مسئولیت رهبران و فعالین کارگری، مدنی، سیاسی و اجتماعی برای اتحاد عمل فراگیر وظیفه امروز است
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
دوشنبه ۱۱ دی ۱٣۹۶ – ۱ ژانویه ۲۰۱٨
وقتی که روز پنجشنبه هفتم دی ماه در مشهد چند هزار نفر در اعتراض به گرانی، فساد مالی و بیکاری شروع به تظاهرات کردند کمتر کسی تصور می کرد ممکن است این حرکت آغاز خیزش بزرگی علیه حکومت باشد و به زودی ایران را به لرزه بیاندازد. گسترش سریع حرکت اعتراضی به اطراف کانون آن، پیوستن مردم نیشابور، شاهرود، کاشمر و…به جنبش اعتراضی و رسیدن آن در فاصله دو روز به تهران دژ حکومت، نشان داد آنچه که در مشهد رخ داده نه یک اعتراض موردی و محلی مثل بیشتر اعتراضات پیش از آن، بلکه جرقه ای بوده که به انبار باروت خشم فروخفته ی سالیان دراز مردم افتاده است.
علت اعتراض در بیش از ده ها شهر یکی و دو تا نیست. گرانی، فقر، بیکاری، اختلاس، فساد، انواع تبعیض، گسترش فساد اجتماعی، استثمار لجام گسیخته، مالخوری بانک ها و صندوق های سرمایه گذاری، تشدید اختلاف طبقاتی، نگرانی ازافزایش تنش منطقه ای و انزوای بین المللی و هراس از بروز جنگ، سرخوردگی از وعده هایی که در هر دور از انتخابات به مردم داده می شود و…هریک به نوعی در شعارهایی که درجریان تظاهرات داده شد، بازتاب دارند.
آنچه که این روزها در خیابان رخ می دهد تداوم اعتراضات پراکنده ای است که پیش از این به زور سرکوب و بگیر وببند فعالان حقوق مدنی و صنفی در نطفه خفه می شد. در همین یک سال گذشته کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان، خانواده های زندانیان سیاسی مدام در حال اعتراض بوده اند؛ ما هر روز شاهد چندین اعتراض کارگری در این و آن شهر و در تهران مقابل وزارت کار، ساختمان ریاست جمهوری و برابر مجلس بودیم اما صدای این اعتراضات پراکنده نه تنها به جایی نرسید بلکه فعالان این اعتراضات و از جمله رضا شهابی را برای زهر چشم گرفتن از کارگران و سایر معترضان به بند کشیدند. سرنوشت بازماندگان کارگران کشته شده در معدن بافق و زلزله زدگان کرمانشاه که روحانی شخصا به آنان وعده ی رسیدگی داده بود نمونه ای از رفتار حکومت با کارگران و آسیب دیدگان است.
حالا کارد به استخوان مردم رسیده، به خیابان آمده اند و تظاهرات پراکنده ی کم صدا و کم اثر آنان در لحظه ای که دست سرکوبگر سست تر شده به زنجیره ای از اعتراضات پر خروش خیابانی تبدیل شده است. نفس آمدن مردم به خیابان حامل پیام و نشانه ی تحول در روش مبارزه و نطقه عطفی تاریخی در مبارزه ی دو دهه اخیربه پیش و پس از خیابان است. این اقدام مردم را اصلاح طلبان برنمی تابند و به صراحت می گویند: «اصلاحطلبان با تجمع کف خیابانی با تمام وجود مخالفند و این را با صدای بلند اعلام می کنند.»
علیرغم این اما، «نیروی سوم» آن طور که انتظار می رفت، در «خیابان» متولد شده است. مردمی که به خیابان می آیند می دانند حضور در خیابان هزینه دارد. این اقدام به چالش طلبیدن حکومت و ابراز آمادگی برای مبارزه تا تعیین تکلیف با استبداد است. همین حضور در خیابان حامل این پیام است که جنبش اعتراضی از چنین محاسباتی که دو دهه اساس تئوریزه کردن مشی اصلاح طلبی و کرنش در مقابل سرکوب حکومتی بوده، عبور کرده است. با رویدادهای روزهای اخیر، تئوری خیابان هراسی، تحلیل ها، نقدها، رهنمودها، و منش مبارزه ی متکی بر “هزینه و فایده”ی نوع اصلاح طلبانه پشت سر گذاشته شده و جنبش با اتکا برآنچه تجربه کرده، گام در راه گذر از استبداد گذاشته است. سخن جنبش در برابر حکومت روشن است: “مرگ بر دیکتاتور»؛ “جمهوری اسلامی نمی خواهیم”، اصلاح طلب، اصول گرا، تمومه ماجرا”. استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی”. این پاسخ مردم به جناح های حکومت، نیروهای امیدوار به فرادست کردن اصلاح طلبان در حکومت و به کل حکومت است.
بدیهی است که هریک از نیروهای سیاسی کشور در حکومت و اپوزسیون می کوشند اعتراضات مردم را در راستای هدف مطلوب خود هدایت کنند. چنین چالشی تا آنجا که دمکراتیک جریان یابد هم در خدمت ارتقای مطالبات و اعتراضات مردم و هم پایه ریزی ساختار دمکراتیک جامعه است. نیروی چپ و اپوزسیون دمکرات و آزادیخواه با آگاهی بر جاری بودن چنین چالشی باید به فکر پیوند با جنبش اعتراضی و همراهی با آن باشد. سرنوشت تظاهرات روزهای اخیر هرچه باشد، چپ وظیفه دارد نه تنها با این جنبش همراهی کند، بلکه خودِ این جنبش باشد و با پالایش مطالبات آن بربستر مبارزه ی جاری، چشم اندازهای دمکراتیک و عدالتخواهانه را راهنمای عمل معترضان سازد، هم خود را صیقل دهد و هم جنبش اعتراضی را توانمندتر سازد.
آنچه غیرقابل چشم پوشی است، مطالبات مردم است. همه ی نیروهایی که پیگیرانه از خواسته های مردم و ساز و کارهای دمکراتیک تحول دفاع می کنند، در درون جنبشی که جریان دارد عملا حضور دارند. اما تنها «حضور» کافی نیست. امروز آن ها که به کف خیابان می آیند، انتظار دارند فعالان سیاسی و اجتماعی، مبارزان چپ، رهبران جنبش های کارگری و مدنی که در طی سال ها مبارزه ی خود آبدیده شده اند، به مهم ترین ضرورت لحظه ی فعلی یعنی ایجاد یک اتحاد عمل گسترده برای توانمندسازی حرکات اعتراضی مردم مسئولانه عمل کنند.