‌پرسی روشی جایگزین برای براندازی خشونت بار یا انقلاب مخملی یا کودتای نظامی و جنگ داخلی میان اپوزیسیون و پوزیسیون در رژیم‌های اقتدارگراست هنوز در درک این‌گونه رژیم‌ها کوتاهی دارند.اگر هیتلر و موسولینی و صدام و قذافی و چاوچسکو با همه‌پرسی قابل فروکشیدن از کرسی قدرت بودند، فرماندهان سپاه و روحانیت حاکم در ایران را نیز- که امروز حیات آن به حکومت گره خورده- با همه‌پرسی می‌شود از قدرت کنار زد.” امثال کریمی ها فقط میخواهند چوب لای چرخ انقلاب بگذارند با اینکه بایستی تا حالا آموخته باشند که هرگونه سازشی با این رژیم ضد مردمی تنها به ادامه حیات این رژیم اسلامی تروریستی ننگ ضد ایرانی کمک میکند!
٨٣۴۷٣ – تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۶       

     از : کیا

عنوان : راه‌های انقلاب متنوع اند!
در پشت کلمات و واژه‌ها قرار گرفتن چاره ساز نیست محتوا و جوهر خارجی‌ را شناسایی کردن و تکامل ممکن و مثبت آن‌ راه ماست.

برای انقلاب پیش شرط‌هایی‌ لازمست.

۱.حاکمیت نتواند مثل قبل حکومت کند و برگ‌های برندآاش سوخته است.

۲. مردم نخواهند مثل قبل حکمرانی شوند و آماده جانفشانی باشند.

۳.وجود یک حزب انقلابی همه گیر .

دو شرط اول را میتوان در جامعه دید ولی‌ شرط سوم را هنوز شامل نشده ایم.

و تا آنجا میبایست از همه امکانات استفاده شود ،رفراندوم شارلتانی روحانی، اتحاد با نیروهای متزلزل و انسجام و رهبری نیروهای انقلابی‌ ، …..در این راه پر تلاطم و سؤال انگیز است که به مقصد خواهیم رسید .
٨٣۴۶٨ – تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۶       

https://akhbar-rooz.com/?p=37241 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x